تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به خدا قسم سه چيز حق است: هيچ ثروتى بر اثر پرداخت صدقه و زكات كم نشد، در حق هيچ كس ستم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845532936




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بعثت از منظر نهج البلاغه


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: گويا امروز هم هنوز غار حراء پژواک مناجات پيامبر اکرم (ص) را در قطعه قطعه سنگ ريزه هاي خود به يادگار حمل مي کند و در گوش عاشقان آن حضرت که در آن وادي قدم مي گذارند؛ نجوا مي کند. 13 سال قبل از هجرت حضرت محمد مصطفي پيامبر اعظم اسلام (ص) از مکه به مدينه در بيست و هفتمين روز از ماه رجب، در حالي که آن حضرت طبق روال هر سال در غار حرا خلوت کرده بود تا به عبادت و راز و نياز و تفکر بپردازد،شنيد فرشته اي به او گفت:اي محمد! بخوان. او شگفت زده گفت: چه بخوانم؟ شنيد: اي محمد! اقرا باسم ربک الذي خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذي علم بالقلم، علم الانسان ما لم يعلم.( علق/5-1). بخوان به نام پروردگارت که - جهان را- آفريد. همان که انسان را از خون بسته اي خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسيله قلم تعليم نمود و به انسان آنچه را نمي دانست، ياد داد. حضرت جبرييل به حضرت محمد صلوات الله عليه فرمود:ارسلني الله اليک ليتخذک رسولاً؛ خداوند مرا به سوي تو فرستاده است، تا تو را پيامبر اين امت قرار دهم. و با وقوع اين بعثت، آخرين فرستاده خدا ماموريت خود را براي سعادت بشر آغاز کرد. هرگاه سخن از رخداد واقعه اي به ميان مي آيد نا خودآگاه به دنبال فلسفه و علل ايجاد آن مي گرديم و در باب بعثت نيز جوياي علت مي شويم که چه نيازي به وجود پيامبران بوده است؟ در نفس انسان نيازها و غرايز گوناگوني قرار داده شده است که همگي طالب ارضاء و هدايت صحيح هستند. خداوند متعادل براي هدايت انسان، بهترين ابزار را در اختيار او قرار داده و امکانات متعددي به او عطا نموده است، تا هم بتواند نيروي خود را صرف ارضاي نفسانيات کند و هم با امکانات و نيروي داده شده، بر خواهش هاي نفساني غلبه کند و کشش هاي دروني را تحت نظم و ضابطه درآورد. دو راهنما نيز در اختيار او قرار داده است تا حق را از باطل و سرّه را از ناسرّه متمايز کند؛ يکي در درون انسان که عقل است و ديگري پيامبران الهي که ايشان از طريق وحي دستورات را براي انسان بازگو مي کنند تا تمام رفتارها را به انسان بياموزند و حدود و مقررات آن را نيز روشن نمايند. چون عقل داراي خطا و نقصان است، برترين هادي، آن است که داراي مقام عصمت و مرتبط با وحي باشد و تنها راه آن بعثت انبياء است. پس بعثت بزرگ ترين نعمت خداوند بر بشر است و جا دارد که خداوند بر اين نعمت منت گذارد و اين احسان و نيکويي را به رخ آنان بکشد، چنان که در آيه 164 سوره آل عمران مي فرمايد: خداوند بر مومنان منت نهاد - نعمت بزرگي بخشيد- هنگامي که در ميان آنها پيامبري از خودشان برانگيخت که آيات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بياموزد و البته پيش از آن در گمراهي آشکار بودند. مگر بعثت چه ويژگي هايي دارد که خداوند به واسطه آن بر مومنان منت مي گذارد و هدف از آن چيست؟ واژه منت از منّ به معناي چيزي است که با آن وزن مي کنند(سنگ کيلو) و نيز به معناي نعمت سنگين و با عظمت نيز به کار مي رود. بنابراين هر نعمت سنگين و گرانبهايي را منت گويند. کاربرد اين واژه دو گونه است، قولي و فعلي. اگر کسي در عمل نعمت بزرگي به ديگري بدهد، اين همان منت عملي است که بيشتر در مسائل تربيتي و هدايتي و معنوي کاربرد دارد و پسنديده و ارزنده است. برخي گفته اند: اين منت مختص به خداي متعال است. اگر کسي کار کوچک خود را با سخن گفتن بخواهد به رخ ديگري بکشد و آن را بزرگ جلوه دهد، کاري است بسيار زشت، که اين از منت هاي بشري است. در نتيجه، منت گذاري بر بخشيدن نعمت هاي بزرگ که از جمله آنها نعمت رسالت است، منتي زيباست و منّ الله يعني انعم الله، خداوند نعمت بزرگي بخشيد و در اختيار مومنان قرار داد. چنان که در جاي ديگر خداوند به خطر هدايت کردن انسان ها به ايمان، بر آنها منت مي گذارد. بل الله يمن عليکم ان هداکم للايمان.( حجرات/17) اگر مسلمانان به خاطر پذيرفتن اسلام، مشکلات و خسارت هاي زيادي متحمل شده اند، نبايد فراموش کنند که خداوند بزرگ ترين نعمت را در اختيار آنها گذاشته و پيامبري مبعوث کرد تا انسان ها را تربيت کند و از گمراهي ها باز دارد. بنابراين هر اندازه براي حفظ اين نعمت بزرگ تلاش و کوشش شود و هر بهايي پرداخته شود، باز هم ناچيز است. حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام که خود اولين پاسخ دهنده به نداي پيامبر اکرم(ص) بود و اولين و جوانترين تسليم شده اوامر الهي بود در بحث مبعث سخناني دارند که به طور قطع زيباترين تعاريف و تفاسير از اين واقعه بزرگ تاريخي است. ايشان مولفه هاي دوران جاهليت را به منظور تبيين عظمت روشنايي رسالت پيامبر و عمق اثر اين رخداد برمي شمارند. انسان بايد در مورد ايام جاهليت و دوره قبل از بعثت انديشه کند و ببيند مردم به کجا رسيده بودند. عده اي يهودي، عده اي مسيحي و عموم مردم بت پرست بودند. احکام اسلام را ترک کرده، از اخلاق انساني جدا شده و با خلق و خوي درندگي و صفات حيوانات خو گرفته بودند. کارشان به جايي رسيده بود که دختران را زنده به گور کرده و بدين طريق پيوندها را مي بريدند. به چيزهاي باطل افتخار کرده، از عدل جدا شده و حقوق يکديگر را از بين مي بردند. قدرتمندان را بر ناتوانان مسلط نموده، انسان هاي شريف را از بين برده، با علماء دشمني کرده و از حکيمان وحشت داشتند. بساط علم را برچيده، خوبي بردباري و علم را انکار کرده، قطع رحم نموده و شبيه چهارپايان شده و قمار مي کردند، شراب نوشيده، عقل خود را زير پا گذاشته و فرزندان خود را مي کشتند. شهرها را خراب کرده، نيکي ها را فراموش نموده، شريعت هاي الهي را از بين برده، سرمايه ها را نابود کرده و مرتکب کارهاي زشت مي شدند. خودپسندي و تکبر در ميان آنها رواج پيدا کرده و به بي صبري افتخار مي کردند، فحشاء و منکرات را روش خود ساخته و سخنان باطل (مانند دروغ، شهادت ناحق) مي گفتند. پيامبران را کشته و اولياي خدا را از ميان خود بيرون مي کردند. بدکاران را حاکم بر خود نموده و کساني را که اصل و نسب درستي نداشتند اطاعت مي نمودند. شيطان را عبادت، خدا را به خشم آورده و آتش دوزخ را برافروخته بودند و در اثر اين امور امواج خشم و غضب پروردگار به تلاطم آمده و نزديک بود عالم نابود شده و تازيانه غضب خدا آنها را به جهنم براند، يا همانطور که مشغول کارهايشان هستند آنها را در هم کوبيده و نابود کند. ليکن عنايت پروردگار براي تمام کردن حجت و کامل کردن رحمت شامل حالشان شد و خاتم پيامبران(ص) را برانگيخت تا رحمتي براي جهانيان و نشاني براي هدايت باشد و آنها را از تاريکي ها خارج کرده و به نور رساند، ناداني آنان را به علم، گمراهيشان را به هدايت، هلاکتشان را به نجات، ستم آنان را به عدل و کم خرديشان را به عقل، نياز آنان را به بي نيازي، ذلتشان را به عزت، خرابيشان را به آباداني و خواري آنان را به سلطنت مبدل نموده و کفرشان را به ايمان، جهنمشان را به اميدواري، اسارت آنان را به رهايي و بندگي آنان را به آزادگي تبديل نمايد. حضرت علي عليه السلام گاهي در خطبه هاي خود به اعراب آن زمان يادآوري مي کردند که قبل از ظهور اسلام چه اعتقاداتي داشتند و چگونه زندگي مي کردند. چرا که گاهي غرور وجود آنها را فرا مي گرفت و فراموش مي کردند که از برکت وجود اسلام به آن عزت و سربلندي نائل شده بودند. حضرت علي عليه السلام در يکي از خطبه ها مي فرمايد: والناس في فتن انجذم فيها حبل الدين... و جاهلها مکرم.؛ خدا پيامبراسلام را زماني فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته هاي دين پاره شده و ستون هاي ايمان و يقين ناپايدار بود. در اصول دين اختلاف داشته، و امور مردم پراکنده بود؛ راه رهايي دشوار و پناهگاهي وجود نداشت؛ چراغ هدايت بي نور، و کور دلي همگان را فراگرفته بود. خداي رحمان معصيت مي شد و شيطان ياري مي گرديد؛ ايمان بدون ياور مانده و ستون هاي آن ويران گرديده و نشانه هاي آن انکار شده، راه هاي آن ويران و جاده هاي آن کهنه و فراموش گرديده بود. مردم جاهلي شيطان را اطاعت مي کردند و به راه هاي او مي رفتند و در آبشخور شيطان سيراب مي شدند. با دست مردم جاهليت، نشانه هاي شيطان، آشکار و پرچم او برافراشته گرديد. فتنه ها، مردم را لگدمال کرده و با سم هاي محکم خود نابودشان کرده و پا برجا ايستاده بود. اما مردم حيران و سرگردان، بي خبر و فريب خورده، در کنار بهترين خانه (کعبه) و بدترين همسايگان (بت پرستان) زندگي مي کردند. خواب آنها بيداري، و سرمه چشم آنها اشک بود؛ در سرزميني که دانشمند آن لب فرو بسته و جاهل گرامي بود. حضرت در جاي ديگر مي فرمايد: ثم ان الله سبحانه بعث محمداً(ص) بالحق حين دنا من الدنيا... و شرفاً لأنصاره.؛ سپس خداوند سبحان حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را هنگامي مبعوث فرمود که دنيا به مراحل پاياني رسيده، نشانه هاي آخرت نزديک، و رونق آن به تاريکي گراييده و اهل خود را به پا داشته، جاي آن ناهموار، آماده نيستي و نابودي، زمانش در شرف پايان، و نشانه هاي نابودي آن آشکار، موجودات در آستانه مرگ، حلقه زندگي آن شکسته، و اسباب حيات در هم ريخته، پرچم هاي دنيا پوسيده، و پرده هايش دريده، و عمرها به کوتاهي رسيده بود. در اين هنگام خداوند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را ابلاغ کننده رسالت، افتخار آفرين امت، چونان باران بهاري براي تشنگان حقيقت آن روزگاران، مايه سربلندي مسلمانان، و عزت و شرافت يارانش قرار داد. حضرت علي عليه السلام در خطبه اي ديگر از بعثت به موقع پيامبراکرم صلوات الله عليه مي فرمايد که: بعثه والناس ضلال في حيرة و حاطبون في فتنة... و الموعظة الحسنة.؛ خدا پيامبراسلام را به هنگامي مبعوث فرمود که مردم در حيرت و سرگرداني بودند، در فتنه ها به سر مي بردند، هوا و هوس بر آنها چيره شده، و خود بزرگ بيني و تکبر، به لغزش هاي فراوانشان کشانده بود، و ناداني هاي جاهليت پست و خوارشان کرده، و در امور زندگي حيران و سرگردان بودند، و بلاي جهل و ناداني دامنگيرشان بود. پس پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در نصيحت و خيرخواهي نهايت تلاش را کرد، و آنان را به راه راست راهنمايي، و از راه حکمت و موعظه نيکو، مردم را به خدا دعوت فرمود. حضرت در فرازي ديگر زمان جاهليت را اينگونه توصيف مي فرمايد: أرسله علي حين فترة من الرسل و طول هجعة من الأمم واعتزم من الفتن ... تمرها الفتنة، و طعامها الجيفة، و شعارها الخوف، و دثارها السيف.؛ خدا پيامبر اسلام را هنگامي مبعوث فرمود که از زمان بعثت پيامبران پيشين مدت ها گذشته، و ملت ها در خواب عميقي فرو خفته بودند. فتنه و فساد جهان را فراگرفته و اعمال زشت رواج يافته بود. آتش جنگ همه جا زبانه مي کشيد و دنيا، بي نور و پر از مکر و فريب گشته بود. برگ هاي درخت زندگي به زردي گراييده و از ميوه آن خبري نبوده، آب حيات فرو خشکيده و نشانه هاي هدايت کهنه و ويران شده بود. پرچم هاي هلاکت گمراهي آشکار و دنيا با قيافه زشتي به مردم مي نگريست، و با چهره اي عبوس و غم آلود با اهل دنيا روبرو مي گشت. ميوه درخت دنيا در جاهليت فتنه، و خوراکش مردار بود، در درونش وحشت و اضطراب، و بر بيرون شمشيرهاي ستم حکومت داشت. پس از قرن ها تحقيق و بررسي درباره مسائل ديني، هنوز پرده از اسرار بسياري از آنها برداشته نشده است، که از جمله آنها اسرار نهفته نبوت و بعثت است. اگر چه از ظواهر آيات قرآن مي توان استفاده کرد که بعثت پيامبران الهي، به ويژه پيامبراسلام صلي الله عليه و آله داراي اهدافي است و با توجه به آيات الهي به برخي از اهداف بعثت انبياء مي توان اشاره کرد. خداوند در آيه اي مي فرمايد: هوالذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين. (جمعه/2) اوست خدايي که ميان عرب امي پيغمبري بزرگوار از همان مردم برانگيخت تا بر آنان آيات وحي خدا تلاوت کند و آنها را پاک سازد و شريعت و احکام کتاب آسماني و حکمت الهي بياموزد با آن که پيش از اين همه در ورطه جهالت و گمراهي بودند. اولين نکته در اين آيه بحث تلاوت آيات الهي است. يتلوا از واژه تلاوت به معناي پيروي کردن در حکم و خواندن منظم آيات الهي همراه با تدبر است. پيامبر اسلام با خواندن آيات پروردگار و آشنا نمودن گوش دل و افکار مردم با اين آيات، آنها را آماده تربيت مي نمايد، که مقدمه تعليم و تربيت است. دومين نکته بحث تربيت است، يکي از مهمترين برنامه هاي پيامبر اسلام صلوات الله عليه و آله و سلم تربيت انسانهاست. تربيت به معناي فراهم کردن زمينه ها و عوامل براي به فعليت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهاي انسان در جهت مطلوب است. او بايد زمينه ها را براي انسان ها آماده کند تا از نظر عملي بهترين رابطه را با خداي خود (عبادات)، با هم نوع خود (عقود و ايقاعات)، با قوانين و مقررات اجتماعي ( حکومت و سياسات)، با خانواده خود( حقوق خانوادگي) و با نفس خود( اخلاق و تهذيب نفس) داشته باشند، تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گيرند. پيامبر منجي بشريت است، يکي از دانشمندان فرانسوي مي گويد: بزرگترين قانون اصلاح و تعليم و تربيت همان حقايقي است که به نام وحي، قسمت به قسمت بر محمد صلي الله عليه و آله و سلم نازل شده و امروز به نام قرآن در بين بشر است. پيامبراسلام صلي الله عليه و آله و سلم در مدتي کوتاه، انسان هايي بزرگ، مانند علي عليه السلام، زهرا عليهاالسلام، سلمان فارسي و ابوذر را تربيت کرد. حضرت محمد صلوات الله عليه کاشف معدن هاي نهفته انسانيت بود. زيرا الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه؛ مردم مانند معدن هاي طلا و نقره هستند. انسان داراي استعدادهاي نهفته است که براي بهره وري صحيح بايد آنها را کشف کرد تا به ارزش حقيقي خود دست يابند. کلمه يزکيهم از ماده زکوة به معناي رشد و زيادي است، که در اين جا به معناي تربيت و پاکسازي است و شامل پاک شدن از آلودگي هاي اعتقادي، اخلاقي و رفتاري مي باشد. اهميت اخلاق و تزکيه نفس بر کسي پوشيده نيست و جوامع مختلف به آن نيازمندند، زيرا تنها راه نجات از گمراهي ها، فسادها، جهل، جنگ و خونريزي ها در پرتو اخلاق صحيح و آراسته شدن به ارزش ها و مکارم اخلاقي است. حضرت رسول اکرم اسلام صلوات الله عليه هدف از بعثت خود را کامل کردن مکارم اخلاق بيان کرده است: بعثت لا تمم مکارم الاخلاق؛ من براي کامل کردن فضايل اخلاقي مبعوث شده ام. از طرف ديگر خداي جهان ابزار ترقي و تکامل هر موجودي را در نهاد آن گذارده، و آن را به منظور پيمودن راههاي تکامل با وسايل گوناگوني مجهز نموده است. همچون ريشه هاي نهال کوچکي که حداکثر فعاليت خود را به منظور رسانيدن موادغذايي به کار انداخته، و پاسخ نيازمندي هاي آن را مي دهند. هرگاه ما بخواهيم اين موضوع را در قالب مسايل علمي بريزيم، بايد بگوييم: هدايت تکويني که نعمت و فضل عمومي دستگاه آفرينش است، شامل حال تمام موجودات جهان اعم از نبات و حيوان و انسان است. الذي أعطي کل شيء خلقه ثم هدي. ولي اين هدايت فطري و تکويني براي موجودي مثل انسان، که گل سرسبد موجودات است کافي نيست. زيرا انسان غير از زندگي مادي، زندگاني ديگري دارد که اساس حيات واقعي او را تشکيل مي دهد. انسان ساده نخستين غارنشين و پاک فطرت، که کوچکترين انحرافي در خلقت او رخ نداده بود، به اندازه انسان اجتماعي نياز به تربيت نداشت، ولي هنگامي که بشر گام فراتر نهاد، و زندگي دسته جمعي آغاز کرد و فکر تعاون و همکاري در زندگي او حکمفرما شد؛ انحرافاتي که لازمه تصادمات و برخوردهاي اجتماعي است در روح او پديد آمد، و خوي هاي زشت و افکار غلط، افکار فطري را عوض کرده و اجتماع را از توازن و تعادل، بيرون برد. اين انحرافات، خالق جهان را بر آن داشت که مربياني را براي تنظيم برنامه اجتماع و تقليل مفاسدي که اثر مستقيم اجتماعي بودن انسان را؛ اعزام بدارد، تا با مشعل فروزان وحي اجتماع را، به راه راست، که سعادت همه جانبه آنان را تضمين مي نمايد، بکشانند. مسأله مهم در زندگي فرد و جوامع ، مسأله معيارهاي سنجشي، و نظام ارزشي حاکم بر فرهنگ آن جامعه است، زيرا تمام حرکت ها در زندگي فردي و جمعي از همين نظام ارزشي سرچشمه مي گيرد، و براي آفريدن اين ارزش هاست. اشتباه يک قوم و ملت در اين مسأله، و روي آوردن به ارزش هاي خيالي و بي اساس، کافي است که تاريخ آنها را به تباهي بکشد، و درک ارزش هاي واقعي و معيارهاي راستين محکم ترين زيربناي کاخ سعادت آنها است. دنيا پرستان مغرور ارزش را تنها منحصر در مال و قدرت هاي مادي و نفرات خود مي دانند حتي معيار شخصيت در پيشگاه خدا را در اين چهارچوب تصور مي کنند. روي اين جهات نخستين و مهمترين گام اصلاحي انبياء درهم شکستن اين چارچوبه هاي ارزشي دروغين بود، آنها با تعليماتشان اين معيارهاي غلط را در هم ريختند، و ارزش هاي اصيل الهي را جانشين آن ساختند و يک انقلاب فرهنگي محور شخصيت را از اموال و اولاد و ثروت و جاه و شهرت قبيله و فاميل به تقوا و ايمان و عمل صالح مبدل ساختند. قبل از آن که در محيط حجاز تعليمات حيات بخش اسلام و قرآن ظهور کند بر اثر حاکميت نظام ارزشي زور و زر محصول آن محيط مشتي غارتگر زورگو همچون ابوسفيان ها و ابوجهل ها و ابولهب ها بود. اما از همان محيط بعد از انقلاب نظام ارزشي مسلمانها و ابوذرها و مقدادها و عمار ياسرها برخاستند. اين ها همه براي اين است که ارزش هاي دروغين جاي ارزش هاي واقعي انساني را نگيرد. تفسير فلسفه بعثت از ديدگاه حضرت علي عليه السلام در خطبه اي از ايشان اين گونه آمده که بعثت را رهايي مردم از پرستش دروغين بت ها برشمرده اند و مي فرمايد: فبعث الله محمداً(ص) بالحق ليخرج عباده.... واحتصد من احتصد بالنقمات.؛ خداوند حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را به حق برانگيخت تا بندگان خود را از پرستش دروغين بت ها رهايي بخشيده به پرستش خود راهنمايي کند، و آنان را از پيروي شيطان نجات داده به اطاعت خود کشاند، با قرآني که معني آن را آشکار کرد و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان عظمت و بزرگي خدا را بدانند که نمي دانستند، و به پروردگار، اعتراف کنند پس از انکارهاي طولاني اعتراف کردند، و او را پس از آن که نسبت به خدا آشنايي نداشتند به درستي بشناسند. پس خداي سبحان در کتاب خود بي آن که او را بنگرند خود را به بندگان شناساند، و قدرت خود را به همه نماياند، و از قهر خود ترساند، و اين که چگونه با کيفرها ملتي را که بايد نابود کند از ميان برداشت و آنان را چگونه با داس انتقام درو کرد. حضرت امير در جاي ديگر در مورد کيفيت زمان بعثت حضرت رسول اکرم صلوات الله عليه مي فرمايد: إلي أن بعث الله سبحانه محمداً رسول الله (ص) لانجازعدته... فقبضه اليه کريما(ص).؛ تا اين که خداي سبحان، براي وفاي به وعده خود، و کامل گردانيدن دوران نبوت، حضرت محمد( که درود خدا بر او باد) را مبعوث کرد؛ پيامبري که از همه پيامبران، پيمان پذيرش نبوت او را گرفته بود، نشانه هاي او شهرت داشت؛ و تولدش بر همه مبارک بود. در روزگاري که مردم روي زمين داراي مذاهب پراکنده، خواسته هاي گوناگون، و روش هاي متفاوت بودند، عده اي خدا را به پديده ها تشبيه کرده و گروهي نام هاي ارزشمند خدا را انکار و به بت ها نسبت مي دادند، و برخي به غير خدا اشاره مي کردند. پس خداي سبحان، مردم را به وسيله محمد صلي الله عليه و آله و سلم از گمراهي نجات داد و هدايت کرد، و از جهالت رهايي بخشيد. سپس ديدار خود را براي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم برگزيد، و آنچه نزد خود داشت براي او پسنديد و او را با کوچ دادن از دنيا گرامي داشت، و از گرفتاري ها و مشکلات رهايي بخشيد و کريمانه قبض روح کرد. حضرت در خطبه اي ديگر فلسفه نبوت عامه را اينگونه بيان مي نمايند: واصطفي سبحانه من ولده أنبياء أخذ علي الوحي ميثاقهم ... و خلقت الأبناء.؛ خدا پيمان وحي را از پيامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه که در عصر جاهليت بيشتر مردم، پيمان خدا را ناديده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدايان دروغين روي آوردند، و شيطان مردم را از معرفت خدا بازداشت و از پرستش او جدا کرد، خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود، و هرچند گاه، متناسب با خواسته هاي انسان ها، رسولان خود را پي در پي اعزام کرد تا وفاداري به پيمان فطرت را از آنان بازجويند و نعمت هاي فراموش شده را به ياد آورند و با ابلاغ احکام الهي، حجت را بر آنها تمام نمايند و توانمندي هاي پنهان شده عقل ها را آشکار سازند و نشانه هاي قدرت خدا را معرفي کنند؛ مانند: سقف بلند پايه آسمان ها بر فراز انسان ها، گاهواره گسترده زمين در زير پاي آنها، و وسائل و عوامل حيات و زندگي، و راه هاي مرگ و مردن، و مشکلات و رنج هاي پيرکننده، و حوادث پي در پي، که همواره بر سر راه آدميان است. خداوند هرگز انسان ها را بدون پيامبر، يا کتابي آسماني، يا برهاني قاطع، يا راهي استوار، رها نساخته است، پيامبراني که با اندک بودن ياران، و فراواني انکارکنندگان، هرگز در انجام وظيفه کوتاهي نکردند. بعضي از پيامبران، بشارت ظهور پيامبر آينده را دادند و برخي ديگر را پيامبران گذشته معرفي کردند. بدين گونه قرن ها پديد آمد، و روزگاران سپري شد؛ پدران رفتند و فرزندان جاي آنها را گرفتند.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 322]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن