تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 17 مرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):كسى كه روزه او را از غذاهاى مورد علاقه‏اش باز دارد برخداست كه به او از غذاهاى بهشتى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1809994190




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهی به نمایش”ترمینال”


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهی به نمایشترمینال 
نگاهی به نمایشترمینال
نمایشترمینال نوشته و کارگردانی سیامک احصایینوستالژی جمعی افسانه نوری: هم اکنون زمانی نیست که تئاتر را منحصراً در طبقه‌بندی ‌سبکی خاص ببینیم. سبک‌های نمایشی یا با هم مخلوط و ممزوج شده‌اند و یا وفاداری سرسختانه ‌هوادارانشان را از دست داده‌اند. هوادارانی که متعلق به همان دوران آفرینش آن سبک بوده‌اند. این اتفاق تنها در دنیای نمایش رخ نداده است. در عرصه‌های مختلف هنری همچون نقاشی، موسیقی، سینما و.... این آمیختگی سبک‌ها گریزناپذیر به نظر می‌رسد. اما آنچه نمایشی با حال و هوای پست مدرن را متمایز می‌سازد، پایبند نبودن آن به قاعده‌مندی‌هاست. البته در بطن هر نمایشی که به سمت و سوی فضایی پست مدرن تمایل داشته باشد قاعده‌مندی وجود دارد که منحصر به خود آن نمایش است و نباید آن را با نمایشی دیگر از آن دست مقایسه کرد. قاعده‌مندی‌ای که بر تمامیت نمایش سلطه دارد و در عین حال در صورت بیرونی آن به ظاهر به آشفتگی و بی‌نظمی می‌انجامد. با وجود این نباید فراموش کرد که این آشفتگی ظاهری و بیرونی که تماشاگر ناظر آن است تابع نظمی درونی است که بازیگران، کارگردان، نویسنده، طراح صحنه و تمامی عوامل یک اثر پست مدرن از آن بهره می‌گیرند. این نظم باعث قاعده‌مندی یک نمایش و رسیدن گروه نمایش به هدف مشترکی می‌شود که همان نمایش‌ در حال اجراست.
نگاهی به نمایشترمینال
الف. آشنایی زدایینمایش"ترمینال" با حال و هوای متفاوت اثری است که می‌تواند در این زیر مجموعه قرار گیرد. سه زن‌ بی‌هویت و بی‌نام که چندان دلیلی هم برای شناخت هویت آن‌ها وجود ندارد، در صحنه‌ای که به قاعده مرتب و تمیز است در آشفتگی و هذیان‌گویی‌هایی نمایش داده می‌شوند که در تضاد با فضای اطراف آن‌هاست. این اولین جلوه ‌آشنایی‌زدایی در این نمایش است. آشنایی‌زدایی به عنوان عاملی کاربردی برای دور کردن تماشاگر از ذهنیت‌های همیشگی‌اش و روبرو ساختن او با دنیایی جدید که در آن هیچ نشانه ‌قابل شناختی برای او وجود ندارد در این نمایش و نمایش‌هایی از این دست کاربرد فراوان دارد. همانطور که اشاره شد اولین جلوه‌ این آشنایی‌زدایی در طراحی صحنه‌ نمایش اتفاق می افتد. صحنه ای که کارکرد آن همانند زندانی است که سه زن را در خود اسیر کرده و راهی برای گریز از آن وجود ندارد به جز لکه نوری که معرف دری است که باز و بسته می‌شود و همچنان و همچنان کسی را توان عبور از آن و یا اجازه ‌عبور از آن نیست. در حالی که فضای کلی صحنه القاگر پاکیزگی بیش از حد و وسواس گونه‌ای است که یادآور نوعی دیسیپلین و فضای مدیریت شده است که با کاسه‌های توالت آراسته شده، می‌بینیم که سه بازیگر نمایش در تضاد کامل با این فضا قرار دارند. منظور از تضاد در شکل ظاهری آن‌ها نیست. هر سه آن‌ها متحد الشکل لباس پوشیده‌اند و سر و وضعی مشابه هم دارند که این سر و وضع علاوه بر این که شمایلی همچون خدمتکاران به آن‌ها می‌دهد که حضور آن‌ها را در صحنه ‌توالت عمومی توجیه می‌کند می‌تواند نشانگر بعد دیگر ماجرا یعنی زندانی بودن آن‌ها در این فضا باشد که همچون زندانیان سر و شکلی مشابه دارند. تضاد موجود میان صحنه ‌نمایش و بازیگران بیشتر به وجه درونی آن‌ها بازمی‌گردد. آن‌ها هر سه ماجرایی پشت سر دارند، هر سه آشفته‌اند و بی قرار و این در تضاد کامل با فضایی است که نظم می‌طلبد و بس. گویی منظم بودن این فضا، پیدا نشدن لکه‌ای هر چند ناچیز بر زمین یا تکه کاغذی یا حتی تکه آشغال‌های ندیدنی انگیزه‌ای است که ادامه حیات آن‌ها به آن وابسته است. انگیزه‌ای که آن‌ها را اسیر خود کرده است. در عین تمیز کردن ‌و پاک کردن دائم به محض اینکه نور چارگوش بر صحنه می‌تابد آن‌ها با عجله برای رفتن آماده می‌شوند. عجله و شوقی که اندک اندک به ناامیدی می‌انجامد. این سه زن با حالتی وسواس‌گونه و بیمارگونه دائماً در حال پاک کردن لکه‌ها و آلودگی‌هایی هستند که به نظر می‌رسد زندگی هر کدام آن‌ها را در بر گرفته است.
نگاهی به نمایشترمینال
خون‌، کلمه‌ای است که در واگویه‌های آن‌ها هر لحظه برجسته‌تر و برجسته‌تر می‌شود تا جایی که به نظر می‌رسد هر سه‌ آن‌ها هر لحظه در حال پاک کردن لکه‌ای هستند که با جنایتی همراه است. جنون پاک کردن در بعضی صحنه‌ها تا جایی پیش می‌رود که می‌شود هر کدام این زنان را با لیدی مکبث مقایسه کرد. پاک کردن و پاک کردن و میل به رفتن و نماندن نمودهای اصلی اعمال این سه زن را در طول نمایش شکل می‌دهند. ب. تفاوت و تشابهبا شروع نمایش بر صحنه ‌سفید و پاکیزه ‌نمایش سه زن در لباس خاکستری ظاهر می‌شوند. هر کدام از آن‌ها دنیایی جداگانه و منحصر به فرد دارند اما در نقاطی به اشتراک می‌رسند این اشتراکات در لحظه‌هایی از نمایش با یکی شدن میزانسن این سه تن و هماهنگی آن‌ها در انجام یک عمل همچون تا کردن دستمال سفید، یا تکرار یک دیالوگ از زبان هر سه همچون‌«‌گوشه ‌آخرین صفحه ‌دفترم می‌نویسم تو آخرین دوست منی‌» قابل مشاهده است. با وجود این که پاره داستانی که از زبان هر کدام آنان می‌شنویم نشانگر تفاوت‌های بین آن‌هاست و نیز در طی نمایش نشانه‌ای خاص برای هر کدام می‌بینیم‌(‌مانند مرغ پاک کردن یکی از زنان، گفتن گرسنه‌ام از طرف یکی دیگر از زنان، نوشتن و پاره کردن کاغذها و دور ریختن آن‌ها از طرف دیگری و نشانه‌های منحصر به هر کدام از آن‌ها در طول نمایش) اما در بعضی لحظات با کاراکترهایی مواجه می‌شویم که وجه تمایزشان را از دست می‌دهند و همان گونه که اشاره شد حرکت یا دیالوگی یکسان دارند. در این لحظات این طور به نظر می‌رسد که شاهد سه وجه مختلف از یک زن هستیم. یک زن که هر آن به شکلی بروز می‌کند و هر کدام این شکل‌ها در قالبی جان‌دار بر روی صحنه‌ نمایش دیده می‌شوند. در عین حال با وجود این که لحظاتی این کاراکترها چنان بر هم منطبق هستند که می‌توان آن‌ها را یک کاراکتر در قالب سه بازیگر دانست، لحظاتی هم وجود دارد که آن‌ها چنان از هم تفکیک می‌شوند که به نظر می‌رسد هر کدام آن‌ها می‌توانستند در قالب مونولوگی جداگانه داستان خود را بگویند. این تطابق کاراکترها بر هم و در عین حال دور شدن و تفاوت آن‌ها با هم فضایی غیر متعارف را به وجود می‌آورد که می‌تواند یکی دیگر از جنبه‌های آشنایی‌زدایی برای مخاطب را به وجود آورد.
نگاهی به نمایشترمینال
ج. کارکرد نور و دکورنور و دکور در‌ نمایش علاوه بر فضاسازی کارکرد نمایشی دارند. برای مثال باز و بسته شدن دری از نور که هم‌زمان به سیاه‌چاله‌ای می‌ماند که می‌تواند این سه زن را ببلعد. کاربرد پرده‌ها و دستمال‌های نخی که هر آن به شکلی(تور عروس، روانداز، دستمال زمین و...) استفاده می‌‌شوند و نیز کارکرد دراماتیک دستمال نخی به ویژه در صحنه ‌آخر که خون‌آلود از بالای دکور آویخته می‌ماند و گویی فقط لحظه‌ای به چشم زنان می‌آید و بعد از آن کارکرد خود را از دست داده یا به عنصری تبدیل می‌شود که بودن آن در زندگی این سه زن عادی و روزمره است و حضور آن نه به عنوان شیء‌ ای غیر متعاف بلکه به عنوان چیزی که همیشه آنجا بوده ‌و خواهد بود، در نظر گرفته می‌شود.
نگاهی به نمایشترمینال
د. نمایشنامهنمایشنامه"ترمینال" از فرم‌های معمول فاصله می‌گیرد و همان آشنایی‌زدایی را که در اجرا می‌بینیم در نمایشنامه نیز شاهدیم. نمایشنامه خط داستانی مشخص و پررنگی را دنبال نمی‌کند. هر کدام از زن‌ها داستانی دارند که بیشتر به پاره داستان می‌ماند و در آن نمی‌تواند انسجام یک داستان را با آغاز و پایان و اوج و فرود مشخص پیدا کرد. گویی همان کاغذهایی که هر کدام از زنان می‌گویند بر آن‌ها نوشته‌اند، پاره پاره شده‌اند و تماشاگر شاهد نمایش تکه پاره‌هایی است که از این پاره کاغذها روایت می‌شود. تکه پاره‌هایی که نه به دنبال انسجامند و نه پایبند به داستان گویی. پاره داستان‌های هر کدام از این کاراکترها با دیگری متفاوت است اما فضای کلی آن از وحشت، سرخوردگی، اندوه و مرگ حکایت می‌کند. اندوهی که در تمام طول نمایش بر فضای کلی اجرا حاکم است. فضایی که با گیس شانه کردن و فنجان قهوه نگاه کردن و مرغ خورد کردن و با جزییات درباره ‌پخت غذا گفتن، گفتن دیالوگهایی درباره ‌گذشته و.... بعدی نوستالژیک نیز می‌یابد. نوستالژی که در گذشته ‌هر کدام از کاراکترها ریشه دارد و در عین اینکه انفرادی و جداگانه است، اشتراکی و جمعی نیز به نظر می‌رسد. همین موضوع است که چه در ساختار نمایشنامه و چه در ساختار اجرایی اثر باعث می‌شود که تماشاگر‌ بتواند جای هر کدام این زنان را با دیگری عوض کند. علاوه بر این نحوه ‌بازیگری و کارگردانی اثر نیز در این مسئله بی‌تأثیر نیست.تنظیم برای تبیان: مسعود عجمی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 301]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن