تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):شعبان ماه من است. هر كه ماه مرا روزه بدارد، روز قيامت شفيع او خواهم بود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826817801




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

محاکمه بچه خرس کهکشانی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: محاکمه بچه خرس کهکشانی (1)
دب اصغر
همسایههای کهکشان که از دست «دبّ اصغر» ناراحت بودند، او را پیش خورشید بردند. دبّ اصغر پسر خرس بزرگ بود. اسم خرس بزرگ، «دب اکبر» بود.دبّاکبر از اینکه میخواستند پسرش را محاکمه کنند، خیلی ناراحت بود.بیشتر ستارههای کهکشان راه شیری، توی دادگاه حاضر بودند. دبّ اصغر رو به خورشید ایستاده بود و به او نگاه میکرد. خورشید که کنار ترازویش نشسته بود، از او پرسید. «بگو ببینم تو چه کار بدی کردی؟»دبّ اکبر بلند شد تا از پسرش دفاع کند، امّا خورشید اجازه نداد. دبّ اصغر گفت: «من کار بدی نکردم، فقط یک ستاره از خوشه پروین  کندم و خوردم... خیلی خوشمزه بود.»ستارهها با هم گفتند: «وای، چه کار بدی!»خورشید یک شهاب سنگ کوچک برداشت و توی یک کفه ترازو انداخت و گفت: «خب، دیگر چه کار بدی کردی؟»دبّ اصغر با چشمش به پایین نگاه کرد و گفت: «یک بار... یک بار، هم یک لیس به ماه زدم، خیلی شیرین بود.»ستارهها با هم گفتند: «وای، چه کار بدی!» خورشید یک شهاب کوچک دیگر هم توی ترازو انداخت و دوباره پرسید: «دیگر چه کار کردی؟»دبّ اصغر که کمی خجالت کشیده بود، سرش را پایین انداخت و گفت: «یک بار هم که حوصلهام سر رفته بود و هیچ کس با من بازی نکرد... من آن دو تا ستاره ماهی را ترساندم.»دو ستاره ماهی گفتند: «بله، بله، برای ما ادای یک گربه را در آورد!»خورشید یک شهاب کوچک دیگر هم توی ترازو انداخت. دبّ اکبر از ناراحتی، سرش از میان دستهایش گرفت.خورشید باز از دبّ اصغر پرسید: «دیگر چه کار کردی؟»دبّ اصغر که بیشتر خجالت کشیده بود، آهسته گفت: «یک بار هم که ستاره خرگوش خواب بود، من گوشش را خاراندم و او را از خواب بیدار کردم.»ستاره خرگوش داد زد: «پس تو بچه خرس بد جنس مرا بیدار کردی!»دبّ اصغر چیزی نگفت. خورشید هم یک شهاب کوچک دیگر توی ترازو انداخت و باز پرسید: «دیگر چه کار کردی؟»ادامه دارد ...طاهره اییددوست کودکانتنظیم : بخش کودک و نوجوان********************************************مطالب مرتبطسنگر چوبی1 عسل و کیک وانیلی1 امیر مسعود و بزرگان ری1 تدبیر موش(1) 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 146]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن