محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832862347
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم:ما ويك موضوع راهبردي «ما ويك موضوع راهبردي»عنوان سرمقالهي روزنامهي جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد؛موضوع «مهدويت» كه گاهي توسط عدهاي كوتهنظر و خرافهپرست يا سودجو و حقهباز به موضوعي دمدستي تنزل پيدا ميكند، جزو مباحث كلان و زيربنايي است كه سلطهجويان عالم نيز درباره مقابله با آن مطالعه و برنامهريزيهاي گسترده دارند. برخي استراتژيستهاي غربي، مانند «فرانسوا توآل»، اعتقاد به مهدويت (با مختصاتي كه در انديشه تشيع مطرح شده) را در كنار «عاشورا» و «اجتهاد» از جمله ويژگيهاي منحصر به فرد مكتب تشيع ميدانند و بر اين باور هستند كه اين ويژگيها شيعيان را به رغم در اقليت بودن، به مكتبي جريانساز و ممتاز در طول تاريخ تبديل كرده است. از اين منظر راهبردي، اعتقاد به مهدويت موجب ميشود شيعيان تا ظهور آن مصلح كل، هيچ نظام معارض با آن را برنتابند و در مقابل هرنظم جهاني ساخته و پرداخته نظامهاي سلطهجو، مقاومت كنند. از جمله مباحث ذيل موضوع مهدويت، نشانههاي ظهور است؛ موضوعي كه در دوران بيش از 1100 ساله غيبت، درباره آن زياد گفته و نوشته شده است. اين موضوع در زمان ما نيز مورد توجه قرار گرفته و دو جريان كلي را به وجود آورده است؛ 1) جرياني كه با استناد به برخي نشانهها و تطبيق آنها با مسائل روز، ظهور را قريبالوقوع ميداند و حتي براي آن، زمان هم تعيين ميكند. 2) جرياني كه آن هم با استناد به برخي نشانههاي مطرح شده در روايات، اعتقادي به نزديك بودن ظهور ندارد. از نفس وجود اين دو جريان كه در طول تاريخ هم سابقه دارند، ميتوان اين نتيجه را گرفت كه هيچ يك از اين دو نظر را نميتوان قطعي و مسلم پنداشت و براساس آن بنايي ساخت؛ ضمن اين كه تمركز بر هر كدام از اين دو نظر، توالي فاسدي دارد و با فلسفه انتظار نيز در تناقض است. از جمله توالي فاسد تمركز و قطعي دانستن نزديكبودن ظهور و خصوصا تعيين زمان ظهور، فاصله گرفتن از دورانديشي، تدبير و برنامهريزي است. ايجاد شك و ترديد در اصل موضوع مهدويت در صورتي كه ظهور در كوتاه مدت و زمان تعيين شده اتفاق نيفتد، از ديگر پيامدهاي مخرب اين باور است. ايجاد ياس و نااميدي و بيانگيزه كردن منتظران بهمنظور ايجاد آمادگي براي ظهور نيز از پيامدهاي منفي اعتقاد بهدور بودن زمان ظهور است؛ ضمن اينكه اين گروه ناخواسته زمان ظهور را تعيين ميكنند! لذا انديشه و باور صحيح، حفظ آمادگي هميشگي براي ظهور، زمينهسازي براي ظهور و انجام وظايف منتظران در دوران غيبت است. نكته ديگر در باب پرداختن به علائم ظهور اينكه مهم تر از علائم و نشانههاي ظهور، طرح بحث درباره زمينهسازي ظهور، وظيفه منتظران، خرافهزدايي از اين موضوع راهبردي و روشنگري درباره اقداماتي است كه دشمنان در حال انجام آنها هستند. و نكته آخر قابل اشاره در اين مجال اينكه برخي اقدامات خطا و حاوي نكات انحرافي از قبيل ساخت CD «ظهور بسيار نزديك است» از يك نياز حكايت ميكند؛ نياز به دانستن بيشتر درباره مهدويت و نياز به بهروز بودن اين دانستنيها. اين نياز را مانند هر نياز مشروع و صحيح ديگر بايد شناخت و به آن پاسخ مقتضي داد و گرنه براساس جهل يا اغراض باطل بهبيراهه كشانده ميشود. كيهان:جاي خالي ستون هاي ويران شده «جاي خالي ستون هاي ويران شده»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛تاثير استراتژيك تحولات در منطقه عربي - اسلامي، بهم ريختن ساز و كارهايي است كه طي حدود سه دهه گذشته براي اين منطقه تدارك ديده شده بود. اين تحولات نياز جدي به «چينش جديد» را به كساني كه به آن نظم دل بسته بودند يادآور شده است و از اين رو شاهد تحركات شديد غرب حول دو محور «شناخت دقيق آنچه رخ داده» و «بررسي امكانات و نيروهاي بر جاي مانده» هستيم. اين موضوعي است كه كمي نياز به بحث دارد. با سقوط نظام شاهنشاهي در ايران، غرب مهمترين ضلع نظام آمريتي - عمودي - خود را از دست داد و البته - تقريبا - همزمان با آن مصر را بدست آورد و توانست با آن تا حدي موقعيت فرو پاشيده دهه هاي 1340 و 1350 را بازسازي كند. از آن طرف جبهه عربي مقابل آمريكا و غرب كه مصر را از دست داده بود، ايران را در كنار خود ديد و تلاش كرد كه از اين طريق خود را بازسازي كند. از اين رو سوريه، ليبي، الجزاير، يمن جنوبي و سازمان آزاديبخش فلسطين - جريان چپ جهان عرب - به سمت ايران آمدند. يكي - دو سال بعد عراق از جبهه ميانه به سمت آمريكا و جريان آمريكايي منطقه - عربستان، اردن و .... - رفت و براي از ميان برداشتن نگراني هاي فزاينده آمريكا به دستور ايالات متحده وارد جنگي تمام عيار با ايران شد اما تقريبا همزمان با اين تحول، تركيه دستخوش تحول تدريجي - از رژيمي كاملا وابسته به رژيمي نسبتا ميانه رو - شد. پيروزي حزب مام ميهن به رهبري تورگوت اوزال در 15 آبان 1362 چهره ضد ايراني تركيه را ترميم كرد و به نيروهاي هوادار انقلاب اسلامي ايران امكان فعاليت داد. از حدود اوايل سال 1363، آمريكايي ها با اينكه فشارهاي متمركزي عليه جمهوري اسلامي و دولت هاي همگرا با آن در منطقه اعمال مي كردند اما در عمل از يك طرف باور كردند كه امكان عملي تغيير وجود ندارد و از طرف ديگر به اين جمعبندي رسيدند كه در اين شرايط نيز قادر به تامين منافع و سياست هاي خود مي باشند. در اين ميان وضعيت نسبتا باثبات كشورهاي عربي تحت سيطره آمريكا اين اطمينان را در دهه هاي 1360 و 1370 به وجود آورده بود كه «نظم منطقه اي مبتني بر توازن» استمرار پيدا مي كند. گزارش هاي مختلف محافل آمريكايي در اين دوره بيان گر آن است كه آمريكا مردم عرب را فاقد مختصات لازم براي «ايجاد تغييرات اساسي» مي دانسته است. واقعيت هم اين است كه منطقه عربي - شامل شمال آفريقا و آسياي جنوب غربي - بعد از تجربه موج ناسيوناليسم عربي دهه هاي 1330 و 1340 - تحت تاثير اشغال سرزمين فلسطين - كه به روي كار آمدن رژيم هاي سوسيال، ناسيونال در كشورهاي مصر- 1331-، عراق-1337-، يمن 1341، الجزاير 1341، سوريه 1350، ليبي 1348 و تونس 1333 منجر شده بود، وارد هيچ تجربه ديگري نشده بود و حال آنكه در اين فاصله مناطق ديگر دستخوش تحولات عمده اي شده بودند كه از آن جمله بايد به تحولات فراگير در رژيم هاي راستگراي آمريكاي لاتين، تحولات كيفي در رژيم هاي آسياي جنوب شرقي- كشورهاي حوزه آسه آن- اشاره كرد. ركود نسبي 40 ساله جهان عرب در فاصله دهه 1350 تا آخر دهه 1380 از يك طرف غرب را نسبت به حفظ سيطره خود بر منطقه عربي- اسلامي مطمئن نموده و از سوي ديگر امكان اعمال سطحي از تغييرات كنترل شده را تداعي مي كرد. تغييرات از اين نوع با روي كار آمدن جرج بوش در سال 1379 مورد توجه مقامات آمريكا قرار گرفت و بر اين اساس «نياز جهان عرب به تغييرات» وارد ادبيات رسمي دولت جرج بوش گرديد. آمريكا به رژيم هاي وابسته خود مي گفت براي جلوگيري از فروپاشي خود و نظم منطقه اي- در شرايطي كه تغيير آن به نفع آمريكا امكانپذير نباشد- بايد به نوسازي (modernization) تن داد اما اين ادبيات با مخالفت جدي رژيم هاي وابسته عرب بخصوص در مصر، عربستان و يمن مواجه گرديد. اين رژيم ها هرگونه تغيير را زمينه ساز فعال شدن «موج خفته» در كشورهاي عربي مي دانستند. از آن طرف دولت جرج بوش از ميانه راه -2005- دچار دردسرهاي بزرگي شد. سياست اشغال افغانستان و عراق عليرغم هزينه زياد، شكست خورده و به چالش بزرگ غرب در منطقه آسياي جنوب غربي تبديل شده بود. در اين شرايط بوش سياست تغييرات مهندسي شده در رژيم هاي وابسته را كنار گذاشت و در ادبيات رسمي آمريكا «ثبات» جاي «نوسازي» را گرفت. در اواسط سال 2006، رايس وزير خارجه آمريكا در يك نطق رسمي گفت: «دمكراسي و انتخابات بهترين انتخاب براي خاورميانه نيست بلكه امروز اين منطقه بيش از تغيير به ثبات سياسي احتياج دارد.» اين شعار البته در داخل آمريكا به نوعي خلف وعده و اعتراف به شكست تعبير شد. به همين دليل حزب دمكرات براي بازسازي موقعيت خود شعار تغيير را انتخاب و مهمترين عنصر آن را تغيير در نگاه آمريكا نسبت به جهان اسلام معرفي كرد. اوباما دو ماه و نيم پس از آن كه وارد كاخ سفيد شد اولين سفر رسمي خود به جهان اسلام را 17 فروردين 88 از تركيه آغاز كرد كه اين خود پيام هايي را به همراه داشت: 1-شعار لزوم تغيير نگاه به جهان اسلام اعتراف به شكست برنامه هاي ضد اسلامي غرب بود اگرنه اوباما مي توانست به جاي واژه «جهان اسلام» از واژه جهان عرب يا جهان سوم و يا خاورميانه و... استفاده كند همانگونه كه قبل از او در دولت هاي كلينتون و بوش معمول بود. 2- شعار اوباما با شعار بوش كاملاً متفاوت بود چرا كه بوش از لزوم تغيير فرمي (Reform)- در مقابل تغيير محتوايي- حرف مي زد و اوباما از كنار گذاشتن ادبيات جنگ در مواجهه با جهان اسلام سخن مي گفت. 3- شروع سفر به جهان اسلام از تركيه- و نه مصر يا عربستان- هم نشان داد كه زمينه براي طرح چنين شعاري در كشورهاي عربي فراهم نيست و مي تواند موقعيت رژيم هاي لائيك در مصر و عربستان را به خطر اندازد كما اينكه وقتي اوباما در تاريخ 14 خرداد 88 در سفر دوم خود به مصر رفت و در جامعه الازهر حضور يافت و خطاب به جهان اسلام پيامي- با ظاهري- همدلانه فرستاد، واكنش تند مقامات مصري را در پي داشت. در آن زمان رئيس مجلس مصر رسماً اعلام كرد: رفتار تجديدنظرگرايانه آمريكا نسبت به اسلام سياسي مي تواند به حكومت اخوان المسلمين در مصر منجر شود.» البته كاملاً واضح بود كه شعار مدار ا با اسلام بيش از يك پز (perestige) براي آمريكاي گرفتار در ميان جهان اسلام نبوده و اوباما به شعار «ثبات به جاي تغيير» بوش وفادار است رفتار ماه هاي بعد آمريكا هم اين را به خوبي به اثبات رساند. اوباما از همان ماه هاي اول به قدرت رسيدن- و بطور خاص از سپتامبر 2009- شعار تغيير را رسماً و حتي در لفظ هم كنار گذاشت. بحران شديد مالي سال 2010 و شكست سنگين انتخاباتي حزب دمكرات در همين سال هم اساساً دولت آمريكا را وارد وضعيت جديدي كرد و كار را به جايي رساند كه اوباما از يك سو اعلام كرد كه نيروهاي نظامي آمريكا را زودتر از موعد مقرر- 2011- از عراق خارج مي كند و از سوي ديگر زمزمه خروج نظاميان آمريكا از افغانستان هم بلند شده بود كه در اجلاس ليسبون- آبان 89- نهايي شد و رسماً اعلام گرديد. اين دو نكته كافي است براي آنكه بدانيم وضع سياسي و امنيتي آمريكا در دوره اوباما- به خصوص در حوزه سياست خارجي- وخيم تر از دوره بوش بود و اين كفايت مي كرد تا آمريكا به ثبات در كشورهاي وابسته به خود در منطقه عربي- اسلامي به عنوان «ضرورتي استراتژيك» نگاه كند و هرگونه تغيير را آغاز دوره اي از «بي ثباتي هاي مهارناپذير» بداند. تغييرات سريع و پرشتاب در حوزه عربي- اسلامي در اين شرايط به راه افتاد و مانند يك «بهمن» راه را بر غرب بست. غرب به سختي به نظاره اين تحولات نشست و با كمال ناباوري شاهد فروپاشي ستون مصر در معادله منطقه اي خود گرديد. در واقع آمريكا پس از آنكه ايران را از دست داد همه اميد خود را به مصر معطوف كرده بود و انصافاً در فاصله وقوع انقلاب اسلامي در ايران تا زمان فروپاشي رژيم مبارك، مصر به خوبي از عهده نقش خود برآمده بود، آمريكا واقعاً توانسته بود با كمك مصر از يك سو مانع به قدرت رسيدن بسياري از جنبش هاي ضد آمريكايي در شمال آفريقا و خاورميانه بشود و از سوي ديگر رژيم صهيونيستي را از بحران هاي بزرگ كه حيات آن را از هم مي گسست، نجات دهد. فروپاشي رژيم وابسته در مصر موقعيت مخالفان آمريكا در منطقه را به نحو ويژه اي بالا برد. از اين رو آمريكا همزمان با اين تحولات سه پرونده را رو به روي حزب الله لبنان- دادگاه حريري- دولت سوريه- به نمايش گذاشتن كاريكاتور انقلاب- و دولت ايران- بحث حقوق بشر- گشود اما با اين وجود آمريكا كه به شدت احساس مي كند اقدامات سلبي نقشي در بازسازي امنيتي- سياسي موقعيت آمريكا ندارند، درصدد برآمد تا يك موقعيت ايجابي خلق كند. آمريكا و رژيم صهيونيستي به اين منظور به سمت تركيه رفتند و با وعده هاي بسيار چرب تلاش كردند تا تركيه را در مقابل سوريه و ايران قرار داده و به عنوان راهي براي برون رفت از تحولات عظيم منطقه عربي- اسلامي نشان دهند. اين بازي دوام چنداني نياورد و پس از حدود 4 ماه به شكست انجاميد. مقامات تركيه به زودي دريافتند كه قادر به ايفاي نقش در برنامه اي آمريكايي- صهيونيستي نيستند و از اين رو از اوايل تيرماه پيغام هاي مبتني بر «توضيح و توجيه» آنان به ايران و سوريه سرازير شد. در يك جمعبندي بايد گفت مهمترين اثر تحولات جاري در منطقه، فروپاشي «نظم تعادلي» بود كه آمريكا از اوايل 1363 به ناچار به آن تن داد. حالا اين وزنه تعادل به ضرر آمريكا و به طور كلي غرب بهم خورده و اين در حالي است كه پيش از آن سياست نظامي گري مبتني بر اشغال هم به بن بست رسيده بود. ادبيات نزديك شدن به جهان اسلام هم كه در سال اول رياست جمهوري اوباما مطرح شد و نيز تلاش هاي آمريكا براي نزديك شدن به اسلام گرايان در مصر و سوريه راه به جايي نبرده است. تجربيات و ابزارهاي آمريكا با آنچه در متن كشورهاي اسلامي- عربي مي گذرد سنخيت ندارد. آمريكا ديپلماسي قدرتمندي دارد، نيروها و ديوان سالاري عظيم امنيتي- نظامي دارد، رسانه هاي ديداري، شنيداري و الكترونيكي قدرتمندي دارد و بر شبكه اي از روشنفكران و رژيم هاي وابسته در اين منطقه تسلط دارد، اما مردمي كه در اين منطقه به ميدان آمده و شش ماه است يقه رژيم هاي وابسته به غرب را گرفته اند پذيراي ديپلماسي، رسانه، نيروي نظامي- امنيتي و عناصر وابسته غرب نيستند و امكان ديگري هم براي اثرگذاري در اختيار آمريكا نيست. پس بدون ترديد در حالي كه ساختار امنيتي غرب فرو پاشيده، برخلاف دهه 1980 امكان جديدي براي بازسازي موفقيت غرب در اين منطقه وجود ندارد. خراسان:گام باقي مانده در پرونده کهريزک «گام باقي مانده در پرونده کهريزک»عنوان سرمقالهي روزنامهي خراسان به قلم كوروش شجاعي است كه در آن ميخوانيد؛با وجود اين که ۲سال از حوادث تلخ و ناگوار پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري مي گذرد اما هنوز پرونده يکي از تلخ ترين و اسف بارترين آن ماجراها يعني جان باختن ۳نفر از جوانان کشور در بازداشتگاه کهريزک به نتيجه نهايي نرسيده است و متاسفانه بخش هايي از اين پرونده درحالي همچنان مفتوح مانده است که علاوه بر خانواده هاي جان باختگان، نمايندگان مجلس، نيز پي گير روشن شدن تمامي زواياي اين پرونده بوده اند، و مهمتر اين که به اذعان خانواده هاي روح الاميني، کامراني و جوادي فر، رهبري نيز در ديدار با اين خانواده ها از پي گيري اين موضوع حمايت کرده اند. و اگرچه خانواده هاي قربانيان بازداشتگاه کهريزک در مصاحبه هايي از نگاه جدي و پي گيرانه نسبت به اين پرونده اعلام رضايت کرده اند، اما در عين حال علاوه بر محاکمه مباشرين اين ماجرا بر محاکمه آمران اين پرونده نيز تاکيد داشته و دارند. اين خواسته خانواده قربانيان کهريزک حتي بار ديگر توسط اين خانواده ها طي مصاحبه هايي در حاشيه مراسم دومين سالگرد قربانيان اين حادثه که با حضور نماينده دفتر رهبري برگزار شد، مطرح و پي گيري شد. درباره اين پرونده مي توان حداقل به چند نکته بديهي اشاره و سوالاتي را مطرح کرد. ۱ - مديريت هر سازمان و ارگاني در زمان عادي کار چندان مشکلي نيست، بلکه مدير را آن هنگام مي توان کارآمد، موفق و موثر به حساب آورد که در شرايط غيرعادي بتواند مجموعه خود را مديريت کند بر اين اساس به نظر مي رسد مسئولين وقت بازداشتگاه کهريزک و مديران بالادستي آنان اعم از دادستان، برخي قضات و نيروي انتظامي آنچنان که بايد نتوانستند شرايط آن برهه زماني را مديريت کنند که خلاصه به واقعه تلخ جان باختن سه نفر از جوانان هم وطنمان در ماجراي کهريزک منجر شد. شايد استعفا و يا حداقل عذرخواهي حداقل ۲نفر از مسئولين رده بالا در قوه قضاييه و نيروي انتظامي مي توانست کمي از تلخي اين ماجرا بر کام مردم و خصوصا خانواده هاي قربانيان اين جنايت بکاهد. اما متاسفانه اين اتفاق نيفتاد که هيچ بلکه حتي عده اي بر اين باورند که اگر اطلاع و پي گيري موکد رهبري نبود چه بسا که اين حادثه تلخ را برخي به گونه اي ديگر جلوه مي دادند و اساسا اين ماجرا پي گيري نمي شد. ۲ - حادثه تلخ جان باختن ۳جوان در ماجراي کهريزک ماجراي ساده، کوچک و کم اهميتي نبود بلکه حادثه تلخ و فاجعه اي بود که فشار زيادي بر افکار عمومي و کشور تحميل کرد و بر اين اساس مباشران و مقصران و آمران و حتي قصورکنندگان بايد در اسرع وقت و البته در عين دقت محاکمه و به مجازات مي رسيدند تا هرچه سريع تر بهانه ها از ضد انقلابيون و بدخواهان ملت و نظام که به شدت از اين جريان سوء استفاده کردند، گرفته مي شد. نه آن که متاسفانه در ابتداي آن ماجراها برخي از مسئولين مرتبط با کهريزک بعضا حتي اطلاعات و اخبار کذب درباره اين ماجرا را تحويل مردم دادند گويي فراموش کرده بودند که در عصر انفجار اطلاعات، خبرها را اساسا نمي توان براي مدتي طولاني کتمان کرد يا افکار عمومي را از طريق دادن اطلاعات غلط و غيرموثق به انحراف کشانيد که اين کار غلط حداقل ۲ پيامد بسيار منفي به دنبال دارد اول اين که اعتماد و اطمينان افکار عمومي به اظهارات برخي منابع و مسئولان را تضعيف مي کند و دوم اين که برخي از مردم براي دريافت اطلاعات و اخبار به منابع خبري خارجي مراجعه مي کنندکه در اين صورت متاسفانه به دست خود مديريت اخبار و اطلاعات و مديريت برخي از افکار عمومي را به خبرگزاري هاي بيگانه مي سپاريم. ۳ - خانواده هاي قربانيان کهريزک گرچه از روند قضايي و همچنين برخي رده هاي انتظامي و دادگاه هاي مربوطه و احضار و محاکمه ۱۲ متهم اين پرونده و صدور حکم براي ۱۱نفر از متهمان اظهار رضايت کرده اند اما همچنان بر اين باور و ادعا هستند که آقاي مرتضوي به عنوان دادستان وقت از جمله آمران و دستوردهندگان انتقال بازداشت شدگان به کهريزک است و او نيز هرچه سريع تر بايد به عنوان متهم مورد محاکمه قرار گيرد نه اين که امروز در يک مسئوليت مهم اجرايي داراي پست و مسئوليت باشد، گرچه ممکن است آقاي مرتضوي دفاعياتي داشته باشد و حرف هايي براي طرح در محکمه، اما نکته اساسي اين که در جريان واقعه تلخ کهريزک وي به عنوان دادستان و مسئول رده بالاي سيستم قضا و سازمان زندان ها و بازداشتگاه نه تنها براي کاستن از فشار افکار عمومي، تسلي دل خانواده قربانيان و کاستن از فشار بيگانگان از سمت خود استعفا نداد بلکه حتي از مردم به خاطر اتفاقي که در زيرمجموعه اش افتاده است عذرخواهي نکرد، اين اتفاق حتي پس از تعليق او رخ نداد و متاسفانه قبل از روشن شدن نقش آمريت وي در جريان انتقال بازداشت شدگان به کهريزک و محاکمه او به اين اتهام، عهده دار مسئوليتي مهم در دولت دهم نيز شد! اما آيا به منطق و تدبير نزديک تر نبود که دولت پس از محاکمه و در صورت رفع اتهام و شفاف شدن کامل موضوع و روشن شدن افکار عمومي، مسئوليتي بر عهده مرتضوي مي گذاشت؟ طرفه اين که آيا حداقل اتهام وي و برخي مسئولين نيروي انتظامي ، ناتواني و ناکارآمدي در اعمال مديريت در شرايط خاص و بحراني نبود؟ که بلافاصله پس از تعليق توسط دولت به مسئوليت و مديريت سازماني ديگر گمارده مي شود. گرچه به نظر خانواده قربانيان کهريزک و اذعان برخي نمايندگان و مسئولان اتهام جدي وي، اساسا عمل نکردن به دستور موکد رهبري مبني بر تعطيلي بازداشتگاه کهريزک پيش از اين ماجراها است. نکته ديگر اين که خانواده هاي قربانيان کهريزک و برخي مسئولان رده بالاي کشور به صراحت بر اين نکته تاکيد کرده اند که در جريان آن حوادث حتي رهبري دستور داده اند که اگر براي نگهداري بازداشت شدگان جا نداريد آن ها را آزاد کنيد که اگر به اين دستورهاي صريح و به موقع رهبري عمل مي شد اساسا جنايت کهريزک به وقوع نمي پيوست. ۴ - جمهوري اسلامي با توکل به خدا و به پشتوانه عظيم مردم به حدي از رشد و کمال و قدرت مبتني بر اراده مستحکم ملت دست يافته است که بتواند نقص ها، کاستي ها، ايرادها و نقاط ضعف خود را شناسايي و ترميم و با اصلاح تکميل کند. بر اين اساس هيچ مسئولي در هيچ رده اي و هيچ سازمان و دستگاه و ارگاني نبايد و حق ندارد خود را مساوي و معادل اصل نظام قرار دهد و ناتواني و نقص و قصور خود را پاي اصل نظام بنويسد و حق ندارد خود را از نقد و نظارت عمومي جامعه و افکار عمومي مبرا بداند بلکه هر فرد و هر سازمان و نهادي که در انجام وظايف خود دچار نقص و کوتاهي و تقصير شد بايد تاوان آن را نيز در محکمه، وجدان عمومي و افکار عمومي پرداخت کند و به مجازات برسد. ۵ - قوه قضاييه به اذعان خانواده قربانيان کهريزک تاکنون عملکرد خوبي در جريان رسيدگي به اين پرونده از خود نشان داده است اما کارآمدي و استقلال هر چه بيشتر دستگاه قضايي وقتي محک جدي تري خواهد خورد که قرار باشد در پرونده اي ميان شهروندان و عضو يا اعضايي از هيئت حاکمه به داوري بنشيند که گويي اکنون پرونده کهريزک به اين مرحله خود رسيده و دست اندرکاران دستگاه قضا در مقابل اين آزمون قرار گرفته اند که با توجه به رويکرد دوره جديد مديريت دستگاه قضايي اميد است که از اين آزمون نيز سربلند بيرون بيايد. ۶ - خانواده هاي قربانيان کهريزک با اهتمام قابل تقدير خود و تدبير داهيانه رهبري همچنان در متن و بطن نظام اسلامي قرار دارند و با شکيبايي مثال زدني و درک عميق مسائل و شرايط تاکنون جلوي بسياري از سوء استفاده هاي بيگانگان از واقعه تلخ کهريزک را گرفته اند پس شايسته است مسئولان قضايي و انتظامي آخرين گام ها را براي تکميل رسيدگي به اين پرونده بردارند و از آن مهم تر اين که از اين پس اين چنين مجموعه هايي به گونه اي مديريت شود که ديگر هيچ گاه شاهد حوادث و فجايعي چنين تلخ نباشيم. جمهوري اسلامي:تزلزل در پايههاي "استراتژي شرقي" آمريكا «تزلزل در پايههاي "استراتژي شرقي" آمريكا»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛سه سال پس از وعدههاي باراك اوباما براي تغيير در رفتار سياسي واشنگتن در داخل و خارج و ترسيم چشم اندازي مقبول براي ديپلماسي جهاني آمريكا، اوضاع به سمتي پيش ميرود كه همين وعدهها ميتواند مقبوليتي افزونتر براي نامزدهاي انتخاباتي آمريكا به همراه داشته باشد. چرا كه پايههاي استراتژي جهاني آمريكا به ويژه در قلمرو شرقي به شدت متزلزل شده است. ناگفته پيداست كه تمامي ناكاميها و نارسائيها ناشي از سياستهاي اوباما نبوده ولي انكار نميتوان كرد كه از هم گسيختگيها در ديپلماسي آمريكا در سالهاي اخير، بيش از پيش نمود عيني و ملموسي پيدا كرده است. سياستهاي واشنگتن در قبال چين و كره شمالي ابعاد تحريك آميزي به خود گرفته است. فروش جنگ افزارهاي مدرن و فوق مدرن به تايوان در مقياس 5/6 ميليارد دلار، ديدار با "دالائي لاما" رهبر جدائي طلبان تبت و برگزاري مانورهاي نظامي متعدد در پشت مرزهاي آبي چين، رهبران پكن را عليه سياستهاي واشنگتن، بيش از هر زمان ديگري بدگمان كرده و آنها از اهداف آشكار و نهان آمريكا به شدت خشمگين به نظر ميرسند. حتي فشارهاي فزاينده عليه كره شمالي و تحولات مشكوك در جهت ايجاد تعارضات نظامي بين 2 كره و مانورهاي نظامي در درياي زرد و درياي چين، پيامدهاي نامطلوبي را به همراه داشته است. اوضاع درخصوص جهت گيري آمريكا به سوي هند و فاصله گرفتن تدريجي از پاكستان هم سياست ناكارآمدي بوده كه به همراه طيفي از اقدامات جنايتكارانه آمريكا در مناطق شمالي و قبائلي پاكستان و استفاده از حملات هواپيماهاي بدون سرنشين در صفحات مرزي و شمالي، تحريك احساسات مردمي و حتي حكومتي عليه واشنگتن را به "نقطه انفجار" رسانيده است. چرخش سياسي آمريكا، رهبران پاكستان را نسبت به اهداف واقعي واشنگتن دچار ترديد و سردرگمي كرده و بدبيني را به اوج خود رسانيده است. اوضاع در افغانستان به مراتب وخيمتر است. مقامات آمريكا اعم از سياسي و نظامي مرتباً اهداف و برنامههاي متفاوت و حتي متناقضي را اعلام كردهاند كه هيچكدام براي يك دوره قابل ذكر، نشانگر ديدگاه رسمي واشنگتن تلقي نشده است. افزايش نيروها، كاهش تعداد نظاميان، خروج نيروهاي ائتلاف از افغانستان، تلاش براي سركوب طالبان، مذاكره با طالبان، طبقه بندي تروريستها به خوب و بد، تجليل از كرزاي، لجن مال كردن وي و تمامي دولتمردان كابل و متهم ساختن آنها به فساد مالي و دخالت در قاچاق مواد مخدر و... طيف وسيعي از سياستهاي متغير و بيثبات واشنگتن در افغانستان را فهرست ميكند. ديپلماسي واشنگتن در قبال روسيه نيز دقيقاً از نوعي بلاتكليفي و فرصت طلبي حكايت دارد. واشنگتن، رهبران كرملين را به همفكري و تعامل فرا ميخواند اما به طور همزمان از استقرار سپر دفاع موشكي در پشت مرزهاي روسيه سخن ميگويد. از تعليق چنين سياستي حرف ميزند ولي با لهستان و چك، قرارداد استقرار تجهيزات ناتو براي تحقق همين هدف را امضا ميكند. خود را به پوتين و مدودف، نزديك نشان ميدهد اما با مخالفين آنها نيز نرد عشق ميبازد. زمينههاي امضاي پيمان استارت 2 را فراهم ميكند ولي با تدارك ضمني براي انهدام ظرفيتهاي استراتژيك روسيه، خشم ژنرالهاي روس و رهبران كرملين را برمي انگيزد. همين رفتارهاي دوگانه و پرتناقض در قبال كشورهاي عرب و مسلمان هم در مقياس وسيعتري عيناً تكرار و مشابه سازي شده است. تقريباً بدون استثناء، هيچ يك از مواضع رسمي آمريكا در قبال حوادث مصر، تونس، عربستان، يمن، بحرين، لبنان، عراق، اردن و ليبي را نميتوان يافت كه دستكم در چند مورد نقض نشده باشد يا موضعي مخالف و مغاير با آن اعلام نشده باشد و يا در عمل، رفتار ديگري متفاوت با آن اعمال نشده باشد. آمريكا در يك موضع سالوسانه و عوامفريبانه مدعي است كه از حركت ملتهاي عرب در جهت كسب آزادي و دستيابي به حقوقشان حمايت ميكند ولي در لبنان با مقاومت اسلامي به عنوان "برآيند غالب" شديداً در تضاد و تقابل است و براي نابودي مقاومت از هيچ جنايت و خيانتي، حتي به قيمت بدنامي روزافزون آمريكا هم ابائي ندارد. واشنگتن هنوز هم عليرغم ادعاي همراهي با ملتها، از پليدترين رژيمهاي ديكتاتور و موروثي عرب جانبداري و با آنها همراهي و همفكري ميكند كه مانع پيروزي قطعي ملتها در بهار عربي شود. اگر قرار باشد حقيقت امر بازگو شود، حتي هنوز هم آلترناتيو مطلوب آمريكا براي تمامي كشورهاي عربي و اسلامي، همچنان رژيمهاي خونخوار، ديكتاتور، موروثي و بدنامي هستند كه همگي در كارنامه سياه خود بدترين انواع روياروئي با ملتها را با بيشرمي كامل ثبت كردهاند ولي هنوز هم واشنگتن در موضع گيري رسمي خود مدعي همراهي با ملتها است! البته ملتها بيدار شدهاند و چنين رفتارهاي پرتناقضي را نميپسندند و به آن تمكين نميكنند. همين پديده باعث تزلزل در پايههاي استراتژي شرقي آمريكا شده است. سياست روز:عاقل از يك سوراخ دوبار گزيده نميشود! «عاقل از يك سوراخ دوبار گزيده نميشود!»عنوان سرمقالهي روزنامهي سياست روز به قلم حسن اختري است كه در آن ميخوانيد؛روز گذشته سالروز تاسيس شوراي نگهبان قانون اساسي بود. موافقان و مخالفان اين نهاد قانوني در مدح و ذم شوراي نگهبان بسيار گفتهاند و هم بسيار نوشتهاند، اما عملكرد شوراي نگهبان كمتر به بوته نقد سپرده شده است تا ضمن احترام به اعضاء و شخصيتهاي والامقامي كه بعضا در حد و شان مراجع بوده و از احترام و اكرام عام خاص برخوردارند، كاستيها نيز مورد توجه قرار گيرد و با رفع نواقص و برطرف كردن عيوب در بالا بردن راندمان كار و بهرهوري كوشش گردد لذا دشمنيها و مخالفتها و در مقابل مجيز گوييها باعث شده كه عزيزان نقد عملكردها را نيز برنتابند و مدام در انتظار مداحي اهل قلم منبر و تريبون باشند. در تمام نظامهاي سياسي دنيا، براي حكميت و داوري بين دستگاه تقنيني و سيستم اجرايي كشور مجموعهاي مانند شوراي نگهبان پيش بيني شده است. به عنوان مثال در آمريكا ديوان عالي قضايي و در فرانسه دادگاه عالي قانون اساسي بالاترين مرجع براي رسيدگي و حل و فصل اختلاف بين قوا محسوب شده و راي آن نهايي بوده و براي همه لازم الاجرا است. در قانون اساسي جمهوري اسلا مي ايران حراست از قانون اساسي يعني تطبيق مصوبات با شرع مقدس و خود قانون اساسي و صيانت از آراء مردم بر عهده اين نهاد گذارده و هجده اصل از اصول اين ميثاق ملي كه خونبهاي هزاران شهيد و جانباز و معلول ميباشد، به جايگاه قانوني و وظايف خطير آن پرداخته شده است. اين شورا از جمله سه وظيفه عمده انطباق مصوبات با موازين اسلام و قانون اساسي (اصل نود و چهارم) و نظارت بر همه انتخابات به جز شوراها (اصل نود و نهم) و همچنين تفسير قانون اساسي (اصل نود و هشتم) را بر عهده دارد. در طول عمر با بركت انقلاب اسلامي عملكرد اين نهاد در مقايسه با كاركردهاي ساير دستگاههاي نظام نه تنها از جايگاه ويژهاي برخوردار بوده بلكه عملكرد قابل دفاعي نيز داشته است چرا كه مجموعه شوراي نگهبان چون بنياني مرصوص در مقابل انحرافات ايستادگي و از نفوذ ايادي دشمن به داخل خاكريزهاي خودي جلوگيري كرده و از آراء مردم با سليقههاي متفاوت در دورههاي مختلف به خوبي صيانت كرده است. كه اگر صلابت و قاطعيت اين شورا نبود، در ادوار مختلف مجلس و دولت با توجيهات عامه پسند تاكنون دوره رياست جمهوري براي بعضيها مادام العمر شده و مجلس شوراي اسلامي نيز در حد مجلس سنا تنزل يافته بود. جا دارد در سالروز تاسيس اين نهاد انقلاب از اعضاءمحترم شوراي نگهبان به ويژه فقهاي معزز و مديران و پرسنل متعهد و ولايتمدار آن تقدير به عمل آيد. خدا قوت و اجركم علي الله. اما اگر خواسته شود عملكرد اين نهاد با نگاهي نقادانه كه به حق نزديكتر است مورد تحقيق و تفحص قرار گيرد بايد صادقانه عنوان كرد ديكته بيغلط، ديكتهاي نانوشته است و اصولا فعاليت مجموعهها مبرا از عيب و نقص نميتواند باشد. جهت ارزيابي درستي عملكردها و تعيين موفقيت آنها در مقايسه با ماموريتها،دستگاه مذبور ميبايد مورد سئوال قرار گيرد. كه به لحاظ جايگاه قانوني و ساختاري، تصميمات شوراي نگهبان عين صواب تلقي شده، فصل الخطاب بوده و به مرجعي هم پاسخگو نميباشند. البته براي پرهيز از افتادن در ورطه دور باطل تسلسل وجود چنين نهادهاي قانوني در نظامهاي سياسي دنيا امري لازم و پذيرفته شده و با عقل بشر نيز همخواني دارد. حال براي راستي آزمايي و تعيين درجه كاميابيها ناگزيريم به افكار عمومي مراجعه نماييم، آرا و نظرات مردم همچون ميزان الحرارهاي ميتواند وجود تب و لرز و يا سلامت در بدن اجتماع را به ما نشان دهد كه وجود اعتماد عمومي به عنوان يك سرمايه اجتماعي حاكي از سالم بودن سيستم و صحت كار آن ميباشد. بنابراين هر نوع تصميم و عملي كه باعث پايين آمدن اعتماد عمومي و كاستن از سرمايه اجتماعي باشد عملكرد وي ناصواب تلقي ميشود. حال با هر توجيهي كه صورت گرفته باشد. يكي از تعابيري كه در مورد نقش و تاثير شوراي نگهبان به كار ميرود، وجود اين نهاد را براي كشور به مثابه تنگه احد در صدر اسلام ميدانند در جنگ احد رسول مكرم اسلام(ص) گروهي از مجاهدان اسلام را به عبدالله بن جبير براي حفاظت از تنگه استراتژيك احد گماردند و تاكيد فرمودند در هيچ شرايطي چه پيروزي و چه شكست آنها حق ترك پست خود را ندارند. سپاه اسلام با تدبيري كه رسول الله در آرايش نيروها و به كارگيري تاكتيكهاي جنگي داشتند سپاه اسلام ابتدا بر سپاه كفر پيروز شد. دشمن در حال عقب نشيني بود كه متوجه ضعف نيروهاي اسلام در تنگه احد شد كه به خاطر غفلت و دنياطلبي برخي از سپاهيان براي جمع آوري غنايم جنگي ترك پست كرده بودند. لذا جمعي از سپاه كفر به فرماندهي خالد بن وليد از نقطه سوق الجيشي تنگه احد با به شهادت رساندن فرمانده و جمع قليلي از مجاهدان كه بر سر پيمان با رسول خدا پا برجا بودند، كوه احد را دور زده و به عقبه و عمق استراتژيك سپاه اسلام نفوذ كرده و باعث شكست آنان شدند و مسلمانان با يك غفلت جنگ پيروز را با شكست سخت واگذار كردند. در جريان نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري نيز برخي از اعضاء و مديران شوراي نگهبان كه به زعم خود اصولگرايان را پيروز ميدان رقابتهاي سياسي ميديدند به نيت خيرخواهي و اصلاح امور! پست مهم و استراتژيك نهاد شوراي نگهبان را ترك كرده و در دولت نهم ماوي گزيدند. غافل از اينكه اين ترك اولي تاثير بسيار منفي در افكار عمومي گذاشته و بيطرفي داور را در بازيهاي بعدي با تشكيك مواجه خواهد كرد. البته نه اينكه قبول پستهاي اجرايي در دولت براي اعضاء و مديران اين نهاد حرام و براي بقيه مباح باشد اما در جايي كه دشمنان سيلي خورده و طعم تلخ شكست از دست دادن ابهت ابرقدرتي را چشيده و مترصد كوچكترين بياحتياطي را به عنوان شاهد مثال براي تحميق نيروهاي ساده و بيبصيرت به كار ميگيرد. ترك اولي نيز از بزرگان، گناهي نابخشودني خواهد بود. مردمي كه اين حركت ناصواب را به چشم خود ديده بودند زمينه و ذهني آماده براي پذيرش تبليغات اغواگرانه دشمنان داشتند كه متاسفانه برخي از موضع گيريهاي ناشيانه و بعضا جانبدارانه در جريان انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري باعث شد كه دشمن با استفاده از ظرفيتهاي ستون پنجم خود در اعتماد مردم به اين نهاد را با تشكيك جدي مواجه بسازد. شوراي نگهبان براي بازسازي و ترميم اعتماد عمومي كه متاسفانه مخدوش شده بود تلاشهاي زياد و قابل تقديري براي راستي آزمايي تصميمات خود در دهمين دوره رياست جمهوري به كار برد كه خيلي موفق نبود و نتيجه آن شد كه يادآوري خاطرات آن روز هم با سختيهاي مخصوص خود همراه است. و اينك مرور تاريخ صرفا براي عبرت آموزي و قبول مسئوليت هر يك از دستگاهها و نهادها در تعلل و غفلتي كه داشتهاند و همچنين برنامهريزي براي آينده جهت جبران مافات و تحقق فرمايش گهربار پيامبر اعظم حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي(ص) است كه فرموده: «مومن از يك سوراخ دوبار گزيده نميشود.» 1- پيامبر اكرم(ص): «العاقل لا يلسع من حجر مرتين» 2-پيامبر اكرم(ص): «المومن لا يلسع من حجر مرتين» مردم سالاري:فرصت مناسب براي تحليل سفرهاي استاني «فرصت مناسب براي تحليل سفرهاي استاني»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم محمدحسين روانبخش است كه در آن ميخوانيد؛ 1- دو سه ماهي است که سفرهاي استاني دولت قطع شده و ديگر خبري از آنها نيست. ضمن اين که اگر چه ثمره هاشمي دستيار ارشد محمود احمدي نژاد عنوان کرده که دور تازه سفرها پس از ماه مبارک رمضان آغاز مي شود، اما شواهد و قرائن نشان نمي دهد که پس از اين، سفرهاي استاني مثل قبل ادامه پيدا کند زيرا نه دولت و دولتمردان انگيزه کافي براي ادامه آن گونه سفرها دارند و نه حاميان احمدي نژاد مثل قبل همراهي تمام عيار با او دارند تا سفرها را آن طور که مي خواهد پيش ببرد. در مورد سفرهاي استاني هر نظري داشته باشيم، نمي توان منکر اين شد که اين سفرها، استفاده تبليغاتي کلي و جزئي بسياري داشت، کما اين که در هر دوره انتخاباتي امثال اين سفرها براي کانديداهاي مختلف طراحي و اجرا مي شد ولي با ابتکار دولتمردان فعلي آن سفرهاي مقطعي به صورت داستاني دائمي درآمده بود که با حمايت عجيب صدا و سيما هم همراه بود. از سوي ديگر موارد استفاده تبليغاتي جزئي تري هم داشت مثلا وقتي مخالفت ها با رفتار وگفتار اسفنديار رحيم مشايي بيشتر شد، جايگاه او در اين سفرها هم بهتر شد تا جايي که گاه به نظر مي رسيد صدا وسيما نمي تواند تصويري از احمدي نژاد بدون حضور رحيم مشايي نشان دهد! حالا وضعيت با گذشته اين تفاوت را دارد که اولا در هر سفر استاني امکان مانورهايي مثل سابق وجود ندارد وحتي اين احتمال هم مي رود که رسانه ها بيشتر روي مسائل ناخوشايند دولتي ها در سفرهاي آينده (مثل مخالفت با حضور جريان انحرافي و...) مانور دهند تا سخنان احمدي نژاد. از سوي ديگر عدم حضور افراد مربوط به جريان انحرافي در سفرها براي دولتمردان قابل تحمل نيست و نوعي شکست تلقي مي شود که بدين صورت با هر سفر استاني درواقع نقض غرض صورت گرفته است! ثانيا وعده هاي جديدي که قرار است در سفرهاي جديد داده شود ديگر مثل سابق راحت پذيرفته نخواهد شد و علا وه بر منتقدان سابق، کساني که وظيفه تعريف و تبيين وعده ها را داشتند امروز از اين کار معاف هستند. پس ديگر سفر استاني به راحتي و دلپسندي سابق نيست و حتي مي تواند براي دولتمردان، ترک آن واجب تر و مفيدتر از انجامش تشخيص داده شود! 2- طي اين ماه ها که خبري از سفرهاي استاني نيست مشخص شده که انجام يا عدم انجام اين سفرها خيلي تفاوتي در خدمت رساني به مردم ندارد و اگر چنين اتفاقي هم افتاده باشد به سفرهاي استاني مربوط نيست، ضمن اين که در حال حاضر، بسياري از هزينه هايي که اين سفرها به بيت المال تحميل مي کرد نيز قطع شده است. با اين همه مي توان به طور دقيق و علمي بررسي کرد که واقعا آيا نيازي به انجام اين گونه سفرها که گاه بر خلا ف آنچه تبليغ مي شد پرخرج هم بود، وجود داشته و دارد؟ آيا اين که گاهي عنوان مي شد که احمدي نژاد تنها مسوولي است که به همه جاي ايران سفر کرده واقعا افتخاري بوده و باعث تغييري شده است؟ آيا اين سفرها به اندازه هزينه هاي مستقيم و غير مستقيمي که داشتند، مفيد فايده بوده است و در يک کلا م آيا به اندازه استفاده تبليغاتي که دولت از آن برده، مردم هم از آن منتفع شده اند يا نه؟! يکي از معيارهايي که مي تواند در پا سخگويي به اين سوالا ت کمک کند معيار توزيع عادلا نه امکانات است. سفرهاي استاني بر اين مبنا صورت مي گرفت که اقصي نقاط مملکت هم به اندازه پايتخت امکانات پيدا کند و مشکلا تش حل شود اما اين اتفاق در صورتي به وقوع مي پيوست که چنين هدفي براساس يک سيستم هدفمند و برنامه ريزي شده و مبتني بر کار کارشناسي انجام پذيرد، نه براساس رفتار احساسي و سليقه اي با مشکلا ت افراد. درست است که مشکلا ت کشور در واقع از مشکلا ت فردي تشکيل شده اما حل مشکلا ت مردم به شکل مجرد، مي تواند مشکلا ت جديدي به وجود آورد. به عبارت ديگر مشکلا ت مردم مثل زنجيره اي است که به هم تنيده شده و بازکردن يک گره مي تواند گره هاي ديگري را در قسمت هاي ديگر پديد آورد. در سال هاي اخير ديده ايد که دادن وام هاي بي ضابطه به افراد چطور مشکل شخصي آنها را حل کرده ولي در مجموع باعث مشکلا ت اقتصادي از قبيل افزايش نقدينگي و تورم شده است، يا گاهي بودجه هاي تخصيص يافته به يک منطقه باعث شده که مجموعه هايي در آنجا شکل بگيرد يا ساخته شود که کارايي نداشته و تنها بودجه مملکت را هدر داده است. امروز در حالي که سفرهاي استاني تعطيل است بهترين زمان براي سنجش سفرها است تا اگر روزي و روزگاري ديگر دوباره شرايطي براي اين گونه رفتارها فراهم شد و دولتي خواست چنين کارهايي کند، بعضي ها فقط نقش تماشاچي را بازي نکنند و لا اقل تجربه اي که داريم مانع از آزمون تازه اي با هزينه ملت شود. تهران امروز:ما براي اخلاق زندهايم «ما براي اخلاق زندهايم»عنوان سرمقالهي روزنامه ي تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن ميخوانيد؛قتل در شهر ما ارزان شده است، به ارزاني عصبيتي زودگذر و خشمي بيپايه. چه جانهاي باارزشي كه مفت به خاك ميافتند و چه وجدانهايي كه از پس صداي مهيب اين افتادنها هنوز بيدار نميشوند تا از خود بپرسند: «در اين معركه نفسپرور اخلاق كجاست؟!» قويترين مرد ايران ـ داداشي ـ با اصابت ضربات چاقو در كمتر از نيم ساعت در كف خيابان جان ميدهد، همزمان و كمي آنسوتر روحاني جواني ـ علي خليلي ـ كه آمر به معروف بوده به خون مينشيند و پنج بيمارستان بزرگ پايتخت كشور از پذيرشش سر باز ميزنند و... همين چند صباحي پيش بود كه دختري كاردآجين شد تنها به جرم دوست نداشتن ديگري و... هرچه به عقب برويم باز هم هست رخدادهايي كه مثل رعد بر جان و روان مردمان اين ديار فرود آمد و عقل را فرو نهاد تا خوابزدگان رويانشين را به خود آورد كه «حال اخلاق خوب نيست!» اتفاق عجيبي افتاده! رخداد بيسابقهاي! كه همه ما را به شدت سادهانگار كرده بهطوري كه تا اتفاقي از جنس قتلهاي سعادتآباد يا فاجعههايي از سنخ حواشي اصفهان يا وقايعي از گونه كاشمر و پل مديريت و چه وچه به وقوع ميپيوندد بلافاصله «حكمها» و «فريادها» چنان برميخيزد كه «برويد، بگيريد و بكشيد» و يا كيست مقصر چنين فاجعهاي جز «اين» و جز «آن» و گويي پديدههاي انساني مسائلي تكخطي و بسيار سهل و ساده است و با پيدا كردن مقصري همه مشكلاتش حل ميشود. همين سادهسازي عقل فريب است كه جا را براي عقلانيت نقاد تنگ ميكند تا نتواند ريشهيابي كند و زنهار دهد كه «از پس اين قافله تاراج خزان ميآيد آقايان!» اينكه متجاوز يا قاتلي پيدا و قصاص شود سهل است ولي آنچه سخت است اين است كه همه ما ـ نه فقط مسئولين و روساي فلان ارگان و بهمان دستگاه ـ از خود بپرسيم كه ما با اخلاقمان چه كردهايم؟ چرا اخلاق اجتماعي ما تا بدين پايه ضعيف شده كه با كوچكترين خشمي به راحتي بزرگترين گناه ـ قتل ـ را مرتكب ميشويم؟ كجاست آن روحيه تعاون، ايثار، ازخودگذشتگي، صبوري، جانفشاني و ايستادگي در برابر نفس اماره و مكاره اين روز و روزگار؟ ما را چه شده است كه قتلهاي دلخراش و رخدادهاي جانآزار براي ما سهل و ممتنع شده است؟! مبادا به اين فاجعهها عادت كنيم و اين رخدادها ما را به خواب غفلت ببرد. به ياد بياوريم كه هستيم؟ كجا ايستادهايم؟ و قرار است ـ و يا لااقل قرار بود ـ چه بكنيم؟ ما دستاندركار تدارك فاجعه يا تكثير آن نيستيم. ما براي اخلاق زندهايم، براي آنچه خدا مقدر كرده كه «تخلقو به اخلاق الله» شويم. ما براي اخلاق زندهايم و براي اخلاق ميميريم و اين راهي است كه انبياء و اوليا و نيكان و فرزانگان اين خاك به ما آموختهاند و آموختهاند كه از همان ابتداي تاريخ تاكنون قتل، قتل است و تجاوز، تجاوز و قرار نيست كه قبحاش و پليدياش تمام شود يا فراموش گردد و ناديده انگاشته شود. اگر چندين هزاره ديگر هم بر اين سياره بگذرد، اخلاق همان است كه بود و معيارهاي اخلاق جاودانند و هيچكس نميتواند ادعا كند كه اخلاق خيلي پيشرفت كرده است. بله، ديگر آدمها، آدمها را نميخورند ولي هنوز قتل هست، تجاوز هست، كشتار هست. اگرچه اينها هست ولي اينها اصل نيست، اصل فداكاري است، اصل گذشت است، اصل ايثار است، اصل رعايت حق و حقوق ديگران است، اصل عدالت است. اين اصلها ارزشهاي ما هستند و ارزشهاي ما اخلاق ما را ميسازند. ما زندهايم براي ارزشها، براي اخلاق، براي آنچه همه بودن ما را ميسازد. بايد دوباره به بازخواني معناي زندگي پرداخت، شايد دواي درد ما اين باشد، شايد. ابتكار: در برابر مدارا نايستيم! «در برابر مدارا نايستيم!»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در ان ميخوانيد؛در نقشه جغرافيا در همسايگي ما کشوري قرار گرفته که از هرچه نشان داشته باشد، از «مدارا» نشاني ندارد. برادرکشيهاي طولانيمدت و تعصبات قومي، نژادي، گروهي و حزبي، از اين جغرافيا، تاريخي پر از جنگ و کشتار ساخته است. اينهمه البته به گذشتهاي دور تعلق ندارد، که در برابر چشمان باز رسانهها اتفاق ميافتد. همان رسانههايي که جهان را به نظاره اينهمه عداوت و تعصب مينشاند. امروز تصاويري که جهان از افغانستان در برابر ديدگان خود دارد، تابلويي است که در يک طرف آن شعلههاي آتش به آسمان رفته است و در سويي ديگر، عدهاي به صف ايستاده، تفنگ بر دوش صف روبهرو را نشانه رفتهاند. در مرکز تصوير، زناني برقعپوش به انواع و اقسام قيد و بندها، دست و پا بستهاند و.... در هفته گذشته اما تصاويري بر اين تابلو افزوده شده که هم نشان از گذشته مألوف دارد و هم آيندهاي متفاوت را نويد ميدهد.در يکي از تصاوير برادر رئيسجمهور به دست معتمدترين نزديکان خود به قتل ميرسد. رئيس گروه نگهبانان که قرار محافظت از وي را امضا کرده بود، خود �
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 407]
صفحات پیشنهادی
گزیده سرمقاله روزنامه های امروز
گزیده سرمقاله روزنامه های امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: چه بهتر از اين؟
گزیده سرمقاله روزنامه های امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: چه بهتر از اين؟
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كارگزاران «جعبه ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كارگزاران «جعبه ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كوشر و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جمهوري اسلامي: طرحهاي ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كوشر و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جمهوري اسلامي: طرحهاي ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و دنيا پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: دوئل يكطرفه!
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و دنيا پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: دوئل يكطرفه!
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشورو جهان پرداختهاند اكه برخي از آنها در زير ميآيد. جمهوري اسلامي: اشغال ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشورو جهان پرداختهاند اكه برخي از آنها در زير ميآيد. جمهوري اسلامي: اشغال ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز-گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مياسئل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز-گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مياسئل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز-گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته اند كه برخي از آنها در ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز-گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته اند كه برخي از آنها در ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز-گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز-گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم: گمشده امروز ما ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم: گمشده امروز ما ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم: پيامهاي بيانيه ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم: پيامهاي بيانيه ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها