تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):مؤمن را از سيمايش مى شناسيم و منافق را از نشانه هايش.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826066412




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

6 دلیل برای تماشای «تنها دو بار زندگی می‌کنیم»


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: یک نکته مهم دیگر هم وجود دارد که حیف است ناگفته بماند؛ آنها که فیلم را بیش از یک بار دیده اند، تاکید می‌کنند که یکی از بهترین...   شازده کوچولو در خیابان‌های سرد یکی از بهترین فیلم اولی‌های سینمای ما برای فیلمی که اولین ساخته کارگردانش محسوب می‌شود، اسم عجیبی نیست؟ بیایید درباره مفهوم غیرعادی و غریبی که در این جمله نهفته است فکر کنیم. آیا این یک بازی ساده و دم دستی با واژه‌هاست؟ ژست روشن فکرانه است؟  اصلا بی‌معناست و ذوقی انتخاب شده؟ شاید هم پازل کلامی خوش آب و رنگی است که تکه‌هایش به طور تصادفی کنار هم چیده شده اند؟ ولی اگر این طور نباشد با یکی از بهترین نام گذاری‌های تاریخ سینما رو به رو هستیم. فیلم یک غافلگیری تمام عیار برای دوستداران سینمای نو آور فیلم‌های سرد و عبوس بعد از جنگ جهانی دارد که معمولا به تماشای یک نمونه ایرانی از آن سبک سینما زیاد امیدوار نیستند. یک نکته مهم دیگر هم وجود دارد که حیف است ناگفته بماند؛ آنها  که فیلم را بیش از یک بار دیده اند، تاکید می‌کنند که یکی از بهترین فیلم اول‌های دهه گذشته روی پرده اکران است. چرا؟ آن‌ها برای اثبات حرفشان شش دلیل می‌آورند و اگر فیلم بین باشید، هر کدام از این دلایل به تنهایی قانعتان می‌کند که خودتان را به دو ساعت سینمای ناب میهمان کنید؛ ضیافتی که همین روز‌ها در گوشه تاریک سالن‌های سینما به میزبانی بهنام بهزادی برپا می‌شود. توصیه می‌کنم این ضیافت کمیاب را از دست ندهید چون معلوم نیست ضیافت بعدی چه زمانی باشد. و اما آن شش دلیل.... 1- نگو من و تو به پایان قصه نزدیکیم قصه‌ای بسیار جذاب و خیال‌انگیز را به شیوه ای خلاقانه روایت می‌کند. این روزها که فقر قصه در سینمای ما بیداد می‌کند و فیلمسازان از روی ناچاری سراغ داستان‌های لو رفته و نخ نما می‌روند، باید قدر چنین قصه ناب و روانی را دانست. مرد مرده ای چند روز فرصت دارد تا در جهان زنده‌ها بگردد و سپس باید به کلی از این جهان برود.او می‌خواهد در این چند روز به چند آرزوی ناکام و چند حسرت بزرگ زندگی‌اش برسد. یکی از این حسرت‌ها ابراز عشق به هم دانشکده ای قدیمی‌اش است، آن هم با 18 سال تاخیر! در طول این مسیر، کوله پشتی دختر جوانی در مینی بوس مرد مرده جا می‌ماند و در جریان ارتباط و آشنایی این دو، می فهمیم که دختر شاهزاده ای است که از سیاره ای دیگر آمده! نکته مهم این است که در این جا با ساختار فانتزی و فضای افسانه ای مواجه نیستیم. داستان در محیطی معاصر و شهری اتفاق می‌افتد و جنس روابط به قدری باورپذیر و طبیعی است که گاهی از یاد می‌بریم که این دو نفر، مردی مرده و دختری از سیاره ای دور هستند. «تنها دو بار زندگی می‌کنیم» یک جور واقع نمایی اجتماعی بدون تکلف دارد که با تصاویر ساده و قاب بندی با دوربین روی دست تلفیق شده است تا افسانه ای به  شدت فانتزی و خیالی را در قالب فیلمی رئال و شهری به تصویر بکشد. این دوگانگی ظریف و غیر عادی به اندازه کافی جذاب نیست؟ 2- گاهی خیال کن که به مقصد رسیده ای بهزادی با لحن معمولی، ‌داستان غیرمعمول را روایت می‌کند. تنها دو بار زندگی می‌کنیم به تخیل تماشاگر به صورت نامحدودی پر و بال می‌دهد و تاثیر حسی عمیقی روی ذهن مخاطب می‌گذارد. صحنه‌هایی که شهرزاد (نگار جواهریان) با آن لحن شاد و کودکانه درباره سیاره زیبایش صحبت می‌کند، آدم یاد شازده کوچولو می‌افتد، شازده کوچولویی که در خیابان‌های سردو غبار آلود تهران می‌گردد و از سیاره اش حرف می‌زند. این شمایل تخیلی آن قدر با میمیک چهره بازیگرش همخوانی دارد که تماشاگر را هم به خیال پردازی درباره سیاره او و سبک زندگی‌اش وا می‌دارد. کافی است به این موضوع فکر کنید که چقدر جای تخیل و رویا در ادبیات و سینمای ما خالی است. در سال‌های گذشته، بیشترین ستایش نصیب هنرمندانی شده که واقعیت را با جزئیات فراوان و به شکل عینی و مطابق با نمونه اصلی بازسازی کرده اند. تفاوتش مثل تفاوت نقاشی کلاسیک با نقاشی سوررئال است. بستگی به شما دارد که کدام را بیشتر می‌پسندید؟   3- هیچ کس در شهرتان بیدار نیست هر سال انبوهی از فیلم‌های آپارتمانی با داستان‌هایی که با گفت و گوهای دور میز شام پیش می‌رود، ساخته می‌شود. دراین میان، تماشای فیلمی که با تکیه بر عنصر تصویر و مولفه‌های بصری داستانش را بازگو می‌کند، می‌تواند نوعی تنوع باشد.بهزادی همان قدر که روی دیالوگ تاکید دارد، به تصویر هم اهمیت می‌دهد. تنها دو بار زندگی می‌کنیم تصویری از شهر تهران را در پس زمینه داستان نشان می‌دهد که به تهران زمانه ما شباهتی ملموس دارد. احتمالا 20 سال دیگر اگر بخواهیم تصویر درستی از تهران امروز پیدا کنیم، باید کل فیلم‌های دو دهه گذشته اش را جست و جو کنیم. اما گذشته از مستند‌های شهری، تنها دو بار زندگی می‌کنیم یک نمونه قابل تامل از منعکس کردن چشم انداز کلی شهر در پس زمینه فیلم سینمایی داستانی است. 4- شیشه سنگی است که در دست زمان می‌شکندعلی رضا آقاخانی بازیگر نیست، با این که نقش اول تنها دو بار زندگی می‌کنیم را بازی کرده اما می‌توان مطمئن بود که در هر لحظه فیلم دارد همان لحظه را بی کم و کاست زندگی می‌کند. بهزادی برای انتخاب بازیگر وسواس ویژه ای به خرج داده و مدت‌ها دنبال گزینه ای مناسب برای نقش اصلی فیلمش می‌گشت. عاقبت علی رضا آقا خانی را صورت تصادفی در خیابان پیدا کرد و بلافاصله مطمئن شد که شخصیت سیامک را فقط همین یک نفر می‌تواند «زندگی» کند. آقا خانی صورت سرد و سنگی و عبوسی دارد که کاملا مناسب بازی در نقش است و آدم را یاد شخصیت‌های فیلم‌های نو آر دهه 1940 می‌اندازد. نقش «سیامک» را هیچ کدام از سوپراستارهای مرد سینمای ما نمی‌توانستند بازی کنند چون این قدر سردی و بی‌احساسی را کسی از آن‌ها باور نمی‌کرد، شاید به این دلیل که همه ستاره‌های مرد سینمای ما دست کم یک بار در یک فیلم شنگول تجاری نقش بازی کرده اند و سخت می‌توان در قالب شخصیت سیامک قبولشان کرد؛ ضمنا آن‌ها که به بازیگری علاقه دارند بد نیست اولین بازی سینمایی علیرضا آقاخانی را روی پرده عریض ببینند تا صفحه تلویزیون یا مانیتور. همین که بازیگری به این خوبی و با این چهره منحصر به فرد به سینمای ایران معرفی شده، یعنی حاصل کار بهزادی با ارزش بوده است. 5- بیا به آن طرف آسمان سری بزنیمموسیقی جادویی حسین علیزاده با آن نوا‌های مسحور کننده شرقی و اصالتی که در تک تک نت‌هایش پنهان است، می‌تواند حتی روی تصاویر مستند باغ وحش لندن هم گوش نواز و دل‌انگیز باشد، چه برسد به وقتی که این موسیقی جادویی با نما‌های سرد و خلوت بهنام بهزادی ترکیب شود و تلفیق نابی از صدا و تصویر، موسیقی و سینما پدید بیاید. موسیقی این فیلم کیفیتی غریب و نامتعارف دارد و از صراحت پرهیز می‌کند؛ یک موسیقی غیرملودیک و متکی بر فضاسازی با صدا‌های مبهم و منتشر. بگذارید فقط همین یک جمله را هم اضافه کنم، کمانچه ای که علیزاده برای یک سکانس از تنها دو بار زندگی می‌کنیم نوشته، می‌تواند اگزوتیک‌ترین نوایی باشد که تا به حال از کمانچه شنیده اید. 6- هنوز فاصله داریم، خاطرت باشدروایت غیر خطی و استفاده از شکست‌ها یا گسست‌های زمانی در سینمای ما بار‌ها آزموده شده. آخرین نمونه اش همین فیلم شریف صدا‌ها (فرزاد موتمن) بود که داستانش را از ته به سر روایت می‌کرد. معروف‌ترین فیلم‌هایی که ساختار سیال و غیر خطی دارند مانند 21 گرم، ممنتو، آنی‌هال و حتی پالپ فیکشن، طوری داستانشان را بازگو می‌کنند که اگر قرار بود به شیوه کلاسیک روایت شود آسیب زیادی می‌دید. اصلا نشانه یا معیار روایت غیر خطی صحیح این است که نشود ساختارش را به هم ریخت و باتوالی زمانی دیگری تعریفش کرد. تنها دو بار زندگی می‌کنیم داستان را بدون بازیگوشی و فقط بر مبنای یک الگوی مشخص روایی به پیش می‌برد. تصور کنید که اگر سیامک به جای این الگو با الگوی دیگری معرفی می‌شد،‌ ظرافت و تاثیرگذاری صحنه‌های رویارویی او و شهرزاد تا چه اندازه نابود می‌شد. این که از ابتدای داستان به مخاطب اطلاع داده می‌شود که او قبلا مرده و حضوری موقت (و تاکید می‌کنم؛ غیر فانتزی) در این دنیا دارد، معادله را تا پایان فیلم تغییر می‌دهد. بهزادی بسیار خوب و به اندازه از ظرفیت‌ها و امکانات روایی این شیوه برای بازگو کردن قصه ای غیر معمول و نفس گیر استفاده کرده است. 




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 616]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن