واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: برای همین است كه من در هالیوود پرسه نمیزنم. در جشنها شركت نمیكنم و با مسئولان رفتوآمد نمیكنم و با آنها نهار نمیخورم. اگر پایام را در هالیوود بزارم برای حرف زدن در مورد كار است. فقط. من در منزلم در... 16دسامبر نمایش «آواتار» به غیبت 12ساله جیمز كامرون پایان میبخشد؛ فیلمی كه خیلیها انتظار آن را میكشند و از آن بهعنوان انقلابی در زمینه سینمای فردا یاد میكنند. جیمز كامرون در كارنامه سینمایی خود همواره بعد از هر فیلم عظیم به سراغ پروژهای عظیمتر رفته است. تایتانیك نقطه اوج این نگاه به سینما است كه موفقیتی بینظیر را در گیشه و مراسم اسكار نصیب او ساخت. حال باید دید كه آواتار تا چه میزان میتواند خاطره تایتانیك را زنده كند. [جیمز كامرون: تایتانیك یك استثناء بود] • چرا پروژه آواتار را در طول این همه سال در خودتان نگهداشتید؟ وقتی این داستان به ذهنم رسید 14سال داشتم، طرح آن را با جزئیات در ذهنم داشتم. میخواستم (اول) شركت جلوههای ویژهام (دیجیتال فردا)، پیشتاز جهانی جلوههای نومریك بگردد. چگونه؟ میدانستم با اسمم میتوانم سرمایه لازم را جذب كنم و این پول به گروهام این امكان را میدهد كه «مشكل» را حل كند؛ مشكلی كه من با ساخت یك فیلم علمی – تخیلی حماسی كه شخصیتهای آن فوتورئالیست هستند، خلق میكردم. آن زمان تكنیسینهای دیجیتال فردا به من گفتند كه پول هزینه شده به تنهایی نمیتواند مشكل را حل كند. آنها حق داشتند. تكنولوژی هنوز خیلی باید پیشرفت میكرد. باید میگذاشتیم هالیوود به ساخت فیلمهایش ادامه بدهد و پازل قطعه به قطعه كامل شود. كاری نمیشد جز صبر كردن. و این همان كاری بود كه من كردم. • برایتان غریب نبود كه بعد از 12سال كه از ساخت تایتانیك میگذشت دوباره پشت دوربین بروید؟ چرا این مدت نیز این كار را كردم. 4فیلم مستند كار كردم كه برای ساختشان لازم بود به 6ماموریت زیردریایی دست بزنیم. برای روشن شدن موضوع باید بگویم برای هر كدام از این سفرها مستلزم 6ماه آمادهسازی و 2ماه فیلمبرداری بود. چیزی برابر با مدت زمان لازم برای ساخت یك فیلم بلند. • با این وجود متوجه هستید كه این مدت از دیدن یك فیلم داستانی جدید از شما محروم بودیم؟ اگر شما صبر ندارید تقصیر من نیست. من شیفته اعماق دریا هستم و هیچ كارش هم نمیتوانم بكنم. • امروزه در خیلی از فیلمهای مطرح، سه بعدی نقشی اضافه بر ساختار دارد... میدانم. اما با دیدن آواتار خواهید دید كه این در مورد آن صدق نمیكند. ما از این«اضافه» فراری بودیم. من از این شیوه بهصورتی محیطی بهره جستم و به خاطر قابلیت غوطهور شدن در آن. سه بعدی با فیلمنامه عجین شده است. شما یك فیلم را به خاطر آنكه رنگی است، نمیسازید. شما آن را میسازید چون داستان آن خوب است. سپس رنگ را به آن اضافه میكنید. در آغاز بهكارگیری تكنی كالر افراد میگفتند: « خدای من، این فیلم رنگیش محشر میشود! برگهای پاییزی در تصویر خواهند درخشید. و همه چیز بهصورتی ناباورانه نارنجی و نورانی خواهد بود.» آنها فكر میكردند كه یك فیلم خوب خواهد شد فقط به این خاطر كه رنگی است. آشكارا نظری ابلهانه است. اگر دست به ساخت فیلمی بزنید فقط به این دلیل كه « سه بعدی آن محشر خواهد شد» به احتمال زیاد حاصل كارتان بیارزش خواهد بود. • شما از بچههایتان هم بهصورت سه بعدی فیلم میگیرید؟ نه. [خنده] اما به آنجا هم خواهیم رسید، مطمئن هستم. سال 1393 تنها 2 یا 3 فیلم بهصورت رنگی گرفته شدهاند و مابقی سیاه وسفید هستند. سال 1955 یك سوم رنگی و دو سوم سیاه و سفید هستند و دهه 60 این نسبت برعكس میشود و از نیمه دهه 70 دیگر فیلم سیاه و سفید ساخته نمیشود مگر در قالب فیلمهای متفاوت و هنری. من فكر میكنم شاهد تكامل مشابهی برای فیلمهای سهبعدی خواهیم بود حتی اگر زمان زیادی برای جانشین شدن فیلمهای دو بعدی طول بكشد. • شما همیشه فیلمنامههایتان را براساس داستانهایی جهانشمول بنا میكنید؛ رد پای رومیو و ژولیت را در تایتانیك میبینیم و آواتار بهنظر مستقیماً از افسانه پوكوهانتاس ملهم شده است. درست است. داستان به همان صورت پایان نمییابد اما آشكارا از داستان پوكوهانتاس بهره گرفته است و همین طور از رقصنده با گرگها. این چیزی بود كه به مسئولان استودیو گفتم: اگر شما پوكوهانتاس، رقصنده با گرگها و فرین گالی و آخرین جنگل استوایی (یك فیلم نقاشی متحرك كه در ایران زیاد شناخته شده نیست) بگیرید و توی مخلوط كن بریزد از آن آواتار به دست میآید. و این حرف آنها را ترسانده بود… • این موقع بود كه چك 240 میلیونی را برایتان كشیدند؟ نه. با گفتن این به آنها اطمینان بخشیدم كه:« چیزی كه بهتان گفتم را فراموش كنید. داستان پارك ژوراسیك است در فضا!» مثل دیوانهها شده بودند. «فوری! بگو كجا را باید امضا كنیم؟» هم همینطوری تایتانیك را به آنها فروختم: «داستان رومیو و ژولیت است روی یك كشتی درحال غرق شدن. چی بیشتر از این میخواهید؟» • سر آواتار كارت سفید (آزادی عمل) داشتید؟ این را بدانید كه استودیو یكلحظه از ساخت آن منصرف شد. ما آن موقع یك سال بود كه روی فیلم كار میكردیم و آنها تصمیم گرفتند كه همه چیز را متوقف كنند. • چرا؟!بودجه فیلم بهنظرشان زیادی سنگین آمد. پس من آن را به استودیو دیزنی پیشنهاد كردم. اما فاكس از تصمیماش منصرف شد. آنها اطمینان داشتند كه جای دیگری نمیتوانم موفق به ساخت آن بشوم. با نظر گرفتن داستان همكاریم با آنها (بیگانهها، ورطه، دروغهای راست، تایتانیك) ترجیح دادم آواتار را هم با آنها كار كنم. • با این حال آنها كمی از شما نمیترسند؟ نهایتاً، فكر میكنم كه كوچكترین دلیلی وجود ندارد كه آنها از من بترسند! ساخت آواتار بینهایت دشوار بود و ما هم سهم خود را از موانع و مشكلات داشتیم، اما این خود قسمتی از تمام طرحهایی با این ابعاد است بهخصوص وقتی به این اندازه تجربهگرا هستند. در پایان فكر میكنم همه، استودیو و به همان میزان خود من از نتیجه كار راضی بودیم و به آن اطمینان داشتیم. راز آن به احترام متقابل برمیگردد. این تنها راه ممكن برای پشت سر گذاشتن مشكلاتی است كه ممكن است سر ساخت یك فیلم پیش بیاید. وقتی كارتان را در مقام كارگردان شروع میكنید همواره خود را در موضع ضدیت با استودیوها میبینید اما در گذر سالها این وضع كمرنگتر میشود. • در واقع بهنظرم بیشتر آسوده خاطر میآیید… یك بودای واقعی (اشاره به راحت بودن سر صحنه فیلم) …اكثر اوقات… • بعد از صرف این همه سال روی این فیلم، به نمایش در آمدن آن برایتان عجیب نیست؟ حقیقتاً عجیب است. وقتی ابتدای ماه آگوست پلاتوهای فیلم را تعطیل كردیم و كامپیوترهای ثبت حركات را سر جایشان میگذاشتیم، بهنظرم خیلی عجیب آمد. 4سال روز به روز، گرفتن نخستین نماها…وقتی فكر میكنم كه تایتانیك 2سال از وقتم را بهخود اختصاص داد، باورم نمیشود كه 4سال برای ساخت آواتار وقت گذاشتهام. • از آواتار بهعنوان ستایشتان نسبت به كتابهای علمی – تخیلی كه در زمان نوجوانیتان میبلعیدید، یاد كردهاید… وقتی 14سال داشتم همه وقتم به نقاشی آدم فضاییها، روباتها و سفینههای فضایی میگذشت. • اگر یكی از دفترهای سال اول دبیرستانتان را باز كنیم، با طرح یك سفینه فضایی مواجه خواهیم شد؟ شاید یك همچنین چیزی. من این را قبلاً گفتم و باز تكرار میكنم: من آواتار را برای بچه چهارده سالهای كه در من خفته است ساختهام. • افراد اندكی میتوانند روح كودكیشان را بعد از این همه سال پرسه زدن در هالیوود حفظ كنند. برای همین است كه من در هالیوود پرسه نمیزنم. در جشنها شركت نمیكنم و با مسئولان رفتوآمد نمیكنم و با آنها نهار نمیخورم. اگر پایام را در هالیوود بزارم برای حرف زدن در مورد كار است. فقط. من در منزلم در مالیبو خیلی راحت هستم. با وجود اینكه همسرم عاشق زندگی در پاریس است. اگر روزی باید اسبابكشی بكنم فكر میكنم به نیوزیلند بروم. • كافی است كه شما هم خانهای در خیابان پیتر جكسون بخرید. گیلرمو دل تورو جدیداً به آنجا اسباب كشی كرده است… میدانم. گیلرمو دوستی بسیار خوب است. در ضمن او قصد دارد بعد از اتمام ساخت «هابیت» نیز آن جا بماند. من و همسرم خیلی جدی به احتمال سكونت در آنجا فكر میكنیم. • نمیترسید كه از همه چیز دور باشید؟ این است كه مرا بهخود جذب میكند. وقتی تمدنهای غربی فرو میریزد من در دورترین نقطه از آن خواهم بود. [خنده]. احتمال اندكی وجود دارد كه آمریكا در قرن 21 جان سالم به در ببرد. من اطمینان دارم كه مردمان دیگری از فضا به ما مینگرند و بهخودشان میگویند:« خدای من، شما واقعا چیزی جز یكدسته احمق نیستید.» • این همان موضوع آواتار است… بله. در ضمن آنچه امروز بیش از هر چیزی به آن اشتیاق دارم این است كه بعد از اتمام این فیلم بتوانم وقتم را صرف تحقیقات در زمینه انرژیهای جایگزین بكنم و سرمایهگذاری در جهت گسترش آنها. • شما دارید میگویید كه برای دیدن فیلم بعدیتان باید دوباره 12سال صبر كرد؟ نه، نگران نشوید اما هر سال هم یك فیلم نخواهم ساخت… هر دو سال خوبه؟ • اگر فیلم در گیشه شكست بخورد چه اتفاقی میافتد؟ خیلی ساده است: یك گلوله توی مغزم خالی میكنم!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 463]