واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: قهرمانان قديمي ژانر وحشت زماني كه ديگر جايي در جهنم نباشد مردگان به روي زمين ميآينداين جمله را در فيلم dawn of the Dead در سال 1978 شنيديم تا توجيهي براي حضور زامبيها باشد؛ گرچه آنها از مدتها قبل در فيلمهاي ژانر وحشت حضور داشتند.
اين روزها زامبيها بدل به شخصيتهايي باور پذير شدهاند و آنها را ميتوان علاوه بر فيلمهاي ژانر وحشت در بازيهاي كامپيوتري و كميكهاي مانگا سراغ گرفت و به نوعي آنها وارد جريان اصلي سرگرمي شدهاند. رد پاي آنها در گفتار روزمره هم ديده ميشود و اصطلاحاتي از جمله بانكهاي زامبي، رايانههاي زامبي و حتي تجمعات زامبي هم شنيده ميشود. تجمعات زامبي، براي نخستينبار در سال2003 در توصيف افرادي به كار گرفته شد كه با ماسكهاي زامبي اقدام به جمعآوري اعانه در پايتختهاي دنيا ميكنند.موج فيلمهايي كه قهرمانان آنها را زامبيها تشكيل ميدهند تابستان امسال در راه است. فيلم كمدي- وحشت داگهاوس در اين هفته در انگلستان به اكران در آمد و وودي هارلسون را هم ميتوان در ماه آينده در فيلمي به نام « سرزمين زامبيها» ديد. همچنين نازيهاي زامبي بهعنوان پديدهاي جديد در فيلم «برف مرده» به مردم معرفي ميشوند و نسخه سينمايي كتاب پر فروش تاريخ شفاهي جنگ زامبيها هم روي پرده خواهد آمد كه كارگرداني آن برعهده مارك فارستر سازنده آخرين فيلم جيمزباند است.همچنين ويدئو كليپ تريلر كه در سال1983 انقلابي در كليپسازي دنيا بهوجود آورد قرار است تا به موزيكال جديدي در برادوي بدل شود.زامبيها فقط سينما را تسخير نكردهاند بلكه در ادبيات هم ريشه دواندهاند و كتاب زامبيهاي خشن اكنون در فهرست پرفروشترين كتابهاي ماه قرار دارد و اين سبب شده تا مجله تايم، زامبيها را هيولاهاي رسمي دوران ركود اقتصادي بنامد.اين روزها زامبيها بدل به شخصيتهايي باور پذير شدهاند و آنها را ميتوان علاوه بر فيلمهاي ژانر وحشت در بازيهاي كامپيوتري و كميكهاي مانگا سراغ گرفت و به نوعي آنها وارد جريان اصلي سرگرمي شدهاند.بروز اين موج جديد و شهرت روز افزون زامبيها همانطور كه نويسندگان تايم اشاره كردند زاييده شرايط روز دنياست. اگر خونآشامها در دنياي مردگان متحرك، جزو اشرافيون هستند، زامبيها جزو لمپنهاي پرولتاريا به شمار ميآيند. هر دو اين گروهها با گاز گرفتن طعمه، خود او را دچار مصيبت ميكنند اما نتيجه كارشان متفاوت است. خونآشامان افرادي شيك پوش هستند و با جذابيت طعمههايشان را شكار ميكنند اما كمتر زامبياي را ميتوان يافت كه خوش لباس باشد؛ ضمن اينكه چهره هايشان هم منزجركننده است. از سوي ديگر شيوه كارشان نيز متفاوت است و زامبيها كمتر حاضر هستند كه همچون مردگان، تحركي نداشته باشند و در جمعهاي انبوه به حركت ادامه ميدهند.زامبيها ريشه در مذهب آفريقايي- كاراييب «وودو» دارند و باور ساكنان هاييتي به زامبيها بيش از مردم ساير نقاط جهان است.
در هاييتي اين لغت براي افرادي استفاده ميشود كه تحتتأثير موادمخدر و يا طلسم جادوگران براي بردگي به كار گرفته ميشوند. از اين تعبير در فيلمهاي اوليه زامبيها در دهه1930 استفاده شد و زامبيها در اين فيلمها موجوداتي قدرتمند ولي بيمغزند و توسط يك ذهن برتر هيپنوتيزم شده و دست به كارهاي ناشايست ميزنند. در فيلم زامبي سفيد (1932) بلاگوسي نقش فردي را ايفا ميكند كه زن جواني را براي رسيدن به اهداف شومش اغوا ميكند و در فيلم «با يك زامبي قدمزدم» (1943) داستاني مشابه جين اير در قرن نوزدهم و با حضور زامبيها روايت ميشود.ولي زامبيهاي مدرني كه اين روزها ما ميشناسيم در سال1968 و با فيلم «شب مردگان زنده» از جورج رومرو به دنيا معرفي شدند. در اين فيلم كم خرج سياه و سفيد، گروه كوچكي از مردم ساكن در يك مزرعه دور افتاده در محاصره عدهاي از مردگان متحرك قرار دارند و اين موجودات به هر كسي كه دستشان برسد حمله ميكنند. در اين فيلم هرگز از كلمه زامبي استفاده نميشود و حضور زامبيها هم به نوعي با تاثير يك ماهواره سقوط كرده بر زمين توجيه ميشود ولي هيچكدام از اينها مهم نيست بلكه چيزي كه اهميت دارد عدمكنترل اين زامبيهاي مدرن توسط يك ذهن برتر است. در واقع عكسالعمل آنها غريزي است و غريزه به آنها حكم ميكند تا در پي شكار انسانها باشند. آنها در صفهاي به هم پيوسته حركت ميكنند و تنها راه از ميان بردنشان نابودكردن مغزشان است. در پايان دهه1960 كه سينما با فيلمهايي چون ايزيرايدر با گيشه آشتي كرده بود و بهنظر ميرسيد ميتوان به سينما بهعنوان صنعتي پردرآمد نگاه كرد، اكران فيلمهايي چون «شب مردگان زنده» نوعي حركت انفعالي و بر خلاف جريان اصلي به شمار ميآمد كه تمامي اصول ژانر وحشت را تغيير داد و تصويري به تماشاگر ارائه كرد كه هنوز هم براي آنها هراسآور است.در پايان دهه1960 كه سينما با فيلمهايي چون ايزيرايدر با گيشه آشتي كرده بود و بهنظر ميرسيد ميتوان به سينما بهعنوان صنعتي پردرآمد نگاه كرد، اكران فيلمهايي چون «شب مردگان زنده» نوعي حركت انفعالي و بر خلاف جريان اصلي به شمار ميآمد كه تمامي اصول ژانر وحشت را تغيير داد و تصويري به تماشاگر ارائه كرد كه هنوز هم براي آنها هراسآور است.متأسفانه در آن زمان سواي منتقدان ، جريان اصلي سينما كاملا بيتفاوت از كنار اكران اين فيلم مهم گذشتند و تنها تبليغات شفاهي بود كه باعث شد فيلم بتواند همچنان در بين علاقهمندان جدي سينما جايگاه خود را حفظ كند؛ علاقهمنداني كه در آن دوره به سياستهاي جاري آمريكا در ويتنام اعتراض ميكردند و شاهد رويدادهاي سياسي مهمي در اروپا بودند.اما با تمام اينها يك دهه طول كشيد تا رومرو وفادارياش به زامبيها را با فيلم Dawn of the dead اثبات كند. در اين دنباله رنگي در يكي از سكانسها 4انسان كه از حمله زامبيها در داخل يك فروشگاه بزرگ جان سالم به در بردهاند ديالوگ جالبي دارند. يكي از شخصيتها با تعجب ميپرسد آنها دارند چهكار ميكنند؟ چرا به اينجا آمدهاند؟ و دوستش با آرامش به او ميگويد: اين بازگشت غريزي حافظه است. اينجا همان جايي است كه هميشه عادت داشتند بيايند، اينجا برايشان مهم بود.
زامبيها در اين فيلم بهعنوان مصرفكنندگان دائمي معرفي ميشوند و جالب اينكه 30سال بعد شاهديم كه آنها در تبليغات محصولات مختلف مصرفي از گوشيهاي موبايل و نوشيدنيهاي انرژيدهنده تا كولههاي كوهنوردي مورد استفاده قرار ميگيرند و بهنظر ميرسد همه پذيرفتهاند كه خريد هم امري غريزي است و مغز چندان در آن تاثيري ندارد.با آغاز دهه1980 سينماي وحشت چهره تازهاي بهخود گرفت و فيلمهاي وحشت تينايجري كه سرآمدشان سري فيلمهاي كابوس خيابان الم استريت بود سينماها را پر كرد و البته قهرمانان سابق ژانر وحشت جايگاهي ديگر يافتند. آنها ديگر قرار نبود مردم را بترسانند بلكه شوخيهاي فيلم عمدتا در حضور آنها انجام ميشد و در فيلمهايي چون« بازگشت زندگان مرده» و يا قسمت دوم «مرده شرور» به قدري در اين موضوع زيادهروي شد كه برخي آنها را در ژانر تازهاي به نام وحشت-اسلپ استيك قرار دادند.اما نسل تازهاي از زامبيها در راه بودند. فيلمهاي 28 روز بعد از دني بويل و يا بازسازي فيلم Dawn of the Dead توسط خود رومرو اعتبار گذشته زامبيها را به آنها بازگرداند؛ هرچندكه اين بار زامبيها همچون گذشته كند حركت نميكردند و برخي معتقد بودند اين زامبيها بيش از آنكه مرده باشند تحتتأثير ويروسهاي تازه به اين شكل در آمدهاند.ولي اين بار نيز شيوه حركت و يا نحوه خلق آنها اهميتي نداشت بلكه تعبير حضور آنها با توجه به جريانات اجتماعي و سياسي روز تماشاگر را به فكر ميانداخت. با آغاز دهه1980 سينماي وحشت چهره تازهاي بهخود گرفت و فيلمهاي وحشت تينايجري كه سرآمدشان سري فيلمهاي كابوس خيابان الم استريت بود سينماها را پر كرد و البته قهرمانان سابق ژانر وحشت جايگاهي ديگر يافتند. رومرو يا به زعم علاقهمندان ژانر وحشت سلطان زامبيها، از آن پس 5 فيلم ديگر با حضور آنها دارد و در هركدام جزئيات جديدي به شخصيت آنها افزوده است و اين جزئيات آنها را هرچه بيشتر در متن تحولات جامعه امروز بشري قرار ميدهد. در فيلم فيدو با بازي بيل كانلي ما متوجه ميشويم كه زامبيها ميتوانند دوست داشتني باشند و يا در فيلم Shaun of the Dead آنها حتي قادر به بازي كامپيوتري هستند. به تعبير اجتماعي امروز، زامبيها ميتوانند نماينده گروهي طردشده از جامعه باشند؛ همچون آشوبگران مسابقات فوتبال يا كساني كه تحتتأثير آنفلوانزاي خوكي يا حتي بيماري ايدز هستند. اين افراد هميشه تهديدي براي جامعه محسوب ميشوند اما همچنان بخشي از جامعه را تشكيل ميدهند.منبع : همشهريتنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 346]