واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روايتي واقعگرا از سلطان دزدان
قريب به 80سال است كه سينماگران زيادي با سوداي جاودانه ساختن جان ديلينجر هر از گاهي اين گانگستر افسانهاي دهه30 آمريكا را به مسلخ ميبرند تا هم عطش ماجراجويي خود را فرونشانند و هم با پرداختن به يك سوژه واقعي، ماندگاري اثر خود را تضمين كنند؛ تبهكار كلاسيكي كه به اندازه جرائم پرونده سياهش در ميان مردم جذابيت و محبوبيت داشته و دارد. اما ناكامي هر يك از اين تلاشهاي در عمل نااميدكننده، به فيلمساز بعدي اين جسارت را ميداد كه همه توانش را بهكار گيرد و ادعا كند كه ميخواهد مرد شماره يك گانگسترهاي آمريكايي را آنطور كه بوده، به تصوير بكشد! هرچند ترجيعبند تمام اين آزمون و خطاهاي تجربهشده سكانس پاياني اين فيلمهاست؛ جايي كه در يك شب اندوهبار سال1934 دست تقدير ،ديلينجر را مقابل سينماي شيكاگو ميكشاند تا با شليك گلولهاي به او، به هركس كه دغدغه جامعهستيزي و ماجراجويي دارد بگويد اين فرجام طغيانگري در مقابل هنجارهاي دولت و جامعه است، خصوصا زماني كه فردي به مثابه شمايلي از دوراني سپري شده، با سنتگرايي متعصبانهاش در مقابل پديدهاي مدرن قرار بگيرد؛ پديدهاي نو به نام اف.بي.آي كه بيترديد از پيچيدهترين تشكيلات جاسوسي مدرن است... .به گزارش همشهري ، در ميان فيلمهايي كه درباره جان ديلينجر ساخته شده روايت مايكل مان از اين دشمن مردم( لقب رسمي كه به اين سارق مسلح داده بودند) حكايت ديگري است. اينبار شكارچي قهاري به نام مايكلمان، پشت دوربين نشسته كه ريزبينتر از اين با ژرفنگري هميشگياش لحظات ناب زندگي شخصي و حرفهاي ديلينجر را به تصوير كشيده است.تازهترين فيلم مان، هم هنري است و هم جنايي! عناصر هر دوگونه چنان ماهرانه در تار و پود «دشمنان مردم» تنيده شدهاند كه تفكيك مؤلفههاي ژانري آن تقريبا غيرممكن به نظر ميرسد. اين فيلم شايد تماشاگر را به لحاظ احساسي راضي نكند اما چشمنوازي صحنهها، هيجان بصري و مهارت تكنيكي فيلمساز چنان او را تسخير ميكند كه حتي يك لحظه هم از آن چشم برنميدارد.كارگردان «مخمصه»، «علي» و «منبع موثق» در تمام سالهاي فعاليتش نشان داده كه چه برنده باشد و چه بازنده، بدون شك خالق هنرمندانهترين آثار سينماي مدرن آمريكاست. او طبيعتي بيقرار و كمالگرا دارد و همواره تلاش ميكند تا كارش را به بهترين وجه به انجام برساند. از اينروست كه همواره ميكوشد تا نقطه اوجهاي فيلمش را سرمست از هيجان دراماتيك در ضربههاي شديد احساسي غرق سازد، درست مثل صحنه پاياني «دشمنان مردم»! مان با رعايت اصل ايجاز در روايت داستان و دستچين كردن بهترين نماهاي زندگي شخصيت محورياش، تحرك نفسگيري به آن ميبخشد. او با نگاهي نو به همان وقايع تاريخي و گرفتن بازيهاي چندلايه و پيچيده از هنرپيشگان توانا در پي آن است كه واقعيت را به بهترين وجه بازسازي كند.نگاهي گذرا به كارنامه او از اشتياقش براي بازسازي فيلمهاي سنتي و وقايع مهم تاريخي حكايت دارد و بر حساسيت او در تاريخنگاري سينمايي تاكيد ميكند.مان با بدعت گذاري خلاقانهاش در ارائه تصويري متفاوت از رويدادهاي واقعي، تماشاگر را از حس توأمان نوگرايي و سنتگرايي لبريز ميسازد و چنان با مهارت و چيرهدستي به جزئيات زندگي شاه دزد نابغه پرداخته كه بيشك هيچ بلندپروازي به خود اجازه رقابت با او و جلوههاي بصري بيبديل دوربين ديجيتالاش را نخواهد داد.پرويس با بازي عالي و تاثيرگذار كريستينبل، الهه انتقام ديلينجر و افسر پليسي بسيار سرد و سازشناپذير است كه با كمك گروهي از كلانترهاي برجسته تگزاس نظير چارلز وينستر با سرسختي، گروه تبهكار را تعقيب ميكند... تازهترين فيلم مان، هم هنري است و هم جنايي! عناصر هر دوگونه چنان ماهرانه در تار و پود «دشمنان مردم» تنيده شدهاند كه تفكيك مؤلفههاي ژانري آن تقريبا غيرممكن به نظر ميرسد. اين فيلم شايد تماشاگر را به لحاظ احساسي راضي نكند اما چشمنوازي صحنهها، هيجان بصري و مهارت تكنيكي فيلمساز چنان او را تسخير ميكند كه حتي يك لحظه هم از آن چشم برنميدارد.هرچند عنوان فيلم به روايت تاريخ بريان بوروگه از لقب تبهكار محبوب دوران ركود اقتصادي آمريكا اقتباس شده اما در اصل پژواك ايدههاي عالي ويليام ولمن، خالق يكي از موفقترين فيلمهاي گانگستري سنتي، يعني «دشمن مردم» محصول 1931 است؛ نخستين فيلم كلاسيك گانگستري كه با به خدمتگرفتن جيمز كاگني در نقش يك جنايتكار ضدقهرمان در بستر يك زندگي پر خشونت از خلافكاري معمولي به تبهكاري بيرحم تبديل ميشود كه سرنوشت تراژيكاش از آن پس به فرمول ساخت سكانس پاياني اين دست فيلمها تبديل شد.اما برخلاف كاگني كه روحيهاي هرج و مرج گرا و شخصيتي پيچيده و پرتصنع دارد، ديلينجر جانيدپ، كاراكتري واقعي، متعادل و رسمي است كه بيشتر شبيه به شخصيت «سامورايي» ژان پييرملويل (1967) است تا «التهاب شديد» اثر رائول والش(1949).خونسردي، خويشتنداري و تازيانههاي مصيبتبار حضور محتومش او را بيشتر شبيه به آلندلون ميكند؛ كاراكتر سركشي كه با شور و حرارت جيمز كاگني فاصله زيادي دارد.در برخي صحنهها به نظر ميرسد كه دپ و ماريون كوتيلارد دستبهدست هم دادهاند تا مايكل مان را در ادامه راه ژانپيير ملويل ياري كنند؛ از اين روست كه در عين ارجاع به شاهكارهاي اين فيلمساز فرانسوي كلاسيك، تمام تلاش خود را ميكنند تا از ايفاي نقش گرفته و پرداختن به ريزترين جزئيات، روح فيلمهاي آمريكايي را در آن بدمند.بازي جانيدپ، باورپذيرترين عنصر «دشمنان مردم» است؛ بازيگري كه كاريزماي ذاتي و استعداد فوقالعادهاش سرآمد همه هنرپيشگان منتخب مايكلمان است. جانيدپ در بحبوحه استرس سرقت از بانك در كمال قساوت و البته خونسردي با يك مسلسل دستي، لرزه بر اندام تماشاگر مياندازد و در صحنههاي ديگر با اوركت گاباردين بلند، عينك گرد و ظاهر پرابهتش او را مسحور از قدرت بازيگرياش، به تحسين واميدارد.سناريوي مان كه با همكاري روناننبت و آنبيدرمن نگاشته شده يك عشق نفرينشده را در محوريت خود دارد كه البته همان قصه آشناي فيلمهاي اين ژانر است. اما بخشي كه بيشتر جنبه اجتماعي پيدا ميكند ترجمان آگاهانه پديدهاي به نام گانگستر و گانگستربازي است كه تقريبا مولود اوج دوران ركود اقتصادي آمريكاست و بالطبع تشكيل يك ستاد تشكيلاتي سازمانيافته براي مهار قدرت و مقابله با آنها را در پي داشت.«دشمنان مردم» داستان گرگهاي تبهكار تنهايي است كه به قول كارگردان از هر سو تحت فشار نيروهاي دوگانهاي در حال تحول و تكاملند؛ از يكسو ادگار هوور (بيليكراداپ) درصدد ابداع تشكيلات سازمانيافته اف.بي.آي است و از سوي ديگر ديلينجر درصدد گسترش باند سرقت و تبديل آن به يك تشكيلات سازمانيافته در قالب نوعي نظام سرمايهداري گروهي! قريب به 80سال است كه سينماگران زيادي با سوداي جاودانه ساختن جان ديلينجر هر از گاهي اين گانگستر افسانهاي دهه30 آمريكا را به مسلخ ميبرند تا هم عطش ماجراجويي خود را فرونشانند و هم با پرداختن به يك سوژه واقعي، ماندگاري اثر خود را تضمين كنند؛ تبهكار كلاسيكي كه به اندازه جرائم پرونده سياهش در ميان مردم جذابيت و محبوبيت داشته و دارد.به همين خاطر است كه همگام با شخصيتهاي فيلم تا حد زيادي از «تسخير ناپذيران» برايان ديپالما فاصله ميگيريم.فيلم با يكي از مؤلفههاي آشناي ژانر جنايي آغاز ميشود: فرار از زندان! جان ديلينجر بعد از 9سال حبس از زندان گريخته و باز ميگردد تا اعضاي باندش را از زندان اينديانا آزاد كند. شايد اين شروع چندان وفادارانه به تاريخ نباشد. پرداخت بصري درخشان اين سكانس، كمي تحريف در واقعيت را تحتالشعاع قرار داده و توجيه ميكند.دانته اسپنوتي در پنجمين كار مشترك با مايكلمان از تركيب كلوزآپهاي پرحرارت با سبك پرانرژي و منحصر به فردش در فيلمبرداري اكشن به سكانسهاي سرقت نوعي كيفيت سيالي ميبخشد. بهرهگيري او از تجهيزات مدرن ديجيتالي كه به قول خودش «به ما اين امكان را ميدهد كه بادوربين درون سايهها را هم ببينيم» اين فيلم را در زمره معدود فيلمهايي قرار ميدهد كه ضرباهنگ تصويري موزوني دارند و حتي در سكانسهاي خارجي شب نيز همراه با نيروهاي اف.بي.آي اطراف هتل بوهم در ايالت ويسكانسين را هم به وضوح نيمروز كنار ساحل ميكاود. وقتي ديلينجر موفق ميشود همدستانش را آزاد كند به شهر شيكاگو ميرود و در آنجا با بيلي فرشت (كوتيلارد) آشنا ميشود و كمكم زندگياش رنگ و بوي تازهاي ميگيرد. با اين وجود وقتي همدستانش به او هشدار ميدهند رويهاي كه در پيش گرفتهاند عاقبت خوشي ندارد، ديلينجر بر حركت در مسير اپوزيسيون و مقاومت در برابر نيروهاي پليس پافشاري ميكند. اين سلطان دزدان معتقد است كه زيركي لازم را براي مقابله با آنها دارد، غافل از آنكه جناح مقابلش ماهيت علميتر و مدرنتري نسبت به عقايد و روشهاي كهنه او دارد و توسط فردي بسيار جدي و سختگير به نام ادگار هوور و دستيارش ملوين پرويس هدايت ميشود.پرويس با بازي عالي و تاثيرگذار كريستينبل، الهه انتقام ديلينجر و افسر پليسي بسيار سرد و سازشناپذير است كه با كمك گروهي از كلانترهاي برجسته تگزاس نظير چارلز وينستر با سرسختي، گروه تبهكار را تعقيب ميكند... .از آنجايي كه مايكلمان هميشه با بازيگران معروف و توانا كار ميكرده، حضور چهرههايي چون ليلي تيلور و گيواني ريبسي در فيلم او دور از ذهن نيست. اما نكته جالب توجه و كمي غيرعادي اين است كه هيچ يك از بازيگران منتخب مان چهرههاي معمولي نيستند. هر 15 بازيگري كه نامشان در تيتراژ ذكر شده از اعضاي گروه كوچك و كمتعداد اف.بي.آي شيكاگو گرفته تا نقشهاي فرعيتر و جوانتر همهوهمه به دقت و برحسب ويژگي كاراكترها گلچين شدهاند.توجه مايكل مان به جزئيات، اصرار او براي موثقبودن همه اجزاي اثر چه در طراحي لباس و چه در استفاده از لوكيشنهاي تاريخي در القاي حس اصلي قصه و موقعيتها تاثير گذارند.مان در «دشمنان مردم» همچون ديگر آثارش از موسيقي تركيبي استفاده كرده و علاوه بر موسيقي اصلي اليوت گلدنتال، از گلچين آهنگهاي بيليهاليدي، فولكوي اسميسونيان، باب تيستهاي قديمي و داياناكرال هم بهره گرفته است. اما مهمترين ويژگي «دشمنان مردم» بدونشك حساسيت و ريزبيني تحسينبرانگيز كارگردان در واقعگرايي است.فيلم آنقدر واقعي است كه فراسوي دوره خود عمل ميكند و با وجود اهميت زمانه داستانش تصوير جامعه آن روزها و ركود اقتصادي را در پسزمينه داستان پررنگ خود دارد به طوري كه تماشاگر صرفا احساس نميكند فيلمي درباره دهه30 ميبيند بلكه در همان روزها و همان دوره با ديلينجر در كوچهها پرسه ميزند، با او در تله ميافتد، زنداني ميشود و با او نفسنفسزنان در سكانس پاياني ميميرد. فيلم مان احساس مردي تنها را منتقل ميكند كه تا امروز زنده است و زنده خواهد ماند اگر فيلمها باز هم از او بگويند... .تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 421]