واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مؤسسه وعظ و خطابه
به دستور رضاخان «مؤسسه وعظ و خطابه» با هدف واداشتن روحانيون و وعاظ به گذراندن يك دوره تحصيلي در آن به وجود آمد. اين مؤسسه از جمله گامهاي رضاخان براي مقابله با نفوذ روحانيت و تغيير محتواي وعظ و خطابه آنان به سود اركان رژيم بود. تبليغ در ايران اسلامي، از دير باز امري خودجوش و مردمي بود كه در اين ميان وعاظ و خطبا با بيان مفاهيم مذهبي و مواضع ديني در قبال مسائل مستحدثه جامعه، به خصوص تاريخ معاصر قرن اخير، نقش مهمي در تهييج افكار و احساسات مردم داشتند. خطابه و وعظ يك هنر بسيار ظريف و غني است. «خطابه از آن جهت كه يك هنر و يك فن است و هنر و فن معمولاً ميتوانند اثر اجتماعي داشته باشند و يك فكر و يك عقيده را تقويت و يا تضعيف كنند، از بزرگترين عوامل اجتماعي به شمار ميروند و هيچ هنري به اندازه هنر خطابه نميتواند اثر اجتماعي داشته باشد.»1لذا رژيم رضاخان با شناخت عامل نفوذ كلام روحانيون در ميان مردم، درصدد بهانهجويي جهت تعرض به اين حرفه برآمد و به بهانه اينكه وعاظ از معلومات كافي برخوردار نيستند و به جاي هدايت، مردم را گمراه ميكنند، 2 دست به ايجاد مؤسسه وعظ و خطابه زد.وعاظ و خطباي واقعي هرگز حاضر نبودند مدح رژيم را بگويند، از آنجا كه «هر دولتي و مقامي سخنگويي دارد ميگويند امروز سخنگوي دولت چنين و چنان گفت، يا سخنگوي كاخ سفيد اين طور گفت، دين اسلام هم بايد سخنگو داشته باشد، سخنگوي دين خطبا و اهل منبرند.» 3 رژيم دريافته بود كه سخنگوي دين، هرگز دين خود را به دنياي حاكمان نخواهد فروخت، لذا حكومت رضاخان جهت تربيت وعاظ مورد نظر كه از نظر توانايي، در جهت خواستههاي رژيم قرار گيرند، دست به ايجاد چنين مؤسسهاي زد كه «گامي به سوي انهدام روحانيت»4 بود. هيئت دولت در 19 خرداد 1315 «براي تربيت اكابر و روشن ساختن اذهان عموم و هدايت افكار طبقه جوان و دانشآموزان كشور و آشنا ساختن عامه به اوضاع عصر جديد» مؤسسه وعظ و خطابه را به تصويب رساند. 5اساسنامه شامل سه فصل زير بود: 1ـ مجالس وعظ و خطابه، 2ـ كنفرانسهاي عمومي 3ـ تعليم تاريخ معاصر. روحانيون، وعاظ و اهل منبر از اين اقدام رژيم استقبالي نكردند و همچنان به كار خود ادامه ميدادند. رژيم رضاخاني به خاطر تحت فشار قرار دادن روحانيون، طي نامهاي از سوي سرپاس مختاري به شهرباني دستور داد جلوي وعاظي كه در مؤسسه جهت تحصيل شركت نكردهاند، گرفته شود. در اين نامه آمده است:«... معروض ميدارد به كلانتريها دستور داده شد به وعاظ اهل منبر اخطار نمايند در صورت خودداري از تحصيل در مؤسسه وعظ و خطابه از پوشيدن لباس روحانيت ممنوع خواهند شد. 6»هدف اصلي رژيم از ايجاد اين مؤسسه، تربيت بزرگسالان (اكابر) و تربيت وعاظ و روحانيون دولتي بود كه بتوانندخدمات رژيم شاهنشاهي را با قدرت نفوذ كلام و بيان در ميان مردم تبليغ كنند و از دولت و خدمات شايان آنها تعريف و تمجيد لازم را به عمل آورند.رژيم رضاخان در عمل، مانند بعضي از اقدامات ديگر، چون ميخواست امور ديني را دولتي سازد و در كنترل خود درآورد نتوانست موفقيتي كسب كند. به دنبال آن دولت مجبور شد كه در سال 1317 «سازمان پرورش افكار» را تصويب كرده، آن را تأسيس كند. «دولت ذكاءالملك تقريباً 6 ماه قبل از كشتار [گوهرشاد] اين طرح استعماري را به مورد اجرا گذارد و هنگامي كه مرحوم آيتالله حائري يزدي در باب اين قضيه با حضرت امام مذاكره ميكردند، به امام گفتند كه طرح بدي نيست، ديگر هر بيصلاحيتي عمامه به سر نميگذارد و حضرت امام فرموده بودند كه بله طرح خوبي است، لكن اينها ميخواهند خوبها را بشناسند و بعد همه را نابود كنند و از بين ببرند.» 7هدف اصلي رژيم رضاخان از ايجاد دانشكده معقول و منقول و مؤسسه وعظ و خطابه، تربيت روحانيون درباري بود.امام خميني (ره) در اين زمينه در كتاب كشفالاسرار مينويسد: تبليغات روحاني در آن بيست سال كه ممكن نبود انجام بگيرد، مجالس تبليغ آنها حكم ترياك قاچاق يا بدتر از آن را پيدا كرده بود. مدارس علمي را كه سرچشمه اين منظور بود در تمام كشور از آنها گرفته يا بستند و يا مركز فحشاء مشتي جوان تازهرس قرار دادند. مدرسه مروي را در تهران كه از آن هزاران عالم روحاني بيرون آمده بود، جايگاه مشتي ارامنه كردند. مدرسه سپهسالار را به مشتي جوانها كه با نام مدرسه موقوفات آن براي پشت ميزنشستن تربيت ميشد واگذار كردند و امروز هم به همان حال باقي است. گويندگاني به نام وعظ و خطابه از پيش خود انتخاب نمودند كه بعضي از آنها به جاي دعوت به دين، دعوت به مقاصد شوم رضاخان كه مقاصد اجانب بود ميكردند.8»به نقل از «سقوط»مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسيپينويس:1. مطهري، مرتضي؛ دهگفتار، تهران، انتشارات اسلامي، 1363، ص 152.2. رازي، عبدالله؛ تاريخ ايران از ارامنه باستان تا سال 1316، تهران، اقبال، 1317، ص 863؛ و، حكمت، علياصغر؛ سيخاطره از عصر فرخنده پهلوي، تهران، جعفري، 1335، ص 386.3. مطهري، مرتضي؛ همان، ص 152.4. كوهستاني، مسعود؛ «مؤسسه وعظ و خطابه»، گنجينه اسناد، سال اول، دفتر اول، بهار 1370.5. كوهستاني، مسعود؛ همان مقاله.6. سند شماره 1.7. واحد، سينا؛ قيام گوهرشاد، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1366.8. موسوي خميني (امام)، روحالله؛ كشفالاسرار، صص 332 ـ 333.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]