واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: « پدر بچه ها »قصه ها و افسانه هاي فارسي قسمت اول ، قسمت دوم :فضل الله صبحي
روز چهارشنبه چهارم ارديبهشت ماه سال 1319ش، ساعت شش بعد از ظهر، دستگاه پخش صداي تهران (راديو ايران) گشايش يافت و روز جمعه ششم ارديبهشت ماه، صبحي مهتدي، « پدر بچه ها »، نخستين سلام خود را خطاب به فرزندان خويش فرستاد و نخستين قصه اش را به نام «عمو ماندگار»از راديو ايراد کرد. فضل الله صبحي مهتدي در شهر کاشان به دنيا آمد. در هفت سالگي زير دست زن پدر افتاد و در يازده سالگي مادر خود را از دست داد. در شش سالگي نزد پدر «ايقان»مي خواند و روزها نزد زني خواندن و نوشتن ياد مي گرفت. سپس در آموزشگاه «تربيت»بهاييان به تحصيل پرداخت و در بيرون از آموزشگاه نزد بزرگان بهايي رازهاي کيش تازه را فرا گرفت. سال ها بعد خود در اين آموزشگاه معلم شد و سال ها نيز آموزگاري مدرسه ي «سادات »و سپس «مدرسه ي امريکايي»را در تهران بر عهده داشت. در سال 1312ش کارمند فرهنگ شد و در هنرستان عالي موسيقي به آموزش زبان و ادب فارسي پرداخت و در سال 1316ش به دانشکده ي حقوق منتقل و در آن جا مشغول به تدريس شد، ولي بيش از يک سال در آن جا نماند و به هنرستان موسيقي بازگشت.روز جمعه ششم ارديبهشت ماه، صبحي مهتدي، « پدر بچه ها »، نخستين سلام خود را خطاب به فرزندان خويش فرستاد و نخستين قصه اش را به نام «عمو ماندگار»از راديو ايراد کرد.وي همان گونه که گفتيم، از نخستين جمعه ي ارديبهشت ماه 1319ش گفتارهاي خود را در راديو آغاز کرد و از آن پس هر روز جمعه و برخي شب ها براي بچه ها داستان سرايي و قصه خواني مي کرد.، ولي در سال 1324ش که صدرالاشراف نخست وزير بود، اداره ي کل راديو برنامه ي «صبحي و بچه ها» را حذف و صبحي و چند نفر از دوستان او را از کار برکنار کرد. وي در سال 1338ش به سرطان مبتلا شد و يک بار نيز براي درمان به لندن رفت، اما بي نتيجه بازگشت و در بامداد روز پنجشنبه 17آبان ماه 1341ش در بيمارستان تاج پهلوي، لب از گفتن فرو بست و در مقبره ي ظهيرالدوله به خاک سپرده شد. صبحي در ضمن قصه سرايي از راديو، به اين فکر افتاد که قصه هاي فارسي را گردآوري نمايد.
از اين رو از طريق راديو از همه ي مردم تهران و شهرستان ها خواهش کرد قصه هايي را که سينه به سينه به آن ها رسيده است، به روي کاغذ آورده و برايش بفرستند. مردم اين دعوت را اجابت کردند و در نتيجه، مقدار زيادي از افسانه هاي کهن و نو گردآوري شد و او آن قصه ها را که هر يک از شهرستاني فزستاده شده بود، به دقت مطالعه و از ميان آن ها آن چه را قديمي تر و اصيل تر تشخيص داد، انتخاب کرد و در بهمن ماه سال 1323ش مقداري از آن افسانه هاي ملي را که «پايه ي متين و بي نظيري براي زبان و ادبيات فارسي است »در تهران به چاپ رساند و دو سال بعد، در آخر سال 1325ش، جلد دوم اين مجموعه را انتشار داد (به اعتراف خود مولف، در گردآوري اين افسانه ها دکتر شهيد نورايي و صادق هدايت کمک هاي شايان کردند و طبق توضيحاتي که حسن قائميان در مهر ماه 1333ش در «خر چسونه»و در تيرماه 1354ش در «شيادي هاي ادبي و آثار صادق هدايت»داده، مجموعه هايي که قصه خوان راديو به نام خود چاپ کرده، همه حاصل زحمات و راهنمايي هاي صادق هدايت بوده است). وقتي که جلد نخست «افسانه ها»منتشر شد، تقريبا همه ي روزنامه ها و مجلات ايران از آن سخن گفتند. راديو لندن در برنامه ي فارسي خود، آن را مورد بحث قرار داد و از مسکو، کتاب خانه ي معروف لنين، نامه ي تشويق آميزي به مولف نوشت و چند جلد از افسانه ها و فولکلورهاي تاجيک و قصه هاي آذربايجاني و آثار نفيس ديگري براي او فرستاد و به نقل خود صبحي « سنگي که استادان ساختمان به دور افکندند، آرايش ايوان شد». (گفته ي داوود پيغمبر، مزامير، برگ 118)وقتي که جلد نخست «افسانه ها»منتشر شد، تقريبا همه ي روزنامه ها و مجلات ايران از آن سخن گفتند. جلد نخست «افسانه ها»داراي 16افسانه (بدين قرار: گل خندان، نمدي، بُزي، راه و بي راه، خير و شر، مرغ سعادت، سعد و سعيد، گل زرد، نخدو، جستيک نخودي، نخودي و ديو، گوسفندي، رمال باشي، خاله قورباغه، خاله گردن دراز، سکينه آوردي) و جلد دوم آن شامل 17افسانه است (بدين قرار: نمکي، ملي، نمکک، ملک خسرو، ماه پيشاني، کره دريايي، گاو پيشاني سفيد، نارنج و ترنج، نارنج، شاه و وزير، چل گيس، چل گره مو، کچلک، بوعلي، قاطر و آفتابه، سنگ صبور، مرد سه زنه).
سپس صبحي دو دفتر ديگر از کهنه ترين و اصيل ترين افسانه هاي نغز فارسي را که به قول خود «از سينه ها بيرون کشيده و بر کاغذ آورده بود» با روايات مختلف فراهم آورد و جلد نخست آن را در مهر ماه سال 1328ش و جلد دوم را با مقدمه اي از يان ريپکا خاور شناس چک، در سال 1331ش چاپ کرد. جلد نخست «افسانه هاي کهن»20 افسانه (بدين قرار: يکي بود يکي نبود، دويدم و دويدم، يز زنگوله پا، گرگ و هفت بزغاله، بلبل سرگشته، خاله سوسکه، کک به تنور، خروسک پريشان، کلاغ لج باز، غوزه، گنجشک، دم دوز، پيره زن، کدو قلقله زن، کدو، شير شکر، روباه و لک لک، شيخ روباه، زور، گنجشک دنبک زن) و جلد دوم آن 18افسانه داشت (بدين قرار: روباه پير، پوپک، روباه سياه پوش، شغال، روباه و خروس، سگ پيشنماز، کلاغ و روباه، لج باز، عروس و مادرشوهر، پيله ور، شاه زاده و مار، ملک ابراهيم، شغال بي دم، پيره زن و شغال، ديوانگان، عروس و مادر شوهر خل، دختر قاضي، گرگ خون خوار و روباه، افسون کار). در نوروز سال 1330ش نيز «افسانه ي دژ هوش ربا»، و در نوروز سال 1331ش «داستان هاي ديوان بلخ»با مقدمه اي از عباس اقبال و در ارديبهشت سال 1333ش «افسانه هاي بوعلي سينا»انتشار يافت (با افسانه هاي: سرگذشت بوعلي، بوعلي و بيمار، حکايت عاشق، ماليخوليايي، گربه ي بيمار، بوعلي سينا، بوعلي، بوعلي و استاد، خواجه بوعلي، اي واي، دفتر جهان نما، استاد بوعلي).تازه ترين تاليف مهمي که در اين رشته مي شناسيم، کتابي است که امير قلي اميني مدير روزنامه ي «اصفهان»در سال 1339ش چاپ کرده و سي افسانه از افسانه هاي محلي اصفهان را در آن گرد آورده است.کتاب «افسانه ي دژ هوش ربا»که از داستان هاي باستاني ايران بود، جلب توجه زياد کرد. دانشمندان جهان آن را پسنديدند و اتحاديه ي کتاب خانه هاي امريکا آن را جزو کتاب هاي با ارزشي که در کشورهاي مختلف جهان براي کودکان نوشته شده است انتخاب کرد و در شهر بالتيمور و سپس در واشنگتن به معرض نمايش گذاشت. صبحي اين افسانه را در ميان قصه هايي که از گوشه و کنار کشور برايش فرستاده بودند يافت و با مطالعه ي آن دريافت که اين داستان همان است که آن را جلال الدين محمد بلخي در دفتر ششم مثنوي آورده ولي به پايان نرسانده است. امير قلي اميني
تازه ترين تاليف مهمي که در اين رشته مي شناسيم، کتابي است که امير قلي اميني مدير روزنامه ي «اصفهان»در سال 1339ش چاپ کرده و سي افسانه از افسانه هاي محلي اصفهان را در آن گرد آورده است. اميني ابتدا به گردآوري امثال و داستان هاي امثال پرداخت و چون کارهايش مورد تشويق و استقبال واقع شد، از همان هنگام به فکر گردآوري قصه ها و افسانه هاي محلي افتاد. کتاب «سي افسانه»به گفته ي مولف، مجموعه ي کوچک و مختصري از افسانه هاي زيادي است که وي به زبان محلي اصفهان و بختياري گردآوري کرده، ولي چون چاپ خانه هاي اصفهان مجهز به حروف اعراب دار نبوده اند، ناگزير شده که افسانه هاي مزبور را که پيش از آن به زبان محلي مردم اصفهان نوشته شده بوده به لفظ قلم برگرداند تا چاپ آسان شود. با اين همه، به جز دو سه داستان که با قلم ادبي به رشته ي تحرير کشيده شده و مولف اقرار دارد که اشتباهي بوده که بيست و پنج سال قبل، يعني هنگام تاليف و تنظيم آن ها کرده، در ساير داستان ها تمامي ريزه کاري ها و اصطلاحات و تشبيهات و استعارات عاميانه را به صورت اصلي در خلال عبارات آورده و بيش تر اصطلاحاتي را که بيم آن مي رفته براي خوانندگان ساير شهرستان ها نامفهوم باشد، در ذيل صفحات تفسير و توضيح کرده و براي نمونه، سه داستان اول کتاب را تقريبا با همان لهجه و کلمات شکسته ي مردم اصفهان نگاشته تا زمينه اي از طرز بيان آن ها براي آيندگان و مردم ساير شهرستان ها در دست باشد. مولف، در پايان مقدمه اي که براي کتاب نوشته، اظهار اميدواري کرده است که روزي به نشر بقيه ي افسانه هاي محلي بختياري که «بدون شک از شيرين ترين و جذاب ترين دانش عوام يکي از قديمي ترين و شايد هم خالص ترين تيره هاي ايراني است» پس از بيست و هفت سال که از تاريخ گردآوري آن ها گذشته، موفق گردد ! يحيي آرين پور / از : از نيما تا روزگار ما، جلد سومتنظيم : بخش ادبيات تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 591]