تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ آيينى، با نادانى رُشد نمى كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817622438




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

همه پسران فریدون (3)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: همه پسران فریدون (3)بخش اول ، بخش دوم ، بخش سوم :
همه پسران فریدون (3)
به یاد بیاوریم که چون با ناجوان‌مردی سر از بدن سیاوش جدا می‌کنند، پدر از دختر خویش نیز در نمی‌گذرد و برای آن که از فرزندان سیاوش از دختر وی زاده نشود، دختر را به روزبانان یا پاس‌داران مردم‌کش خویش می‌سپارد:  ز پرده به درگه بریدش کشان بر روزبانان مردم‌کشان بدان تا بگیرند موی سرش ببرند بر سر همه چادرش زنندش همی چوب تا تخم کین بریزد برین بوم توران زمین و چند بار چنین کردیم؟ ایرج اما در این میانه می‌کوشد تا با آخرین نیروی خویش جلو خون‌ریزی را بگیرد و برادران را از دشمنی باز دارد. پس، بوداوار بر آن می شود که این قدرت جهنمی را واگذارد و ترک خان‌ومان گوید:بسنده کنم زین جهان گوشه‌یی / به کوشش فراز آورم توشه‌ییاما دیگ آز به جوش آمده است. آن نیمه‌ی قدرت‌طلب و سلطه‌جو به طغیان آمده است. جهنم درون شعله می‌کشد. من کینه‌خواه و کینه‌ورز به تکاپو در آمده است. همان نیمه‌ی ما که بارها در تاریخ سر بر آورده است و زمین و زمان را به آشوب کشیده است. پس با دل پرخشم و سر پر ز باد:یکی خنجر از موزه بیرون کشید / سراپای او چادر خون کشیدبکوبید بر طبل. کوس و نقاره بزنید. داستان به اوج رسید. بازی به چکاد خود بر آمد. اژدهای درون من طعمه‌ی خویش را بلعید.و طبل آخر. آخرین گوشه‌ی پنهان بازی!سر تاجور از تن پیل‌وار / به خنجر جدا کرد و برگشت کارآتش خاموشی گرفت. قدرت از خون سیراب شد. پوزه از خون بباید شست! بر پیکر کشته بارگاه باید برافراشت و او را به پرستش گرفت. پس:بیاکند مغزش به مشک و عبیر / فرستاد نزد جهان‌بخش پیرو نخستین بودای خندان ما چنین به خون می‌نشیند! قدرتی که می‌خواهد با مهر و مدارا سخن گوید، به دست برادران خویش به خاک و خون کشیده می‌شود. قدرت‌مداران ما زبان مهر را در نمی‌یابند. قدرت در میان ما با مهر و مدارا بی‌گانه و دشمن است.و در همین جاست که دانای توس گل‌بانگ عاشقانه و انسانی و جاودانه‌ی خویش را در جهان در می‌افکند. گویی این پیر بر برج و باروی تاریخ به تماشای این سوگ‌نامه‌ی جاری در میان ما نشسته و چون سوگ‌نامه به فرجام خون‌بار خویش می‌رسد، بانگ و غلغله در می‌اندازد که:میازار موری که دانه‌کش است / که جان دارد و جان شیرین خوش استیعنی که جان آدمی از هرچه در این جهان است گران‌بهاتر و به هیچ تدبیر و فسون و فسانه‌یی نباید که جان انسانی را آزرد. این پیام و بیانیه‌ی باشکوه فردوسی ‌ست در فرجام این سوگ‌نامه.فرجام این سوگ‌نامه آغازی دیگر است، آغاز کین. سرنوشت با ما بازی‌ها دارد. فریدون در انتظار کینه‌خواهی از تبار ایرج است. در مشکوی ایرج زنی‌ست به نام ماه‌آفرید و از او دختر زاده می‌شود و از آن دختر، کینه‌جوی آینده، یعنی منوچهر. از زبان دانای توس بشنویم:
همه پسران فریدون (3)
بر آمد برین نیز یک چندگاه شبستان ایرج نگه کرد شاه یکی خوب و چهره پرستنده دید کجا نام او بود ماه‌آفرید که ایرج برو مهر بسیار داشت قضا را کنیزک ازو بار داشت پری‌چهره را بچه بود در نهان از آن شاد شد شهریار جهان از آن خوب‌رخ شد دل‌اش پرامید به کین پسر داد دل را نوید چو هنگامه‌ی زادن آمد پدید یکی دختر آمد ز ماه‌آفرید جهانی گرفتند پروردن‌اش بر آمد به ناز و بزرگی تن‌اش مر آن ماه‌رخ را ز سر تا به پای تو گفتی مگر ایرج‌ستی به جای چو بر جست و آمدش هنگام شوی چو پروین شدش روی و چون مشک موی نیا نام‌زد کرد شویش پشنگ بدو داد و چندی برآمد درنگ یکی پور زاد آن هنرمند ماه چه‌گونه سزاوار تخت و کلاه چو از مادر مهربان شد جدا سبک تاختندش به نزد نیا بدو گفت موبد که ای تاجور یکی شاد کن دل به ایرج نگر جهان‌بخش را لب پر از خنده شد تو گفتی مگر ایرج‌اش زنده شد و اما منوچهر می‌آید تا کین ایرج بخواهد و این است آغاز دردها و رنج‌ها و خون‌ریزی‌ها و چنین است سیمای منوچهر در شاه‌نامه و قدرت و سپاه او: نشسته برو شهریاری چو ماه ز یاقوت رخشان به سر بر کلاه چو کافور موی و چو گل‌برگ روی دل آزرم‌جوی و زبان چرب‌گوی جهان را ازو دل به بیم و امید تو گفتی مگر زنده شد جمشید منوچهر چون زاد سرو بلند به کردار طهمورث دیوبند نشسته بر شاه بر دست راست تو گویی زبان و دل پادشاست به پیش اندرون قارن رزم زن به دست چپ‌اش سرو شاه یمن چو شاه یمن سرو دستورشان چو پیروز گرشاسپ گنجورشان شمار در گنج‌ها ناپدید کس اندر جهان آن بزرگی ندید همه گرد ایوان دو رویه سپاه به زرین عمود و به زرین کلاه سپه‌دار چون قارن کاوه‌گان به پیش سپاه اندرون آوه‌گان مبارز چو شیروی درنده شیر چو شاپور یل ژنده پیل دلیر چنو بست بر کوهه‌ی پیل کوس هوا گردد از گرد چون آبنوس گر آیند زی ما به جنگ آن گروه شود کوه هامون و هامون کوه همه دل پر از کین و پرچین بروی به جز جنگ‌شان نیست چیز آرزوی 
همه پسران فریدون (3)
تور و سلم بعد از کشتن ایرج، به دست منوچهر کشته شدند و سر آن دو برادر را به شهر سارویه‌ی مازندران که به ساری معروف است آورده پهلوی سر ایرج دفن کردند و بر سر هر یک گنبدی بر آوردند که هنوز به سه گنبدان مشهور است.یک اسطوره‌ی بسیار کهن سکایی نیز نشان‌دهنده‌ی تقسیم کشور میان سه فرزند است. هرودوت در کتاب چهارم از تاریخ خود، افسانه‌یی از سکاها نقل کرده که عناصری از آن با داستان ایرانی تقسیم جهان نزدیکی دارد. بنا بر این افسانه، تارگیاتوس نخستین بشر و فرزند زئوس، سه فرزند به نام‌های لیپو و آرپو و کولا داشت. کولا کشور خود را میان سه پسر خویش تقسیم کرد و بخش اصلی را به که‌ترین فرزند داد.ممکن است این داستان میان سکاها و اقوام دیگر مشترک بوده و یادگار اقوام ایرانی پیش از جدایی باشد، اما چنان که دومزیل نشان داده، قدمت بن‌مایه‌های این داستان را تا دوران هم‌زیستی هند و اروپاییان می‌توان ردیابی کرد. صفاتی که در این داستان برای سه برادر آورده‌اند، همان است که ایرانیان در سراسر تاریخ برای خود و هم‌سایه‌گان ایران روا دانسته‌اند: بابلیان و مصریان و یونانیان و رومیان را به خرد و نیرنگ و ثروت و بیابان‌گردان شمال شرقی را به جنگاوری و تجاوز و ایرانیان را نگاه‌دار داد و دین‌داری.پایانمحمود كویرتنظیم :بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن