واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
هسته جامعه نويسنده: افتخارالسّاد ات فتّاحی طاری خانواده کوچکترین هسته اجتماعی است که از یک زن و مرد و فرزندان آنها تشکیل میشود و میتوان گفت که بنای اصلی جامعه بر این هسته کوچک گذارده شده است، زیرا فرزندانی که در خانواده پرورش مییابند، سازندگان فردای آن جامعه هستند. پس باید برای این هسته کوچک نقش مهمی قائل شد. خانواده اولین محیطی است که کودک را به مرور از کیفیت و چگونگی روابط انسانی آگاه میسازد، به طوری که کودک تجارت اصلی زندگی خود را در چند سال اول زندگی که شخصیتش رو به تشکیل است، در این محیط فرا میگیرد و زیربنایی خواهد بود برای کارها و رفتارهای بعدی وی. آنچه مسلم است کودک در محیط خانواده با معیارهای اخلاقی، ارزشهای اجتماعی و کیفیت روابط انسانی آشنا میشود، این تجارب، رفتارها، نگرشها، نوع حرفه، اعتقادات مذهبی، سیاسی و اقتصادی او را تا حد زیادی تحتالشعاع خود قرار میدهد. خانواده همانطور که میتواند باعث انسجام، وحدت و تکامل پیشرفت افراد شود و نقش سازندهای در این جهات داشته باشد، به همان میزان هم میتواند اثراتی مخرب روی فرزندان و در کل سازندگان جامعه بر جای بگذارد. پس اگر اساس و رکن اصلی خانواده که زیربنای جامعه است، بر پایه اصولی صحیح بنا شود، میتواند موجبات رشد و شکوفایی افراد و در نتیجه جامعه را فراهم آورد. در تشکیل خانواده طرفین مقابل (زن و مرد) ابتدا نیاز به یک سری آگاهی و بینش نسبت به استعدادها، امیال، ایدهآلها، آرزوها، واقعیتها و خواستههای خود و طرف مقابل ازدواج دارند که اگر بر سر این مسائل اتفاقنظر و کمی گذشت داشته باشند، میتوانند باعث رشد و پرورش صحیح افراد خانواده بشوند. ازدواج؛ اولین مرحله خروج از خود فردی: مقصود ما از اینکه میگوییم انسان باید از لاک خودپرستی خارج شود، خود طبیعی است و همه این را قبول دارند. خارج شدن از لاک خودپرستی و فردپرستی، مراتب و مراحلی دارد. اولین مرحلهاش غیردوستی است. در واقع مثل این است که «من» انسان، به تعبیر راسل در کتاب «امیدهای نو» توسعه مییابد. آنها چون «من» را فقط «من» طبیعی میدانند، قهراً از اینجا شروع میکنند. مثلاً یک کودک فقط در همان من فردی خودش است و فقط خودش را میبیند و همه چیز را برای خود فردی میخواهد، حتی به پدر و مادر هم به چشم وسیله و ابزاری برای خودش نگاه میکند. در دوران جوانی که عشقی پیدا میکند و همسری انتخاب میکند، برای اولین بار این احساس در او پیدا میشود که به یک شخص دیگر مانند خود علقه دارد (البته در همه اینطور نیست) یعنی از خود به در میآید، با همسرش یکی میشود و همه چیز را برای این خود بزرگتر میخواهد. مجموع دو «خود» یک «خود» شدهاند. البته این در شرایطی است که شخص واقعاً علاقهای به طرف مقابل پیدا کند، مسأله زوجین و کانون خانوادگی و فلسفه خانواده و روح خانوادگی عبارت است از روح مافوق غریزه جنسی که میان دو نفر پیدا میشود؛ یعنی شخصیت یکدیگر را دوست دارند و تا سنین پیری که دیگر غریزه جنسی به کلی ضعیف یا نابود میشود، علقه خانوادگی و محبت میانشان هست و روز به روز هم شدیدتر میشود و حتی به گفته ویل دورانت در کتاب «لذات فلسفه» علاقه زوجین به یکدیگر در اثر معاشرت و تماس زیاد شدت پیدا میکند و آنقدر اثر میگذارد که کمکم قیافههای آنها شبیه به هم میشود، یعنی تدریجاً روحهای آنها آنقدر باهم انطباق پیدا میکنند که کمکم جسم آنها نیز با هم انطباق پیدا میکنند و قیافهها به یکدیگر شبیه میشوند. این اولین مرحلهای است که انسان از لاک خودفردی خارج میشود. به همین دلیل ازدواج در اسلام جنبه اخلاقی دارد با اینکه یک امر غریزی است، و این تنها امری است که با وجود اینکه پایه طبیعی و غریزی دارد، جنبه اخلاقی نیز دارد و هر مقدار که الفت زوجین به یکدیگر بیشتر شود، یک قدم از خود فردی خارج میشوند. گویی انسان یک نوع کمال روحی دارد که آن کمال روحی جز در مدرسة خانواده در هیچ مدرسهای کسب نمیشود. خانواده چیست؟ خانواده شعلهای است جهانافروز که افراد را به منظوری مقدس به گرد هم جمع کرده و آنان را با رشتههای صفا، محبت، متانت، دیانت و اخلاق به هم پیوسته و از پراکندگی نجات بخشیده و به سوی یک مقصد درخشان متوجه نموده است. خانواده، جوانانی را که در آغوش طوفان پرهیجان تمنیات جوانی و بیسر و سامانی دست و پا میزنند، از غرقاب سقوط و بیخانمانی رهانیده و آنان را به ساحل امن و امان و آسایش در حیات میرساند و به پیران ناتوانی که دست از فعالیت شسته و از ضعف پیری در کنجی نشستهاند، سکون و آرامش و روحی تازه و نشاطی بیاندازه میبخشد.منبع:روزنامه اطلاعات
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 200]