تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):هیچ کس روز قیامت در امان نیست، مگر آن که در دنیا خدا ترس باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798273173




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بهاییت، رژیم پهلوی و مواضع علما


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بهاییت، رژیم پهلوی و مواضع علما
بهاییت، رژیم پهلوی و مواضع علما نويسنده: حجت الاسلام و المسلمین روح الله حسینیان بهاییت به عنوان آیینی بدعت آمیز، همواره با مخالفت روحانیت شیعه روبه رو بوده است. منافع مشترک بهاییان ورژیم پهلوی بر سر اسلام ستیزی و همکاری استراتژیک بهاییان و پهلویها حساسیت مرجعیت و عالمان شیعه را بیشتر کرد. هنگامی این حساسیت مضاعف شد که مناسبات رژیم پهلوی – اسرائیل- بهاییان به پیمانی سه جانبه و نانوشته ای منجر گردید. رضا شاه به دلیل حقارت و نیز دشمنی اش نسبت به اسلام و ساختار مذهبی جامعه ایران «کسانی را در مناصب مهم دولتی می گماشت که مانند خود او بیگانه یا معارض با این بافت بودند. بدین سان افراد وابسته به گروههای دینی خاص بویژه بابیها و بهاییها» را در اداره دیوان سالاری به کار گماشت که بزودی «به قدرت برتر سیاسی و اقتصادی ایران» تبدیل شدند. (1) رضا شاه کار را به جایی رساند که یک سرگرد بهایی به نام اسدالله صنیعی را به عنوان آجودان مخصوص ولیعهد منصوب کرد. (2) گزارشهای پراکنده از اسناد حکومت رضا شاه نشان می دهد که بهاییان در بسیاری از سازمانهای جدید دولتی مانند ارتیش، راه آهن، اداره دخانیات، اداره ثبت و آموزش و پرورش نفوذ کرده، بسیاری از مناصب مهم را در دست داشتند. گستره نفوذ بهاییان در نظام اداری رضاشاهی بعد از سقوط وی بیشتر آشکار شد. گستاخی بهاییان، تبلیغات گسترده، تأسیس پی در پی محفل یا مراکز دینی بهاییان در تهران، شهرها و حتی روستاها و به قتل رساندن مؤمنان نشان از نفوذ، قدرت و انسجام گسترده بهاییان می داد. مروری بر چالشهای روحانیت و حمایت های عناصر رژیم در دوره پهلوی دوم بیشتر می تواند این فرضیه را به اثبات برساند. روحانیت و مرجعیت شیعه در طول تاریخ به مسائل و حوادث، اشخاص، فرقه ها، احزاب، ملل و نحل مختلف با نگاهی دینی و موضعی از جایگاه مذهب نگریسته اند. حتی در مبارزات ضد استعماری علما، هیچ گاه احساسات ناسیونالیستی دخالتی نداشته است. استعمار را از آن جهت خبیث و شیطانی می دانستند که مصداق عینی سلطه کفار بر مؤمنان بود. با استبداد از آن رو مبارزه می کردند که غاصب است و احترام جان و مال مؤمنان را پاس نمی دارد. در انقلاب مشروطه، مراجع نجف از آن جهت به حمایت برخاستند که مشروطه را قدرتی با فاصله ای کمتر از حاکمیت دینی نسبت به استبداد می دانستند و به اجرای احکام معطل مانده اسلام توسط مشروطه امیدوار بودند. در جنگ ایران و روس به آن جهت شرکت کردند که سلطه کفار را از مؤمنان بزدایند؛ و با قرار دادی رژی نیز از آن جهت مخالفت کردند که کفار بر مؤمنان سلطه اقتصادی نیابند. نگاه مرجعیت شیعه بعد از شهریور 1320 به بهاییت نیز نگاهی دین مدارانه بود. چون بهاییان را گروهی بدعت گذار و دین ساز می دانستند که مکتب آنها بر هیچ بنیاد دینی و کتاب آسمانی بنیان نیافته بود با آن مخالفت می کردند. افزون بر آن، به دلیل وابستگی بهاییان به استعمار خارجی و استبداد داخلی و سوء استفاده بهاییان از این موقعیت، حساسیت عالمان شیعی مضاعف گردید. طبق اسناد موجود سال 1322 ش مطابق با سده اول بهاییت بود. در کتابهای بهاییان پیش بینی شده بود که با پایان قرن اول بهاییان، پیروزی آنان آغاز خواهد شد. لذا محافل بهاییان، فعالیت و تبلیغات خود را به سرحد امکان رساندند. در یکی از دستوران شوقی افندی رهبر بهاییان، آمده بود: «قبل از انقضای قرن اول تکثیر مراکز و محافل در مدن و قرای در هر یک از ایالات، مهد امر الله است. مساعی فوری و مستمر، منظم و دلیرانه ضروری. ملأ علی برای تضمین فتح و ظفر مهیا. احیاء فتوحات باهره را به کمال اشتیاق منتظرم.» به دنبال این دستور از رهبری بهاییان در عکای اسرائیل، محفل بهاییان در ایران در بخش نامه ای به تاریخ چهاردهم تیر 1322 مطابق با سیزدهم شهرالرحمه سال صدم بهاییان به بهاییان اعلام کرد که «برای وصول به سرمنزل مقصود باید در این چند ماه محدود که از آخرین سال قرن اول دوره بهایی باقی مانده به همتی بی نظیر و فعالیتی بی مثیل مراحل باقیه را بپیمایند و در این سبیل بی نهایت جدیت و مداومت نمایند تا دستور مطاع مقدس به نحو اکمل و اتم اجرا و تنفیذ گردد.» (3) در پی این فرامین، فعالیت بهاییت به شدت گسترش یافت. تا جایی که در شب نیمه شعبان 1323 ش یکی از شیعیان را در شاهرود به قتل رساندند. موضوع تحت پیگیرد قرار گرفت و دادسرای شاهرود پرونده ای تشکیل و شروع به رسیدگی کرد. در این پرونده، گزارشی از رئیس شهربانی به فرمانداری شاهرود ثبت شده که نشانگر نفوذ آنان در ادارات دولتی و گستاخی بهاییان است. در این گزارش آمده است: 1- آقای نادری رئیس اداره دخانیات 2- آقای رهبانی رئیس اداره غله و خواروبار 3- قبادی کارمند راه آهن 4- آقای جذبانی کارمند پست وتلگراف 5- آقای شیدایی کارمند راه شوسه و آقایان خورشیدی و آقازاده کارمندان اداره فرهنگ و بعضی از مأمورین دولتی که به طور مرخصی و به مقصود تبلیغات به شاهررود وارد [شده بودند] مدتی متوق و بعدا به محل مأموریت عزیمت نموده و بر تشکیل انجمنهای سری و محرمانه مبادرت [ورزیدند] و به طور سکرت پیشرفت مقاصد منویات خود را ادامه [دادند]، تا اینکه اخیرا به طریق تجاسر عملیات خود را پیگرد و حتی در شب سوم شعبان (شب تولد خامس آل عبا) دوم مرداد 23، ولی سبحانی سنگسری مقیم شاهرود در خیابان تهران به طور علنی به مذهب مقدس اسلام هتاکی... اقدامات بی رویه آنان موجب هیجان و عصبانیت همگی را فراهم... . (4) یکی از اقدامات زشت بهاییان، واقعه 13 دی 1328 ابرقو بود. در این واقعه، چند نفر بهایی به خانه پیرزنی شیعی که بر اعتقادات خود پای می فشرد، شبانه حمله می کنند و شش نفر را به طرز فجیعی به قتل می رسانند. طبق کیفر خواست پرونده، اسامی این شش نفر عبارت است از: 1- صغرا پنجاه ساله و پنج نفر از فرزندان او به نامهای 2- معصومه پانزده ساله 3- خدیجه یازده ساله 4- بی بی هشت ساله 5- علی اکبر چهارده ساله 6- حسین شش ساله. جرم این پیرزن این بود که به «بهاییها فحاشی و به طوری در این قسمت متعصب بود که در مساجد و مجامع عمومی که وعاظ مشغول وعظ بودند در پای منبر با صدای بلند فریاد می کرد، که به عباس افندی و سران بهایی لعن کنید.» (5)شاهدان عینی از گستاخیهای بهاییان داستانهایی نقل می کنند که بیانگر روحیه تهاجمی بهاییان است. به گفته حجت الاسلام ارسنجانی که در رمضان سال 1329 ش برای تبلیغ به سروستان فارس رفته بود، بهاییان حتی چاه حمام مسجد محل را پر کردند و به حمام زنانه هجوم و زن کدخدا را لخت از حمام بیرون آورند. (6) مبلغین بهایی، آزادانه در شهرها و روستاها تردد و علنا مردم مسلمان را به کیش بهاییت دعوت می کردند. آنان از زنان زیبا برای تبلیغ استفاده می کردند تا بتوانند جوانان را بیشتر جذب کنند. اقدامات دکتر برجیس بهایی در کاشان در بی احترامی به قرآن و هتک ناموس مردم و تبلیغ بهایی گری در آن سالها داستانی افسانه ای شده بود. بهاییا در سرتاسر کشور، با تأسیس محفلهایی عده ای از مردم ساده لوح را دور خود جمع کرده، به اصطلاح آنها را بهایی کرده بودند. در تهارن نیز، مرکزی بزرگ به نام «حظیره القدس» داشتند که گنبد و تالاری بزرگ داشت. بهاییان چنان در بدنه حکومت نفوذ کرده بودند که حتی پزشک مخصوص شاه، افسری بهایی به نام «سپهبد عبدالکریم ایادی» بود. ایادی چنان مورد توجه دربار بود که هر روز به دربار می رفت و از ثریا، ملکه ایران، دیدن می کرد. به گفته ملکه، «لبخندهایش بیش از همه درمانها ارزش داشت.» هنگامی که مبارزات روحانیت علیه بهاییت به اوج رسید دیگر به دیدن ثریا نرفت. ثریا بسیار نگران، موضوع را از شاه جویا شد. شاه گفت: «دکتر ایادی در یک خانواده بهایی به دنیا آمده و این روزها بزرگ ترین مجتهد تهران، مردم را علیه این گروه مذهبی برانگیخته است. بهتر است فعلا در دربار آفتابی نشود.» (7) پس از فروکشی شورش علیه بهاییان، ایادی از ایتالیا به دربار ایران بازگشت و به عنوان پرقدرت ترین عنصر سیاست ایران درآمد تا جایی که ارتشبد فردوست، یارشاه، می نویسد: «می توان کتابی نشوت که آیا ایادی بهایی بر ایران سلطنت می کرد یا محمدرضا پهلوی؟» (8) در زمان حاکمیت ایادی، بهاییها در مشاغل مهم قرار گرفتند و در ایران بهایی بی کار وجود نداشت. (9) به هر حال رفتار گستاخانه بهاییان، تبلیغ و ترویج بهاییت بین مسلمانان، نفوذ و گسترش آنها بین سازمانهای دولتی، موجی از حساسیت و مخالفت را بین مردم ایران برانگیخت و مردم با ارسال «طومارهای مفصل و بسیار» از شهرهای مختلف به آیت الله بروجردی پناه آوردند.(10) به گفته مرحوم فلسفی: «آیت الله بروجردی در یک فشار شدید افکار عمومی واقع شده بود. مرتبا از ولایات نامه می آمد که مثلا فرماندار اینجا بهایی است و یا رئیس فلان اداره بهایی است و چه ها که نمی کند.» (11) آیت الله بروجردی، هنگامی اقامت در بروجرد، شاهد نفوذ و جسارت بهاییان بود. «فرقه ضاله بهاییت فعالیتهای خود را در بروجرد و به خصوص در ادارات دولتی تشدید کرده بود.» گستاخی به جایی رسید که «یکی از مدارس دینی شهر را تخریب و به جای آن دبیرستانی بنا نهادند.» آیت الله بروجردی هرچه کوشید از راههای قانونی از اقدامات آنها جلوگیری کند، موفق نشد تا اینکه «به عنوان اعتراض به این امر از شهر خارج شدند. خبر عزیمت ایشان در اندک مدتی مردم شهر و نواحی اطراف را به تظاهرات و اجتماع در تلگراف خانه واداشت» و دولت نیز «احساس خطر نموده و سعی در مراجعت ایشان به شهر می نماید» و دست به انتقال بهاییان از ادارات شهر می زند. (12) به هر حال فشارهای روز افزون مردمی، آیت الله بروجردی را به اقدام واداشت. وی ابتدا روحانیون را برای خنثی سازی تبلیغات بهاییها به محل فعالیتهای تبلیغاتی آنها می فرستاد و هم زمان برای جلوگیر ازاقدامات خشونت آمیز بهاییان، طبق روش سیاسی خود به دولتهای وقت متوسل می شد. در ابتدا ایشان با ارسال نامه ای از آقای فلسفی می خواهد که موضوع ار به نخست وزر (رزم آرا) تذکر دهد. در این نامه آمده بود:«... چند روز است که از اطراف به وسیله مکاتبه و تلگرافات به من شکایات از فرقه ضاله بهاییه می کنند. از جمله مکتوبی است که از اطراف کرمان رسده، و تلگرافی است که از الیگودرز مخابره... چنین معلوم می شود که بخشدار و سایر رؤسای ادارات از فرقه ضاله بهاییه حمایت می کنند... خواهشمند است جنابعالی جناب اشرف آقای نخست وزیر را ملاقات کنید و مطلب را به ایشان برسانید که هر چه زودتر قضیه را خاتمه دهند که منجر به نزاع و مقابله و خونریزی نشود.» (13) تذکر آیت الله بروجردی به رزم آرا اثر نکرد. پس از وی مصدق نخست وزیر شد. بار دیگر، به آقای فلسفی مأموریت دادند تا با مصدق درباره فعالیت بهاییان صحبت کند. آقای فلسفی نزد مصدق رفت و پیام ایشان را ابلاغ کرد و گفت: «شما رئیس دولت اسلامی ایران هستید و الآن بهاییها در شهرستانها فعال هستند و مشکلاتی را برای مردم مسلمان ایجاد کرده اند، لذا مرتبا نامه هایی از آنان به عنوان شکایت به آیت الله بروجردی می رسد. ایشان لازم دانستند که شما در این باره اقدامی بفرمایید.» دکتر مصدق: «به گونه ای تمسخر آمیزی، قاه قاه و با صدای بلند خندید و گفت: آقای فلسفی از نظر من مسلمان و بهایی فرقی ندارند، همه از یک ملت و ایرانی هستند.» (14) دولتها همچنان به نظر آیت الله بروجردی بی اعتنا بودند تا اینه اخبار نگران کننده ای به ایشان رسید. وی بعد از رمضان سال 1373 [1333 ش]، در نامه ای به آقای فلسفی، وی را مأمور ملاقات و مذاکره با شاه نمود: «به عرض عالی می رساند چندی قبل از آبادان مکتوبی از بعضی وکلای حقیر رسیده بود و اظهار داشته بودند که تقریبا اداره امور نفت آبادان با فرقه بهاییه شده... نمی دانم اوضاع ایران به کجا منجر خواهد شد؟ مثل اینکه اولیای امور در ایران در خواب عمیقی فرو رفته اند... شاید بشود در موقعی بعضی اولیای امور را بیدار کنید و متنبه کنید که قضایای این فرقه کوچک نیست. عاقبت امور ایران را از این فرقه، حقیر، خیلی و خیم می بینم. به اندازه اینها در ادارات دولتی راه دارند و مسلط بر امور هستند که دادگستری جرئت اینکه یک نفر از اینها را که ثابت شده است قاتل بودن او در ابرقو، پنج مسملان بی گناه را، مجازات نمایند... به هر تقدیر اگر صلاح دانستند از دربار وقت بخواهید و مطالب را به عرض اعلی حضرت همایونی برسانید؛ اگرچه گمان ندارم اندک فایده ای مترتب شود. به کلی حقیر از اصلاحات این مملکت مأیوس هستم.» (15) چون هیچ یک از اقدامات آیت الله بروجردی مؤثر واقع نشد، آقای فلسفی پیشنهاد کرد در رمضان 1374 [1334ش] که سخن رانی وی از رادیو به طور مستقیم پخش می شود، دست به تبلیغ علمی علیه بهاییت زده شود. آیت الله بروجردی این پیشنهاد را پسندید و اضافه کرد بهتر است این مسئله به شاه گفته شود که «بعدا مستمسک به دست او نیاید که کارشکنی بکند و پخش سخن رانی از رادیو قطع گردد، زیرا این مطلب برای مسلمانان خیلی گران خواهد بود و باعث تجری هرچه بیشتر بهاییها می شود.» آقای فلسفی در ملاقات با شاه نظر آیت الله بروجردی را به وی ابلاغ کرد. شاه در پاسخ گفت: «بروید بگویید». آقای فلسفی موضوع را به وعاظ تهران نیز ابلاغ کرد که در ماه رمضان همه مساجد علیه بهاییان دست به تبلیغ علمی بزنند. (16) ماه رمضان فرا رسید. به گزارش هفته نامه ترقی «امسال از آغاز ماه مبارک رمضان که ماه عبادت و اجتماع مسلمین در مساجد و تکایا و استماع وعظ و خطابه روحانیون و وعاظ است، موضوع مبارزه با بهاییها و خطر فرقه بهایی در رأس کلیه مطالب مورد بحث اکثر آقایان وعاظ و روحانیون قرار گرفت و هماهنگی روحانیون در مبارزه علیه بهاییها و مخصوصا اظهارات شدید آقای فلسفی واعظ شهیر که مستقیما از رادیو تهران پخش می شد کم کم به طوری افکار و اذهان عمومی را به خود جلب کرد که موضوع خطر بهاییها و مبارزه علیه آنان یک هفته بعد از آغاز ماه مبارک رمضان کلیه مسائل سیاسی و وقایع جاری کشور را تحت الشعاع خود قرار داد.» (17) آقای فلسفی و سایر وعاظ در این سخن رانیها ضمن دعوت مردم به آرامش، می گفتند: «اظهار این مطالب برای هوشیاری دولت است و از طریق قانونی و رسمی برای بستن مراکز بهاییها و جلوگیری از فعالیتهای آنان اقدام خواهد شد.» همچنین، حضرت آیت الله بروجردی طی مصاحبه ای در قم اظهار داشتند که «باید در جریان مبارزه علیه فرقه ضاله بهایی نظم و آرامش در سراسر کشور برقرار باشد.» (18) با این حال، مردم که از جسارتها و خصومتهای بهاییها به تنگ آمده بودند، فرصت را مغتنم شمرده، بسیاری از محافل بهاییان را در شهرها تخریب ودر تهران نیز مرکز بهاییان، حظیره القدس، را تصرف کردند. شاه و دولت که عکس العمل مردم را پیش بینی نکرده بودند، در ابتدا کوشیدند مبارزات مردمی را به سمت مطلوب خود هدایت کنند. از این رو، فرمانداری نظامی، ضمن تصرف حظیره القدس، طی اطلاعیه ای اعلام کرد: «چون تظاهرات و تبلیغات فرقه بهایی موجب تحریک احساسات عمومی شده است، لذا به نظور حفظ نظم و انتظامات عمومی، دستور داده شده قوای انتظامی، مراکز تبلیغات این فرقه را که حظیره القدس نامیده می شود اشغال نمایند که از هرگونه پیش آمدهای احتمالی جلوگیری شود. اینک فرمانداری نظامی شهرستان تهران از همه هم میهنان عزیز انتظار دارد در این مرود نیز مراعات نظم عمومی را نموده و از هرگونه تظاهرات و حرکات خودسرانه که مخل انتظامات عمومی است، جدا بپرهیزند و یقین داشته باشند که دولت در اجرای منویات اعلی حضرت همایونی شاهنشاهی به احساسات و تمایلات مردم توجه داشته و همواره در اندیشه آسایش و برآوردن نیازمندی عمومی است.» (19) به دنبال بسته شدن حظیره القدس و شدت یافتن مبارزات روحانیت علیه بهاییان، سیل طومارها و تلگرافها در حمایت از مبارزات سرازیر شد. براساس گزارش مطبوعات از قول آقای فلسفی «تقریبا روزی دویست نامه و تلگراف به من می رسد و چهارساعت وقت من صرف مطالعه آنها می شود... و قریب همین تعداد در روز جواب تلفن می دهم. خبرنگار پرسید آیا این نامه ها و تلگرافها و تلفنها همه تأیید است؟ ... جواب دادند بالاتفاق تأیید این امر است.» آقای فلسفی برای تأیید ادعای خود خبرنگاران را به اتاق مجاور برد و طومارهای انباشته شده را به خبرنگاران نشان داد. (20) آیت الله سید عبدالهادی شیرازی نیز از نجف در تأیید مبارزات آیت الله بروجردی اعلامیه ای صادر کرد و آقای فلسفی آن را در منبر قرائت کرد و از رادیو نیز پخش شد. از سرتاسر ایران طومارهایی ارسال کردند که بزرگ ترن آنها با حدود هفتاد هزار امضا از کرمانشاه رسیده بود. (21) آیت الله بهبهانی طی تلگرافی به شاه از «بستن کانون فساد دینی و مملکتی... به وسیله ارتش اسلام»تشکر کرد.(22) شاه نیز در پاسخ به آیت الله بهبهانی نوشت: «به طوری که از ما شنیده اید همیشه خود را به اجرای مقررات اسلام موظف دانسته و ادامه این توفیق را از خداوند متعال خواهانیم.» آیت الله بهبهانی نیز طی تلگرافی به آیت الله بروجردی، روز تصرف حظیره القدس را عید دانست. (23) از سویی دیگر، چند نفر از علمای تهران به حضور شاه رسیدند و از بستن حظیره القدس تشکر کردند. (24) با همه این تشکر ها و تعارفات، نفوذ بهاییان در کنگره امریکا موجب شد که شاه را تحت فشار قرار دهند. از این رو آقای فلسفی را از ادامه سخن رانی علیه بهاییان منع کردند. سرلشکر علوی مقدم، رئیس کل شهربانی و سرتیپ تیمور بختیار، فرماندار نظامی تهران، مأمورشدند تا از طرف شاه به آقای فلسفی اخطار کنند که از ادامه بحث خودداری کند. آقای فلسفی قاطعانه از پذیرفتن نظر شاه خودداری کرد و در برابر، چهار طرح را پیشنهاد کرد: 1- قطع پخش سخن رانی از رادیو.2- دستگیری و زندانی کردن من. 3- اعلام پیام شاه توسط مقدم یا بختیار روی منبر. 4- ادامه سخن رانی به سبک سابق. آن دو این طرحها را نپذیرفتند و گفتند به اعلی حضرت توهین می شود. آقای فلسفی پاسخ داد: «اگر بگویم اعلی حضرت گفته اند به ایشان اهانت می شود؛ اما اگر اسلام و مسلمانان و آیت الله بروجردی و من مورد اهانت واقع شویم، مانعی ندارد؟» مذاکره بی نتیجه ماند و آقای فلسفی تا آخر ماه رمضان به سخن رانی خود علیه بهاییان ادامه داد. (25) آقای فلسفی در یکی از سخنرانیهایش، پیکان حمله را به طرف شخص شاه روانه ساخت و گفت: «اعلی حضرت! مملکت ما این همه طبیب مسلمان دارد. مردم ناراحت هستند از اینکه دکتر ایادی بهایی طبیب مخصوص شماست. او راعوض کنید.» (26)آیت الله بروجردی هم در ادامه اقدامات خود، در پیامی به آقای صفایی، نماینده قزوین و از روحانیون طرفدار آیت الله کاشانی، خواستار قانونی شدن مبارزه علیه بهاییان شدند، اما دولت پیش دستی کرد و وزیر کشور، علم، ضمن صدور بخش نامه ای برای ادای توضیح در مجلس حاضر شد. او اعلام کرد: «دولت معتقد است که برای جلوگیری از فعالیتهای مضره این گونه دستجات، قوانین کافی در دست است و ما می توانیم این کار را به نحو احسن انجام دهیم.» سید احمد صفایی، پیام آیت الله بروجردی را مطرح کرد و عده ای از نمایندگان گفتند: «فرقه بهایی غیرقانونی هست و احتیاج به قانون ندارد.» (27) متن بخش نامه وزیر کشور چنین بود: «چون به موجب اصل اول متمم قانون اساسی، مذهب رسمی ایران اسلام و طریق حقه جعفریه اثنی عشری است و به موجب مفهوم اصل 21 قانون اساسی انتشارات ضددیانت و تشکل انجمنها و اجتماعاتی که مولد فتنه دینی و دنیوی و مخل نظم باشند در تمام مملکت ممنوع می باشد، لذا در اجرای اصول قانون اساسی اقدام کرده، مراکز اجتماعی را که موجب فتنه دینی و دنیوی و ما به اختلال امنیت و انتظام می باشد، منحل ساخته و در آتیه نیز با کمال جدیت در انجام این وظیفه مهم که بر طبق قانون اساسی برعهده دارند اقدام و از هرگونه تظاهر به عمل این گونه دسته ها که به موجب قانون اساسی ممنوع است، جلوگیری نمایند... بدین وسیله یادآور می شود که هرگاه کسانی به بهانه و عنوان مبارزه با فرقه های گمراه کننده به تحریک مردم بر ضد امنیت عمومی و انتظامات کشوری بپردازد، طبق مقررات قانون مجازات عمومی که برای این گونه جرایم پیش بینی شده، با کمال قدرت اقدام نمایند.» در بخش نامه وزیر کشور نه تنها نامی از فرقه بهاییان برده نشده است که چون تیغ دو لبه ای، هم فرقه بهایی را تهدید می کرد و هم روحانیان را به عنوان «تحریک مردم بر ضد امنیت عمومی» و هم مردم را به عنوان «مرتکب» مورد تهدید قرار می داد. برخورد مزورانه دولت موجب عصبانیت آیت الله بروجردی شد و از همین جا روابط ایشان و رژیم رو به سردی گرایید.بی اعتنایی دولت به خواسته ایشان که ادامه مبارزه با بهاییت بود، نقطه آغازین رویارویی آیت الله بروجردی با رژیم شد. با این همه مبارزات یک ماهه روحانیان تأثیر نسبی خود را گذاشت و بسیاری از محافل بهاییان در سرتا سر ایران تخریب شد. بسیاری از مسلمانان که با تحریک یا کمک های مالی تظاهر به بهایی بودن می کردند اعلام توبه نمودند، بهاییان نیز دست از جسارت برداشتند و به حالتی نیمه مخفی فرو رفتند و از تبلیغات آنان نیز کاسته شدو.. در نتیجه «این حرکت تعدادی از بهاییها از ایران رفتند و دکتر ایادی نیز به دستور محمدرضا شاه نه ماه به ایتالیا رفت.» (28) بدین ترتیب بهاییان که امیدوار بودند درابتدای سده اول به پیروزی برسند، با شکستی مواجه شدند که دیگر نتوانستند مانند سابق ابراز وجود کنند. از اثرات دیگر این مبارزه، ایجاد شکاف بین مرجعیت و سلطنت بود. بعد از فوت آیت الله بروجردی و تضعیف پایگاه مرجعیت و دخالت مستقیم امریکا در ایران و تبدیل شدن شاه به یک مهره دست نشانده اما به شدت مستبد، مناسبات رژیم شاه و بهاییان شکل دیگری به خود گرفت. با گسترش روابط رژیم شاه و اسرائیل و خشنودی بهاییان از این مناسبات حساسیت علما نیز نسبت به بهاییان شدت یافت. با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و حذف سوگند به قرآن مجید و حذف شرط اسلامیت برای انتخاب شوندگان، حساسیت علما برانگیخته شد. علما به این نتیجه ریدند که این لایحه برای زمینه سازی بهاییان در مناصب مهم دولتی است، تحلیلی که بعدها به اثبات رسید. از جمله نخست وزیری سیزده ساله هویدا، بهایی زاده معروف. امام خمینی احتمال دخالت جاسوسان صهیونیست یعنی بهاییان در طرح این لایحه را بعید ندانسته، فرمودند: «شاید به دست جاسوسان یهود و صهیونیستها تهیه شده برای نابودی استقلال و به هم زدن اقتصاد و مملکت.» (29) بهاییان در ایران عمال و جاسوسان اسرائیل هستند و این لایحه بیشتر برای حاکمیت آنها در ایران طراحی شده است. امام خطاب به علمای یزد نوشتند: «آقایان باید توجه فرمایند که بیاری از پستهای حساس به دست این فرقه است که حقیقتا عمال اسرائیل هستند. خطر اسرائیل برای اسلام و ایران بسیار نزدیک است.پیمان با اسرائیل در مقابل دول اسلامی یا بسته شده یا می شود. علمای اعلام و خطبای محترم، سایر طبقات را آگاه فرمایند که در موقعش بتوانیم جلوگیری کنیم. (30) امام خمینی در این پیام از «تسهیلاتی که دولت برای مسافرت دو هزار نفر یا بیشتر از فرقه ضاله قایل شده است،» همراه با پرداخت ارز و تخفیف در بلیط برای سمیناری که «در لندن از آنها تشکیل می شود» در حالی که در مقابل برای «حجاج بیت الله الحرام چه مشکلات که ایجاد نمی کنند»، انتقاد کردند و آن را شاهدی بر «سوءنیت دولت» دانستند. (31) خبر از عزیمت دو هزار زن و مرد این فرقه از طریق فرودگاه مهرآباد به لندن دادن و اینکه دولت به هر نفر پانصد دلار ارز به نرخ دولتی از بانک مرکزی داده است. طبق این گزارش این فرقه در هشتم اردیبهشت یک اجتماع پانزده هزار نفری در لندن برای معارفه گروه نه نفری رهبری بهاییان تشکیل می دهند. (32) نه تنها حضرت امام بلکه عموم روحانیت هدف این لایحه را حاکمیت بهاییان بر سرنوشت ایران ارزیابی می کردند. آقای فلسفی که در آن زمان سخن گوی روحانیت به حساب می آمد به نماینده دولت گفته بود: «این تصویب نامه هدفش شرکت زنها در انتخابات نیست. شرکت زنها آن قدر مهم نیست که تمام روحانیون به این کیفیت علیه آن قیام کنند. این تصویب نامه توطئه ای است بر ضد نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و زمینه ای است برای درهم شکستن قدرت قرآن کریم و مسلط شدن عناصر کثیف بهایی بر مسلمین.» (33) حساسیت موضوع در این است که، بهاییان، ایران را بعد از اسرائیل دومین سرزمین بهاییان و آن را مرکز قیام و تسخیر جهان می دانستند. آنها با چاپ نقشه ی ده ساله خود اهمیت ایران را برای بهاییت نشان دادند. (34) تحلیل روحانیت بر پیشینه ای تاریخی و یک پیش بینی بسیار دقیق استوار بود. بهاییان به محض حمایت دولت و مسلط شدن بر مناصب به تحقیر مسلمانان دست زدند. به عنوان نمونه، مدیر عامل بهایی فروشگاه فردوسی، خانم مسلمان روزه داری را که روسر بر سر داشت، «روزه گرفتن» وی را «به باد تمسخر» گرفت و به «وی تکلیف می کند که یا روسری را بردار یا فورا به خدمت وی خاتمه داده خواهد شد.»(35) بهاییان با آزادی عملی که به دست آورده بودند، می کوشیدند تا طبق دستور صریح آمریکا و لندن «در این مملکت مد لباس یا ساختمانها و بی حجابی را رونق» دهند و چنان به پیش می رفتند که پیش بینی می کردند: «این مسلمانان آخر به دست بهاییان از بین می روند و دنیای حضرت بهاءالله رونق می گیرد.» (36) از طرف دیگر رابطه بهاییان و اسرائیل رابطه ای بسیار صمیمانه و بر محور منافع مشترک با داشتن یک دشمن مشترک به نام مسلمان استوار شده بود. روابط بهاییان و اسرائیل به قبل از جنگ جهانی اول بر می گردد. دومین رهبر بهاییان، عباس افندی (عبدالبهاء) به سبب جاسوسی برای انگلیس و خدماتی که در جنگ جهانی در «عکاء» به سپاه انگلیس در مقابل مسلمانان عثمانی نموده بود، به لقب «سر» مفتخر شد و مدال قهرمانی «نایت هود» را دریافت کرد. (37) عباس افندی که همواره تحت حمایت نیروهای انگلیسی مستقر در عثمانی و فلسطین زندگی می کرد، پس از مرگ (1300ش) در حیفا دفن شد. از این تاریخ حیفا به عنوان شهر مقدس بهاییان، مرکز تجمع آنان گردید. پس از تشکیل دولت غاصب اسرائیل (1337)، شوقی افندی، چهارمین پیشوای بهاییان، سرزمین فلسطین را به عنوان مرکز اصلی بهاییت قرار داد. دولت اسرائیل اولین دولتی بود که بهاییت را به عنوان دینی رسمی به رسمیت شناخت. شوقی افندی نیز شورای بین المللی بهاییان را – که خود مؤسس آن بود- موظف کرد که «با اولیای حکومت اسرائیل ایجاد روابط نماید.» پروفسور نرمان تیویج یکی از شخصیتهای سیاسی اسرائیل به پاس خدمات بهاییان برای اسرائیل نوشت: «امر بهایی که مرکز آن حیفاء و عکاست و این دو مدینه زیارتگاه پیروان آن است به درجه ای از پیشرفت و تقدم نایل گشته که مقام دیانت جهانی و بین المللی را نموده است.» به همین جهت بهاییان در بسیاری از کشورها به نفع دولت اسرائیل جاسوسی می کنند. (38) بهاییان دراثر حمایتهای رژیم در مدت کوتاهی چنان از رشد سریع و نفوذ در ارکان حکومت برخوردار شدند که طبق گزارش ساواک به سال 51، اسامی 112 نفر از افسران شاغل در مراکز حساس ارتش، شهربانی و ژاندارمری و 56 نفر کارمند عالی رتبه از وزارت تا مدیریت نام برده شده است. (39) این مشاغل حساس ترین پستها از وزارت تا ریاست کتابخانه ارتش را در بر می گرفت. بدیهی است که لیست ساواک کامل نبوده، تمامی بهاییان شاغل در نیروهای مسلح و ادارات دولتی را در بر نمی گرفته است. بهاییان در مدت کوتاهی بعد از جریان انقلاب سفید، پستهای حساسی را به اشغال خود در آورند. از جمله: سپهبداسدالله ضیعی، وزیر جنگ کابینه حسنعلی منصور و هویدا. امیر عباس هویدا، وزیر دارایی دولت حسنعلی منصور و نخست وزیر بعدی. منصور روحانی، مدیر عامل سازمان آب تهران، وزیر آب و برق و وزیر کشاورزی در دولت هویدا. لیلی امیر ارجمند، رئیس کتابخانه دانشگاه ملی، رئیس کتابخانه ملت نفت، مشاور مخصوص فرح، مدیر برنامه های آموزشی ولیعهد. سرلشکر پرویز خسرانی، معاون فرماندهی کل ژاندارمری در سال 1343، معاون نخست وزیر و سرپرست سازمان تربیت بدنی در دوره هویدا! عطاءالله خسروانی، وزیر کار.فرخ رو پارسا، وزیر آموزش و پرورش.دکتر منوچهر شاهقلی، وزیر بهداری.پرویز ثابتی معاون ساواک. بهاییان در مدت کوتاهی چنان رشدکردند و مشاغل حساس را به اشغال خود در آوردند کهخ در کابینه هویدا نه وزیر بهایی راه یافت. آنها علاوه بر اشغال پستهای حساس نظامی و سیاسی بر بسیاری از منابع اقتصادی نیز تسلط یافتند. هژبر یزدانی سرمایه دار معروف، بهایی و صاحب سهام بانک ایرانیان و بانک توسعه کشاورزی و ثابت پاسال یکی از سرمایه داران بزرگ ایرانی، بهایی بود. کلیه سهام داران شرکت زمزم (پپسی کولا) بهایی بودند. حتی مراکز فرهنگی مانند تلویزیون ایران به دست حبیب الله ثابت پاسال اداره می شد.شاه چنان در حمایت از آنان می کوشید که بهاییان مدعی بودند: «کارهایی که اکنون (سال 48) به دست اعلی حضرت همایون شاهنشاه آریامهر صورت می گیرد، هیچ کدامش روی اصول دین اسلام نیست؛ زیرا خود شاه به تمام دستورات بهایی آشنایی دارد.» (40) بهاییان نه تنها مورد حمایت رژیم شاه بودند بلکه به گفته سپهبد اسدالله صنیعی «حتی رئیس جمهور امریکا، جانسون، مرتب به احبای ایران تبریک می گوید.» (41) بهاییان ایران مانند سایر بهاییان جهان جاسوسی برای اسرائیل را وظیفه ای افتخار آمیز می دانستند. آنها از پیروزی اسرائیل به وجد آمده، رسما می گفتند: «دولت اسرائیل در جنگ سال 46 و 47 قهرمان جهان شناخته شده. ما جامعه بهاییت فعالیت این قوم عزیز یهود را ستایش می کنیم... پیشرفت و ترقی ما بهاییان این است که در هر اداره ایران و تمام وزارت خانه ها یک جاسوس داریم و هفته ای یک بار که طرحهای تهیه شده به وسیله دولت که به عرض شاهنشاه آریامهر می رسد، گزارشاتی در زمینه طرح به محفلهای روحانی بهایی می رسد.»(42) برمبنای همین اخبار، ساواک نیز گزارش می دهد «با توجه به اینکه دولت اسرائیل در سال 1972 فرقه بهایی را به عنوان یک مذهب به رسمیت شناخته است، به نظر می رسد با اجرای برنامه تحبیب از این فرقه می کوشد از اقلیت بهایی در سایر کشورهای جهان بویژه ایران بهره برداری سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی نماید.» (43) بهاییان ایران به گستاخی را به حدی رساندند که مبالغ هنفگتی پول برای کمک به ارتش اسرائیل جمع آوری کردند. (44) مجموعه اسناد بهاییت سند افتخاری است برای اثبات دقت و هوشیاری روحانیت بویژه حضرت امام خمینی که در سال 41 هدف تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را تشخیص داد و متوجه شد که این لایحه برای نفوذ بهاییان است و بهاییان قصد تسخیر مناصب سیاسی و اقتصادی را دارند و اهداف در راستای هدف اسرائیل و جاسوسی برای آنهاست. پي نوشت : * رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی.1- شهبازی، عبدالله، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، ج3، (آریستوکراسی و غرب جدید) تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1379، ص 78. 2- فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، تهران، انتشارات اطلاعات، چ سوم، 1370، ص 56. 3- پرونده کلاسه 185/2909 – 21/11/23 دادسرای شاهرود، به نقل از حجت الاسلام آقای حاج شیخ حسین خراسانی، فجایع بهاییت یا واقعه قتل ابرقو. 4- همان، ص 21. 5- همان، بخش آخر. 6- کرباسچی، غلامرضا، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزه علمیه قم)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 165. 7- اسفندیاری، ثریا، کاخ تنهایی، ترجمه ناد علی همدانی، تهران، فرشاد، 1377، ص 147. 8- ظهور و سقوط ...، ص 202. 9- همان. 10- دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج 12، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 387. 11- خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، تهران، مرکز انساد انقلاب اسلامی، 1376، ص 185.12- چشم و چراغ مرجعیت، مصاحبه های ویژه مجله حوزه با شاگردان آیت الله بروجردی، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، ص 342. 13- سند شماره 1.14- خاطرات و مبارزات...، ص 133. 15- سند شماره 2. 16- خاطرات و مبارزات...،صص 190 و 191. 17- هفته نامه ترقی، س 1334، شماره 644. 18- همان. 19- روزنامه اطلاعات، 16/2/1334. 20- مجله خواندنیها، س 15، شماره 69. 21- چشم و چراغ مرجعیت...، ص 224. 22- روزنامه اطلاعات، 18/2/1334. 23- همان. 24- روزنامه اطلاعات، 4/2/1334. 25- خاطرات و مبارزات...،ص195. 26- همان، ص 186. 27- روزنامه طلوع، 27/2/1334.28- طاهری خرم آبادی، حسن، خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، ج1، به کوشش محمدرضا احمدی، تهران، مکز اسناد انقلاب اسلامیف 1377، صص 96-69. 29- موسوی خمینی، روح الله، صحیفه امام، (مجموعه آثار امام خمینی (ره)، بیانات، پیامها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعی و نامه ها)، ج1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، ص 109. 30- همان، ج1، ص 186. 31- روزنامه دنیا، س 19، شماره 741، 7/2/1342. 32- رجبی، محمد حسن، زندگی نامه سیاسی امام خمینی، ج1، تهران، کتابخانه ملی، 1371، ص 256.33- خاطرات و مبارزات... پیشین، ص 243. 34- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده بهاییان تهران، سند شماره 3. 35- همان، سند 25176/20، مورخ 21/10/1345، سند شماره 4. 36- همان، سند 7596/هـ مورخ 18/2/50، سند شماره 5. 37- رایین، اسماعیل، انشعاب بهاییت، تهران، مؤسسه تحقیقی رایین، بی تا، ص 118. 38- همان، صص 169 و 170. 39- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده بهاییان، گزارش شماره 43764/20/هـ/21 تاریخ 14/9/51 سند شماره 6. 40- همان، پرونده بهاییان، سند شماره 1242/ 329/ مورخ 5/4/48، سند شماره 7. 41- همان، سند شماره 6736.هـ مورخ 30/2/47، سند شماره 8. 42- همان، سند شماره 6946/هـ/مورخ 11/3/47. 43- همان، سند شماره 3/700/7/300 – 13 مورخ 2/2/52، سند شماره 9.44- همان، سند شماره 1465/20هـ/4 مورخ 10/5/46، سند شماره 10./س





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 894]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن