تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  بنر تستی
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816424086




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ماجرای پایان ناپذیر کشف حجاب


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ماجرای پایان ناپذیر کشف حجاب
ماجرای پایان ناپذیر کشف حجاب نويسنده:محمد بهمنی منبع:مجله ديدار آشنا آن روز دختران این مرز و بوم از شرم بی حجابی به تلخی گریستند . وقتی در سال 1285 شمسی فرمان مشروطه از سوی مظفرالدین شاه امضاشد ، برخی به امید برقراری عدالت خانه ، سر از پا نمی شناختند و گروهی دیگر مرموزانه با مردم امیدوار ، هم نوایی می کردند ؛ اما به ساده دلی آن ها می خندیدند والبته شمار بسیار کمی نیز ، نگران ، آینده را تاریک می دیدند . از همان زمان که گروهی به اروپا رفتند ، به جای طرحی برای پیشرفت ایران ، کلاه و کراوات آوردند ، آن گروه بسیار کم فهمیدند ، این جمع از فرنگ برگشته ، دلشان در آن جا مانده و تا مردم ، میهن ، دین و ایمان این مملکت را شبیه لندن و پاریس تغییر ندهند ، دست بردار نخواهند بود . روزگار ، چه پرشتاب همه چیز را روشن کرد و پیش بینی آن گروه بیداردل امثال شیخ فضل الله نوری درست از آب درآمد ! روشن فکرانی چون میرزا ملکم خان ، آخوند زاده ، فروغی و ... همه بدبختی ملت ایران را دین و ایمان می دانستند ؛ لذا کمر همت بستند تا این عامل عقب ماندگی را از بین ببرند . در روزهای آغازین دوران پهلوی ، شهید همیشه زنده ، آیت الله مدرس اوضاع زمان حال و آینده این مملکت را دید و نوشت که : به زودی چوپان های کلاه نمدی به سر ، به اسم تمدن و پیشرفت ، کراوات می زنند و بیمارانمان از نبود پزشک و دارو خواهند مرد و این را پیشرفت و ترقی خواهند نامید . از سال 1307 ، روزنامه ها آرام آرام ، تیغ قلم هایشان را تیز کردند و احکام اسلام را یکی پس از دیگری به تمسخر و استهزا گرفتند . هنوز از ذهن این نویسندگان ، تصویر زنان اروپایی پاک نشده بود ، در پی آن بودند که شبیه آن رادر ایران نیز برای امثال خودشان فراهم کنند ، هفت سال به تندی سپری شد ، با تلخی ها و خون دل هایی که علما خوردند . مدرس به تبعید رفت و زمزمه هایی برای کشف حجاب بر سر زبان ها بود ؛ تا این که 1314 از راه رسید . دلهره شگفت آوری همه جا سایه افکنده بود . مردها از فکر این که روزی بیاید و ناموسشان بدون چادر باشد ، بر خود می لرزیدند و این شایعه ، به کابوس هولناکی برای زنان بدل شده بود . در برخی از مجالس شنیده می شد که گروهی از زن ها را بی حجاب به خیابان ها فرستاده اند ، گاهی می گفتند در دانشگاه می خواهند روسری ها را بردارند و ... علی اصغر حکمت ، کفیل اداره معارف ، به رضاخان پیشنهاد کرد برای رواج بی حجابی ، اعلی حضرت با خانواده در جشن فارغ التحصیلی دانش سرای عالی تهران ، بی حجاب شرکت کنند . رضاخان با همسر و دخترانش با بدترین وضع ، در برابر چشم متحیر همگان ، به دانش سرا وارد شد. آن روز بسیاری از دخترانی که به اجبار روسری آن ها برداشته شده بود ، روبه دیوار کرده بودند و گریه می کردند . علی اصغر حکمت به وزارت علوم رسید . رژیم به همه شهرها ابلاغ کرد که باید میهمانی های مختلط ، با حضور بزرگان شهرها برگزار شود و آن ها خانواده خود را بی حجاب شرکت دهند . در خیابان ها و معابر ، چادر را از سر زن ها می کشیدند ، بسیاری از این زن ها از غصه این داغ ، دق کردند و مردند و بسیاری دیگر خود را در خانه هایشان زندانی کردند . اگر زنی می خواست از خانه شوهر به خانه پدر برود ، از ترس دژخیمان رژیم ، شبانه و با همراهی چند مرد ، از کوچه پس کوچه ها ، خود را به منزل می رساند . رژیم با شدت تمام ، کشف حجاب را دنبال می کرد . زن و بچه شاه ، حریم ها را شکستند و بی حجاب ، به قم آمدند و پا در حریم سراسر نور و عصمت فاطمه معصومه سلام الله علیها نهادند . هیچ کس را یارای اعتراض نبود و چماق استبداد رضاخانی ، زبان را در کام ها خشکانده بود . در ادامه این ماجرا ، حرم امام رضا علیه السلام را آغشته به خون مخالفان کشف حجاب کردند . نقطه اوج این ماجرا ، سرکوب حجاب در مسجد گوهرشاد بود که این حرم امن ، آغشته به خون بی گناهان شد . مروری بر چند حکایت ، جلوه های بیش تری از این واقعیت را به ما نشان می دهد : من یزید ابن معاویه هستم و تو ...بعد از ماجرای کشف حجاب ، حوزه نوپا و در عین حال سرکوب شده قم ، قدرت هیچ نوع واکنشی را در برابر نهی از منکر ، ناروا . فضلای آن زمان حوزه و در رأس آن ها ، حاج آقا روح الله موسوی ، به رئیس حوزه علمیه ، آیت الله حائری گفتند که در هر صورت ، باید چاره ای اندیشید و دست کم با تلگرافی اعتراض آمیز ، با این دستور شاه مخالفت شود .آیت الله شیخ عبدالکریم حائری رحمت الله علیه در تلگرافی مختصر به این مضمون برای شاه نوشت : حجاب ، از مسلمات دین اسلام است و کشف آن برای زنان نباید اجباری و الزامی باشد . چند روز از این تلگراف گذشت ، حاج شیخ عبدالکریم و چند تن از یارانش در منزل نشسته بودند که در خانه را زدند . خادم خانه ، برای باز کردن در رفت و چند لحظه بعد ، با حالتی آشفته و سراسیمه برگشت و گفت : رضاشاه آمده است ، حرف های ( آقاعلی ) خادم منزل شیخ تمام نشده بود که رضا شاه با حالتی خشمگین ، در حالی ، در حالی که یک اسلحه کمری در دست داشت ، بی سلام و تعارف وارد اتاق شد و خطاب به حاج شیخ عبدالکریم گفت : میدانی من چه کسی هستم ؟ حاج شیخ جواب داد بله ، رضاشاه هستید . رضا شاه گفت : شما کی هستید ؟ و مرحوم حائری جواب داد : عبدالکریم حائری مسؤول حوزه علمیه . رضا خان گفت : نه من یزیدبن معاویه هستم و شما امام حسین ؛ رفتارتان را عوض کنید ، وگرنه حوزه قم را با خاک یکسان می کنم . کشور مجاور ما ( ترکیه آتاترک ) کشف حجاب کرده و به اروپا ملحق شده است ؛ ما نیز باید این کار را بکنیم و این تصمیم هرگز لغو نمی شود . او پس از گفتن این سخنان ، بی آن که منتظر پاسخ بماند ، غضبناک از آن جا رفت . 1 مصلحتپس از ماجرای کشف حجاب ، یکی از روحانیون ، نزد مرحوم شیخ عبدالکریم رفته و درباره اوضاع پیش آمده ، پرسش می کند ؛ مرحوم حائری برای او ماجرای گفت و گوی حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام را نقل می کند که : روزی حضرت زهرا سلام الله عالیها به امیرالمؤمنین علیه السلام می گویند : چرا برای گرفتن حقت قیام نمی کنی ؟ در این لحظه صدای الله اکبر مؤذن بلند می شود ؛ حضرت علی علیه السلام می فرمایند : اگر بخواهم این ندا خاموش نشود ، باید ساکت باشیم . مرحوم حائری در حالی که گریه می کرد ، ادامه داد من اگر حرفی بزنم ، این مرد ( رضاخان ) با پوتین وارد این صحن و مدرسه می شود و همه چیز را خراب می کند . رئیس من ...بعد از آن که شاه و همسرش نسبت به حریم مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها بی احترامی کردند ، روحانی مبارز ، حاج محمدتقی بافقی نسبت به این کار اعتراض شدیدی کرد . رضاخان اورا هم در وسط حرم حضرت معصومه سلام الله علیها فلک کرد و شیخ هم فقط فریاد می زد یاصاحب الزمان ، یا صاحب الزمان . بعد از آن او را برای بازپرسی و تفتیش ، به زندان شهربانی مرکز فرستادند . مستنطق ، از مرحوم بافقی رحمت الله علیه پرسید ، شما را چه کسی تحریک کرده تا خانواده شان را امر به معروف و نهی از منکر کنی ؟ و او شجاعانه گفت : نخست بگو تو از کدام ملت هستی تا با تو به دستور ملت خودت صحبت کنم . آیا مسیحی هستی یا یهودی تا از تورات و انجیل برایت بگویم ؟ و اگر مسلمانی از قرآن برایت بخوانم . مفتش گفت : منظورت چیست ؟ فرمود : تو صورت خود را مانند زنان کرده ای و از دسته مردان خود را بیرون کردی ؛ آیا تورات موسی چنین دستوری داده یا انجیل مسیح امر کرده است که تو چنین باشی یا این که قرآن محمد صلّی الله علیه وآله تو را آزاد کرده ؟ دیگر این که چه کسی به تو گفته است بیایی از من استنطاق کنی ؟ بازپرس گفت : رئیسم به من دستور داده ؛ ایشان فرمود : خوب به من هم رئیسم امر فرموده ! گفت بفرمایید رئیس شما کیست ؟ شیخ بافقی رحمت الله علیه با اطمینانی برخاسته از ایمان ، پاسخ داد : نمی شناسی ؟ رئیس من اعلی حضرت ولی عصر حجت ابن الحسن العسکری علیهماالسلام هستند . باز جو دید به جای بازجویی کردن ، مرد بازجویی قرار گرفته است . همان پرسش و پاسخ را برداشت و رفت . 2 سلاح استعماراستعمار فرانسه ، پس از گرفتن الجزایر ، تلاش فراوانی برای کشف حجاب کرد . استدلال آن ها این بود : وقتی زن الجزایری چادر دارد ، یعنی او سرباز اشغالگر و دشمن خود را می بیند درحالی که دشمن او را نمی بیند و تا این حجاب هست ما پیروز نیستیم . سردمداران استعمار برای پیروزی در الجزایر تنها هنگامی امیدوار به پیروزی شدند که چادرهای زنان الجزایری را به مرور برداشتند . هر چادری که برداشته می شد ، یک بخش از خاک الجزایر سقوط می کرد و به دست بیگانگان می افتاد . 3 آندلس اسلامی و آینده ای که ترسیم شد ... و آیا می دانی آندلس ، مرکز جهان اسلام در غرب ، چگونه سقوط کرد و مسجدهای آن چرا کلیسا و ... شد ؟ تنها وقتی که مبلغان مسیحی ، از راه زنان هرزه و از بین بردن مقدسات اسلامی ، آرام آرام ، زنان را از مقام و قداست خود خارج کرده ، به ابزار بدل کردند و این پشتوانه بزرگ را از مردان جامعه مسلمان آندلس گرفتند و آن ها را به هوس رانی سوق دادند ، آندلس را ساده تر از آن چه بتوان فکر کرد ، از مسلمانان گرفتند . آیا می دانی نخستین زنان مهاجر به قاره آمریکا ، پوششی کامل داشته اند و پس از تحول در صنعت غرب ، هنگامی که کارگر فراوان و مزد کم ، تنها عامل پیشرفت سرمایه دارها بود ، زنان را به بهانه آزادی ، محترمانه به بردگی کشیدند و اکنون که خود را در منجلاب گسست خانواده ها در غرب می بینند ، چشم طمع به چادر زنان مسلمان دوخته اند ؟ پی نوشت ها :1. سیره صالحان ، زندگی نامه تحلیلی شماری از نخبگان دینی در تاریخ معاصر ، ابوالفضل شکوری ، ص 340 . 2. حکایت کشف حجاب ، مؤسسه قدرولایت ، ص 133 . 3. ر.ک : حکایت کشف حجاب / انقلاب الجزایر .





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 420]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن