تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکت‌های معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تست‌شده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1866196439
چرخیدن همراه پیچ رادیو...
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چرخیدن همراه پیچ رادیو...نمیدانم خانهی شما هم از آن خانههایی است که میشود گوشه و کنارش چیزهایی متعلق به گذشتهها (حال چه یادگاری باشد از مادر بزرگ پدر بزرگ و نسلهای قبلی خانواده یا لوازم قدیمی‌ای که به عنوان دکور فروخته می‌شوند...) پیدا کرد یا نه. اما به هر حال ما توی خانه‌مان یک رادیو درب و داغون قراضه داریم که سنش سه رقمی شده است فکر کنم. یادگاری‌ای از پدربزرگم. این رادیو، دو تا پیچ دارد.
یکی‌اش را وقتی شروع کنی به چرخاندن در جهت عقربه‌های ساعت، بعد از مدتی یه تق کوچولو می‌کند و بعد که ادامه دهی صدای رادیو اندک اندک از ته چاه بالا می‌آید و هرچه جلوتر بروی صدای رادیو بلندتر میشود تا به حداکثر برسد و برعکسش هم به هم‌چنین. یعنی وقتی در جهت عکس عقربه‌های ساعت بچرخانی‌اش، از حداکثر صدا می رسد تا همان «تق» کوچولویی که گفتم و رادیو خاموش میشود. ماها اغلب فکر می‌کنیم زندگی چیزی تو مایه‌های همین پیچ رادیو است. یعنی از اولی که دنیا می‌آییم همراه این پیچ و در جهت خلاف عقربه‌های ساعت شروع می‌کنیم به چرخیدن و هی هر چه تعداد ساعت‌های عمر ما بیشتر میشود، فرصت باقی مانده کمتر و کمتر میشود و این روند سال‌ها و سال‌ها ادامه پیدا می‌کند تا بالاخره یک روزی و یک ساعتی میرسد که یک «تق» کوچولو می‌کنیم و برای همیشه خاموش می‌شویم و همه چیز در سکوت فرو می‌رود... ولی هر طوری فکرش را می‌کنم اینجوری خیلی غمگین است. نه تنها غمگین که یک جورهایی نامردی هم هست... اما می دانی، این رادیویی که گفتم، یک پیچ دیگر هم دارد. سازوکار آن یکی با این کمی فرق می‌کند. آن را که شروع کنی به چرخاندن، حرف های که دارد گفته میشود، کم کم در هم می‌ریزد و بعدش انگار کسی فقط وزوز کند... یک صداهایی می‌آید و بعش قیژ قیژ ترسناکی راه می‌افتد و بعد یهو رادیو ساکت میشود و دوباره شروع می‌کند قیژ قیژ کردن و... ولی اگر ناامید نشوی و ادامه دهی، بالاخره دوباره صداهایی از دور دست میرسد و حرف‌ها و سخن‌ها و اصلاً یک دنیای دیگر راه می‌افتد! چه بسا هیجان‌انگیزتر از قبلی! می دانی، من فکر می کنم باید همراه این یکی پیچ بشویم... مرگ، قیژ قیژی است که مطمئناً بعدش موج دیگری از «آوا» فرا میرسد. نه «تق» کوچولویی که دیگر بعدش هیچی نباشد... باید حوصله کنی فقط.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 340]
-
گوناگون
پربازدیدترینها