واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شعر خوب یعنی چه ؟شعر شناسی
وقتی از شما بپرسند شعر خوب یعنی چه، آیا می توانید فورا به آن جواب دهید؟در این باب ادبای عرب و عجم بسیار بحث کرده اند و آن چه بالاخره به ما جواب داده اند این بوده است که: شعر خوب آن است که ذوق انسان آن را انتخاب کند.با این تعریف اگرچه می توان فهمید شعر خوب چیست ولی نمی توان دلیل خوبی آن را ذکر کرد. آن چه ما می خواهیم روی آن بحث کنیم، قدری بالاتر از این مقدار وصف است. ما می خواهیم روی آن قصور فکری و طفره ای تحقیق کنیم که از پدران ادیب و علمای معانی برای ما به میراث رسیده است. ما می خواهیم قدری دقیق تر شده و مقیاس و قاعده ی محقق تری را به دست آوریم. می دانیم که بعضی از صنایع با روح و ذوق انسانی ارتباط دارد. یک تابلوی قشنگ، یک مجسمه ی بدیع، یک گل لطیف و معطر ، یک موسیقی دل ربا و یک شعر خوب، بدون آن که بیننده یا شنونده را به تفکر و استدلال مجبور کند، او را بهره مند نموده، دماغ یا روح او را حرکت داده و در برابر خوبی و خوشی خود خاضعش می نماید. ولی این تاثیر و عمل سریع، بدون یک نظم و ترتیب و قاعده ی مشخص نبوده و باید آن قاعده و مقیاس را به دست آورد. در این جا یک بحث عمیق روان شناسی و یک تحقیق روحی و اخلاقی ثابت و منظم دست اندر کار است که پیشینیان ما از آن همه تحقیقات خود، فقط به ذوق شنونده اکتفا کرده و از این بحث دلچسب طفره رفته اند.در این جا یک بحث عمیق روان شناسی و یک تحقیق روحی و اخلاقی ثابت و منظم دست اندر کار است که پیشینیان ما از آن همه تحقیقات خود، فقط به ذوق شنونده اکتفا کرده و از این بحث دلچسب طفره رفته اند.شعر چیست؟برای فهمیدن شعر خوب باید هویت شعر را تحلیل نمود. شعر نتیجه ی عواطف و انفعالات و احساسات رقیق یک انسان حساس متفکر است. شعر خوب آن چیزی است که از احساسات، عواطف و انفعالات و از حالات روحی صاحب خود، از فکر دقیق پر هیجان و نگاه گرم تحریک شده ی یک مغز پرجوش و یک خون پر حرارت حکایت کند. اشخاصی که فقط از روی علم و ورزش و قدرت حافظه و کاوش زیاد در اشعار گذشتگان و معاصران، طبع شعری یافته و شعر می گویند، شاعر نبوده و اشعار آنان از روح آنان حکایت نمی کند. شاعری که در روز عید نوروز یا عید ولادت ِ پادشاه، مجبور یا محتاج است که قصیده ای سروده و با طرز معینی برای ممدوح خود قرائت نماید شاعر نیست. شعری که مقصود ماست شعری است که که از دماغ شاعری لایق و در یک وقت آزاد و یا به وقت تاریکی در بحبوحه ی احساسات و تراکم عواطف گوناگون و در یک حال هیجانی گفته شده باشد.
حال چه می شود که شما شعری را خوب و دیگری را ناخوب نامیده، از یکی خوشتان آمده و از یکی دیگر خوشتان نمی آید؟هیچ توجه کرده اید که گاهی یک شعر ساده و معمولی در حالتی که شما دارای هیجان و حرارتی بوده اید در شما فوق العاده اثر کرده، آن را از بر کرده اید و برای همه کس خوانده اید. ولی همان شعر در دیگری تاثیر خوب نبخشیده است و خود شما هم در حالت روحی دیگری از ادعای خوب بودن آن شعر منصرف شده اید؟هیچ متوجه شده اید که اشعار خارجی ، مخصوصا اشعاری که به خوبی معروف و در کلاس، درس هم داده می شود، غالبا در شما اثر نکرده و از آن چیزی مهیج نمی فهمید؟ هیچ می دانید که از میان اشعار شعرای ایرانی، آن هایی که صاحبان شان بی پول، محروم، مظلوم و در به در بوده اند، بهتر است از شعر شعرای متمول و صاحب نعمت؟ مثلا شعر های فردوسی و مسعود سعد سلمان که اولی به دلیل فقر و اخلاق ساده و پاکیزه که در حیات روستایی گری و بیچارگی ِ کنج ده داشته است و دومی به علت حبس و توقیف در کنج قلعه ها بوده است، دارای لطافت و پاکیزی بوده و به خوبی با انسان صحبت و از روح شاعر خود حکایت می کند. ولی غزل های فرخی و انوری و مدایح حکیم سنایی ابدا زبان و رنگ و مزه نداشته و فقط علم و قدرت شاعر را به ما می فهماند.شعر خوب، یعنی احساسات موزونی که از دماغ پرهیجان و از روی اخلاق عالی تری برخاسته باشد. لغت، اصطلاحات، حسن ترکیب، سجع و وزن و قافیه، درستی و نادرستی قواعد و مقررات نظمیه، این ها همه هیچ کدام در خوبی و بدی شعر نمی تواند حاکم و قاضی واقع شود. هرچه هیجان و اخلاق گوینده در موقع گفتن یک شعر، قوی تر و نجیب تر باشد، آن شعر بهتر و خوب تر خواهد بود. هیچ می دانید که از میان اشعار شعرای ایرانی، آن هایی که صاحبان شان بی پول، محروم، مظلوم و در به در بوده اند، بهتر است از شعر شعرای متمول و صاحب نعمت؟شعر خوب را به دودسته تقسیم می کنیم:1-شعر خوب عمومی?- شعر خوب خصوصیاساس شعر خوب عمومی، احساسات شدید و اخلاق عالیه ی شاعر است. محال است کسی که دارای اخلاق نیکو و صفات پسندیده نیست، بتواند شعری بگوید که همه کس آن را خوب بداند. شعر خوب عمومی شعری است که از اثر یک حالت و اخلاق خوب عمومی گفته شده باشد. این شعر همه وقت و همه جا خوب است، مگر نزد کسانی که اخلاق شاعر و احساسات او نزد آنان پسندیده نباشد. مثل آن که یک شاعر اسپانیولی در روز عید گاوکشان که در آن در میدان های عمومی با گاوهای وحشی نبرد کرده و آن ها را می کشند، شرح کشتن گاو و شجاعت و شهامت کشنده ی گاو را موافق با هیجان خاص خود به نظم درآورد که البته نزد ملت اسپانیا خوب جلوه می کند، ولی نزد ملت هندو که گاو را مقدس می دانند، حسن اثری نکرده و بلکه آن را بسیار بد و رکیک می پندارند.
یا آن که خانمی مسلمان شعری بگوید که مضمون آن این باشد: « من از خانه ی شوهر محبوبم بیرون نمی روم، مگر با تابوت». این شعر نزد ملل مسلمان همه جا و همه وقت حسن اثر بخشیده و به خوبی معروف می شود. ولی اگر این شعر را برای یک خانم اروپایی ترجمه کنند، نه خودش آن را تعریف کرده و نه قلبش را از آن خوش خواهد آمد.ولی این شعر فردوسی که:میازار موری که دانه کش است/ که جان دارد و جان شیرین خوش استچون دارای معنایی است که نزد تمام ملل عالم مقدس است و خود شاعر نیز این صفت را دارا است، این است که در هر زبان و در هر زمانی می توان این شعر را ترجمه نموده، خواند و تمجید نمود. بر خلاف کرور کرور اشعار ترکستانی، خراسانی، عراقی و هندی که با شاعر به گور رفته و یا هیچ وقت چاپ نخواهد شد، تا چه رسد به ترجمه و انتشار عمومی.شاعر ملی باید اخلاقش از سایر هم وطنان اش بهتر باشد تا بتواند آنان را هدایت نماید و اشعار خودش را در محفظه های مغز و قفسه های کتاب خانه های آنان باقی و جاودانه نگاه بدارد. شعر خوب باید حاکی از پسندیده ترین اخلاق، قوی ترین احساسات و لطیف ترین سلیقه ها باشد تا عمومی تر و دیرپای تر گردد. شعر خوب آن است که خوب تهییج کرده و خوب فهمیده شود، خوب به حافظه سپرده شود و خوب ترجمه شود و این نمی شود مگر این که در گفتن آن اخلاق ساده ی عالی، حس و هیجان شدید و سلیقه به کار رفته باشد. ادامه دارد...از : بهار و ادب فارسی، جلد نخستملک الشعرای بهارتنظیم : بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]