تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821105425




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شالهای سبز


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شالهای سبز
سبز
یكی از خاطره‌های خوبم این است كه یك شب اعلام كردند قرار است مقام معظم رهبری (که آن موقع رئیس جمهور بودند) به لشكر تشریف بیاورند. شب دوم محرم بود و آقا سخنرانی کردند. پس از سخنرانی، ایشان فرمودند که قصد دارند برای روضه وسینه‌زنی هم بمانند. من شروع كردم به خواندن. حدود یك ساعت طول كشید. آن روز لشگر هم قیامت بود. الحمدلله و به لطف خدا و ائمه(ع) و شهدا، آن شب مجلس قشنگی برپا شد. بعد از مراسم، من رفتم گردان. زنگ زدند كه آقا می‌فرمایند بروم پیششان. من یک اخلاقی داشتم، چون همیشه علاقه به سادات دارم، شال سبز زیاد آماده می‌كردم و می‌بردم جبهه. مادرم با کمک مادران شهدا و رزمنده‌ها شال‌ها را آماده می‌کردند و من همیشه به سادات لشگر شال می‌دادم. توی این كار معروف بودم. حتی لشگرهای دیگر هم می‌آمدند شال سبز می‌بردند. یادم نمی‌رود که ایشان با تمام قامت بلند شدند؛ یک لحظه از شدت شرم تمام استخوان‌های بدنم درد گرفت كه سید اولاد پیغمبر و رئیس جمهور (آن موقع) بلند شدندبعضی شال‌ها را به صورت سفارشی درست می‌کردیم. یکی از شال‌ها را برداشتم كه برای آقا هدیه ببرم و چفیه ایشان را بردارم؛ من به اتفاق فرمانده گردان خدمت ایشان رسیدیم. وقتی وارد شدیم (خدا شاهد است) یادم نمی‌رود که ایشان با تمام قامت بلند شدند؛ یک لحظه از شدت شرم تمام استخوان‌های بدنم درد گرفت كه سید اولاد پیغمبر و رئیس جمهور (آن موقع) بلند شدند. همدیگر را بوسیدیم و من شال سبز انداختم گردنشان. قسمت شیرین خاطره اینجاست که آقا از من قول گرفتند «اگر من دعوتت كنم كه در محرم پنج شب روضه‌خوانی دارم، میایی؟» عرض كردم: آقا، خوشحال می‌شوم كه لایق باشم خدمتتان برسم؛ بعد از جنگ از دفتر رهبری زنگ زدند که آقا می‌فرمایند در لشگر قول دادی که برای روضه‌خوانی بیایی؛ من كه آن مساله از یادم رفته بود، خیلی تعجب كردم.  خاطرا ت حاج علی مالكی‌نژاد از جبهه های جنگ تنظیم شده توسط موسوی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 187]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن