واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: «ادبيات آزاد يا متعهد؟»
شهيد سيد مرتضي آويني جهان ما جهاني است كه در آن هم «التزام » و هم «عدم التزام » - تعهد و عدم تعهد ،هر دو ، مورد تحسين واقع مي شوند ؛ چه در هنر و چه در سياست . التزام به چه چيز؟ و عدم التزام به چه چيز؟ «كشورهاي غير متعهد » از كدام تعهد مي گريزند و «ادبيات متعهد» نسبت به چه چيز تعهد دارد؟ و «آزادي » در عبارت «اقتصاد آزاد » به چه معناست ؟ ...كلمه هاي آزادي و برابري را، هم بر سر در زندان ها مي نويسند و هم بر سر در معابد بازرگاني . اين جمله از من نيست ، از كامو (1)است و او در ادامه همين جمله مي نويسد: با اين همه به فحشاء كشاندن كلمه ها با عواقب آن همراه است. (2) ما امروز شاهد عواقب همان امري هستيم كه كامو مي گفت ؛ به فحشا كشاندن كلمات . هيچ كلمه اي ديگر در شان حقيقي خويش واقع نيست و در فرهنگ رسانه اي ، هر كلمه اي بر انواع و اقسام معاني متضاد دلالت دارد. آنان كه خريداران چيزي جز «ادبيات مرسوم » نيستند، با كينه و غيظ ، جملاتي از اين قبيل را كه خوانديد به دور مي افكنند و از هر آنچه «خلاف آمدوضع موجود » باشد مي گريزند . اما به راستي في المثل ميان «بازار آزاد » با «آزادي و عدالت » چه نسبتي است كه اين كلمه را در هر دو جا به كار مي برند؟ كامو پاسخ مي دهد: آنچه امروز بيش از هر چيز مورد بهتان قرار گرفته ، ارزش آزادي است ... (3) و بعد با اشاره به سخنان بعضي ديگر مي افزايد : اگر حماقتهائي تا اين حد رسمي ممكن است بر زبان بيايد از آن روست كه در مدت صد سال ، جامعه بازرگاني از آزادي كاربردي انحصاري و يك جانبه داشته است . يعني آزادي را به منزله حق تلقي كرده ، نه تكليف ، و از آن باك نداشته است كه تا حدي توانسته ، آزادي اصولي را در خدمت بيداد عملي بگمارد پس چه جاي شگفتي است اگر چنين جامعه اي از هنر نخواهد كه ابزار آزادي باشد، بلكه بخواهد كه مشق خطي باشد بي اهميت و وسيله ساده سرگرمي؟ در مدت ده ها سال عده زيادي از مردم ، كه به خصوص غم پول داشته اند ، هواخواه اين رمان نويسان دنيا دار يعني بر ارزش ترين هنرها بوده اند ؛ هنري كه اسكار وايلد، با در نظر داشتن خودش پيش از رفتن به زندان ، درباره اش مي گفت كه بدترين عيب ها سطحي بودن است . (4 )
اعتراض كامو متوجه تمدني است كه در آن اخلاق بورژوازي حاكم شده و «خداي پول » است كه پرستيده مي شود عين اين تعبير «خداي پول » را خود او دارد- و اين سخن البته عين همان حرفي نيست كه ما مي خواهيم بگوييم . كامو اگر چه يك سوسياليست تمام عيار نيست ، اما اين اعتراض را از نظرگاه يك سوسياليست عنوان كرده است و به همين علت ، نگارنده اين مقاله هماره اكراه داشته است از آنكه در اثبات مدعيات خويش ، به بزرگان مغرب زمين متوسل شود. كامو مي گويد كه جامعه بازرگاني ، آزادي را به مثابه «حقي از آن خويش » تلقي مي كند نه «تكليفي در برابر ديگران » و اين سخن است كه نگارنده را جذب كرده است : اختيار و آزادي انسان فراتر از آنكه حق او باشد ، تكليف اوست . ما مي گوييم «تكليف در برابر خدا» ماكسيم گوركي( 5 )در «هدف ادبيات » مي گويد «تكليف در برابر مردم » ... و كامو مي گويد: «شاعر ملامتي » [يا شاعر ملعون ] كه زاده جامعه اي تجارت پيشه است ... سرانجام از نظر انديشه كارش بدين تحجر مي رسد كه مي پندارد فقط در صورتي هنرمند ، هنرمندي بزرگ است كه به مخالفت با جامعه خود ، جامعه هر چه باشد ، برخيزد. اين فكر در اساس خود درست است كه هنرمند واقعي نمي تواند با جهاني كه خدايش پول است همگام شود، اما نتيجه اي كه از آن مي گيرند يعني اين كه هنرمند بايد مخالف هر چيزي بطور كلي ، باشد درست نيست . بدينگونه بسياري از هنرمندان ما آرزو دارند كه «ملامتي » شوند ، اگر چنين نباشند وجدانشان ناراحت است ، و مي خواهند كه هم برايشان كف بزنند، هم سوت بكشند. (6 ) آيا آزادي هنرمند در مخالف خواني هميشگي است ؟ آيا آزادي او در نفي همه ايدئولوژي ها و اخلاق است ؟ كامو مي گويد: ...هنرمند اين عصر از بس همه چيز را طرد مي كند، حتي سنت هنري خود را ، مي پندارد كه مي تواند قواعد خاص خود را بيافريند و سرانجام گمان مي كند كه خداست . با اين تصور مي پندارد كه شخصا مي تواند واقعيت خود را نيز بيافريند. با اين همه آنچه دور از جامعه مي آفريند آثاري است صوري و انتزاعي . به عنوان تجربه ، ايجاد كننده هيجاني هست ، اما از باروري ، كه خاص هنر واقعي است و رسالت هنرمند گردآوري و تحصيل آن است ، عاجز است . (7 )آزادي هنرمند در «درك تكليف » اوست نه در «نفي و طرد التزام به همه چيز» و البته اين التزام بايد از درون ذات بيرون بجوشيد نه آنكه از بيرون سايه بر وجود هنرمند بيندازد. در اينجا عدم تعهد همان قدر بي معناست كه اجبار، يعني همان طور كه هنرمند را نمي تواند مجبور كرد، خود او نيز نمي تواند از تعهد دروني خويش بگريزد. و هر تعهدي خواه ناخواه ملازم با تكليفي است متناسب آن ، و به اين اعتبار ، هيچ اثر هنري نمي توان يافت كه صبغه سياسي نداشته باشد. جورج ارول( 8) در اين باره مي گويد : ...هيچ كتابي از تعصب سياسي رها نيست . اين عقيده كه هنر بايد از سياست بركنار بماند، خودش يك گرايش سياسي است . (9) هنرمند موجد يك هيجان ميرا و يك تفنن زود گذر نيست و اين سخن نيز درست نيست كه هنرمند را فقط صاحب رسالت اجتماعي بدانيم . و نگارنده اگرچه از به كار بردن كلمه «رسالت » در اين موقع و مقام اكراه دارد، اما ناگزير بايد بگويد كه اگر براي هنرمند قائل به يك رسالت اجتماعي هستيم و او را نسبت به آن ملتزم مي دانيم ، اين التزام بايد عين وجود شخصي و فردي او باشد ، و اگر نه اثري ارزشمند و جاودان خلق نخواهد شد. كلمه «رسالت » نيز از آن كلماتي است كه از موقع و مقام خويش خارج شده و هر جايي شده است . كلمه «رسالت » شأنيتي دارد كه اطلاق آن جز در مقام انبياي مرسل جايز نيست و البته چه بسا كه اين سخن نگارنده نيز در روزگار «تعميم نبوت » مضحك باشد- كه باكي نيست. (ادامه دارد)تنظیم برای تبیان:امید واضحی آشتیانیپانوشت: 1- Albert Camus ؛ نويسنده فرانسوي متولد الجزاير- و. 2- خطابه كامو بعد از دريافت جايزه نوبل ادبيات در سال 1975. به نقل از: تعهد كامو، مصطفي رحيمي (گزيده و ترجمه ) ، آگاه ، تهران ، 1362 ، صص 79 و 80 3- تعهد كامو، ص 80-و. 4- تعهد كامو، ص 80- و. 5- Maksim Gorky ؛ نويسنده روسي 6- تعهد كامو، صص 82 و 83 7- تعهد كامو، ص 83 8- George Orwell ؛ نويسنده انگليسي كه «قلعه حيوانات » و «1984 » از رما ن هاس مشهور اوست 9-جورج ارول، صالح حسيني ، نيلوفر، تهران ، 1369، ص 9.-و.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]