واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: فقر مدرنيته امروزبازخواني معنويتي جديد در مدرنيته امروز "رو به سوي آسمان کنيد، زيرا تشنه اين صبح روشنيد، که برايتان مي دمد. تاريخ را با همه درد جانکاهش، نازيسته نتوان گذراند و اگر با شهامت با آن روبرو شويم، ناچار به دوباره زيستنش نيستيم. چشم هايتان را بگشائيد، به روزي که برايتان آغاز مي شود، بگذاريد دگرباره روياها متولد شوند. "روي نبض صبح"مايا آنژلو
آري! معاصران ما به ياري مدرنيته، کاري کردند که بخش اعظمي از روياهاي ما و گذشتگانمان، به واقعيت هايي ملموس و در دسترس، تبديل شوند. تقريبا بخش بسيار زيادي از آنچه روزگاري رويايي دست نيافتني بود، امروزه در معرض ديده و شنيده ما قرار گرفته است. اکنون زماني فرا رسيده که دنيا و زندگاني ما به دست جريانات متضاد جهاني شدن، شکل مي گيرد. هويت ها اينگونه ساخته مي شوند. انقلاب تکنولوژي اطلاعات و بازسازي ساختار سرمايه داري، شکل تازه اي از جامعه، يعني جامعه شبکه اي را پايه گذاري کرده است. اين سازمان اجتماعي نوين، نهادهاي اجتماعي را به لرزه درآورده است. فرهنگها را دچار دگرگوني کرده و ثروت آورده است، اما فقر نيز در پي آن آمده است. فقري که به نظر مي رسد افراد بشر را در زمينه هاي مختلف با کمبود مواجه کرده است. فقر معنوي دستاورد مهم مدرنيته امروز است که در بسياري از موارد، بيش از فقر مادي خطرآفرين است. فقر معنوي در شرايطي به وجود آمده که مدرنيته با انواع و اقسام توليداتش، همه فضاها را احاطه کرده است. اما به نظر مي رسد بلايي جانسوز همچون ياس و نوميدي را به کام زندگي ريخته است.آنچه مشخص است اينکه به هر حال، خوب يا بد، اين همان دنياي تازه اي است که برايمان ساخته اند و شايد خود نيز در ساختن آن دخيل بوده ايممدرنيته امروز اساسا نگاه انسان سنتى به هستى را مورد ترديد قرار داده است. هر چند که در مراحل اوليه، حقيقتا، با ماترياليسم همراه و موافق نبود. و يا اينکه در موضع ايجاد دشمنى بين مردم با مذهب نبود و الهيات را نفى نکرد، اما نگاه تازهاى به كل انسان، طبيعت، خدا و رابطه انسان و طبيعت با خدا را ترسيم کرد. در اينجا به تدريج اصل عقلانيت در انسان، به گونه اي خاص به حاشيه کشيده شد و نفس انساني و خواسته هاي ناشي از آن، به عنوان مرکزيت و کانون همه چيز قرار گرفت. آنچه بيشتر در خدمت خواسته هاي نفساني است، سرگرمي و اصل لذت است. به اين ترتيب انواع و اقسام وسايل و ابزار مربوط به سرگرمي فراهم شد. به گونه اي که انبوهي از اسباب بازي هاي جذاب و خوش آب و رنگ، براي هميشه و همه وقت و براي هر نوع روحيه و سليقه اي، در دسترس قرار گرفت. بشر با تمامي قوا به تفريح پرداخت و به نظر مي رسيد که کمبودي در اين زمينه وجود ندارد. اما آنچه از ميان رفته بود معنويت بود.گويا توجه به نياز انسان به معنويت، چندان مورد نظر قرار نگرفته بود. مسلما نياز انسان مادي و پيرو نفسانيات، به معنويت، بسيار متفاوت بود از نياز انساني که عقلانيت را محور و مرکز همه چيز مي ديد. به همين خاطر ضرورت بازخوانى معنويتي جديد، نيز مطرح گرديد. انسان بدون معنويت، امكان زيستن در جهان را نداشت، بنابراين لازم بود تا جريانهاى فكرى گوناگوني به وجود بيايند تا به باز توليد و بازخوانى جديد معنويت بپردازند.
انواع تئورىهاى فيزيكى، زندگى كيهانى، انرژىها و... ابزار توجيه عالم رازآميز و پديدههاى فرا عقلي، با نگرشي نوين مورد توجه دوباره قرار گرفتند.عقل مدرن در حوزه اخلاقيات و ارزشها، به توليد مفاهيم معنوى تازه پرداخت. تخيل علمى به توليد متافيزيك جديد همت بست و بالاخره در پايان قرن بيستم و آغاز قرن بيست و يكم، معنويت مدرن بيش از هر چيز به معنويت تكنولوژيك يا تكنولوژى معنا گرا بدل شد.اين معنويت جديد به گونه اي طراحي شده که با بسياري از ارزش هاي تعريف شده در خانواده اي سنتي، مغايرت دارد. اما به دليل هماهنگ بودن با خواسته هاي نفس انساني، در ميان انواع جوامع با آداب و سنن مختلف، با اقبال زيادي مواجه شده است.از آفتهايي که خانواده امروزي را تهديد ميکند، بياعتباري تدريجي هنجارها، اخلاق، باورهاي ديني و ارزشهاي مذهبي و سنتي و از بين رفتن همان معنويت است که در کنار آن، گسترش انواع انحرافها و رفتارهاي نامتعادل را در جامعه به دنبال دارد.کم توجهي به ارزشها در جوامع مدرن که با کنار گذاشتن خدا، دين و اخلاق همراه است، به انسان امروزي، جرئت دست زدن به هر کاري را ميدهد. اخلاق و معنويت مدرن، ريشه خود را در نفس گرايي جستوجو ميکند و به همين سبب، با اخلاق سنتي و ديني فاصله گرفته است. آسيب پذيري خانواده امروزي، ناشي از ناديده گرفتن بايدها و نبايدهاي ديني و اخلاقي است. بشر امروزي، هنوز به اين نتيجه نرسيده است که زندگي بدون ايمان و معنويتي که اصالت ديني و اعتقادي-الهي داشته باشد، رنج و عذاب رواني و هميشگي را همراه او خواهد کرد.عقل مدرن در حوزه اخلاقيات و ارزشها، به توليد مفاهيم معنوى تازه پرداخت. آنچه مشخص است اينکه به هر حال، خوب يا بد، اين همان دنياي تازه اي است که برايمان ساخته اند و شايد خود نيز در ساختن آن دخيل بوده ايم. اين همان دنيايي است که شايد روزي آرزو مي کرديم با آن زندگي کنيم و از برکات و دستاوردهاي مادي آن لذت بريم، اما تجربه زيستن در اين دنيا، گاه و بيگاه همه ما را دچار خستگي و آشفتگي مي کند چون معنويت اصيل و واقعي را تا حد زيادي از ما گرفته است.روزگار کنوني، شرايطي را ايجاد کرده که تکنولوژي هر گونه نيازي را براي بشر برآورده مي کند تا انسانها با آسودگي خيال به دنبال تفريح و راحتي و لذت باشند. روزگاراني که سوغات تازه اي براي ما به همراه آورده، مثل متافيزيک، يوگا، انرژي درماني، مديتيشن، گرفته تا قرص هاي روان گردان وحتي شيطان پرستي و....
اکنون در اين وانفساي پر از هياهو و جنجال، باز هم سخن از پيشرفت علم است. مي گويند آينده علم به جايي مي رسد که علم ژنتيک و آي تي به بالاترين حد پيشرفت خواهند رسيد. داستان فتوکپي از روي انسانها مطرح است. مي خواهند انسانها را با شبيه سازي، فنا ناپذير کنند. در اين ميان معلوم نيست تکليف روح انساني و معنويت فرا مدرن چه مي شود. يورگن هابرماس از مخالفان چنين اقدامي مي باشد. او در کتاب "آينده سرشت بشري" اينطور مي گويد که در آينده، سرشت ما در دستان بشر قرار مي گيرد و بحث خريد از فروشگاه هاي ژنتيک مطرح مي شود. اين يعني وقوع يک فاجعه که از آن تحت عنوان هيروشيماي ژنتيک، ياد مي کند. اين يعني تولد انسانها در لوله آزمايش، که توماس هاکسلي در کتاب معروفش،"دنياي قشنگ نو" از ان سخن مي گويد.معتقدند که با اين شيوه مي توان به تربيتي در جهت يکسان سازي افراد پرداخت. با اين شيوه مي توان براي جامعه افراد خاصي را که در هر شغل و موقعيتي مورد نياز است، توليد کرد. مثلا هزار مهندس و پانصد رقاص و پزشک. يعني مرگ روح آدمي و اين دستاوردي است که باز هم به توليد و بازخواني معنويتي فرامدرن در آينده اي نه چندان دور، خواهد انجاميد.قبلا گفته ايم و باز هم مي گوئيم، که جريان پر تلاطمي همچون آنچه در عصر اطلاعات رخ داده است، آنچنان قوي و پر سرعت است که ممکن است توان مقابله با آن وجود نداشته باشد. فراموش نکنيم که اتفاقا در همين وانفسا، آنچه نجات بخش است، بازگشت به معنويت اصيل و الهي است که خداوند متعال آن را به واسطه فرستادگانش، براي ما آورده است. پس در اين مسير تاريک و پر پيچ و خم، هيچ چراغي، فروزان تر از معنويت اصيل و واقعي نيست. دنياي امروز ما همان سيل عظيم و پرخروش است که بايد تمامي ابعاد آنرا به درستي بشناسيم و دائما ارزشهاي سنتي و فرهنگي خاص خود را بازتوليد کنيم تا بتوانيم در اين هجمه سنگين، زندگاني با روح و نشاط آوري را تجربه کنيم.فاطمه ناظم زاده/گروه جامعه و سياستمنبع:جهان رها شده، آنتوني گيدنز، ترجمه سعيديعصر اطلاعات،مانوئل کاستلز،جلد سوم،جامعه شبکه ايسايت رسمي اطلاع رساني حوزه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 384]