تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):منافق به آنچه مؤمنان بواسطه آن خوشبخت مى‏شوند، ميلى ندارد، ولى خوشبخت سفارش به تق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820143595




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حضرت فاطمه(علیهاالسلام) بر کرسی تربیت


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حضرت فاطمه(علیهاالسلام) بر کرسی تربیت
حضرت زهرا
در مقاله قبل به 4 مورد از موارد تربیت فرزندان از دیدگاه حضرت زهرا(علیهاالسلام) پرداختیم و دیگر موارد در این مقاله بررسی می‎شود. آموزش‎هاى سیاسى و عبادى انسان باید از سویى رسم بندگى بیاموزد، تا حق خداوند را بجا آورد و از طرفى براى خدا به خدمت ‏به خلق بپردازد تا وظیفه سترگ اجتماعى خویش را به انجام برساند و از اصلى‏ترین وظایف پدر و مادر آموزش كودكان و آماده ساختن آنان براى انجام دادن این دو وظیفه بزرگ است. الف) آموزش بندگى اگر چه عبادت، وظیفه بالغان و مكلفان است ولى كودكان نیز نباید از این فیض محروم بمانند بلكه باید در سنین خردسال با عبادت و راز و نیاز و شب‏زنده‏دارى آشنا شده براى این امور آماده شوند. پدران و مادرانى كه تنها به خورد و خواب و كفش و لباس كودكانشان مى‏اندیشند و به تغذیه روحى و اشباع بعد معنوى آنان توجه نمى‏كنند هرگز فرزندانى كامل و صالح تحویل جامعه نخواهند داد و روح سوخته و تشنه‏كام فرزندانشان از این نگرش یك‏سویه آنان به خداى شكایت ‏خواهد برد. پدر و مادر در ضمن این كه خود اهل عبادت و نیایش و شب‏زنده‏دارى هستند باید كودكان خویش را با بهترین شیوه‏ها و مناسب‎ترین روش‎ها به این سوى هدایت كنند. از این رو در روایات اسلامى دستور داده شد كه به هنگام راز و نیاز شبانه و عبادت كودكان را بیدار كنید تا آنان از نگاه به عبادت و تضرع و زارى پدر و مادر درس‎هاى فردا را فرا گیرند. ما در نمونه‏هایى از روایات مشاهده مى‏كنیم كه كودكان فاطمه(علیهاالسلام) شاهد عبادت‎ها و شب‏زنده‏داری‎هاى مادر بوده‏اند. در روایات اسلامى دستور داده شد كه به هنگام راز و نیاز شبانه و عبادت كودكان را بیدار كنید تا آنان از نگاه به عبادت و تضرع و زارى پدر و مادر درس‎هاى فردا را فرا گیرند. ما در نمونه‏هایى از روایات مشاهده مى‏كنیم كه كودكان فاطمه(علیهاالسلام) شاهد عبادت‎ها و شب‏زنده‏داری‎هاى مادر بوده‏اند. امام حسن مجتبى‏(علیه‎السلام) مى‏گوید: شب جمعه‏اى مادرم را دیدم كه در محراب عبادت ایستاده بود و هماره در ركوع و سجود بود تا سپیده دمید، در تمام این مدت مى‏شنیدم كه براى مؤمنین و مؤمنات دعا مى‏كرد و آنان را نام مى‏برد و هیچگاه براى خودش دعا نكرد. به او گفتم: مادر جان چرا براى خودت دعا نكردى و همه‏اش براى دیگران دعا نمودى؟! فرمود: فرزندم اول همسایه سپس خانواده. در نمونه‏اى دیگر مى‏بینیم كه حضرت زهرا(علیهاالسلام) چگونه كودكان خویش را به عبادت و شب‏زنده‏دارى وا مى‏دارد. امیرمؤمنان على(علیه‎السلام) فرمود: شب قدر را دهه آخر ماه مبارك رمضان بجویید... وقتی دهه آخر ماه رمضان فرا مى‏رسید پیامبر بستر را نمى‏گسترد و كمر همت(براى عبادت) را محكم مى‏نمود و وقتی شب بیست و سوم فرا مى‏رسید خانواده‏اش را بیدار مى‏كرد و (هر گاه خوابشان مى‏گرفت) به صورتشان آب مى‏پاشید. و حضرت زهرا(علیهاالسلام) در این شب نمى‏گذاشت هیچ یك از افراد خانواده‏اش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذاى كمتر براى این شب‏زنده‏دارى آماده مى‏ساخت و خود از روز بیست و دوم براى شب‏زنده‏دارى شب بیست و سوم مهیا مى‏شد و مى‏فرمود: محروم (واقعى) كسى است كه از خیر امشب محروم شود. ب) آماده‏سازى براى جهاد اسلام اگر چه به لطافت‎هاى معنوى و روحى و عرفانى توجه بسیار كرده است و از عشق و محبت و صلح و صفا بسیار سخن گفته و به آن دعوت نموده است، اما مسلمان یك بعدى و فاقد غیرت دینى را نمى‏پسندد. اسلام در كنار نماز، جهاد را مطرح مى‏كند و مى‏گوید: آن كه جهاد نكرده و یا خویش را براى آن آماده نساخته است چون بمیرد به گونه‏اى از نفاق بمیرد. انسان مسلمان همانگونه كه خویش اهل جهاد و دفاع از ارزش‎هاى دینى است‏ باید فرزندان خود را هم مبارز و غیور و داراى شهامت دفاع از آرمان و عقیده بپروراند. در صحنه مسؤولیت‎هاى اجتماعى و جهاد و تلاش براى حفظ اسلام حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را مى‏بینیم كه در دوران مصیبت‏بار و اندوه‏خیز پس از پیامبر یك تنه در مقابل انحراف حكومت ایستاده است و در این راه فرزندان خردسال خویش را هم در كوران این مبارزه و كانون داغ این كوره ملتهب قرار داده و آنان را به خط مقدم جبهه مبارزه علیه جهالت مسلط و فرمانروایى نابحق مى‏برد. امام حسن مجتبى‏(علیه‎السلام) مى‏گوید: شب جمعه‏اى مادرم را دیدم كه در محراب عبادت ایستاده بود و هماره در ركوع و سجود بود تا سپیده دمید، در تمام این مدت مى‏شنیدم كه براى مؤمنین و مؤمنات دعا مى‏كرد و آنان را نام مى‏برد و هیچگاه براى خودش دعا نكرد. به او گفتم: مادر جان چرا براى خودت دعا نكردى و همه‏اش براى دیگران دعا نمودى؟! فرمود: فرزندم اول همسایه سپس خانواده. سلمان مى‏گوید: (پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و بیعت ‏سقیفه) چون شب مى‏شد حضرت على(علیه‎السلام) فاطمه را سوار بر مركبى مى‏كرد و در حالى كه دست ‏حسن و حسین را گرفته بود به در خانه تمامى مبارزان بدر - از مهاجرین و انصار - مى‏رفت و حضرت على(علیه‎السلام) حقانیت ‏خویش را برایشان بیان مى‏كرد و آنان را به یارى خود مى‏خواند ولى جز چهل و چهار نفر به او پاسخ مثبتى نمى‏دادند. حضرت على(علیه‎السلام) به همین عده (چهل و چهار نفر) فرمان مى‏داد كه صبحگاهان با سلاح در حالى كه سرهاى خود را تراشیده باشند براى بیعت كردن براى شهادت حاضر شوند ولى در پگاه جز چهار نفر حاضر نمى‏شدند و این جریان سه شب تكرار شد و چون حضرت على(علیه‎السلام) این بى‏وفایى را دید در خانه نشست ... و آنگاه كه همه راه‎هاى مبارزه را بر روى حضرت فاطمه(علیهاالسلام) بستند او دست‏ به مبارزه‏اى منفى با سلاح اشك و گریه زد. او با گریه خویش و اظهار ناراحتى از وضعیت موجود به بهترین وجه، پرده تزویر را از چهره حكومت غاصبانه درید و نارضایتى خاندان پیامبر را بارها اعلام نمود. در این مبارزه نیز كودكان فاطمه در كنار اویند. با این كه معمولا مادران گریه خود را از كودكانشان پنهان مى‏كنند ولى او حسن و حسین(علیهماالسلام) را هماره شاهد و ناظر گریه خویش مى‏گیرد و آنان را همه جا مى‏برد تا درس شهامت، شجاعت، مبارزه بیاموزند و مظلومیت و غربت دین خدا و ولى خدا على(علیه‎السلام) را با تمامى وجود خویش درك كنند و خود را آماده كنند تا در موقع لازم و بصورت مناسب و به شیوه صحیح به یارى او بشتابند. ابتدا فاطمه، شهر مدینه و كنار گورستان بقیع را میدان مبارزه خویش با بدعت‎ها و تحریف‎ها و غصب خلافت قرار داد و حسنین در اینجا در كنار مادر بودند. علامه مجلسى مى‏نگارد: پس از شكایت ‏بزرگان مدینه از گریه‏هاى حضرت زهرا(علیهاالسلام) امیرالمؤمنین (علیه‎السلام) در بیرون مدینه در كنار بقیع خانه‏اى براى زهرا بنا كرد كه آن را «خانه اندوه‏» (بیت الاحزان) مى‏نامیدند چون صبحگاهان فرا مى‏رسید زهرا در حالى كه گریان بود حسن و حسین(علیهماالسلام) را پیشاپیش فرستاده، خود از پشت ‏سر آنان حركت مى‏كرد و به بقیع مى‏رفت و هماره گریه مى‏كرد. تا آنكه شب فرا مى‏رسید. در آن هنگام حضرت على(علیه‎السلام) به بقیع مى‏رفت و آنها را به خانه باز مى‏آورد. وقتی شب بیست و سوم فرا مى‏رسید خانواده‏اش را بیدار مى‏كرد و (هر گاه خوابشان مى‏گرفت) به صورتشان آب مى‏پاشید. و حضرت زهرا(علیهاالسلام) در این شب نمى‏گذاشت هیچ یك از افراد خانواده‏اش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذاى كمتر براى این شب‏زنده‏دارى آماده مى‏ساخت و خود از روز بیست و دوم براى شب‏زنده‏دارى شب بیست و سوم مهیا مى‏شد و مى‏فرمود: محروم (واقعى) كسى است كه از خیر امشب محروم شود. و زمانى نیز حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) به دیدار شهداى احد و عمویش حمزه مى‏رفت و آنجا به گریه سیاسى خویش مى‏پرداخت و پرده‏هاى دروغ و خیانت و تزویر حاكم را مى‏درید. شاید در این سفرها هم كودكان را به همراه داشت. و چون حضرت فاطمه(علیهاالسلام) براى اعتراض به غصب فدك و آشكار ساختن چهره سلطه غاصبانه حكومت ‏به مسجد رفت و با خطبه‏اى شگفت‏ به دفاع از حق خویشتن و حق ولایت پرداخت آنگونه كه همه حاضران را به گریه واداشت. باز دختر خردسالش زینب همراه او بود و این خطبه را به تمام و كمال براى آیندگان ضبط كرده و نقل فرمود. و هنگامى كه حاكمان غاصب از حضرت فاطمه(علیهاالسلام) گواه خواستند تا بر ادعاى او نسبت‏ به فدك شهادت دهد او دو كودك خود را به عنوان گواه به بیدادگاه آنان آورد و آن دو شهادت دادند اگر چه شهادت دو سرور جوانان بهشت، و امیرمؤمنان و ام ایمن (زنى كه به شهادت همه مسلمانان پیامبر به بهشتى بودن او شهادت داده بود) هرگز حقى را ثابت نكرد و به نفع حضرت زهرا(علیهاالسلام) حكمى صادر نشد. و باز در همین جریان اعتراض به غصب فدك فاطمه و على(علیه‎السلام) براى اتمام حجت در خانه تمام مهاجران و انصار مى‏روند و آنان را به یارى مى‏خوانند ولى كسى آنان را یارى نمى‏كند و در این استمداد شبانه حسن و حسین هماره همراه فاطمه و على(علیهم‎السلام)اند. امام صادق(علیه‎السلام) مى‎فرماید: حضرت فاطمه(علیهاالسلام) پس از پیامبر هفتاد و پنج روز بزیست و هرگز خوشحال و خندان دیده نشد. او هر هفته دوشنبه و پنجشنبه، سراغ قبور شهداى (احد) مى‏آمد. و در این سفرها شرح مبارزات نبرد احد را بیان مى‏كرد و مى‏گفت: در این جا رسول خدا ایستاده بود و در این مكان مشركان ایستاده بودند. و تا هنگام شهادت در آنجا نماز مى‏گذارد و دعا مى‏كرد. و ثقة المحدثین قمى از شیخ مفید نقل مى‏كند كه: حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) هر صبح و شام به زیارت قبر حمزه مى‏آمد. فردى به نام محمود بن ‏لبید مى‏گوید: پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فاطمه(علیهاالسلام) به سراغ قبر شهدا و قبر حمزه مى‏آمد و آنجا مى‏گریست. در یكى از روزها او را در كنار قبر شهدا دیدم به محضرش آمده او را سلام گفتم و عرض كردم اى سرور زنان بخدا سوگند رگ قلبم را با این گریه‏هایت ‏بریدى. حضرت فاطمه(علیهاالسلام) فرمود: مرا شایسته است كه اینگونه بگریم كه پدرى مثل رسول خدا را از دست داده‏ام ... سپس مفصل به مسائل سیاسى روز پرداخته و جریان غصب خلافت را توضیح داد و با عبارت‎هایى بسیار زیبا و آهنگین و همراه با استدلال به آیات قرآن و سنت رسول الله حقانیت امیرالمؤمنین را بر وى اثبات نمود. علامه مجلسى مى‏نگارد: پس از شكایت ‏بزرگان مدینه از گریه‏هاى حضرت زهرا(علیهاالسلام) امیرالمؤمنین (علیه‎السلام) در بیرون مدینه در كنار بقیع خانه‏اى براى زهرا بنا كرد كه آن را «خانه اندوه‏» (بیت الاحزان) مى‏نامیدند چون صبحگاهان فرا مى‏رسید زهرا در حالى كه گریان بود حسن و حسین(علیهماالسلام) را پیشاپیش فرستاده، خود از پشت ‏سر آنان حركت مى‏كرد و به بقیع مى‏رفت و هماره گریه مى‏كرد. تا آنكه شب فرا مى‏رسید. در آن هنگام حضرت على(علیه‎السلام) به بقیع مى‏رفت و آنها را به خانه باز مى‏آورد. البته اثر این تربیت ‏سیاسى را به خوبى در زندگى كودكانش مى‏بینیم كه چگونه بزودى همین راه مادر را ادامه داده به غاصبان خلافت اعتراض مى‏كنند. امیرمؤمنان(علیه‎السلام) مى‏فرماید: روز جمعه‏اى خلیفه اول بر منبر بالا رفت تا خطبه بخواند امام حسین (علیه‎السلام) برخاست و فرمود: این جایگاه پدر من است نه جایگاه پدر تو. خلیفه اول گریست و گفت: آرى منبر از آن پدر توست و پدر مرا منبرى نیست. در خلافت خلیفه دوم نیز امام حسین(علیه‎السلام) در میان سخنان وی بپا خاست و فریاد زد: از منبر پدرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرود آى این منبر پدر تو نیست. وی گفت: آرى به جان خودم سوگند این منبر از آن پدر توست و پدر مرا منبرى نیست. آیا این سخنان را پدرت على به تو آموخته است؟ امام حسین(علیه‎السلام) فرمود: اگر آنچه را پدرم بفرماید، فرمان برم او هدایتگر و من هدایت ‏شده خواهم بود. بیعت ‏با پدرم كه جبرئیل آن را از جانب خداى فرود آورد بر گردن این مردمان است و آن را انكار نمى‏كنند مگر آنكه منكر كتاب خدا باشند. این مردم با قلب‎هاشان بدان یقین دارند و با زبانشان انكار مى‏ورزند واى بر آنان كه حق ما اهل بیت را انكار مى‏كنند چگونه با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روبرو خواهند شد با خشمى مداوم و عذابى‏ شدید...   تشویق به دانش‏آموزى براى كمال انسان ضرورى‏ترین شرط، دانش‏آموزى و به دست آوردن اندوخته‏هاى ارزشمند علمى است و براى دریافت دانش‏ها و بینش‎ها مهمترین راه چشم و گوش است. بیشترین آموخته‏هاى انسان از راه گوش و چشم فراچنگ مى‏آید. بنابراین آموختن به كودك كه شنونده خوبى باشد در حقیقت گشودن راه‎هاى دانش به سوى اوست. و نیز بازخواست كردن دانش‎هاى آموخته همراه با محبت‏ بى‏شائبه و اظهار عواطف خالصانه مادرى بهترین راه شكوفا كردن استعداد كودكان است. حضرت فاطمه(علیهاالسلام) كودكانش را به محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى‏فرستاد تا از دریاى دانش متصل به وحى و علم مطلق الهى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) استفاده برند و باز از آنان مى‏خواست كه آنچه را آموخته‏اند بازگو كنند به جریان زیر دقت‏كنید: امام حسن(علیه‎السلام) هفت ‏ساله بود كه در جلسات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شركت مى‏جست و آنچه را از وحى بیان مى‏كرد به خاطر مى‏سپرد. آنگاه به حضور مادرش مى‏آمد و آنچه را به خاطر سپرده بود براى مادر بازگو مى‏نمود. چون امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) به خانه مى‏آمد، مى‏دید حضرت فاطمه (علیهاالسلام) از آنچه امروز به پیامبر اكرم وحى شده است و آن را در مسجد بازگفته است ‏با خبر است. شگفت‏زده مى‏پرسید: از كجا این مطالب را مى‏دانى. با این كه در جلسات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حضور نداشتى. فاطمه زهرا(علیهاالسلام) مى‏فرمود: فرزندت حسن، برایم نقل مى‏كند. روزى امیرمؤمنان (علیه‎السلام) در خانه پنهان شد تا جریان بازگو كردن سخنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) توسط امام حسن (علیه‎السلام) را ببیند در این هنگام امام حسن(علیه‎السلام) به خانه وارد شد و شروع به سخن گفتن كرد ولى دچار لكنت زبان شد مادر شگفت‏زده شد كه هیچگاه این چنین نبودى. امام حسن(علیه‎السلام) پاسخ داد: مادر تعجب نكن زیرا بزرگمردى به سخنانم گوش فرا مى‏دهد و بدین واسطه است كه دچار لكنت زبان شدم. على(علیه‎السلام) از اتاق خود خارج شد و امام حسن(علیه‎السلام) را بوسید. زمانى نیز حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) به دیدار شهداى احد و عمویش حمزه مى‏رفت و آنجا به گریه سیاسى خویش مى‏پرداخت و پرده‏هاى دروغ و خیانت و تزویر حاكم را مى‏درید. شاید در این سفرها هم كودكان را به همراه داشت. او كودكانش را به گونه‏اى تربیت كرد كه دخترش زینب(سلام الله علیها) روایات بسیارى را كه از مادرش شنیده بود براى ما نقل كرده است و امروز روایات او بخشى ارزشمند از فرهنگ غنى شیعى به شمار مى‏رود. همه مى‏دانیم مدت زندگى فاطمه زهرا(علیهاالسلام) بسیار كوتاه بود و از سویى دیگر اخبار و گزارش‎هاى همین زندگى كوتاه را هم دست‏ سیاست غاصبانه نگذاشت منتشر شود. به قول ‏دانشمندى: فضایل این خاندان را دوستان از ترس پنهان كردند و دشمنان از حسد بازگو ننمودند اما با این همه آنچه به دست مردمان رسیده، بوى دل‏انگیزش دنیا را عطرآگین كرده و مشرق و مغرب را فرا گرفته است. ما برخى از آثار و روایاتى كه در زمینه سیره تربیتى فاطمه(علیهاالسلام) بدست ما رسیده بود بررسى كردیم ولى بررسى كامل‎تر آن را باید در فرآورده‏هاى این تربیت جستجو و نظاره كرد. آرى، تمام عظمت‎ها و شكوه‎هایى كه به بهترین صورت در زندگى فرزندان فاطمه(علیهاالسلام) متجلى است نشانگر تربیت تابناك و دامان پاك و آموزه‏هاى گران ‏ارج حضرت فاطمه(علیهاالسلام) است. به این خانه گلین كوچك بنگرید. چه كسانى را به جامعه تحویل داده است؟حسنین (حسن و حسین علیهماالسلام) ؛ زینبین (زینب و ام‏كلثوم سلام الله علیهما) دو مردى كه قلم و بیان از ترسیم شكوه صلح و جنگ آنان و دستیابى به فراز قله‏هاى دانش و بینش آن دو و بلنداى چكاد اخلاق آنها ناتوان است ‏بلكه پرنده تیزپرواز و بلندگراى اندیشه را نیز یاراى رسیدن به بلنداى آن نیست. و دو زنى كه «مردانگى در ركابشان جوانمردى آموخته‏» و در غروب سیاه تمامى ارزش‎هاى انسانى فریاد رساى آن دو تاریكزار بى تپش توده‏هاى مردم كوفه و شام را به حركت و هیجان و شور و شعور و شعار واداشته است. در میادین معنویت و صفا و عرفان نیز چشم عارفان روزگار را خیره و اندیشه عابدان اعصار را سرگردان و متحیر نموده‏اند. آرى همه آن عظمت‏ها مدیون تربیت حضرت فاطمه(علیهاالسلام) و ریشه در پرورش نیكوى او دارد. از این رو در با شكوه‏ترین نمایش حق و باطل و در رساترین و گیراترین و زیباترین هماوردى نور با سیاهى و تباهى و فضیلت‏كشى - در عاشورا - تك سوار میدان، همه این شكوه‎ها و عظمت‎ها و اوج‎ها را مرهون دامان پاك فاطمه مى‏داند و مى‏گوید: هیهات منا الذلة ... زبونى، خوارى، پستى از پیرامون ما به دور است (ما و ذلت هرگز) خداى و پیامبر و مؤمنان و آن دامن‎هاى پاك و پاكیزه‏اى كه ما را پرورانده است از ذلت ما پروا دارند و ما را خوار و زبون نمى‏پسندند.  حضرت زهرا(علیهاالسلام) در جهان حقیقتاكنون این مختصر را با روایتى به پایان مى‏بریم كه پرده‏اى دیگر از شكوه هوش‎رباى حضرت فاطمه (علیهاالسلام) را بازگو مى‏كند. آرى فاطمه كه تربیت را از محضر وحى آموخته و در دنیاى تربیت ‏بهترین نمونه‏هاى ادب و تعالى را پرورانده و در این مرحله بهترین شاگرد و برترین معلم بوده است. در جهان حقیقت و زندگى جاودان آخرت نیز از جانب خداى بزرگ عهده‏دار همین مسؤولیت است اما این بار نه در محدوده خانه و كودكان خود بلكه تمامى كودكان شیعیانش و دوستدارانش شاگردان مكتب تربیتى اویند و سر بر دامان محبت این مادر مى‏گذارند توجه كنید. ابوبصیر مى‏گوید: امام صادق(علیه‎السلام) فرمود: كودكان شیعیان ما را [در عالم برزخ] حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) تربیت مى‏كند و در روز قیامت ‏به پدرانشان تحویل مى‏دهد. ماهنامه كوثر، ش 7 ، سید محمود مدنى‏بجستانى .تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان، تلخیص و ویرایش هدهدی.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 274]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن