تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر جوان مؤمنى كه در جوانى قرآن تلاوت كند، قرآن با گوشت و خونش مى آميزد و خداوند ع...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845610554




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقش آيه الله ميرزا صادق آقا مجتهد تبريزي در نهضت مشروطه


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقش آيه الله ميرزا صادق آقا مجتهد تبريزي در نهضت مشروطه
نقش آيه الله ميرزا صادق آقا مجتهد تبريزي در نهضت مشروطه نويسنده: سيد ابراهيم سيد علوي چکيدهآيه الله ميرزا صادق آقا مجتهد تبريزي فقيهي فرزانه، جهادگر، مرد دانش و بينش، داراي روح خدمت گزاري در زمينه هاي سياست، اقتصاد و اجتماع، و از چهره هاي نادر عصر مشروطيت است. به اعتراف شهيد ثقه الاسلام و علامه اميني، او از سياسي کاري هاي آلوده کننده به دور و در عين حال، در نهضت عدالت خواهي پيشگام، و در مخالفت با مشروطه ي غربي و مبارزه با حاکميت سکولاريسم، دين ستيزي و اسلام زدايي در عصر پهلوي اول، پيشرو بود. برخي او را به همين سبب، مخالف مشروطه و طرفدار محمد علي شاه قلمداد کرده اند و برخي کوشيدند ميان او و ديگر عالمان وقت تفرقه بيفکنند و در نهايت، نقشه ي ترور او را کشيدند، ولي خدا او را نگاه داشت و در بحران مشروطه، در حالي که بسياري از معروفان و حتي شخص شاه قاجار به سفارت خانه ها و کنسولگري هاي بيگانگان پناهنده شدند، خانه ي او با پرچمي سفيد بر فراز آن، پناهگاه مسلمانان مظلوم بود.کليد واژه ها: مشروطه، مشروطه ي مشروعه، مشروطه خواهان، مخالفان مشروطه، مشروطه ي بريتانيايي.پيش درآمدحوادث و رخدادهاي سياسي- اجتماعي «مشروطه» در اواخر سلطنت قاجاريه در ايران از ابعاد گوناگون قابل بررسي است. در اصل تعريف «مشروطه» ديدگاه هاي متفاوتي وجود دارد؛ چنان که موافقت و يا مخالفت با آن، علل و اسبابي دارد که در مطاوي کتب تاريخ مشروطه از زبان گروه ها، انعکاس يافته است.اصولا انديشه هاي غربي- اروپايي و پيدايش عناصر پشت به اسلام کرده و غربگرا، (1) تحولات تاريخي ناشي از اختلاط ملل، گرايش هاي ملي، آگاهي هاي سياسي، اجتماعي و نفوذ عقايد اسلامي و بيدارگري رهبران روحاني و رجال ديني و چندين عامل ديگر را مي توان در موضع گيري هاي مثبت و يا منفي در حوادث مشروطه مؤثر دانست، اما به ويژه عامل اخير يعني نقش رهبري روحانيت روشنگر و خط دهنده بود.(2)از سوي ديگر، خودکامگي شاهان، ظلم و تعدي افراد متنفذ درباري و وابسته به خانواده هاي سلطنتي و دست اندازي به مال و جان و آبروي مردم، عرصه ي زندگاني را براي ايشان، تنگ کرده و همه را به ستوه آورده است و زمان را آبستن حوادث جدي گردانيده بود.علاوه بر اين، انسان طبعا و بر فطرت سليم خود، به نظم و قانون تمايل دارد و از هرج و مرج و آنارشيسم، بيزار و از هر مستبد و فاشيستي متنفر است. همه ي صاحبان خرد و انديشه حق وجود حکومت، قانون و قانون گذاري را- في الجمله- براي هر جامعه ضروري مي دانند و عمدتا آن را ناشي از اراده ي ملي و متعلق به مردم مي دانند. البته در جامعه ي مسلمانان، قوانين الهي و احکام بنيادين اسلام مبناي شکل گيري قوانين عرفي شناخته مي شود و چگونگي تغيير در قوانين (عرفي) بر مبناي قوانين شرعي در موقعيت هايي اجتناب ناپذير است.اتفاقات و حوادث تاريخ مشروطه، در واقع چالش و رقابت ميان دو تفکر ديني و سکولار براي شکل دهي به نظام اجتماعي است و تدوين قوانين اين نظام بر دو مبناي ديني و سکولار.به هر حال، عوامل بسياري در پيدايش نهضت مشروطه نقشي داشته است: نفوذ فرنگيان(3) و سرازير شدن افکار اروپايي و فهم ناصحيح از نوگرايي و تفسير به دور از حقيقت تجدد ديني و ... را مي توان از انگيزه ها و يا پيامدهاي پديده ي مشروطه و جريان هاي جانبي آن تلقي کرد.شخصيت و خاندانآيه الله ميرزا صادق آقا(49) از چهره هاي روحاني و تشيع در عصر مشروطه ، نوه ي مولي محمد علي قره داغي،(5) در سال 1274ق(6) درتبريز زاده شد و در سال 1351ق در حالي که از وطنش تبعيد شده بود، در شهر قم وفات يافت. آقا ميرزا صادق پس از گذراندن دوران کودکي و بعد از تحصيلات مقدماتي در تبريز، در عنفوان جواني(7) به همراه برادر بزرگ ترش حاجي ميرزا محسن آقا مجتهد به حوزه ي علميه ي نجف اشرف عزيمت کرد و در جلسات درس آقايان مولي محمد فاضل ايرواني، شيخ حسن مامقاني، فاضل شربياني و شيخ هادي تهراني، و در حوزه ي کربلا، نزد مولي حسين اردکاني، حضور يافت و از خرمن دانش آنان بهره ها برد. او ارشد شاگردان آقا شيخ هادي تهراني بود که در علم اصول فقه مشرب خاصي داشت.(8)آقا ميرزا صادق پس از وصول به قله ي بلند اجتهاد و فقاهت، طي24 سال اقامت در اعتاب مقدسه، خود صاحب کرسي تدريس و افادت شد و به افاضه مي پرداخت. سرانجام، در سال 1312ق(9) به زادگاهش تبريز بازگشت (10) و در آنجا به تدريس خارج فقه و اصول (11) و امامت(12) و رتق و فتق امور مرجعيت ديني و هدايتي جامعه ي مسلمان اشتغال ورزيد.(13) نياي او مرحوم ميرزا محمد علي قره داغي، بزرگ خاندان (14) و از رجال عصر ناصري و خود دانشمند و صاحب اثر بود. پسر او آقاميرزا محمد معروف به «بالا مجتهد» (مجتهد کوچک) نيز مردي دانشمند و فرهيخته (15) بود و داراي فرزندان متعدد (16) و هر کدام داراي وجهه ي ديني و اجتماعي بودند. اما آقاميرزا صادق در اين ميان، خوش درخشيده و سرآمد همگان گشت.از نظر علامه عبدالحسين اميني، او از چهره هاي درخشان تشيع و از پيشوايان مبرز و مرجع تقليد در آذربايجان بود و سال هاي دراز، زعامت ديني بر عهده داشت و جز تدبير در امور، عدالت در قضا و داوري، ثبات و استواري رأي و ثقافت و فرهنگ و اصلاحگري، چيزي ديگر در برنامه ي او نيست. او نسبت به رخدادهاي ناگوار روزگار، بي اعتنا و در مصايب و دگرگوني هاي عصر، بردبار بود و در مبارزه با کفر و الحاد دمي نمي آسود. او فراخوان به اسلام، پرچمدار اصلاح و داراي بيان نافذ و پندهاي حکمت آموز بود.(17)به نوشته ي مخبرالسلطنه، در حل مشکل مالي ارامنه ي اردوباد، که به تبريز آمده بودند، مواعظ گيرا و سخنان برانگيزاننده ي او، که عاطفه ها و احساسات را برانگيخته بود، مؤثر افتاد و پول هنگفتي فراهم آمد و بدان وسيله، کارسازي شد، به گونه اي که از عهده ي دولت، چنان کاري برنمي آمد.(18)از ديد مرحوم ثقه الاسلام تبريزي، او فقيهي اصولي، محققي فرزانه، مردي زاهد، عابد، کم حرف و مايل به انزوا و داراي تأليفات نيکو بود.(19)کاظميني او را از مراجع اماميه در عصر خود مي داند که دامنه ي نفوذ و رياستش بسيار گسترده بوده و در انقلاب مشهور (جريان کشف حجاب)، که در آذربايجان رخ داد، دولت او را از وطنش تبعيد و از زادگاهش دور کرد.(20)از نظرگاه مهدي مجتهدي، آقاميرزا صادق آقا از قيافه هاي قابل مطالعه ي آذربايجان در عصر مشروطيت است. وي بر حوزه ي روحانيت آذربايجان، تأثير فراوان گذارده است.(21) نهايت آنکه آقاميرزا صادق مجتهد از فقهاي مخالف مشروطه (کنستي توسيون) بود، هر چند آغاز نهضت و قيام بر ضد استبداد و براي استقرار عدالت، پيش گام بود.دانش و بينشآقا ميرزا صادق آقا در فقاهت و اجتهاد و قدرت انديشه و خردوزي، به درجه اي رسيده بود که حتي در مباني حقوق، از او به عنوان صاحب نظر برتر ياد شده و افکار بلندش در مقايسه با تفکرات و آراء پيشروترين حقوق دانان فرانسه، برتر شناخته شده است و بدين روي، مي بينيم او در ميان استادان دانشگاهي غيرحوزوي نيز مقبوليت علمي داشته است.(22)او علاوه بر پارسايي و دانش وسيعش، عالم به زمان و فقيهي سياسي- مذهبي بود که در عصر سلطنت مشروطه ي پهلوي و پيش تر در دوران سلطنت استبدادي قاجار، در صحنه ي سياست و اجتماع حضور داشته و همواره با دانش سرشار و آگاهي جهاني از ارزش ها، مرزباني مي کرد.از مجموع نوشته هاي تراجم نگاران و گزارشگران تاريخ مشروطه، چه موافق و چه مخالف، برمي آيد که او داراي وجهه ي مردمي و انساني محبوب بوده است، اگرچه گاهي با کلمه هاي موهن و عبارت هاي گزنده، او را منفي باف و گوشه گير قلمداد کرده اند؛(23) همچنان که برخي قلم به دستان عصر ستم شاهي پهلوي احيانا از روي ترس و وحشت و تحت حاکميت جور و اختناق و فقدان آزادي، و عده اي از روي تملق و چاپلوسي و خود شيريني، او را بايکوت کرده، نام و نشان و خدمات او را از دائره المعارف ها و فرهنگ نامه ها حذف نموده و برخي هم مغرضانه درباره اش نکاتي نوشته اند. حتي برخي تجددگرايان افراطي و غرب زده هاي هويت باخته، که در زمان پهلوي ها، تحرک و جولان بيشتري داشتند، وجود او را برنتافتند و به نوعي تحجر و جمود متهم ساختند که اسناد موجود، جملگي گواه نادرستي چنان انگاره هايي است.(24)مهدي مجتهدي، محبوبيت آقاميرزا صادق آقا را در ميان مردم، در گريز از «کارهاي مثبت» و عدم همکاري با دولت قلمداد کرده است.(25) اما داوري در چنين امري، با مطالعه ي تاريخ قبل و بعد از مشروطه و بررسي اوضاع پيش آمده ي ديني عصر پهلوي، چندان مشکل نيست. وانگهي، تبيين چنان کلامي موقوف بر اين است که بدانيم آقايان کار مثبت و يا منفي را چه مي دانند، و معيار خوب و بد در نظرشان چيست.خدمات سياسي- اقتصاديدر اين باره، علاوه بر آنچه مخبر السلطنه هدايت، والي وقت آذربايجان، گفته،(26) کسروي نيز نکاتي ذکر کرده و سندي گويا در آن زمينه ارائه نموده است که طي آن، آقاميرزا صادق مجتهد از بنيان گذاران «بانک ملي» با اهداف سياسي، ملي و مردمي بوده است. نص گفتار او چنين است:اين بود روز آدينه هشتم آذر (13 شوال) در خانه حاجي مهدي آقا با بودن مجتهد و ثقه الاسلام و ميرزا صادق آقا و حاجي ميرزا محسن و حاجي سيد المحققين و دسته اي از بازرگانان و ديگران نشستي برپا نمودند و زمينه را به گفت و گو گذاردند و پس از سخناني، چنين نهادند که با بنيادگذاردن «بانک ملي» همراهي نمايد و در اينجا هم پول هايي گرد آوردند، ولي با دادن وام به دولت، که بيشتر آن به کيسه ي بدخواهان توده خواستي رفت، همداستان نباشند و در اين باره دو تلگراف يکي با دستينه ي علما و ديگري با دستينه ي بازرگانان به تهران فرستادند ... . (27)از گزارش کسروي چنين برمي آيد که آقاميرزا صادق آقا با يکي از رجال مشروطه خواه، يعني حاجي مهدي کوزه کناني، که خانه ي او اکنون خانه ي مشروطيت و مورد بازديد سياحان داخلي و خارجي است، کمال همکاري داشته و در بنيان گذاري «بانک ملي» به سود مردم و براي کمک به انقلاب عدالت خواهي و ضد استبداد، پيش گام بوده است، اما متأسفانه از تلگرافي که کسروي اشاره کرده است، به تلگراف علما و آقاميرزا صادق وقوف نيافتيم. کسروي هم آن را نياورده، فقط تلگراف بازرگان را ذکر کرده است. مضمون آن تلگراف، که حتما مورد تأييد علماي حاضر در آن نشست بوده است، همسويي هاي انقلابي را نشان مي دهد.در آن تلگراف، که حاکي از درايت و آزادگي است و قطعا با مشورت علماي حاضر تنظيم و به وکلاي مجلس ارسال شده، چند نکته ي مهم آمده است:1. تأسيس بانک ملي براي خلاصي از استقراض خارجي؛2. اصلاح بودجه ي کشور و جلوگيري از اختلاس و خيانت تا در آتيه، نيازي به استقراض خارجي نباشد.3. در صورت احتياج به چنين استقراض، امناي دولت، که از متمول ترين و ثروتمندترين اهالي ايران هستند و آن همه از ثروت را در سايه ي دولت از ممرهاي مخصوص تحصيل کرده اند، مجانا بپردازند، بلکه اضعاف آن را تقديم نمايند تا چه رسد به قرض. اما آنان( علما و بازرگانان معتمد) استقراض از خارجه را به هيچ وجه تصويب نکرده و به آن رضايت نداده اند. (28)اما آيا تأسيس «بانک ملي» در آن روزگار و تأمين سرمايه ي اوليه آن، آن هم در يک مجلس و توسط چند تن از بازگانان و کسبه ي مسلمان و مورد اعتماد علما و مردم و مخالفت شديد با استقراض خارجي و پول در اختيار دولت نگذاشتن، همگي نشانه هايي از وجهه ي مردمي و نفوذ معنوي و روي برنتافتن به سلطه ي اجنبي آقاميرزا صادق و همرزمان او نيست؟ و آيا چنين شخصي را مي توان به هواداري از استبداد محمدعلي شاه و امثال او متهم کرد؟!دکتر محمود انگجي، پسر آيه الله سيد ابوالحسن انگجي، هم تبعيدي آقا ميرزا صادق آقا، که هنگام تبعيد به کردستان در حضور پدر بوده است، مي گفت:عده اي از تجار و محترمين، به ديدار ايشان آمدند، ليکن آقا ميرزا صادق آقا حاضر به ملاقات نشد. به حضور پدر من آمدند و ضمنا مبلغ دويست هزار تومان، که آن وقت مبلغ زيادي بود، به پدرم دادند که آن را به ميرزا صادق آقا برساند و پدرم پذيرفت.(29)آقاميرزا صادق راستي اسوه ي زهد و پارسايي بود و خانواده و فرزندانش نيز راه پدر را مي رفتند. وي اگر وجوهي به دستش مي رسيد در راه مردم و خدمات ديني و انسان دوستانه به مصرف مي رسانيد و معروف است که پس از انتقال ايشان به قم، مردم متدين وجوهات شرعي خود را نزد ايشان مي بردند، ولي ايشان نمي پذيرفت و به آيه الله حائري ارجاع مي داد و مي گفت: مسئوليت حوزه با ايشان است.نگارنده در همين زمينه، از آيه الله مرعشي نجفي سؤال کردم، فرمودند: از جمله خدمات آقاي ميرزا صادق آقا در زمان اقامتشان در قم، آن بود که در دوره ي اختناق رضاخاني و ممنوعيت عزاداري براي امام حسين عليه السلام، ايشان در سطح وسيعي هزينه ي قند و شکر و چاي را فراهم مي کردند و به روستاها و آبادي هاي اطراف قم مي فرستادند که مجالس عزاداري داير باشد و تعطيل نگردد.بينش سياسي و آگاهي عميقبه رغم نظر بعضي نويسندگان (مهدي مجتهدي) درباره ي مردان عصر مشروطه از جمله آقاميرزا صادق آقا، ايشان پس از انحلال «اسلاميه» (در تبريز) خود را از تمام جريانات کنار کشيد در هيچ کاري مداخله ننمود. از حکومت و مشروطه و قانون و مجلس و اين قبيل امور اصلا بحث نمي کرد و اگر از اين موضوعات بحث به ميان مي آمد، ناراحت مي شد و همه ي آنها را بد مي دانست.(30)درباره ي انزواي ايشان و سبب آن، سخن به ميان خواهد آمد. ما اکنون بحث در اين است که آيا ايشان سياست هم مي دانست يا نه؟ و اگر آري، به چه معنا و بر چه شاهدي؟امام علي عليه السلام در نکوهش سياست ابليسي و زيرکي مبتني بر دروغ و فجور و نيرنگ، کلامي قانونمند دارد که حد سياست مذموم را روشن و مرز ميان دو گونه انسان و دو نوع عملکرد را تبيين مي نمايد: «و لو لا کراهيه الغدر لکنت من ادهي الناس»؛(31) اگر فريب کاري زشت نبود من زيرک ترين و سياست مدارترين مردم بودم. اگر سخن مجتهدي را خوب تحليل کنيم، به اين معنا مي رسيم که اولا، آقا ميرزا صادق ابتدا در «اسلاميه» حضور پيدا مي کرد وقتي در آنجا غير از کارهاي سياسي و حکومتي و امور جاري مربوط به مشروطه چيز ديگري مطرح نبود، بدين امور مي پرداخت. ثانيا، کنار کشيدن از امور معنايش آن است که نخست وارد بود و دخالت مي کرد. ثالثا- چنان که در بحث بيان اسباب و علل جدا شدن و کنارکشيدن وي توضيح داده خواهد شد- عدم دخالت در امور سياسي، به ويژه پس از استقرار مشروطه و پس از اقدام هاي ضد ديني و ضد ملي، بخصوص در عصر پهلوي، شأن انسان بزرگي همچون آقاميرزا صادق اقتضا مي کرد که از کار کناره بگيرد.درباره ي بينش سياسي و عمق آگاهي ايشان، توجه به دو ماجرا جالب است: ماجراي نخست از سيد حسن تقي زاده نقل شده است؛ کسي که سياسي و مشروطه چي و انگليسي بودن او در تاريخ مشروطه کاملا روشن است. گفته اند: «الفضل ما شهدت به الاعداء»؛ فضيلت آن است که دشمن هم به آن اقرار دارد.آقاي عبدالعلي کارنگ مي نويسد: در منزل آقاي ميرزا جعفر سلطان القرايي بوديم، سخن از رجال و علماي گذشته تبريز مي رفت. آقاي تقي زاده، از مردان بيدار دل و دورانديشي که در صدر مشروطيت در تبريز بودند، يکي نيز مرحوم آقا ميرزا صادق آقا، مجتهد معروف، را نام بردند. پس از جمله هايي معترضه، آن گاه دنبال بحث پيشين را گرفتند و چند دقيقه بعد، باز آمدند سر هوشياري و سرعت انتقال مرحوم ميرزا صادق آقا و گفتند: جمعي از مشروطه خواهان به محضر ايشان رفتند و پرسيدند: آقا شما در مورد مشروطه ي مشروعه چه مي فرماييد؟ پرسيدند: مشروطه ي مشروعه چيست؟جواب دادند: مشروطه ي مشروعه قانوني است که حق مشروع تمام افراد و آحاد رعيت را محفوظ مي دارد و در برابر قانون، سيد قرشي و غلام حبشي يکسان کيفر مي بينند، دست ستم کاران از سر مظلومان کوتاه مي شود و همه ي افراد مملکت از بزرگ ترين مواهب آفرينش يعني آزادي برخوردار مي شوند و ...ميرزا صادق آقا فرمودند: اين حرف ها واقعا خوب است. آيا اين نوع حکومت محصول فکر خود ماست يا ارمغان کشورهاي ديگر است؟گفتند: نه اين فکر نخست در انگلستان پيدا شد و بعد به ساير کشورها راه يافت. قريب پانصد سال است که مردم انگلستان از اين نعمت برخوردارند و به قسمت مهمي از دنيا سيادت و فرمانروايي مي کنند.پرسيدند: ايشان هم اين طرز حکومت را مشروطه ي مشروعه مي گويند؟گفتند: نه، ايشان «کنستي توسيون» مي نامند.فرمودند: حرف هايي که زديد خوب بود، اما اگر چنين حکومتي ايجاد کرديد نام آن را عوض نکنيد. مي ترسم اگر نامش را عوض کنيد خودش هم عوض بشود.(32)ماجراي ديگر: آقاي ميرزا محمود وحدت، يکي از روحانيان و وعاظ تبريز، نقل کرد از پدرش ميرزا ابراهيم و از شخص ديگر به نام محمود شفيق، که من هم در ايام نوجواني، او را ديده بودم او را «خادم العلماء» مي گفتند و بيشتر اوقات در حضور و معيت حاجي ميرزا عبدالله مجتهدي بود، نقل کرد و گفت: پدرم و آقاي شفيق درباره ي تيزهوشي و درايت آقاميرزا صادق مي گفتند: پس از جريان تخريب مشاهد ائمه ي بقيع، در مسجد جامع تبريز مجلسي برگزار شد به عنوان تکريم و تجليل از امامان مظلوم بقيع. آقاي شيخ الاسلام، که سيد غيوري بود و در تشکيل آن جلسه فعال بود، از آقا ميرزا صادق هم دعوت به عمل آورده بود، اما ايشان خيلي تمايل نشان نمي داد. سرانجام، او به خانه ي آقاميرزا صادق مي رود و با تندي و عصبانيت ايشان را متقاعد کرده، به مجلس مي آورد. وقتي وارد دالان مسجد جامع يا «طالبيه» مي شوند، آقا وارد مجلس نشده، برمي گردد. آن جلسه برگزار مي شود و آقاي شيخ الاسلام از آقا مي رنجد که چرا نيامد. فرداي آن روز، «گازاته» (روزنامه) به تبريز آمد، ديدند در آن روزنامه نوشته اند مردم تبريز در مسجد جامع گرد آمدند، سلطان احمدشاه را خلع و رضاشاه پهلوي را به سلطنت برگزيدند!آقاي شيخ الاسلام از اين گزارش دروغ ناراحت شده و آن روزنامه را برداشته به خانه ي ميرزا صادق آقا مي آيد. (ظاهرا ايشان پدر خانم آقا بوده است.) آقا قرآن مي خوانده تا نظرشان به شيخ الاسلام مي افتد، قرآن را مي بندد و مي خندد. آقاي شيخ الاسلام مي پرسد اين ماجرا را شما چگونه فهميديد؟ آقا قرآن را باز مي کند و به شيخ الاسلام مي دهد که بخواند. اين آيه را باز کرده بود و يا همان جا را تلاوت مي کرده است (و من يتق الله يجعل له مخرجا) (طلاق:2) و فرمود: من وارد دالان که شدم، چهره هاي ناصالحي ديدم که با اهداف آن مجلس تناسب نداشتند. آقا گفت: من بعضي از اعضاي کنسولگري انگليس را در آنجا حاضر ديدم که تناسب نداشت و لذا، برگشتم.آيا سزاوار است درباره ي چنين مردي هوشمند و ذکي چنان داوري شود که مهدي مجتهدي در کتاب خود ذکر کرده است؛ البته او بر اساس همان تفکر «کار قيصر را به قيصر واگذار» مشي کرده و تز کهنه شده ي «جدايي دين از سياست» را خواسته است پياده کند و بر همان پايه، براي علمايي مثل آقاميرزا صادق نسخه مي پيچد و بر ايشان برنامه تعيين مي کند که- مثلا- مدسه بسازند، مريض خانه درست کنند و خيريه تأسيس نمايند؛(33) يعني بودجه ي مملکت در دست شاهان و عناصر حکومتي باشد و کسي معترض نشود و اگر آنان کشور را فروختند و قراردادهاي ننگين بستند کسي دم نزند؛ آن گونه که در ماجراي «تنباکو» و قراردادهاي مشابه پيش آمد و علما وارد گود سياست شدند و دشمن را پس زدند و دست شاهان مستبد و دولتيان را از بيت المال کشور کوتاه کردند.(34)انزوا در وادي سياستانزواي مطلق و گوشه گيري و دور از مردم زيستن و شرکت نکردن در سود و زيان ديگران چيزي است، و انزواي مثبت و معنادار و عدم شرکت در بازي هاي ابليسي چيزي ديگر.به شهادت تاريخ عصر مشروطه، آقاميرزا صادق آقا پس از پايان تحصيلاتش، که از حوزه ي نجف به زادگاهش تبريز برگشت، همواره در مسائل اجتماعي حضوري فعال داشت و در کنار مردم و در متن جامعه به رهبري و ارشاد مي پرداخت.اميرخزيي، احمد کسروي و ويجويه اي، از مشروطه طلبان و نويسندگان آن عصر، در گزارش هاي خود از حضور و نشست ها و اجتماعات آنان فراوان سخن گفته و احيانا موضع گيري ها و حمايت هاي آقاميرزا صادق را از خواست هاي مردم مسلمان ياد کرده اند، هر چند در زمينه ي مخالفتشان با مشروطه، امانت را رعايت نکرده و به سوء ادب، انحراف پيدا کرده اند. پيش تر به پندار مجتهدي اشاره شد. دقت در تعبير او رواست:آقاميرزا صادق آقا پس از انحلال «اسلاميه» ديگر خود را از تمام جريانات کنار کشيد؛ در هيچ کاري دخالت ننمود و در اين امر، کار او به افراط کشيد.(35)و در ادامه ي سخن، به مطالبي مي پردازد که به عصر پهلوي مربوط مي شود که مطامع استعماري و مقاصد سکولاري غرب در پوشش مشروطه به دست رضاخان اجرا گرديد.آقاميرزا صادق آقا از چنان حکومتي مشروطه نما و دين ستيز و اسلام زدا متنفر و بيزار بود و به قول مجتهدي، اگر از آن مقوله صحبت به ميان مي آمد، ناراحت مي شد و آن قبيل معاني را کوچک تر از آن مي دانست که وقت صرف کند و در آن باره صحبت نمايد.متأسفانه دامنه ي داوري مجتهدي، بسيار گسترده تر از اين است؛ زيرا او تحريم سياسي کاري هاي بازيگران عصر را، که مروج بي ديني بودند، و آقاميرزا صادق آقا نسبت به آنها موضع گيري منفي داشت و حتي با مشروطه، مخالف بودند، برنتافته و مدعي شده است که آقا از هر چيزي مشمئز بود.(36) همو در ادامه، تصريح مي کند که او در اثر اين گونه افکار، يک نفوذ بزرگ، که به علت تغييرات اوضاع و بي اعتقادي هاي جديد عمق نداشت، تحصيل کرد؛ وجهه ي او در عالم روحانيت نظير وجهه ي بسياري از وجيه المله هاي تهران بود که در اثر عدم مداخله و گريز از کارهاي مثبت، تحصيل شده بود.ولي چنين نبود که مجتهدي پنداشته؛ زيرا آقاميرزا صادق تا کمي قبل از بازداشت و تبعيدش، در امور سياسي دخالت مي کرد و تلگراف او به مخبرالسطنه و نيز به وزير جنگ در واقعه ي «لاهوتي» با امضاي «الاحقر صادق» در تاريخ آمده است.(37) آقاميرزا صادق آقا و ديگر علماي مهم تبريز در کنار او موضع مخالف با مشروطه داشتند؛ چنان که اميرخيزي به تلگراف شاه قاجار به ايشان مبني بر تقويت دولت و مخالف با مشروطه اشاره دارد، اگرچه آن را موجب سرافکندگي آذربايجاني هاي تهران (طرف داران مشروطه) دانسته است.(38)محمد باقر ويجويه اي گردآمدن علماي شهر از جمله ميرزا صادق آقا در انجمن «اسلاميه» را- في الجمله- گزارش کرده، هر چند از محتواي آن جلسات وگرد آمدن ها کمتر شرح و توضيحي به دست ما رسيده است.(39)خلاصه آنکه آقاميرزاصادق با آزادي هاي همراه با رواج بي ديني و با ظلم و استبداد داخلي و يا سلطه ي بيگانه، سر ناسازگاري داشت و در عين دوري از آن جريانات، با مسببان درگير بود و به افشاگري مي پرداخت، نه آنکه از هر امر جديدي اشمئزار داشته باشد. خود ثقه الاسلام، شهيد راه مشروطه، نيز به انزوا و کناره گيري از غوغا اعتراف و اذعان دارد.در آن روزهاي بحراني و هاي و هوي مشروطيت که بعدا در بيشتر بلاد اسلامي تحولاتي رخ داد، آقا ميرزا صادق روزي بر بالاي منبر وعظ و خطابه، داد سخن داد و با لحني عجيب فرمود: اي مردم! دزداني به کشورهاي اسلامي هجوم آورده اند، به هوش باشيد! ما در آن روز، مفهوم سخن ايشان را درنيافتيم. اندکي بعد ديديم انگليسي ها آتاتورک را در ترکيه و رضاخان را در ايران بر مردم تحميل کردند و با ملت مسلمان و کشورهاي اسلامي آن کردند که به مثل معروف «مسلمان نشنود کافر نبيند.»(40)آقاميرزا صادق آقا با تيزهوشي و بينش قرآني، آثار سلطه ي اجانب و روي کار آمدن خائنان وطن فروش مثل آتاتورک و رضاخان را فهميده بود و از اين رو، هرگز در برابر رضاخان سر تسليم فرود نياورد و به قيمت کنار رفتن از مسائل سياسي، شئون معنوي خود را حفظ نمود.عبدالله خان طهماسبي به تبريز آمد و به سراغ آقا رفت و درخواست ملاقات کرد، ولي آقا در خانه ي شهر نبود و در کوي«عم زينه دين» (عمو زين الدين) استراحت مي کرد. عبدالله خان به آنجا رفت، آقا او را به حضور نپذيرفت. اما پس از اصرار، او را به اندروني راهنمايي کردند. و آن دو به گفت و گو پرداختند. پس از مدتي ناگهان صداي آقا بلند شد که مي فرمود: اي عبدالله خان! من اگر شب از ديوار خانه ي او (رضاخان) بالا روم و ببينم او نماز شب مي خواند، باز باورم نمي شود و مي دانم او نقشه اي دارد. من هرگز دست در دست او نمي گذارم.(41)معلوم شد طهماسبي آمده است قرار ملاقات و ديدار با رضاخان را بگذارد که آقا نپذيرفت. بعدها، که او با کشف حجاب بانوان مسلمان و به توپ بستن مردم در مسجد گوهرشاد مشهد و صدها کار خلاف اسلام و مليت ايراني، ماهيت پليد خود را آشکار ساخت، صحت نظر آقا معلوم شد، تا آنکه رضاخان کينه ي خود را از اين مرد گشود و پليس با نامردي از ديوار خانه او بالا رفت و او را دستگير کردند و از زادگاهش دور ساختند.(42)آقاميرزا صادق آقا و مشروطهدر طول تاريخ بشري، همواره حق و باطل با يکديگر روياروي بوده اند. امت ها و انسان ها در فتنه ها آزموده مي شوند. (کلا نمد هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربک و ما کان عطاء ربک محظورا) (اسراء :20): همه را، آنان را و اينان را از عطا و بخشش پروردگارت امداد مي کنيم و عطاي پروردگارت ممنوع نيست.آنجا که حق صريح است و يا باطل بي نقاب رخ مي نمايد، انتخاب چندان مشکل نيست، ولي آن گاه که حق و باطل در هم مي شوند و فضا تيره و تار مي گردد و مقصد ناپديد، انتخاب راه دشوار مي شود. و چه زيبا و قانونمند فرمود امير بيان علي عليه السلام: «اگر باطل با حق درنمي آميخت، امروز بر جويندگان پوشيده نمي ماند، و هر گاه حق پوشيده به امر باطلي نمي گشت زبان معاندان از تعرض به آن کوتاه مي شد، اما رشته اي از اين و رشته اي از آن گرفته مي شود و به هم آميخته مي گردد. اينجاست که شيطان بر هواداران خود تسلط مي يابد و تنها کساني نجات مي يابند که از سوي خدا براي آنان حسن عاقبت رقم زده شده است.»(43)داستان مشروطه حکايت همين قصه است که «کلمه حق يراد بها الباطل.»(44) ظلم حکمرانان و دگرگوني هاي عالم که جنگ جهاني اول را به دنبال داشت، ايران را آبستن حوادثي کرده بود که به «نهضت مشروطه» ختم شد. ابتدا «عدالت خانه» و ضديت با استبداد و تشکيل مجلس شوراي اسلامي و کنترل زمان داران و دولتيان مطرح بود و در رأس نهضت، علماي اسلام و فقهاي شيعه پرچمدار بودند و ظاهرا نامي هم از «مشروطه» در ميان نبود. اينکه آن مرد ملا، که بدخواهانش نيز دانش وي را ستوده اند، معناي مشروطه را ندانسته باشد، نوعي گستاخي است. او مي دانست که قيد «مشروعه» را به قصد شرعيت بخشيدن به آن اضافه کرد. آنان هم گفتند: مشروطه، مشروعه نمي شود. راست مي گفتند، نظر شيخ از «مشروطه ي مشروعه» چيزي بود و آنان که مي گفتند «مشروطه، مشروعه نمي شود»(45) مرادشان چيزي ديگر؛ يعني همان «کنستي توسيون» که کاملا با شريعت در تضاد بوده و مشروطه چيان و نظريه پردازان آن به چنان امري اعتراف دارند.در بيان وجه مخالفت علماي شيعه با مشروطه، هيچ سندي گوياتر از اعتراف به چنين اموري نيست و کسروي در چندين جاي کتاب خود، به چنان امري البته با تعبيرات گزنده و به دور از ادب، اقرار کرده است.(46)کلام بسياري از محققان تاريخ مشروطه صراحت دارد بر اينکه تعزيه گردان اصلي مشروطه و آتش بيار معرکه از آغاز، انگليس بود و تمام جريانات را در آشکار و نهان، پي گرفته و هدايت مي کرد و از رخدادها بهره برداري سياسي مي نمود و بعدا ايادي داخلي اش هر چند ابتدا برخي از آنان در کسوت روحانيت بودند، اما سپس از نوک پا تا فرق سر فرنگي شدند و ديگران را هم به چنان وضع توصيه کردند. امام خميني قدس سره بي آنکه نام ببرد، به چنين مواردي اشاره نموده است.(47)ظاهرا اشرف الدين رشتي هم نظر به برخي از همين مشروطه چي ها دارد، آنجا که سروده است:حسن آقاي معمم به سرش دستار استيا که برداشته عمامه فرنگي وار استجان آقا، چه دهم شرح که حالش زار استکله اش يک وجب و در يخه اش زنار است.(48)کسروي درباره ي تعريف «مشروطه» دچار نوعي تناقض گويي شده است؛ يک جا با صراحت تمام، از مفهوم اروپايي آن سخن مي گويد و در ديگر جا، طرح چنان مفهومي را شلتاق و بهانه جويي و جوسازي مخالفان مي پندارد و آن را در رديف متهم کردن مشروطه چيان به بابيگري و بهائي گري قلمداد مي کند.(49)اينها بخشي از سخنان مشروطه خواهان در مفاد مشروطه است که با آنچه شيخ نوري در برخي لوايح آورده و يا آقا ميرزا صادق جسته گريخته و يا در رساله ي منسوب به وي مطرح فرموده، همخواني دارد و جاي پنهان کاري نيست. (50) جالب توجه آن است که اندکي از پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني قدس سره گذشته، اما باز همان مناديان آزادي غربي و حاکميت لائيک و سکولار با نشر کتاب ها و روزنامه ها و مجلات، جان تازه پيدا کرده و در پوشش هايي، همان اهداف را دنبال مي کنند!به هر حال، در هيچ کتاب و يا سندي نيامده است که آقاميرزا صادق آقا با مشروطه نظر مساعد داشته، اما مخالف مشروطه بوده است، (51) هر چند به هواداري از استبداد و محمد علي شاه متهم شده است. بنابراين، اولا، نقاط مشترک فکري و مبنايي فراواني با شيخ فضل الله نوري داشته است و موضع گيري او در رساله ي خطي منسوب به او(52) با لوايح شيخ شهيد همخواني هايي دارد.(53)ثانيا، از مخالفت ايشان با مشروطه جانب داري او را از شاه قاجار انتزاع کرده اند، درست همان گونه که در اواخر حکومت مصدق، حزب «توده» آنچنان ميدان پيدا کرد که در قم حرکات ناشايست انجام دهد و مرجع تقليد شيعه- به گفته ي مورخان- به شاه که در رم بود، تلگراف زد و تا اين تلگراف را دريافت نکرد، بازنگشت.(54) اين شيوه ي شناخته شده ي دفع افسد به فاسد است.پيش گامي در مبارزه با ظلم و ستم در عين حال که آقا ميرزا صادق آقا مشروطه خواه نبود و حتي از مشروطه ي مشروعه نيز سخن به ميان نياورده است، ولي در نهضت مبارزه با ظلم و استبداد، به اعتراف مشروطه چي ها همواره پيشگام بود. در آغاز نهضت مشروطه، سه جريان وجود داشت: مشروطه خواه، مشروطه ي مشروعه خواه و خط سوم. و چنين نبوده که هر کس مشروطه خواه نبود حتما طرفدار استبداد مستبدان باشد. هر چند- چنان که اشاره شد- چنين اتهامي را متوجه آقاميرزا صادق کرده اند.اما به رغم منشأ اين توهم، قدر مشترک بين جنبش هاي مشروطه خواهي و عدالت طلبي، ظلم ستيزي است. ويجويه اي در گزارش ماجراي شنبه 28 جمادي الثاني علما و مخالفان مشروطه، گاه از ميرزا صادق آقا اسم مي برد و ديگر گاه به کلي گويي مي پردازد. پس از به کار بردن تعبيرات نه چندان مناسب، آنان را مخاطب ساخته، مي نويسد:مشروطه را اول خودتان گرفته ايد، حالا چرا پشيمان شديد؟ به شما چه مي دهند؟ (55)و در جاي ديگر مي نويسد:آقايان علما! (مخالفان مشروطه) شما را چه شده؟ چرا با اين ظلام(ستمگران) هم دست و هم زبان و هم مشرب شديد؟(56)اما- چنان که شواهدي بر اين امر ارائه شد- تا زماني که مسير نهضت و خيزش مردم مبارزه با استبداد و جلوگيري از ظلم و بيداد بود، علما و آقاميرزا صادق آقا نه تنها با نهضت همراهي مي کردند، بلکه پيشگام و حتي رهبر آن هم بودند، ولي وقتي پرده ها کناري رفت و دخالت هاي بيگانه در امور داخلي، آشکار گرديد، علما و ميرزا صادق آقا موضع مخالف گرفتند و اين موضع گيري ايشان در اندک زماني بعد و با سلطه ي رضاخان، عامل بيگانه و مروج فساد و تباهي در ايران، در پوشش «مشروطه» و مجلس هاي «شوراي ملي» و «سنا»، که همه فرمايشي بودند، به اوج خود رسيد و به دستگيري و تبعيد وي انجاميد.پس با مشروطه ي بريتانيايي جز فراماسون ها و طراحان مشروطه و غرب زدگان و خودباختگان، احدي موافق نبود و آنان به کمک اجانب پيروز شدند.اتهام جانب داري از استبداد.آقاميرزا صادق از مشروطه دم نزد و حتي از «مشروطه ي مشروعه» هم سخني به ميان نياورد و از استبداد و هيچ سلطان جوري هم جانب داري نکرد بلکه هنگام لزوم، شجاعانه در برابر ظلم و تعدي به مردم و يا ساحت دين، با صلابت ايستاد.کسروي به ماجرايي اشاره مي کند که موضع گيري آقاميرزا صادق آقا را تبيين مي کند؛ خلاصه ي آن، اين است که شخصي به نام حاجي محمدتقي صراف در تهران و تبريز املاکي داشت و سرمايه ي هنگفتي اندوخته بود. در عين حال، با دادن پول به محمد علي ميرزا (وليعهد) به او تقرب جسته و از دولت زمين هايي گرفته بود؛ به زمين هاي ديگران هم دست اندازي مي کرد؛ از جمله زمين هاي شخصي به نام حاجي عباس لاکه يزجي. آن پيرمرد با پسر جوان و دليري که داشت، در برابر صراف ايستاد و حتي کسان او را کتک زد. حاج محمد تقي اين ماجرا را به محمد علي ميرزا گزارش مي کند و او دستور مي دهد پسر حاجي عباس را دستگير کنند و به حبس اندازند و زمين هاي او را به زور بگيرند و به صراف بسپارند. حاجي عباس از کوشش باز نمي ايستد و سند زمين خود را برمي دارد به خانه ي علما مي رود و دادخواهي مي کند، و چون نتيجه نمي گيرد، چند قفل برمي دارد و به درهاي مسجد «مجتهد» و ميرزا صادق آقا و ديگران مي رود و به هر يکي قفلي مي زند به اين عنوان که در شهر، بايد جلو چنين ظلم آشکاري گرفته شود.متأسفانه شاهان و اطرافيان آنان، چه در نظام استبداد صريح و چه در پوشش سلطنت مشروطه، از اين گستاخي ها فراوان داشته اند و حرمت علماي اسلام را، که خيرخواه بوده اند، رعايت نکرده اند. ولي به هر حال، به دنبال هدايت و رهبري آنان، مردم پيروز شده و شر شاهان از سر مردم رفع شده است.بنابراين، متهم کردن آقاميرزا صادق آقا به هواداري از محمد علي شاه عاري از حقيقت است و نويسنده ي مقاله ي دائره المعارف تشيع،(57) سخني مستند نگفته است. داوري هاي کسروي هم آميخته با حب و بغضي شديد است. اما روايت او را بر نظراتش مقدم مي داريم.از روايت کسروي چنان مستفاد است که:1. خانه ي مراجع تقليد و علماي شهر همواره پناهگاه مظلومان و کساني بوده است که مورد تعدي و تجاوز شاهان و ايادي آنان واقع شده اند.2. آنان در حمايت مظلومان، از آنچه از دستشان بر مي آمده، دريغ نداشته اند و سرانجام، پسر حاج عباس (مزبور) از زندان محمد علي شاه (محمد علي ميرزا) فرار کرده و در خانه ي مجتهد بست نشست و از آنجا به نهضتيان پيوست.(58)نسبت هاي نارواي ديگردر وادي سياست شيطاني، اخلاق و فضيلت جايگاهي ندارد و متأسفانه گزارشگران مشروطه عنان قلم رها کرده و گروهي بر پايه ي گرايش هاي مسلکي و گروهي و بر اساس هيجان، عاطفي و احساسي، کاغذ سياه کرده اند و به جاي گزارش واقعه، به ناسزاگويي و دشنام پرداخته اند.ويجويه اي از آن خيل گزارشگران است. او با قلم حماسي و برانگيزاننده اي که دارد، درباره ي مشروطه خواهان، بسيار ثناگويي مي کند و با تجليل از آنان نام مي برد، اعم از علما، معممان و يا مردمان عادي ؛ مثل تعبيرهاي علماي حقه، ملايان دينخواه، و مجاهدان شيرپنجه و با غيرت. (59)اما نسبت به مخالفان مشروطه عبارت هاي اهانت آميز و ناسزاگونه به کار مي برد ، مانند علماي سوء تبريز، عمامه داران بدطينت، آخوند مستبد تابع اسلاميه، ملاهاي دنياخواه، و عمامه داران سوء رياست طلب و رشوت خوار.(60)در يک مطالعه ي مقايسه اي درباره ي کتب مشروطه و آنچه در عصر پهلوي تأليف شده است، مطابق مثل معروف عربي «کل يجر النار الي قرصته»؛ هر کس آتش را به طرف نان خود مي کشد، تداعي مي شود، بخصوص محمد باقر ويجويه اي در عين گزارش روزانه ي واقعه هاي تبريز، يک جنگ رواني- تبليغاتي راه انداخته، هيجاني برانگيخته و احساساتي را جريحه دار ساخته است.متأسفانه کسروي، همچون بسياري از بدخواهان همواره از روي حقد و کين، با صراحت تمام، همه ي نيکان و بدان را با بي حرمتي ياد مي کند و مي نويسد:اينان چه نيکان و چه بدانشان جز به زيان مردم نمي بودند... راست است نيکانشان يک رشته نيکي ها نيز از راست گويي و درست کاري و نيکي به ديگران و مانند اينها به مردم آموختندي و از اين رو، کسان سودمندي بودندي چيزي که هست، روي هم رفته، زيانشان بيش از سودشان درآمدي... .(61)اولا، ما ندانستيم اگر بدانشان به زيان مردم هستند، نيکانشان چرا؟ثانيا، اين مردمي که عموم علما و روحانيان برايشان زيانبارند، چه کساني اند؟ اگر مراد ملت ايران است که بيشتر پيشتيبان مراجع و روحانيان بزرگ بوده اند و تاريخ صد ساله اين معنا را به وضوح به اثبات رسانده و تمام کوشش هاي بيگانگان و ايادي داخلي بي نتيجه مانده است. ثالثا، آنان که از شرح احوال کسروي آگاهند، مي دانند که او سابقه ي طلبگي و آخوندي دارد و رانده شده ي حوزه هاست و به همين دليل، به طور جد عقده اي بار آمده و چنين بي پروا سخن گفته است.رابعا، ملاک خوبي و بدي در نظر ايشان چيست؟ و معيار سنجش کدام است؟ البته امثال کسروي در حال حاضر هم صدايشان از بلندگوهاي مغرب زمين شنيده مي شود. آنان که از جامعه ي انقلابي مسلمانان و معتمدان به اسلام بيرون رانده شده اند، همان ياوه سرايي ها و ناسزاگويي ها و سخنان عاميانه ي به دور از منطق را ادامه مي دهند، (62) که متاع کفر و دين بي مشتري نيست.دلايل مخالفت با مشروطه اگر آقاميرزا صادق مجتهد به مشروطه روي خوش نشان نداد و با طرف داران آن همسويي نکرد، به دليل شناختي است که او نسبت به مشروطه «کنستي توسيون» داشت و آن ماهيت غربي و ضد ديني آن بوده و چنين مخالفتي است که خشم امثال کسروي را برانگيخته، وگرنه «مشروطه» به معناي «قانون مداري و عدالت خواهي و ظلم ستيزي» مورد تأييد او بوده و شيخ فضل الله نوري هم قيد «مشروعه» را به مشروطه به اين معنا افزود.جالب توجه است که درباره ي مشروطه ي مطلقه چيزي از ايشان (آقاميرزا صادق) نقل نشده، اما درباره ي امر مشروطه ي مشروعه سؤال کرده اند و به قول سيد حسن تقي زاده، کلام پرمغز و لطيف و هوشمندانه اي فرموده است. در اينجا، به نمونه هايي در خصوص ناسازگاري مشروطه و شريعت اشاره مي شود:اينان از آن مي ترسيدند که قانون اساسي به دست علما افتد... اين به معناي به کنار نهادن «شريعت» مي بود، ولي واعظان و يا بسياري از ديگران اين را نمي فهميدند و نافهميده به زبان مي آوردند. اينان به مشروطه و قانون دل بستگي پيدا کرده، آن را مي خواستند، ولي از شريعت نيز چشم نپوشيده بودند.(63)اين وضع سادگي برخي را در طرح مشروطه ي مشروعه مي رساند که آنان جلوگيري از ظلم شاهان را مي خواستند و از شريعت نيز غافل نبودند. اما به گفته ي کسروي، به ناسازگاري اين دو توجه نداشتند و يا به جبر زمان، با مشروطه مخالفت صريح نمي کردند. و پس از استقرار نظام شاهنشاهي پهلوي، به صورت مشروطه ي انگليسي و کنستي توسيون، ناسازگاري آشکارتر شد و فرياد بزرگان دين و ملت را برآورد و آقاميرزا صادق در همين زمينه، تلخي ها ديد و سرانجام، تبعيد شد.در اينجا، به عمق بينش و هوشمندي آقاميرزا صادق پي مي بريم که او از روز نخست، اين تضاد و ناسازگاري را، که کسروي به آن تصريح مي کند و غفلت روحانيان بزرگ طرفدار مشروطه را باز مي نماياند، جسته و گريخته گفته است. متأسفانه زمان برخلاف مراد، جريان داشت و پس از گذشت يکصد سال از مشروطه و پس از استقرار آن، همه ي پيش بيني ها رخ داد و معلوم گرديد که مقصود، حکومت سکولار بوده، نه قانون و نه اجراي عدالت و چيز ديگر.شيخ نوري هم به اين فريب کاري آزادي خواهان در لوايحش اشارت ها دارد؛(64) چنان که برگشتن سيد احمد طباطبائي از مشروطه در همين تضاد مشروطه و شريعت بود. از اين کلام کسروي، برمي آيد که هدف انگليسي ها از آوردن مشروطه به ايران، پس از آن بود که اروپاييان در واقعه ي «رژي» از روحانيت شيعه شکست خوردند و به قدرت علماي اسلام و نفوذ معنوي آنان پي بردند و ديدند که حکومت- به اصطلاح ايشان- «عرفي» بدون حاکميت- في الجمله- «شريعت» قابل دوام نيست و تصور کردند با قتل شيخ فضل الله نوري و ثقه الاسلام تبريزي و يا بدنام کردن امثال آقاميرزا صادق مجتهد و با دور کردن آنان از مردم، که تکميل آن برنامه ها به دست رضاخان به اجرا درآمد، به هدف خود مي رسند، ولي حوادث پنجاه سال اخير، به ويژه انقلاب اسلامي ايران، به رهبري فقيهي مجاهد و برخاسته از قم، آشفته بودن رؤياهاي امپرياليسم را آشکار ساخت.تفرقه افکني ميان علمابرخي افراد همچون کسروي همواره سعي کرده اند ميان علماي تبريز در عصر مشروطيت، تفرقه افکني کنند و برخي مسائل اجتماعي را، که هميشه بوده است، دستاويز کرده، مي نويسند: ميان آقاميرزا صادق و مجتهد ميرزا حسن دشمني بود و حکم به کفر يکديگر مي کردند!(65)در حالي که ديگر نويسندگان اين مسائل را نفي مي کنند و با اينکه اين دو عالم هر دو مخالف مشروطه بودند، اما ثقه الاسلام و آقاميرزا صادق، که يکي طرفدار مشروطه و ديگري مخالف آن شناخته مي شود، همواره در بينشان تفاهم و احترام برقرار بود.ثقه الاسلام در سخنراني روز پنجشنبه 13 رمضان المبارک مي گويد:... بعد شروع از علماي تبريز کردم و يک يک اسم بردم و حمايت فوق العاده از حاج ميرزا صادق آقا نمودم که چون مي بينند مردم به اين شخص و من کمي قايل هستند، به اين عنوان مي خواهند بدنام نمايند.پيش از آن هم اعلاميه ي مشکوکي به در و ديوارها چسبانده بودند بدين مضمون که تا کي در مذاهب قديم خواهيد بود و حرف هاي کهنه خواهيد شنيد؟ و تا کي به مجلس و مسجد علما خواهيد رفت؟ جز به مسجد ثقه الاسلام و ميرزا صادق آقا نبايد به مسجد ديگري رفت.(66)در کتاب زندگي نامه ي شهيد نيکنام ثقه الاسلام هم از تأسيس «بانک ملي» در خانه ي حاج مهدي آقا سخن به ميان آمده که مجتهد ثقه الاسلام و ميرزا صادق آقا و ديگران و عده اي از بازرگانان به مشورت پرداخته اند. از مطاوي کتاب مزبور ميزان محبوبيت آقاميرزا صادق نزد موافق و مخالف روشن مي شود و خود ثقه الاسلام در مرآه الکتب از ايشان به عظمت ياد کرده است.(67)ثقه الاسلام در برخي يادداشت هايش، به پادرمياني و اصلاح ميان مردمان موافق و مخالف مشروطه توسط آقاميرزا صادق اشاره مي کند:جناب حاج ميرزا محسن آقا و آقاميرزا صادق آقا نزد بنده آدم فرستادند و پيغام دادند که بنده اقدام به صلح نمايم... به جناب آقاميرزا صادق آقا بعضي پيغام ها دادم .(68)از مجموع اين سخنان و قراين ديگر، به دست مي آيد که بين علما تفاهم کامل برقرار بوده و ظاهرا در بيرون آنان، جمعي آتش بيار معرکه ي اختلاف بوده اند و شايد اختلاف شيخي و غيرشيخي نيز ساخته و پرداخته ي انگليس، استعمارگر قرن، بوده باشد.(69)برخي ضد و نقيض گويي هاکسروي و برخي همفکران او درباره ي علماي موافق و يا مخالف مشروطه مانند ثقه الاسلام تبريزي و ميرزا صادق آقا مجتهد دچار ضد و نقيض گويي شده اند؛ گاهي آنان را پايه گذار مشروطه قلمداد کرده و ديگر گاه طرفدار استبداد شناسانده اند و ظاهرا منشأ آن کينه اي است که بخصوص احمد کسروي نسبت به علماي تبريز داشته و شايد او از آغاز، براي کوبيدن مذهب و ملکوک کردن علما و روحانيان نامدار تبريز مأمور بوده است.کسروي از اين معنا غفلت داشته که اولا، آقاميرزا صادق از اول در کنار مشروطه خواهان- به معناي اروپايي کلمه- نبوده است تا کناره گيرد. ثانيا، مردمي که او (کسروي) از آنان سخن مي گويد تحت رهبري او بودند و از معنا و مفهوم و مآل مشروطه آگاه بودند و به آنان وفادار ماندند، هر چند دستگاه جبار پهلوي آنان را از وي بريد و اقبال در اين امر مددکار ديگران بود.وانگهي کسروي آنگونه دم از مردم مي زند که گويا همه مشروطه خواه بوده اند و آنان يک طرف و آقاميرزا صادق هم در طرف ديگر. درست است که بيشتر مردم ضد استبداد و خواهان عدالت و قانون بودند و آقا ميرزا صادق نيز چنان جرياني را رهبري مي کرد، اما طرفداران استبداد شاهي جز درباريان و تعداد اندکي از حاکمان قاجار نبودند. اين نمونه اي از قضاوت هاي غلط اوست. همه ي مردم مشروطه خواه نبودند، اگرچه همه عدالت را مي خواستند.نکته ي ديگر اينکه او در جاي جاي کتابش از سود علما دم مي زند. اما جز اين نيست که آنان در پرتو اسلام، سيادت و آقايي داشتند و خواهان حفظ اسلام و ملت خود مي بودند و در اين راه فداکاري مي کردند. اما ديگران - يعني همان آزادي خواهان غرب مآب که به ملت خود پشت کردند و مرتد گشتند- سود اجانب و نفع نامشروع مي طلبيدند. آنان رسواي تاريخ اند.رو کردن ثقه الاسلام و امثال او به محمد علي شاه هنگام بروز جنگ، براي جلوگيري از خون ريزي بود و نه براي آنکه آنان طرفدار استبداد شده و موضع عوض کرده بودند، بلکه در حقيقت، به نوعي دفع افسد به فاسد مي کردند؛ چنان که در مقاطع تاريخي بعد، چنين صحنه هايي تکرار شد؛ مثلا، براي دفع توده اي ها و کمونيست ها، آيه الله بروجردي موقتا شاه را تقويت کرد و او به حکومت برگشت، هر چند با کودتاي آمريکايي بيست و هشتم مرداد.ترور نافرجاماز رخدادهاي سياسي خشن و از جمله مشروطيت، آدم کشي ها، ترورها و خون ريزي هاي بي حساب و کتاب بود. از زمان اعطاي مشروطيت و برچيده شدن بساط استبداد و خودکامگي بر حسب ظاهر و دوران استبداد صغير شخصيت ها و بزرگاني با دخالت اجنبي، به پاي مرگ رفت





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 987]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن