واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حكم امام خميني به سيد حسن نصرالله در سال 1360 «سيد حسن نصرالله» به تنهايي از قطار تاريخ پياده شد، او محمولهاي بزرگ آكنده از مواد منفجره با خود داشت. خود را منفجر كرد و جهان عرب هم منفجر شد.او با ارائه نسخهاي جديد، ذهنيت و عقلانيت منجمد عرب را دچار تحول كرد. او كه تنها سه دقيقه امام موسي صدر را پيش از غيبت سؤالبرانگيزش ديده بود از او شنيده بود كه اسرائيل «شرّ مطلق است.»پيش از ظهر روز 6 آبان 1360 كه به همراه ياران خود در جنبش امل در جماران به حضور امام خميني شتافت از او شنيد كه:«از آنجا كه منطقه در شرف يك نهضت اسلامي عمومي است، امريكا دست به طرح قضايايي زده است تا بتواند دست مردم بيپناه منطقه را از سرنوشتشان كوتاه كند و متأسفانه بعضي از دولتها هم او را كمك ميكنند، طرح سادات و فهد يكي است. بر فرض كه امريكا يك طرح صد در صد اسلامي ـ انساني بدهد، ما باور نميكنيم كه آنها به نفع صلح و منافع ما گامي بردارند. اگر امريكا و اسرائيل «لااله الاالله» بگويند ما قبول نداريم، چرا كه آنها ميخواهند سر ما كلاه بگذارند. آنها كه صحبت از صلح ميكنند، ميخواهند منطقه را به جنگ بكشند...مسئلهاي كه ميخواهم اكيداً به شما تذكر دهم اين است كه اين معنا كه «نميشود با قدرتهاي بزرگ طرف شد» را از گوشهايتان بيرون كنيد. شما بخواهيد، ميتوانيد...» بعد از اين ديدار سيد حسن 21 ساله براي شروع طوفان شورانگيز حركت جهادي حزبالله از دست پير جماران حكمي دريافت كرد كه به گفته اهل نظر به ندرت اتفاق افتاده كه يك جوان 21 ساله از امام خميني اجازهاي در اخذ وجوهات شرعيه دريافت ميكند. ضمن اينكه در اين حكم او سيدحسن نصرالله جوان را با عنوان حجةالاسلام خطاب ميكند كه كمسابقه است. ضمن اينكه از جمع سران حزبالله او اولين كسي است كه اين حكم را دريافت ميكند چرا كه براي شيخ صبحي طفيلي هفت سال بعد يعني 14 آبان 1367 و براي سيدعباس موسوي شهيد نيز در 20 بهمن 1366 اجازه تصرف در امور حسبيه و شرعيه توسط امام صادر ميشود.و در پايان اجازهنامه با عبارت «وان لا ينساني من صالح دعواته» از او خواستار دعای خير براي خود شده است كه در بقيه احكام مذكور اين قيد نيست. متن حكم بدين شرح است:اجازهنامهزمان: 1360 ه ش. /1401 ه. ق.مكان: تهران، جمارانموضوع:اجازه در امور حسبيه و شرعيهمخاطب: سيدحسن نصرالله ـ لبنان بسمالله الرحمن الرحيمالحمدالله ربالعالمين، والصلوة والسلام علي محمد و آله الطاهرين، ولعنة الله علي اعدائهم اجمعين.و بعد، جناب حجتالاسلام آقاي حاج سيدحسن نصرالله ـ دامت افاضاته ـ از طرف اينجانب مجازند در تصدي امور حسبيه و اخذ وجوه شرعيه و مصرف مظالم عباد و ذكوات و كفّارات را در مصارف مقررة شرعيه؛ و در مورد سهمين مباركين نيز مجازند در اخذ و صرف آن در مخارج خودشان به نحو اقتصاد؛ و در مورد مازاد بر مخارج نيز مجازند نصف آن را در مخارج سادات عظام ـ كثرالله امثالهم ـ و ترويج شريعت مقدسه صرف نموده و نصف ديگر را ارسال دارند.«و اوصيه ـ ايّدهالله تعالي ـ بما اوصي به السلف الصالح من ملازمة التقوي و التجنب عن الهوي و التمسك بعروة الاحتياط في امور الدين و الدنيا؛ و ان لاينساني من صالح دعواته»؛ والسلام عليه و علي اخوانناالمؤمنين و رحمةالله و بركاته. روحالله الموسوي الخميني و به گفته عادل عودة نويسنده روزنامه الاهرام مصر:حزبالله نمادي از انقلاب اسلامي ايران است و آمده است تا خلاء رهبري در جهان عرب را پر كند. و اكنون سيدحسن نصرالله، تنها اسطورة ملت لبنان نيست كه قهرمان امت اسلامي و عربي است! حتي در داخل اسرائيل عظمت او را ميستايند و البته به همين ميزان خواهان مرگ اويند! در هر حال نصرالله دستاورد تاريخي خود را تقديم امت اسلامي و عربي نموده است و عزت و كرامت از دست رفتهشان را به آنان برگردانده است! بيترديد صفحات زرين تاريخ اين اسطورة بزرگ را از ياد نخواهد زدود. 1. سيد حسن نصرالله در 31 آگوست 1960 در روستاي «البزوريه» در جنوب لبنان متولد شد. وي فرزند عبدالكريم ميوه فروش بود. در سال 1976 براي تحصيلات حوزوي به نجف اشرف مشرف شد. دو سال بعد به لبنان بازگشت و در مدرسه الامام المنتضر(عج) كه توسط شهيد سيدعباس موسوي بنيان گذاشته شد تحصيلات خود را پي گرفت و همزمان به فعاليت سياسي نيز پرداخت و مسئوليت سياسي جنبش امل در منطقه بقاع را عهدهدار شد.پس از تأسيس جنبش حزبالله وي نيز به آن پيوست و عضو شوراي رهبري آن گرديد. در سال 1989 براي ادامه تحصيل به قم مسافرت كرد ولي به دليل حملات گسترده اسرائيل به لبنان وي بيش از يك سال نتوانست در قم بماند و به لبنان بازگشت. پس از شهادت سيدعباس موسوي دبيركل حزبالله در سال 1992 با اجماع شوراي رهبري حزبالله سيدحسن نصرالله دبيركل اين جنبش شد. سالهاي 1993 و 1996 اسرائيل با عملياتهاي نظامي سختي با عنوان «خوشههاي خشم » و «تسويه حساب» لبنان را آماج حملات وحشيانه خود قرار داد كه با مقاومت سرسختانه حزبالله مواجه شد. در سپتامبر 1997 دو تن از رزمندگان حزبالله در حمله به يكي از مواضع ارتش اسرائيل در منطقه جبلالرفيع در جنوب لبنان به شهادت رسيده و پيكر آنان به دست نيروهاي اسرائيلي افتاد. تلويزيون اسرائيل بدون اطلاع از هويت اين دو نفر، تصوير خونآلود آنان را به نمايش گذاشت، به سرعت مشخص شد كه يكي از اين دو تن، سيدهادي، فرزند سيدحسن نصرالله، دبيركل حزبالله است. انتشار اين خبر همانند بمبي در جامعه لبنان صدا كرد و تحول بسيار مهمي در پي داشت. در تاريخ لبنان، چه در زمان جنگ داخلي و چه در مقابله با تجاوز نظامي اسرائيل، هيچگاه ديده نشد كه فرزند يكي از رهبران گروههاي سياسي و يا شبهنظاميان در راه مبارزه كشته شده باشد.اين واقعه، موجي از احساسات جوشان همدردي، احترام و شيفتگي را نسبت به دبيركل حزبالله در ميان همه طوايف مذهبي لبنان در پي داشت، به گونهاي كه همه آحاد ملت لبنان از هر دين و مذهبي، تحتتأثير شديد اين واقعه قرار گرفتند. رهبران سياسي لبنان نيز يكي پس از ديگري به ديدار سيدحسن نصرالله رفته و ضمن گفتن تبريك و تسليت به مناسبت شهادت سيدهادي نسبت به شخصيت مبارز و صادق دبيركل حزبالله، مراتب قدرداني و احترام خود را ابراز داشتند. اين ابراز همدردي و احترام منحصر به لبنان نبود و افرادي چون امير عبدالله، وليعهد عربستان نيز براي نخستين بار در تاريخ حزبالله، با ارسال پيام تسليت براي دبيركل حزبالله، حمايت خود را از مقاومت اسلامي اعلام نمود. به نقل از سايت خبرگزاري فارس، 2/5/85.در سال 2000 و در زماني كه مذاكرات عرفات و مسئولان امريكايي و اسرائيلي براي حل كشمكش خاورميانه، راه به جايي نبرده بود، ارتش اسرائيل در حركتي يكجانبه و بدون گرفتن كمترين امتيازي از حزبالله، از اراضي اشغالي جنوب لبنان عقبنشيني كرد و بجز مناطق محدود مزارع شبعا، نيروهاي خود را از همه مناطق تحت اشغال عقب كشيد. اين شكست مفتضحانه، علاوه بر استحكام بخشيدن به مواضع حزبالله، مبتني بر مقاومت، باعث شد تا سيدحسن نصرالله به موفقيتي بيسابقه در ميان اعراب دست يابد، تا اين كه به عنوان مهمترين شخصيت جهان عرب شناخته شود. از سوي ديگر، حزبالله لبنان با تكيه بر اين موفقيت، توانست حضور خود را در عرصه سياسي لبنان تقويت كند تا جايي كه علاوه بر حضور پرتعداد در پارلمان لبنان، سكان تعدادي از وزارتخانهها را نيز به دست گيرد.پی نوشت:2. روزنامه الاهرام، تاريخ 28/7/2006. به نقل از عادل عودة.3. جنبش امل: امام موسي صدر براي حفظ و حراست و سازماندهي فرهنگي، عقيدتي و سياسي محرومان مسلمان لبنان، سازمان «حركةالمحرومين» را ايجاد كرد كه با استقبال عموم اهالي جنوب مواجه شد و در ديگر شهرها نيز مشتاقان زيادي داشت. در 26 جماديالثاني 1395ق/ 15 تيرماه 1354 وي طي يك سخنراني، خبر ايجاد سازمان نظامي (امل) كه مخفف افواجالمقاومه اللبنانيه را اعلام داشت. اين سازمان شاخه نظامي حركةالمحرومين بود كه زيرنظر شهيد دكتر مصطفي چمران اداره ميشد و علاوه بر آموزشهاي چريكي به جوانان لبناني، صدها نفر از جوانان ساير كشورهاي اسلامي، از جمله ايران نيز در اردوگاههاي نظامي آن، دورههاي آموزشي ميگذراندند. ر.ك: محمدحسن رجبي، علماي مجاهد، ص 288، مركز اسناد انقلاب اسلامي.4. صحيفه امام، ج 15، صص 340 ـ 339.5. همان، ج 15، ص 338.6. روزنامه الاهرام، 28/7/2006.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 374]