محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826061136
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت
خبرگزاري فارس: تغيير تدريجي بستر تعليم و تربيت و ظهور آن در قالب نهادي بهنام آموزش و پرورش كه طبيعتاً در چارچوبهاي نگرشي و ارزشي خاصي بهوجود آمده بود، حساسيتهاي مثبت و منفي را نسبت به آن ايجاد كرد. در اين مقاله به نمونهاي از اين حساسيتها توجه شده است.
تغيير تدريجي بستر تعليم و تربيت و ظهور آن در قالب نهادي بهنام آموزش و پرورش كه طبيعتاً در چارچوبهاي نگرشي و ارزشي خاصي بهوجود آمده بود، حساسيتهاي مثبت و منفي را نسبت به آن ايجاد كرد. در اين مقاله به نمونهاي از اين حساسيتها توجه شده است.
در تحولات اجتماعي، فرهنگي و سياسي يك جامعه و كشور هميشه جايگاه كانونهاي فرهنگي و سياسي پيشرو بسيار بارز و چشمگير بوده است. گاهي بعضي از اين كانونها، تشكلها و انجمنها صرفاً سياسي و بعضاً فرهنگي بوده، گاهي هم صبغه فرهنگي، اجتماعي و سياسي داشته است. يكي از اين كانونها جامعه تعليمات اسلامي است كه به نظر نگارنده از دسته سوم محسوب ميشود. بنيانگذار اين كانون، شيخ عباسعلي اسلامي سبزواري، از جمله افرادي بود كه اصلاح و ايجاد فرهنگ سالم و درست را زيربناي تحولات ديگر ميدانست و با اين ديدگاه فعاليت ميكرد. البته اين نظريه با مسافرتهاي پيدرپي وي و آشنايي با فرهنگ و ملل ديگر حاصل شد و زماني اين فعاليتها به طور چشمگيري خود را نشان داد كه فضاي باز فرهنگي، سياسي بعد از سقوط رضاشاه و جنگ جهاني دوم بستر مناسب را مهيا گرداند كه حاصل آن تأسيس جامعه تعليمات اسلامي است.
حال در اين گفتار برآنيم كه با مرور زندگي علمي ــ سياسي شيخ عباسعلي اسلامي و نحوه تشكيل جامعه تعليمات اسلامي به سؤالاتي همچون: چه گروهي بيشترين سهم را در پايهگذاري جامعه داشت؟ هزينههاي مالي آن از كجا تأمين ميشد؟ برنامههاي آموزشي جامعه چه بود و رژيم پهلوي در مقابل آن چه عكسالعملي نشان داد و در نهايت، فعاليتهاي جامعه تا چه اندازهاي بود؟ و آيا اين كانون در ايجاد الگوي آموزشي اسلامي موفق بود يا نه؟، پاسخ داده شود و به يكي از شعبههاي آن در شهرستانها به عنوان مصداق اشاره گردد و در پي آن اسنادي آورده شود، البته در اينجا بر خود لازم ميدانم كه از مدير محترم جامعه تعليمات اسلامي مركز ــ تهران به خاطر همكاري و در اختيار گذاشتن اين اسناد كمال امتنان را داشته باشم.
نگاهي به نظام آموزشي جديد
مدارس به سبك جديد در ايران اولينبار به دست امريكاييها تأسيس شد. در سال 1275.ق نخستين مدرسه امريكايي در اروميه و دو سال بعد نخستين مدرسه دخترانه امريكايي در همان شهر بهوجود آمد.[1] اين مدارس يكي از عوامل مهم آشنايي ايرانيان با فرهنگ اروپا و تجددخواهي به حساب ميآمد. آنان در اين دوره فكر ميكردند با تأسيس چنين مدارسي ميتوان به سرعت مسير ترقي و پيشرفت را طي كرد و فاصلهاي را كه ميان ايران و اروپا از جنبه پيشرفت و ترقي بهوجود آمده بود كم كرد. [2]
در دوره سلطنت ناصرالدينشاه، پس از محرز شدن ضعف و فتور ايرانيان در برابر غربيان، به خصوص روسها، ترقيخواهان سعي كردند با انجام دادن بعضي از اقدامات، پارهاي از دستاوردهاي فنّي غربي را در ايران مستقر سازند و رواج دهند، به همين خاطر در 5 ربيعالاول 1268.ق اولين مدرسه جديد دولتي به نام "دارالفنون" با هفت معلم اتريشي و چند مترجم و در حدود 150 نفر محصل چهارده تا شانزده ساله افتتاح گرديد. رشتههاي تحصيلي مدرسه فوق عبارت بود از: پيادهنظام، سوارهنظام، توپخانه، مهندسي، طب، جراحي، داروسازي و كانشناسي.[3]
حاجميرزا حسينخان سپهسالار نيز در زمان صدارت خود در 1290.ق مدرسه مشيريه را (به خاطر لقب خود مشيرالدوله) براي تدريس زبان خارجه تأسيس نمود. همچنين در سال 1293.ق مدرسهاي در تبريز با معلمان ايراني و اروپايي تأسيس گرديد كه دومين مدرسه دولتي در ايران پس از دارالفنون بود. ميرزا عليخان امينالدوله هم در زمان صدارت خود در رمضان 1315.ق مدرسه رشديه را تأسيس كرد. پس از سال 1315.ق، با تشكيل انجمن معارف، جنبش مدرسهسازي در ايران بالا گرفت.[4]
اروپاييها نيز در زمينه مدرسهسازي به فعاليتهاي خود ادامه دادند. در سال 1277.ق در تهران "كازارليت"ها مدرسه "سنلوئي" را داير كردند. در 1282.ق چند مدرسه دخترانه در تبريز، اروميه، سلماس و اصفهان از طرف جمعيت خواهران "سن ونسال دوپل" برپا شد. به سال 1289.ق يك مدرسه امريكايي در تهران، در 1290.ق در تبريز، به 1298.ق در همدان و در 1300.ق در رشت تأسيس گرديد. در 1292.ق جمعيت خواهران يادشده در بالا، مدرسه دخترانه "سنژوزف" را در تهران باز كرد. در 1322.ق جمعيت انگليسي "استوارت ممريال كالج" مدارسي را در اصفهان، شيراز، كرمان و يزد برپا كرد.[5] چنانكه گفته شد، نخستين كوششها براي اخذ آموزش و علوم نوين را ايرانيها انجام ندادند، بلكه اروپاييها، مطابق ذهنيت و خواست خود، به اين عمل دست زدند، آنگاه شاه قاجار و به دنبال آن، شاهزادگان قاجار، بهزعم خود و براي دور نماندن از قافله پيشرفت و تجدد، به صورت گسترده به ايجاد مدارس اقدام نمودند. اكنون براي ارزيابي اقدام آن، ضروري است نگاهي اجمالي به برنامههاي درسي مدارس فوق افكنده شود؛ زيرا چارچوب آموزشي آنان، پايه و اساس نظام جديد آموزشي را در ايران بنا نهاد.
برنامه مدارس فوق، از برنامه مدارس اروپايي تقليد شده بود، و مواد درسي آنها نيز از برنامه آنان پيروي ميكرد،[6] ازاينرو اين برنامهها مطابق با نيازها و خواستهاي جامعه ايران نبود، و به طور طبيعي نميتوانست گرهي از كلاف سردرگم مشكلات ايران باز نمايد. ميتوان به روشني تصور نمود دانشآموختگان اين مدارس، با تقليد ناقصي كه از دانشآموختگان غربي نموده بودند، و با فراگيري معلوماتي كه زمينه اجراي آن در كشورشان فراهم نبود، چگونه بر ناموزوني فرهنگي، سياسي و اقتصادي نهادهاي مملكت ميافزودند.
تا دوره پهلوي تعداد مدارس خصوصي نسبت به مدارس دولتي بيشتر بود، لذا ميزان تأثيرگذاري آنها ــ بر دانشآموزان ــ بسيار گسترده بود. اين مدارس، به سبب پارهاي مسائل، تبعات زيانبار فراواني براي نظام فرهنگي كشور به دنبال داشت. انگيزه كسب سود و منفعت يكي از علل اصلي بانيان اين مدارس بود؛ زيرا آنان شهريه سنگيني از خانوادههاي دانشآموزان دريافت ميكردند. عيسي صديق، كه يكي از بنيانگذاران نظام آموزشي نوين به شمار ميرود، درباره اين مدارس مينويسد: "اين مدارس ذوق و سليقه خود بر حسب اطلاعاتي كه از مدارس جديد بهدست آورده بود و معلميني كه پيدا ميكرد، اتاقهايي را داير و موادي را به عنوان برنامههاي درسي به دانشآموزان ميآموخت."
به يقين يكي از راهحلهاي اساسي و منطقي، براي برونرفت از واپسماندگي جامعه ايران در دوره معاصر، تحول در نظام آموزشي و تعليم و تربيت بود، اما چنانكه ملاحظه گرديد، در سراسر اين دوره، برنامه و سياست روشن و مدوّني در اين باره تدوين نشد. اقدامات اندكي كه با هدف تحول نظام آموزشي در دوره قاجار انجام شد، چون با تحول و تغيير در ساختار سياسي و اقتصادي كشور همراه نبود، در بسياري از نهادهاي جامعه ناموزوني و بيثباتي به همراه آورد.
بهرغم نقايص فوق، اين وضعيت تا پايان دوره رضاشاه و نيز پس از آن ادامه يافت، اما ضعفهاي آشكار آن سبب گرديد دولت در امور مدارس ملي يا غير دولتي مداخله نمايد، لذا به موجب قانون 1319.ش مدارس امريكايي و انگليسي تعطيل گشت و فقط مدارس فرانسوي باقي ماند، اما به واسطه اشغال مملكت از طرف متفقين در 3 شهريور 1320.ش آموزشگاههاي فوق توانستند به كار خود ادامه دهند.[7]
وضعيت آموزشي و فرهنگي در سراسر دوره رضاشاه و نيز اوايل سلطنت محمدرضا پهلوي، نسبت به ادوار گذشته به مراتب بحرانيتر بود. در سراسر دوره پهلوي اول، نيروهاي مذهبي به شدت تحت فشار قرار داشتند و حتي سادهترين مراسم و مناسك مذهبي بياشكال و مزاحمت انجام نميگرديد. اما پس از سقوط ديكتاتوري رضاخان، شرايط براي نيروهاي مذهبي فراهم گشت تا در بسياري از جنبهها، به ويژه عرصههاي فرهنگي، تواناييهاي خود را در دفاع از اسلام و در برابر فضاي ضد مذهبي آن روزگار به كار برند.
مؤسس جامعه تعليمات اسلامي
شيخ عباسعلي قرائتي سبزواري، معروف به اسلامي در سال 1321.ق در شهر سبزوار زاده شد،[8] پدرش شيرازيالاصل و از ايل قشقايي بود كه به سبزوار مهاجرت كرده و در اين شهر رحل اقامت افكنده بود. مادر وي از ايل بختياري بود كه سلسله اجداد آن به حسينقليخان ابو قداره ميرسيد. حسينخان ابوقداره و دو برادرش، علي و حسن، كه از رؤساي بختياري در فارس بودند، در زمان فتحعليشاه قاجار به سبزوار تبعيد شد. وي در اين شهر، قرب و منزلت و احترام خاصي در بين مردم داشت.[9] هنوز عباسعلي متولد نشده بود كه پدر و مادرش از هم جدا شدند. لذا دوران كودكي او در تحت كفالت دايياش، محمد بختياري، سپري شد.[10] اسلامي در پنجسالگي به مكتب فرستاده شد و چون حافظه قوي داشت، پس از يك سال، قرآن را بهخوبي فرا گرفت و سپس گلستان سعدي را خواند و بعد از آن به مدرسه فخريه وارد شد و صرف و نحو را از مرحوم حجتالاسلام حاج شيخ گلحسن آموخت. در همان زمان در درس تجويد حاج شيخ محمدحسن قادري، كه در مسجد جامع تدريس ميكرد، حاضر شد و طولي نكشيد كه در همان زمان كودكي، يكي از قاريان قرآن در سبزوار به شمار ميرفت.[11] در اين زمان به خاطر اختلافات في مابين، دايياش از كفالت او صرف نظر نمود و عمويش، حاج غلام، قيوميت او و مادرش را بر عهده گرفت.[12] اسلامي، براي كسب علم و تكميل تحصيلات حوزوي خود، راهي مشهد شد و در محضر حاج ملا هاشم سبزواري، حاج كربلايي و مرحوم بهشتي،[13] حاج آقاحسين قمي، ميرزا مهدي اصفهاني، حاج ميرزا محمد آقازاده، علم، فقه، اصول، فلسفه و كلام را فرا گرفت.[14] همچنين علم قرائت را نزد سيد محمد عرب آموخت.[15] سپس به سبزوار بازگشت و در مسجد جامع آن شهر به تدريس رساله علميه و تعليم تجويد، قرائت و تفسير قرآن و آموزش تعاليم ديني و اخلاقي براي جوانان اهتمام ورزيد و همزمان از تحصيل دروس سطح خود غافل نماند.[16] اسلامي در سال 1343.ق راهي زيارت عتبات عاليات در عراق شد.[17] پس از بازگشت از اين سفر پنجماهه، در سبزوار ازدواج نمود.[18] در اين شهر همچنان به توسعه مجالس وعظ و تبليغ و آموزش تعاليم ديني و اخلاقي مشغول شد و در يكي از سفرهاي زيارتي خود در سن 26 سالگي به عراق، تصميم گرفت كه براي تكميل تحصيلات خود در نجف اشرف مقيم شود.[19] به همين خاطر در مدرسه بزرگ آخوند نجف اقامت گزيد و در درس حسين سبزواري و شيخ مرتضي طالقاني حضور يافت و با هاشمي گلپايگاني هممباحثه شد.[20] اسلامي در اين ايام، بر اثر كثرت مطالعه، به عارضه ضعف چشم دچار گرديد و پزشكان به او توصيه كردند كه از هرگونه مطالعه و نوشتن بپرهيزد. به همين خاطر مدت يك سال در كربلا اقامت نمود و در درس آيات سيد ابوالقاسم خوئي و حاج شيخ جعفر رشتي حاضر شد و با ميرزا محمود كلباسي در مدرسه تركها به مباحثه مشغول گشت.[21] اسلامي از كربلا عازم سامرا شد و در نزد ميرزا محمد تهراني، آيتالله حاج آقابزرگ و شيخ محمدتقي شوشتري به فراگيري علم كلام، اصول و فقه اقدام نمود.[22]
آغاز حركت
پس از چندي، اسلامي بنا به دستور آيتالله ابوالحسن اصفهاني از عتبات به ايران مراجعت كرد و بعد از مدتي اقامت در سبزوار و مشهد، بر اساس دعوت نجمالعلماء، مؤسس مدرسه الواعظين در شهر لكنهو هندوستان، مبني بر تبليغ و ترويج شعائر اسلامي، عازم هندوستان شد.[23] اسلامي ابتدا به بمبئي وارد شد و با حجتالاسلام حاج شيخ محمدتقي، نماينده آيتالله اصفهاني و امام جماعت مسجد ايرانيان بمبئي موسوم به "مغول مسجد"، ديدار نمود و به درخواست وي در تكيه شوشتريها به وعظ و سخنراني مبادرت كرد و عاشوراي آن سال در بمبئي ماند.[24] سپس عازم لكنهو شد و در مدرسه الواعظين حجرهاي براي اقامت اختيار نمود. اسلامي در اين ايام سطوح عاليه دروس حوزه را به اتمام رساند و علاوه بر آن از نظر فن تبليغ، خطابه و مناظره سرآمد گشت. پس از مدتي اقامت در لكنهو، بنا به پيشنهاد نجمالعلماء، اسلامي براي تبليغ و ارشاد مسلمانان و شيعيان شهر "رامپور" عازم اين شهر شد.[25] حكمران شهر رامپور در اين زمان فردي شيعه مذهب به نام عليرضاخان بود.[26] اسلامي، علاوه بر تبليغ و ارشاد شيعيان، از سوي ابومحمد، وزير ماليه و رئيس كتابخانه سلطنتي رامپور، مسئوليت يافت كه فهرست كتب شيعه آن كتابخانه را تهيه و آنها را موضوعبندي نمايد.[27] بدينترتيب اسلامي مسئول بخش كتب شيعه كتابخانه سلطنتي رامپور گرديد[28] و پس از دو سال فعاليت علمي و تبليغي در شهر رامپور براي ترويج فرهنگ اسلامي راهي شهر رانگون، پايتخت كشور برمه، شد.[29] ورود وي به رانگون مصادف بود با ماه محرم، به همين خاطر در دهه اول محرم در تكيه ايرانيان رانگون به منبر رفت و وعظ و تبليغ نمود. با پايان يافتن ايام سوگواري، انجمن ايرانيان از او درخواست نمود كه در حسينه ايرانيان، برنامه سخنراني و تفسير قرآن داشته باشد. اسلامي اين پيشنهاد را پذيرفت و بدينترتيب هفتهاي دو شب برنامه داشت.[30] وي در سال 1314.ش، كه با كشف حجاب مقارن بود، از رانگون به ايران بازگشت.[31] اسلامي از مخالفان سرسخت كشف حجاب بود و با پشتيباني مراجع تقليد سعي نمود مانع شود كه اين قانون اجرا گردد، اما به عللي موفق نشد.[32] او بار ديگر عازم هندوستان شد.[33] و پس از ورود به شهر كلكته، به علت مشكلات خانوادگي، به ايران بازگشت[34] و در درس فلسفه و عرفان آيتالله ميرزا مهدي اصفهاني در مشهد حضور يافت.[35] اسلامي بار ديگر، بنا به دعوت شيعيان رانگون، براي تبليغ و وعظ در ماههاي محرم و صفر عازم آنجا شد و پس از سپري شدن آن ايام مجدداً به ايران بازگشت و در سالهاي بعد نيز اين مسافرت تكرار شد. وي به علت فشار دولت بر روحانيان مشهد در سال 1319.ش به اتفاق خانوادهاش به تهران رفت و در آنجا اقامت گزيد.[36] پس از شهريور 1320.ش، كه فضاي سياسي و فرهنگي مناسبي براي جامعه ايران بهوجود آمد، اسلامي فعاليتهاي فرهنگي خود را شدت بخشيد. او، كه براي ايجاد مركزي فرهنگي ــ مذهبي به منظور تعاليم ديني در تلاش بود، قبل از شروع به فعاليت با علماي نجف، از جمله ميرزا عبدالله تهراني و آيتالله سيد ابوالحسن اصفهاني، مشورت نمود. آنها با پيشنهاد وي موافقت نمودند و قرار شد كه حاج شيخ علي مدرس، به نمايندگي از سوي آيتالله اصفهاني، با اسلامي ارتباط داشته باشد و از هر گونه امداد فكري و امكانات مادي دريغ نورزد. او همچنين با آيتالله قمي مشورت نمود و از سوي آيتالله قمي حجتالاسلام حاج سيد صدرالدين مأمور شد كه به نيابت وي در اجراي اين برنامه مهم او را ياري نمايد.[37]
اسلامي ابتدا فعاليت خود را در منزل فولاد زري آغاز نمود و هفتهاي يك شب جلسهاي از دوستان و آشنايان در منزل وي برگزار ميكرد.[38] با فرا رسيدن ماه رمضان سال 1320.ش، اسلامي مسجد قندي واقع در خيابان شاهپور را براي برگزاري مجالس مذهبي ــ فرهنگي خود انتخاب نمود و اين جلسات در دو نوبت ظهرها، پس از نماز، و شبها، بعد از افطار، برگزار ميشد[39] و بيشتر مباحث وي در خصوص حجاب بود. با پايان يافتن ماه رمضان، به دنبال تقاضاي بانوان بر ادامه جلسه بانوان، اسلامي هفتهاي يكبار، يعني هر سهشنبه، جلسه يادشده را در خانه خود برگزار ميكرد. همزمان با اين جلسات، هر صبح جمعه مجلس تلاوت قرآن براي نوجوانان توسط حاج عبدالحسين يوسفزاده، و جلسه آموزش قرآن در مسجد كوچك خانيآباد توسط محمدرضا رجائي برقرار ميگرديد، بدين ترتيب مركزيتي فراهم آمد كه دامنه فعاليت آن رو به گسترش بود. اين هسته اوليه ابتدا "جامعه پيروان قرآن" ناميده شد، اما پس از اعتراض گروهي از همكاران و دوستان اسلامي مبني بر اينكه مگر ديگران پيرو قرآن نيستند، اسم اين مركز به "جامعه تعليمات اسلامي" تغيير يافت.[40] در 28 رمضان سال 1321.ش، اسلامي يك ساختمان، كه داراي چهار اتاق بود، فراهم آورد و براي اولينبار مدرسهاي مذهبي تشكيل، و در روز عيد فطر همان سال تأسيس آن را اعلام نمود. در خردادماه 1322، جامعه تعليمات اسلامي رسماً به ثبت رسيد. شيخ عباسعلي اسلامي براي آگاهي مردم از اهداف و برنامههاي جامعه تعليمات اسلامي يك نشريه به نام "تعليمات اسلامي" با صاحب امتيازي دكتر مرتضي ملكي منتشر نمود كه البته بعد از ده شماره به علت فوت دكتر ملكي تعطيل شد.[41] اسلامي در مورد اهداف جامعه تعليمات اسلامي ميگويد: جامعه تعليمات اسلامي بر آن بود تا با تأسيس مدارس و مؤسسات آموزشي در سطح گسترده، موجبات برخورداري از آموزشوپرورش اسلامي را براي فرد فرد نوجوانان فراهم آورد تا هيچ عضوي از جامعه كودك و نوجوانان ايراني از فقدان امكانات تعليمي و تربيتي به سوي تباهي نگرايد و روزگار را در بيخبري و جهل به سر نبرد.[42] اسلامي پس از شش سال فعاليت و رهبري كانون يادشده در 1 آبانماه 1328.ش اساسنامه و مرامنامه نهايي جامعه را به تصويب اكثر اعضاي 22 نفره هيأت مديره رساند. بر اساس اين اساسنامه، مركز فعاليت تهران و مدت دوام جامعه تا ظهور حضرت امام زمان قيد شد و همچنين براي تشكيل شعبه جامعه در شهرستانها پيشبيني لازم لحاظ گرديد.[43] اسلامي براي تأسيس شعبه جامعه به اكثر شهرستانهاي ايران مسافرت نمود و اولين شهري كه در اين زمينه مناسب تشخيص داده شد كرمانشاه بود. اين طرح به همت حاج ميرزا علي محدث در سال 1328.ش عملي گرديد.[44] اسلامي در طي فعاليتهاي فرهنگي ــ مذهبي خود، 175 مدرسه، اعم از دبيرستان، دبستان و كودكستان، و همچنين هشتاد مسجد و حسينيه در سراسر كشور ايجاد نمود.[45] او در كنار فعاليتهاي فرهنگي به مبارزه سياسي عليه رژيم پهلوي اهتمام ميورزيد و با فدائيان اسلام و نواب صفوي همكاري ميكرد و در جلسهاي كه در خصوص اعتراض به انتخاب عبدالحسين هژير به نخستوزيري در منزل آيتالله كاشاني برپا شد، در سخنراني خود بهشدت از دولت هژير انتقاد نمود.[46] به دنبال ترور ناموفق شاه در 15 بهمن 1327 در دانشگاه تهران، اسلامي نيز جز افرادي بود كه بازداشت گرديد، اما پس از چندي آزاد شد.[47] وي در همان سال مجدداً به خاطر مبارزه براي آزادي انتخابات دوره شانزدهم مجلس شوراي ملّي دستگير شد.[48] در 17 ارديبهشت 1329 كه جنازه رضاشاه به ايران انتقال داده شد، اسلامي در سخنراني خود از رضاشاه و اقدامات او به شدت انتقاد كرد.[49] همچنين وي در مبارزات ملي شدن صنعت نفت از جمله روحانيان فعالي بود كه در اين زمينه به شدت فعاليت مينمود. او به نمايندگي آيتالله كاشاني طي سالهاي 1330ــ1331 براي آگاه نمودن مردم به شهرستانهاي بسياري چون همدان، آذربايجان و ... مسافرت كرد و مردم را به اتحاد و اتفاق و حمايت از دولت دكتر مصدق و نهضت ملي فراخواند.[50] اسلامي به علت سخنراني عليه دولت و دربار شاهنشاهي در 12 خرداد 1333 بازداشت شد و پس از بازجويي آزاد گرديد. او در تمام سخنرانيهاي خود از نظام آموزش و پرورش و عملكرد دولت رژيم انتقاد ميكرد. اسلامي در كنار فعاليتهاي سياسي به منظور تبليغ و سخنراني به كشورهاي خارجي مسافرت ميكرد؛ چنانكه در بهمنماه 1335 به پاكستان، و در ماه محرم و صفر 1337، بنا به دعوت شيعيان ايراني مقيم كويت، به اين كشور مسافرت كرد.[51] به دنبال فعاليتهاي اسلامي عليه رژيم، ساواك در گزارشي در ارديبهشت 1338 پيشنهاد نمود براي جلوگيري از فعاليتهاي او عليه رژيم، وي دستگير، و به يكي از مناطق دور دست تبعيد شود يا ساير علما و وعاظ عليه او تبليغات نمايند؛ زيرا تهديد و تحبيب در او مؤثر نيست.[52] با اين حال اسلامي تا پيروزي انقلاب اسلامي همچنان به مبارزه عليه رژيم ادامه داد و با امام خميني(ره) ارتباط دائمي و پيوستهاي داشت.
تأسيس جامعه تعليمات اسلامي
فضاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي پس از شهريور 1320 و سقوط ديكتاتوري رضاشاه تأثير بسزايي در تأسيس جامعه تعليمات اسلامي داشت. اين جامعه، همانند ديگر تشكلها و احزاب، توانست از فضاي موجود به خوبي استفاده كند و به عرصه فعاليتهاي فرهنگي ــ سياسي دهه 1320 وارد شود. همچنانكه گذشت، اسلامي مؤسس اين تشكيلات بود. وي در ابتداي دهه 1320 از مشهد به تهران مهاجرت كرد و فضاي مركز را سخت ضد مذهبي يافت. او، كه سالها در هندوستان به تبليغ دين اسلام مشغول بود و از نزديك سلطه انگليسيها بر اين سرزمين و نيز عكسالعمل هندوها و مسلمانان در برابر آنان را مشاهده ميكرد، با عنايت به تجربيات كسبشده درصدد برآمد با كمك برادران ديني خود، در برابر اين وضعيت ايستادگي نمايد؛ زيرا نفوذ عوامل و نيروهاي هوادار دولتهاي خارجي، به ويژه متفقين، در اركان مملكت، اقدامات احزاب و گروهها در قالب چاپ و نشر روزنامه به درج مطالبي عليه اسلام (مانند نشريه "راهنما" اركان حزب توده همدان) همچنين فعاليتهاي عدهاي همچون كسروي، كه بهطور آشكار عليه مقدسات تشيع مطالبي در روزنامه مينوشتند، و تبليغات سياسي و ضد مذهبي حزب توده و ديگر احزاب سياسي از يكسو و برنامههاي رسمي دولت و نهادهاي قانوني از ديگر سو، فضاي حاكم بر مدارس دولتي و دانشگاه تهران را تحت تأثير قرار داده بود. ويژگي مشترك تبليغات و برنامههاي آنها مبارزه با دين و مذهب در قالب شعارهاي سكولار، طرح آرا و انديشههاي مكاتب فكري مغربزمين را راه علاج مشكلات مردم ايران دانستن بود. شيخ عباسعلي اسلامي به خوبي ميدانست كه فقط فعاليت فرهنگي در سطح گسترده و عميق، با پشتيباني مالي بازاريان و خانوادههاي مذهبي و متديّن، ميتواند پاسخ مناسبي در برابر تلاشهاي ضد مذهبي فوق باشد. لذا در ابتداي سال 1322.ش "جمعيت پيروان قرآن" را در تهران تأسيس نمود كه وظيفه آن آموزش قرآن و تعاليم ديني به فرزندان خانوادههاي مذهبي بود. رونق كلاسهاي فوق و استقبال بازاريان از آنها سبب گرديد وي در همين سال امتياز مدرسه ملّي را به دست آورد. در پي اين موفقيت، به عللي كه پيشتر آمد، جمعيت پيروان قرآن به "جامعه تعليمات اسلامي" تغيير نام يافت و فعاليت آن بر تأسيس مدارس ملي يا غير دولتي تمركز يافت. اين كانون در سال 1328.ش رسماً از وزارت فرهنگ مجوز فعاليت گرفت، اما از سال 1322.ش تا تاريخ فوق به طور غير رسمي فعاليت ميكرد.
در اين مدرسه دوره تعليم عقايد، احكام و اخلاق تدريس ميشد و آقايان سيد محمدرضا رجائي، ابوالقاسم ميرزايي و عبدالحسين يوسفزاده اولين مدرسان آن بودند. در كنار برگزاري اين كلاسها، هر هفته يك جلسه خطابه و موعظه برپا ميشد و همچنين جلسه هفتگي عمومي اعضا هر سهشنبه برگزار ميگرديد و بهتدريج مقدمات توسعه كلاسهاي درس در مكانهاي ديگر فراهم گرديد. چنانكه به درخواست آيتالله شيخ محمدتقي آملي، اسلامي كلاسهايي را در مسجد مجد بر پا نمود.[53]
جامعه با كمك مردم توانست "مدرسه دوشيزگان اسلامي" را براي دختران تأسيس كند و همچنين "مدرسه پسرانه جعفري" را در تهران برپا نمايد. اسلامي در مراسم افتتاح اين مدرسه اظهار نمود. "اين مدرسه، مدرسه آشتيكنان علم و دين است." اسلامي براي توسعه مدارس ديني، با همكاري افراد خيري چون حاج ميرزا احمد نادر، حاج ايروني، رضا شاهپوري، رضا جعفري، سيدمحمد حسينيان، حاج قائم الصباح و حاج مقدم، هيأت مديره مالي مدارس جامعه تعليمات اسلامي را تشكيل داد. از نظر مالي، اسلامي از كمكهاي مردمي برخوردار بود؛ چنانكه در مجلسي در منزل ميرزا نادر مبلغ سيزدههزار تومان براي كمك به جامعه جمعآوري شد.[54]
با نگاهي به مقدمه اساسنامه جامعه تعليمات ميتوان به نگرش علمي و عميق اعضاي آن نسبت به تحولات آن روز پي برد؛ چنانكه در مقدمه آمده است: "... هر ملتي بيشتر از علم و دانش بهرهمند باشد سريعتر راه تكامل و ترقي را ميپيمايد و چون اهميت و مقام علم روشن بوده و جاي شك و ترديدي باقي نمانده و دين مقدس اسلام به زبانها و بيانات مختلفي فرا گرفتن علم را بر كليه مسلمانان واجب كرده، لذا ديگر احتياجي به ذكر دليل و بحث بيشتري ندارد، ولي چيزي كه به نظر بسياري از علماي واقعي جهان مهم بوده و قرآن مجيد و پيغمبر اكرم و ائمه اطهار ما بر آن تأكيد بسيار فرمودهاند اين است كه تعليم بدون تربيت و علم بدون اخلاق براي بشر كافي نبوده و جز سيهروزي و بدبختي محصول ديگري نخواهد داشت. بهترين دليل هم وضع حاضر كشور ما ميشود..."[55] اين مطلب به روشني هدف اصلي از تأسيس جامعه تعليمات را نمودار ميسازد. به عبارت بهتر حذف اخلاق و دين از نهاد آموزشي كشور، بهزعم بنيانگذاران جامعه، علت اساسي وضعيت نابساماني كشور است. ازاينرو با گنجانيدن اصول اسلامي در دستور كار و تدوين كتب و جزوات درسي و حاكم ساختن فضاي مذهبي بر مدارس خود، به يكي از اقدامات سياسي در عرصه فرهنگ دست زدند تا خلأ فوق را جبران نمايند. محدوده آموزشي جامعه از كودكستان تا مدارس عاليه را در بر ميگرفت و حتي كلاسهاي اكابر شبانه و روزانه نيز در دستور كار آنان بود. جامعه تعليمات اسلامي را يك هيأتمديره مركزي 22 نفره اداره ميكرد كه دربرگيرنده چهار كميسيون، فرهنگي، مالي، تبليغات و نشريات و سازمان است كه هر كدام آئيننامه خاص خود را دارند. اعضاي هيأت مديره كه متشكل از روحانيان، بازاريان، و معلمان ميبود كه عبارت بودند از: حاج شيخ عباسعلي سبزواري (روحاني)، حاج شيخ نصرتالله شيخالعراقين بيات (روحاني)، شيخ محمد آخوند (روحاني)، حاج عباسقلي بازرگان (بازاري)، ابراهيم نيكسيرت (معلم)، حسينعلي گلشن (معلم)، حاج غلامحسين دليل تهراني (بازاري)، حاج سيد حسن عدناني (بازاري)، ابوالقاسم ميرزايي (بازاري)، حاج محمد جارالهي (بازاري)، سيد حسين ميرخاني (بازاري)، دكتر مرتضي ملكي (معلم)، حاج ناصر عطايي (بازاري)، حاج مصطفي ايرواني (بازاري)، حاج سيد رضا مجد (نماينده مجلس، روزنامهنگار و معلم)، رحيم منصور مويد (بازاري)، حاج عبدالحسين يوسفزاده (بازاري)، حاج عباس نجاتي (بازاري)، حسن مزيني (بازاري و معلم). جامعه طبق گزارش ساواك تا سال 1356، 183 باب مدرسه دولتي داشته و از كمكهاي مالي بازاريان، كسبه و دستهاي از اعضاي سابق جبهه ملي و افراد مذهبي بهرهمند بوده است. در اين گزارش راجع به سطح كيفيت آموزش و شيوه عملكرد آن آمده است كه "اين جامعه توانسته است با استخدام معلمان مجرب، خريد وسايل آزمايشگاهي و كارگاهي و نيز سختگيري زياد، سطح آموزش مدارس خود را به صورت قابل توجهي بالا ببرد، بهطوريكه اكثريت دانشآموزاني كه از اين مدارس فارغالتحصيل ميگردند در آموزش همگاني دانشگاهها پذيرفته ميشوند. در اين مدارس به علت بينيازي از كمكهاي مالي آموزش و پرورش در موارد متعدد، به ويژه ثبت نام دانشآموزان، ضوابط و مقرّرات آموزش و پرورش اجرا نميگردد. و به جاي مسائل ملي و ميهني، برنامههاي ويژه مذهبي اجرا و دانشآموزان را با تعصبات خشك مذهبي پرورش ميدهند. به اين جهت دانشآموزان اين مدارس پيوسته مورد توجه گروههاي برانداز مذهبي بوده و اين گروهها به نحو مطلوبي از تعصبات مذهبي دانشآموزان اين مدارس استفاده ميكنند. سابقه نشان داده است كه عدهاي از اعضاي گروههاي خرابكار را كساني تشكيل دادهاند كه فارغالتحصيل اين مدارس بودهاند. اين مدارس، با وجود مقرّرات خاص جهت ثبت نام و اشكالتراشيهاي متعدد، در اين زمينه، به علت بالا بودن سطح آموزش آنها و تبليغات وسيعي كه از طريق عناصر مذهبي به نفع آنها صورت ميگيرد، با استقبال زيادي از طرف مردم روبهرو شده و طبقات مختلف مردم تا طبقات روشنفكران جهت ثبت نام در اين مدارس به هر وسيلهاي متوسل مي شوند."[56] جامعه در تدوين كتب درسي ديني خود، از روحانيان بنام، همچون دكتر جواد باهنر، بهرهمند بود و با مراجع تقليد ارتباط پيوسته و دائمي داشت؛ چنانكه در مواد 3 و 15 اساسنامه بر تقليد در تمام زمينهها از "اعلم علماي اماميه" تأكيد شده بود و از نظريات آنان در بحث آموزش استفاده ميشد.
شعبه جامعه تعليمات اسلامي در همدان
شيخ عباسعلي اسلامي با تأسيس كانون يادشده به ايجاد مراكز آموزش و تربيتي در تهران و ساير شهرستانها اقدام نمود، از جمله در همدان كه در اين مبحث به عنوان يكي از مصاديق به آن اشاره شده است. شعبه جامعه تعليمات اسلامي همدان را در سال 1326.ش، شيخ علي شمس حائري با كمك و مساعدت اسلامي در همدان تأسيس كرد.[57] در همين سال دبستان علمي كه وابسته به جامعه تعليمات اسلامي بود با صاحبامتيازي و مسئوليت شيخ علي شمس حائري در همدان تأسيس شد. مراسم افتتاح اين دبستان با حضور شيخ عباسعلي اسلامي و روحانيان سرشناس شهر همدان، از جمله آيتالله ملاعلي آخوند همداني، و ساير قشرهاي مردم برگزار گرديد.[58] محل اوليه دبستان علمي در خيابان باباطاهر، پشت مسجد كريميان واقع بود، كه چندان محل مناسبي نبود. اين دبستان داراي شش كلاس درس بود و مدرسان آن عبارت بودند. از سيد صادق حجازي، محمدعلي معيني و سيد باقر ساويزي. [59]
اولين دوره فارغالتحصيلي مؤسسه علمي كه شامل دوازده دانشآموز سال ششم بود كه در سال 1328فارغالتحصيل شدند. هزينه مالي مؤسسه علمي از سوي افراد خيّر و جامعه تعليمات اسلامي مركز تأمين ميگرديد. حتي زماني كه مؤسسه گسترش يافت اين كمك همچنان ادامه يافت. البته روحانيان در تشويق مردم به كمك به اين مؤسسه تأثير زيادي داشتند؛ چنانكه آيتالله نصرالله بنيصدر به همين منظور دعوتنامهاي از طرف خود براي بسياري از متدينان شهر همدان به شرح ذيل ارسال نمود:
"جناب آقاي
پس از ابلاغ سلام، البته اطلاع داريد كه يكي از وظايف مهمه مسلمين در اين دوره توجه به حال نسل جوان و حفظ آنان از فساد روزافزون دنياي امروز اين بهترين راه، بلكه راه منحصربهفرد تأسيس مدارس فرهنگي ــ ديني و آشنا نمودن آنها به تعاليم عاليه اسلامي است. در مركز و اغلب شهرستانها اقدامات مؤثري از طرف متديّنين و مسلمانان غيور در اين زمينه به عمل آمده، بهحمدالله دبستانها و دبيرستانهاي اسلامي مجهز تأسيس گرديده است و جمع كثيري از اطفال مسلمين، كه مردان آينده كشور و نگهدارنده امانت بزرگ قرآن و اسلام ميباشند، ضمن دروس فرهنگي به فرا گرفتن اصول عقايد و اخلاق اسلامي و مباني ديني مشغول هستند. متأسفانه تا به حال در همدان كه يك شهر مذهبي است توجه كاملي به اين امر مهم نشده است، لذا مجلسي در مركز جامعه تعليمات اسلامي با حضور اينجانب در روز شنبه 21 بهمنماه 1346 مطابق با يازدهم ذيقعده الحرام 1387 ساعت چهار بعدازظهر منعقد ميباشد بدين وسيله از جنابعالي تقاضا ميشود كه سر ساعت مقرر در اين جلسه مشورتي شركت فرماييد. اميد است انشاءالله اين اقدام خير توشه با ارزشي در آخرت براي شركتكنندگان در اين مجلس باشد. نصرالله الموسوي بنيصدر"[60]
با وجود معلماني كه در اين مؤسسه مشغول به كار بودند، از آموزش و پرورش معلماني به اين دبستان فرستاده ميشدند، اما در عين حال جامعه سعي بر آن داشت كه معلمان متديّن و مجرب را انتخاب نمايد و به همين خاطر در گزينش آنها دقت لازم را مبذول مينمود.
در اين مدرسه دانشآموزان از كلاس اول تا ششم مشغول تحصيل بودند و بعضي از معلمان و همكاران آن عبارت بودند از: سيد صادق حجازي (ديپلم دانشسراي مقدماتي) كه در كلاس پنجم تدريس ميكرد، علياصغر سپهري (تدريس در كلاس پنجم)، محمدرضا آزاديان (تدريس در كلاس چهارم)، سيد حسن شماعي (تدريس در كلاس دوم) و... . [61]
اگر معلمان و همكاران دبستان مرتكب خلاف و كمكاري ميشدند، به شدت با آنها رفتار ميشد و از ادامه همكاري باز ميماندند.[62] مدرسه، براي تشويق و متنوع كردن برنامههاي آموزشي و تربيتي، دانشآموزان را به مسافرت و گردش به مناطق مختلف ايران، بهويژه اماكن مقدسه ميبرد و از طرف ديگر مدرسه و دفتر مركز از دانشآموزان تقدير ميكرد، آنها را تشويق مينمود و به آنها جوايزي اهدا ميكرد.[63] دانشآموزان اين دبستان در تمام مراسم مذهبي، به ويژه در ماههاي محرم و صفر، شركت ميكردند و با اجراي برنامه، اهداف دبستان و جامعه تعليمات اسلامي را معرفي و مردم را به همكاري تشويق ميكردند.[64] اين مؤسسه علمي روز به روز توسعه يافت و در سال 1333 توانست امتياز دبيرستان علمي را به دست آورد، و طي اطلاعيه اين موضوع را به اطلاع مردم متديّن شهر همدان رساند: "جامعه تعليمات اسلامي كه هدفش بالا بردن سطح افكار عمومي و تعليم معالم عاليه اسلامي و بسط دين و دانش و توسعه اخلاق حسنه و فضيلت است با تفضلات خداوندي، موفق به اخذ امتياز دبيرستان علمي شده و طبق تصميم هيأتمديره و موافقت اداره فرهنگ در نظر دارد كه در سال جاري كلاس اول دبيرستان را افتتاح و يك قدم بزرگ ديگر در راه نيل به هدف عالي خويش بردارد. اينك به اطلاع كليه اهالي متدين و فرهنگدوست ميرساند كه از تاريخ روز شنبه 27 شهريور (از ساعت 8 الي 30/11) دفتر دبيرستان علمي براي نامنويسي داوطلبين آماده است و اهالي محترم ميتوانند با استفاده از اين فرصت گرانبها، در تربيت ديني و اخلاقي اطفال خويش قدم مؤثري بردارند." [65]
مدرسه علمي و دبيرستان يادشده را هيأت مديره اداره ميكرد و تا سال 1333 شيخ علي شمس حائري (زنجاني) مسئوليت آن را بر عهده داشت. در اين سال امتياز مدرسه و دبيرستان به سيد صادق حجازي انتقال يافت و او مسئوليت اين مؤسسه را عهدهدار گرديد.[66] مدرسه اسلامي (علمي)، علاوه بر تشكيلات يادشده، داراي يك انجمنخانه بود كه بعدازظهر هر جمعه تشكيل جلسه ميداد. در آن جلسات مسائل مدرسه بررسي ميشد و گاهي مجالسي با شركت اولياي دانشآموزان بر پا ميگرديد و با آنان در خصوص امور آموزشي و تربيتي دانشآموزان مشورت ميشد. در اين جلسات دانشآموزان برنامههاي متنوعي اجرا ميكردند.[67] اين مدرسه، كه امروزه بهنام مجتمع آموزشي علمي اسلامي معروف است، چنان فعاليت چشمگيري داشت كه شخصيتهاي متعدد روحاني و فرهنگي از آن بازديد، و تقدير كردند. در ذيل به چند مورد از يادداشتهاي اين افراد اشاره شده است:
"بسم الله الرحمن الرحيم. به طور مسلم يكي از بزرگترين تعليمات بني اكرم تشويقي است كه از طرف آن حضرت و ائمه اطهار(ع) درباره طلب علم و تحصيل كمال بهدست آمده است، بهطوريكه در نظر اسلام، تمام مجالس بايد مجلس علم و فرهنگ باشد، ولي اين نكته مسلم است كه علم بايد توأم با ايمان و تعليم و تربيت باشد. اولين اصل كه در دانش لازم است ايمان به خدا و تعليمات روحاني است ... . به همت شريعتمدار حاج شيخ علي زنجاني و جمعي از تجار متديّن، آموزشگاهي به نام دبستان علميه همدان تشكيل شده كه در عين تدريس برنامه فرهنگ تعليمات اسلامي آموخته ميشود. سهشنبه 16/3/1329 مطابق با 19 شعبان، محمدتقي فلسفي واعظ." [68]
در يادداشت ديگري از آيتالله بنيصدر آمده است:
"بسم الله الرحمن الرحيم. مؤسسه مباركه دبستان علميه، كه با سعي و كوشش برادران ديني همداني و بالخصوص با اهتمام ...جناب مستطاب حاج شيخ علي زنجاني دامت افاضاته تأسيس شده است، از بهترين خدمتي است كه در راه تربيت اخلاقي و تعليمات ديني اطفال مسلمين انجام شده است. توفيق و دوام تأييد كاركنان آن مؤسسه را از خالق متعال مسئلت ميدارد. حقير نيز برگ سبزي (1200 تومان) براي خريد و تعمير جهت دبستان تقديم نموده است. توفيق داشته باشم بعداً نيز آنچه بتوانم در اين قدم خير با برادران مزبور شركت نمايم. شعبان 1369، نصرالله الموسوي بنيصدر." [69]
فعاليت علمي و ديني مدرسه چنان كيفيت و اعتباري داشت كه رئيس فرهنگ وقت همدان در بازديد از مدرسه نوشت:
"دبستان علمي، كه امروزه (5 مهر 1331.ش) بازديد شد، از هر حيث شايسته تمجيد است. دانشآموزاني كه با اصول مقدسه اسلامي در اين دبستان تعليم ميگيرند و تربيت ميبينند بلا شك گرانبهاترين هدايايي هستند كه اين جامعه در آينده تقديم مملكت ميكند. رسيده و پيداست با راهنماييها و كوششهاي مداوم و خستگيناپذير حجتالاسلام جناب آقاي شمس حائري روزبهروز اين جامعه به پيشرفتهاي شايان نائل آيد." [70]
جامعه تعليمات اسلامي شعبه همدان، علاوه بر تأسيس دبستان علمي، با برپايي مجالس و اعياد مذهبي به نشر فرهنگ اسلامي و مقابله با فرهنگ قالبي و ديكتهشده رژيم اقدام نمود. جامعه با اين اقدام در واقع نوعي موضعگيري در مقابل جشنهايي داشت كه نهادهاي دولتي به مناسبتهاي مختلف برگزار ميكردند. مؤسسه به مناسبت مبعث پيامبر(ص) اسلام، هر ساله، جشن باشكوهي برگزار مينمود و با ارسال دعوتنامه، مردم را به شركت در اين جشن فرا ميخواند. در يكي از اين دعوتنامهها كه مزين به پرچم ايران و شعار "لااله الا الله" بود، چنين آمده است:
"بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين. چون روز 27 رجب مصادف با روز مبعث پيشواي بزرگ اسلام حضرت خاتمالنبيين(ص) ميباشد، مجلس جشن باشكوهي از طرف مؤسسه علمي با حضور عدهاي از رجال و سخنوران نامي كشور در باغچه آقاي موسوي (جنب شهرداري) از ساعت سه بعدازظهر داير است. از آن سرور محترم استدعا دارد كه با تشريففرمايي خود در اين مجلس، مؤسسين و كاركنان اين مؤسسه را قرين افتخار نموده و براي تعظيم شعائر مذهبي از حضور در اين جشن خودداري نفرماييد. با تقديم احترامات فائقه از طرف هيأت مؤسسين (مؤسسه علمي همدان) علي نجفي زنجاني." [71]
بدين ترتيب جامعه، با برپايي جشنهاي مذهبي، و سخنرانيهاي وعاظ بنام در مراسمها، گرايش و جذب مردم به همكاري با جامعه و گسترش تعاليم اسلامي را باعث ميشد و از طرف ديگر با احداث مدارس علمي اسلامي به تربيت نسل نوجوان و جوان جامعه اقدام ميكرد تا نونهالان آن روز، جوانان برومند فردايي باشند كه حماسه 15 خرداد را بهوجود آوردند و تداومبخش نهضت اسلامي مردم ايران گشتند. اين اقدامات درحالي انجام ميشد كه رژيم با تأسيس نهادها، كانونها و سازمانهاي جديد با عناوين مختلف سعي ميكرد قشرهاي مختلف جامعه، بهويژه جوانان، را جذب و سرگرم نمايد.
حاصل سخن
مدارس و دبيرستانها در دوره دوم پهلوي، به دو صورت رسمي (دولتي) و غير رسمي(غير دولتي) فعاليت ميكردند و مدارس جامعه تعليمات اسلامي در زمره مدارس غير رسمي به شمار ميرفت. به دليل ماهيت ديني جامعه تعليمات اسلامي، فعاليتهاي آن عكسالعملي در برابر سياستهاي ضد ديني رژيم پهلوي تلقي ميگرديد. هر معلمي در اين مدرسه امكان تدريس نمييافت، آنها فقط از طريق گزينش و تأييد صلاحيتهاي مذهبي، ميتوانستند در اين مدرسه تدريس كنند. عدهاي از آنان، همچون جواد قائمي، حسن معصومي و سيدصادق حجازي با مرحوم شهيد آيتالله مدني در مبارزه عليه رژيم پهلوي همكاري ميكردند و جلسات دانشآموزي و دانشجويي برپا ميساختند. آنها همچنين با فرهنگيان مبارز ديگري چون حسن مشتاق، عليآقا محمدي، محمود آزاديان و ... نيز ارتباط داشتند. اين معلمان در روشنگري دانشآموزان، بهويژه آشنايي آنها با فعاليتهاي چپگرايان، مؤثر بودند.
در اين مؤسسه تصوير و عكسي از شاه ديده نميشد و دانشآموزان نه تنها با سازمان پيشاهنگي همكاري نميكردند، بلكه نوع آموزش آنان در تقابل با فعاليتهاي تخريبي مراكزي چون كانون جوانان بود.
براساس اسناد ساواك، گروههاي مبارز مذهبي، بيشترين اعضاي خود را از ميان دانشآموختگان همين مؤسسه جذب ميكردند. ازاينرو به دليل فعاليتهاي اين مؤسسه مدير آن سيد صادق حجازي، در سال 1349 براي يك سال و نيم به ايرانشهر تبعيد شد.[72] به همين دلايل، ساواك و ديگر سازمانهاي امنيتي اين مركز فرهنگي را يكي از پايگاههاي مخالف دولت به حساب ميآوردند؛ چنانكه گذشت، در گزارشهاي ساواك بهوضوح به اين موضوع اشاره شده بود. به همين دليل رژيم پهلوي در اوايل دهه 1350 بر نظارت و سختگيري خود بر مدارس جامعه تعليمات اسلامي افزود و حتي با مطرح كردن لايحه آموزش رايگان درصدد برآمد آن را تعطيل نمايد. همچنين با سياست رفع اجباري حجاب از دبيرستانها هيأتمديره جامعه تعليمات را در شرايط بحراني قرار داد و در سال 1353 با تصويب قانون آموزش رايگان تمام مدارس ابتدايي و راهنمايي جامعه تعليمات را تحت كنترل خود درآورد و به اين ترتيب ضربه سنگيني بر اين مركز فرهنگي وارد ساخت، اما دبيرستانهاي آن تا پيروزي انقلاب به حيات خود ادامه دادند. پس از پيروزي انقلاب و بعد از تصويب قانون مدارس غيرانتفاعي، جامعه تعليمات مدارس مقطع ابتدايي و راهنمايي خود را مجدداً به دست آورد.
تأسيس جامعه تعليمات اسلامي پاسخي بود به نيازهاي معنوي خانوادهها و قشرهاي مذهبي بهوجود آموزشوپرورش با خصوصيات اسلامي كه از طريق آن، ضمن صيانت از آموزههاي ديني خود، در مقابل فعاليتهاي مكاتب غيرديني ايستادگي نمايند. اتحاد و پيوند بازاريان، علما و فرهنگيان، علت اساسي موفقيت اين مركز فرهنگي بود و اين مؤسسه نشان داد تلفيق دين و دانش، تعليم و تربيت و در يك كلمه فرهنگ و آموزش اسلامي مقولهاي شعاري و تبليغاتي نيست و الگوي موفق از آموزشوپرورش اسلامي ارائه داد. اين مؤسسه با استقبال گسترده مردم روبهرو بود و هزينه مالي آن به وسيله بازاريان، فرهنگيان و جامعه متديّنان تهران و شهرستانها تأمين ميشد.
پي نوشتها
--------------------------------------------------------------------------------
* كارشناس ارشد تاريخ.
[1] ــ عيسي صديق، تاريخ فرهنگ ايران از آغاز تا زمان حاضر، تهران، دانشگاه تهران، 1354، ص360
[2] ــ رك: حسين محبوبي اردكاني، تاريخ موسسات جديد تهران در ايران، ج 1، تهران، دانشگاه تهران، 1370
[3] ــ عليمحمد الماسي، تاريخ آموزش و پرورش اسلام، تهران، نشر دانشآموز، 1371، ص434
[4] ــ حسين محبوبي اردكاني، همان، صص 370 ــ 368
[5] ــ عيسي صديق، همان، ص360
[6] ــ منصور صفتگل، "تاريخ نويني"، دانشگاه انقلاب، ش112 (پاييز 1378)، ص158
[7] ــ عيسي صديق، همان، ص370
[8] ــ عباسعلي اسلامي، طلايهدار فرهنگ اسلامي در عصر اختناق، تهران، كتابخانه بزرگ اسلامي، 1374، ص8
[9] ــ همان، ص17
[10] ــ عباسعلي اسلامي، دو از ياد رفته (بحثي در امر به معروف و نهي از منكر)، ج2، تهران، روزبه، 1355، ص9
[11] ــ همان، ص11
[12] ــ همان، ص19
[13] ــ عباسعلي اسلامي، طلايهدار فرهنگ اسلامي در عصر اختناق، همان، ص20
[14] ــ "درگذشت خطيب پرتلاش و حركتآفرين" مجله درسهايي از مكتب اسلام، س25، ش3 (رمضان 1405)، ص65
[15] ــ عباسعلي اسلامي، طلايهدار فرهنگي اسلامي در عصر اختناق، همان، ص19
[16] ــ همان، ص20
[17] ــ عباسعلي اسلامي، دو از ياد رفته، ج2، همان، ص10
[18] ــ عباسعلي اسلامي، طلايهدار فرهنگ اسلامي در عصر اختناق، همان، ص49
[19] ــ همان، ص113
[20] ــ همان، ص115
[21] ــ همان، ص120
[22] ــ همان، ص112
[23] ــ همان، ص124
[24] ــ همان، صص141ــ137
[25] ــ همان، ص157
[26] ــ عباسعلي اسلامي، دو از ياد رفته، ج2، همان، ص16
[27] ــ عباسعلي اسلامي، طلايهدار فرهنگ اسلامي در عصر اختناق، همان، ص158
[28] ــ همان، ص165
[29] ــ عباسعلي اسلامي، دو از ياد رفته، ج2، همان، ص17
[30] ــ عباسعلي اسلامي، طلايهدار فرهنگ اسلامي در عصر اختناق، همان، ص179
[31] ــ همان، ص262
[32] ــ عباسعلي اسلامي، دو از ياد رفته، ج2، همان، ص19
[33] ــ عباسعلي اسلامي، طلايهدار فرهنگ در عصر اختناق، همان، ص279
[34] ــ همان، ص289
[35] ــ همان، ص292
[36] ــ همان، ص313
[37] ــ همان، ص164
[38] ــ عباسعلي اسلامي، دو از ياد رفته، ج2، همان، ص22
[39] ــ عباسعلي اسلامي، طلايهدار فرهنگ در عصر اختناق، همان، ص320
[40] ــ همان، ص321
[41] ــ همان، ص435
[42] ــ همان، ص405
[43] ــ اساسنامه و مرامنامه جامعه تعليمات اسلامي، تهران، آرشيو دفتر مركزي جامعه تعليمات اسلامي، ص18
[44] ــ عباسعلي اسلامي، طلايهدار فرهنگ در عصر اختناق، همان، ص458
[45] ــ "درگذشت خطيب پرتلاش و حركتآفرين"، همان، ص66
[46] ــ گزارشهاي محرمانه شهر�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 652]
صفحات پیشنهادی
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت خبرگزاري فارس: تغيير تدريجي بستر تعليم و تربيت و ظهور آن در قالب نهادي بهنام آموزش و پرورش كه ...
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت خبرگزاري فارس: تغيير تدريجي بستر تعليم و تربيت و ظهور آن در قالب نهادي بهنام آموزش و پرورش كه ...
دوره آموزشی تربیت مدرس عقاید دینی
معماري دانشگاه تربيت مدرس تهران/ کارشناسي ارشد رشته معماري دانشگاه تربيت ... نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت نويسنده: ابوالفتح ...
معماري دانشگاه تربيت مدرس تهران/ کارشناسي ارشد رشته معماري دانشگاه تربيت ... نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت نويسنده: ابوالفتح ...
تربيت سياسي نسل نو بر اساس قرآن (1)
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت خبرگزاري فارس: تغيير ... در تحولات اجتماعي، فرهنگي و سياسي يك جامعه و كشور هميشه جايگاه كانونهاي .
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت خبرگزاري فارس: تغيير ... در تحولات اجتماعي، فرهنگي و سياسي يك جامعه و كشور هميشه جايگاه كانونهاي .
تعاليم و زندگي نامه اساتيد باطني
با درشكه به سمت "چاندى چاك" كه يك مركز تجارى بود، حركت كرديم. ماهها پول نهارمان را براى .... نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت ... . سینما ...
با درشكه به سمت "چاندى چاك" كه يك مركز تجارى بود، حركت كرديم. ماهها پول نهارمان را براى .... نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت ... . سینما ...
آموزش و پرورش نهاد اصلي تعليم و تربيت در جامعه است
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت در اين مقاله به نمونهاي از اين حساسيتها توجه شده است. تغيير تدريجي بستر تعليم و تربيت و ظهور آن در ...
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت در اين مقاله به نمونهاي از اين حساسيتها توجه شده است. تغيير تدريجي بستر تعليم و تربيت و ظهور آن در ...
استاد مدارس علميه خواهران از طريق مركز تربيت مدرس تامين مي شود
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت پاسخ داده شود و به يكي از شعبههاي آن در شهرستانها به عنوان مصداق اشاره گردد و در پي آن ... آورده شود، البته ...
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت پاسخ داده شود و به يكي از شعبههاي آن در شهرستانها به عنوان مصداق اشاره گردد و در پي آن ... آورده شود، البته ...
برگزاری همزمان دو نماز جماعت در ساختمان یک نهاد
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت خبرگزاري فارس: تغيير تدريجي بستر تعليم و تربيت و ظهور آن در قالب نهادي بهنام ... در تحولات ...
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت خبرگزاري فارس: تغيير تدريجي بستر تعليم و تربيت و ظهور آن در قالب نهادي بهنام ... در تحولات ...
آخوند ملا عليمحمد اصفهاني
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت ... تحصيلات حوزوي خود، راهي مشهد شد و در محضر حاج ملا هاشم سبزواري، حاج كربلايي و ... [19] به همين خاطر ...
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت ... تحصيلات حوزوي خود، راهي مشهد شد و در محضر حاج ملا هاشم سبزواري، حاج كربلايي و ... [19] به همين خاطر ...
10 موسسه قرآني آذربايجان غربي در سال جاري مجوز فعاليت مي ...
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت ق نخستين مدرسه امريكايي در اروميه و دو سال بعد نخستين مدرسه دخترانه امريكايي در همان شهر بهوجود آمد.
نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت ق نخستين مدرسه امريكايي در اروميه و دو سال بعد نخستين مدرسه دخترانه امريكايي در همان شهر بهوجود آمد.
مسجد، كانون نشر افكار و معارف اسلامی محسوب میشود
ترتیب شهر کوفه از بهترین مراکز نقل حدیث و کانون نشر معارف اسلامی گردید و ... نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت و آيا اين كانون در ايجاد ...
ترتیب شهر کوفه از بهترین مراکز نقل حدیث و کانون نشر معارف اسلامی گردید و ... نويسنده: ابوالفتح مؤمن حركتي نو در نظاممندي تعليم و تربيت و آيا اين كانون در ايجاد ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها