تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833282478
جاي خالي تعليق
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جاي خالي تعليق
«كلبه» نخستين ساخته جواد افشار در گونهاي جاي ميگيرد كه پر بيراه نيست اگر آن را كشف تازه سينماي ايران در حوزه ژانرها به حساب بياوريمگونهاي كه پس از سالها بيتوجهي يا كمتوجهي به آن ميرود كه جايي براي خود در اين سينما باز كند و با شكلدادن به سنت تازهاي در سليقه مخاطبان، تماشاگر خاص خود را نيز داشته باشد، آنگونه كه از اين پس در توليدات سينماي ايران سهمي نيز به گونه وحشت اختصاص پيدا كند. با اين اوصاف قرارگرفتن يك فيلم در گونه وحشت خواهناخواه سواي ميزان ارزشهاي سينمايي اين فيلم، جلب توجه كرده و آن را به اثري در خور بررسي بدل ميسازد.ژانر وحشت در سينماي ايران نيز همانند اكثريت قريب به اتفاق ژانرها به طور مشخص با عنايت به نمونههاي فرنگي اينگونه شكل گرفته است و با توجه به سابقه محدود و اندكي كه دارد، فاقد آن زمينه و بستري است كه حركت يا بالندگي در آن به تبيين شاخصههاي خاص سينماي ايران در اين ژانر بينجامد. قدمت اينگونه چنان اندك است كه ميتوان به يقين گفت كه هنوز در ابتداي راه هستيم و زمان ميبرد تا به جايي برسيم كه در ژانر وحشت نيز سينماي ايران براي خود داشتههايي بيندوزد؛ بنابراين دور از انتظار نيست كه در كنار اندكنمونههايي كه ميتوان آنها را يك تجربه در خور اعتنا به عنوان ترسناك ايراني(!) محسوب كرد، گرايش غالب، به الگوبرداري و تاثيرپذيري تمام و كمال از سينماي وحشت ديگر كشورها معطوف شود.مهمترين مشكل كلبه آن است كه به سراغ يكي از تكراريترين و در عين حال پيشپاافتادهترين دستمايههاي اينگونه سينمايي رفته است؛ سفر جواناني به دل جنگل كه به حوادثي ترسناك و گاه خونين انجاميده است و بسته به ميزان خشونت يا تخيل فيلم به رويارويي آنها با بيماران رواني، آدمكشها و يا حتي آدمخواران ختم شده است.به ويژه بدنه سينما كه همواره ترجيح ميدهد مسيرهاي از پيشآزمودهشده را دنبال كند تا اينكه به جستوجوي مايههايي برود كه به فرض استفاده از قواعد ژانر به فضايي كاملا ايراني و مبتني بر فرهنگ، باورها و مناسبات اينجايي بپردازد. به اين ترتيب اشاره به اين امر بديهي لازم به نظر ميرسد كه صرف وقوع اتفاقات فيلم در ايران و شخصيتهايي كه به زبان فارسي صحبت ميكنند يا نامهاي ايراني دارند نميتوان فيلمي را ايراني فرض كرد. به اين ترتيب با توجه به اوضاع و احوال حاكم بر سينماي ايران و تجربه طولاني فيلمسازي در ايران هيچ بعيد نيست كه خيلي زود به برخورداري از فيلمفارسي ترسناك هم مفتخر شويم.آنچه در نگاه نخست پيداست، اينكه اولين ساخته جواد افشار به نيت جذب مخاطب به سراغ اينگونه تازه در سينماي ايران رفته است كه با توجه به گونههاي بهتري كه براي جذب مخاطب و تثبيت موقعيت حرفهاي يك فيلمساز در ابتداي كارش وجود دارد فينفسه در خور تقدير به حساب ميآيد. پيش از تماشاي فيلم نيز همهچيز از نام فيلم گرفته تا طراحي پوستر، پلاكارد و عكسهاي درون ويترين سينما به مخاطب، اين آگاهي را ميدهد كه به تماشاي چگونه فيلمي خواهد رفت. تا اينجاي كار همهچيز خوب پيش ميرود اما مشكل مخاطبي كه قدري حرفهايتر به سينما نگاه ميكند از زماني آغاز ميشود كه قصه فيلم شروع به حركت ميكند.حتي تيتراژ فيلم نيز اگرچه ايده چندان تازهاي در گونه وحشت ندارد، در نوع خود اجراي قابل قبولي دارد و در همراهي موسيقي مناسبي كه روي آن گذاشته شده مدخل خوبي براي فيلمي در اينگونه به حساب ميآيد و باز حتي فصل افتتاحيه فيلم كه نمايش روياي يكي از شخصيتهاي فيلم است نيز در نوع خود قابل قبول مينمايد و اگرچه در ادامه، خطوربط درستي با فيلم پيدا نميكند، اما زماني كه قصه فيلم آغاز ميشود و 4جوان فيلم (2 دختر و 2پسر دانشجو) راهي سفري تحقيقاتي به مردهشويخانهاي در دل جنگل ميشوند، همهچيز لو ميرود و به جاي آنكه تماشاگر به طوري غيرمنتظره شخصيتها را در دل ماجرايي ترسناك بيابد، از همان آغاز مشخص ميشود كه با چه نوع اتفاقاتي در اين فيلم روبهرو هستيم؛ چراكه اگرچه در اينگونه تازه قابل پيشبيني است كه فيلمسازان سراغ مايههايي بروند كه ريشه اصليشان در سينماي ديگري است، اما نه تا اين حد كه يكي از مستعملترين الگوها را كه بارها و بارها در فيلمهاي درجه2 خارجي مورد استفاده قرار گرفته، به طور كامل رونويسي كرده و صرفا به تغييراتي چند، متناسب با سينماي ايران و البته محيط و شخصيتهاي ايراني بسنده كنند. ژانر وحشت در سينماي ايران نيز همانند اكثريت قريب به اتفاق ژانرها به طور مشخص با عنايت به نمونههاي فرنگي اينگونه شكل گرفته است و با توجه به سابقه محدود و اندكي كه دارد، فاقد آن زمينه و بستري است كه حركت يا بالندگي در آن به تبيين شاخصههاي خاص سينماي ايران در اين ژانر بينجامد.مهمترين مشكل كلبه آن است كه به سراغ يكي از تكراريترين و در عين حال پيشپاافتادهترين دستمايههاي اينگونه سينمايي رفته است؛ سفر جواناني به دل جنگل كه به حوادثي ترسناك و گاه خونين انجاميده است و بسته به ميزان خشونت يا تخيل فيلم به رويارويي آنها با بيماران رواني، آدمكشها و يا حتي آدمخواران ختم شده است. به اين ترتيب از زماني كه شخصيتهاي فيلم قدم به درون جنگل ميگذارند تماشاگر مدام در انتظار اين است كه اتفاقي وحشتناك براي آنها بيفتد و اين انتظار از پيش مشخص باعث ميشود كه تمهيد غيرمنتظرهبودن اتفاقات كه در سينماي وحشت، يك تمهيد موثر به حساب ميآيد، كاركرد چنداني در اين فيلم نداشته باشد.
در اكثريت قريب به اتفاق فيلمهايي كه براساس اين الگوي داستاني ساخته ميشوند، بيش از آنكه منطق داستاني اهميت داشته باشد، كيفيت اجراي صحنههاي ترسناك و ميزان تاثيرگذاري آنهاست كه اهميت دارد؛ در واقع تماشاگر هم به جاي آنكه انتظار داستاني با خطوربط را داشته باشد، بيشتر خط كلي قصه را دنبال ميكند و اين موقعيتهاي ترسناك است كه مخاطب را با خود همراه ميكند. براي نمونه در بسياري از اين فيلمها حضور آن آدمكشها يا موجودات عجيبالخلقهاي كه در جنگل جمع شدهاند توجيه منطقي خاصي ندارد، تماشاگر اين دست فيلمها هم كه صرفا براي سرگرمشدن و ترسيدن به سينما آمده، اهميتي به چند و چون اين ماجرا نميدهد.سازندگان كلبه نيز در مجموع جهاتي كه در برداشت و الگوبرداري خود صورت دادهاند، به همين شيوه عمل كردهاند. صرفنظر از وجود قبرستاني چنين پرتافتاده در دل جنگل و حتي به فرض قبول آن، معلوم نيست، كه فيالمثل چرا دانشجويان جوان كه براي تحقيق درسي در زمينه مشاغل، مردهشويي را انتخاب كردهاند، به جاي اينكه خيلي راحت راهي بهشت زهرا شده و سري به غسالخانههاي آنجا بزنند، راهي دشوار را انتخاب كرده و راهي آن قبرستان مخوف در دل جنگل ميشوند؛ مشكلي كه خيلي راحت با تغيير نيت اين چهار نفر حل ميشد؛ اينكه براي يك سفر تفريحي به دل جنگل بروند و به همان دليل تمامكردن بنزين كنار گورستان گير بيفتند و اتفاقا اين تمهيد بسيار موفقتر هم عمل ميكرد چرا كه خيلي راحت امكان كاركردن روي شخصيت مردهشوي وجود داشت و ابهامدادن به آن ميتوانست اتمسفر فيلم را پررمزوراز هم بسازد. اما ما هم همانند اغلب تماشاگران اين فيلمها از خطوربط داستاني صرفنظر كرده، دنبالكردن روابط علي و معلولي را كنار گذاشته و صرفا به همين بسنده ميكنيم كه آيا كلبه به عنوان فيلمي سرگرمكننده در ژانر وحشت، ميتواند همچون اسلافش يعني همان فيلمهاي درجه 2 يا به اعتباري رده B تماشاگر عام را روي صندلي ميخكوب كند. اما نكته آنجاست كه با فروكاهش انتظارات خود تا اين حدواندازه نيز كلبه نميتواند آنها را برآورده كند. مشكل فيلم نيز آشكار است و آن چيزي نيست جز عدم بضاعت در تدارك و اجراي صحنههايي دلهرهآور و ترسناك كه لازمه اينگونه فيلمهاست؛ يعني همان چيزي كه در نمونه خارجي اين فيلمها به شكل انبوهي با آنها روبهرو ميشويم و به دليل سطح سليقه و تلقي پايين سازندگان اين فيلمها به جاي خلق اتمسفري كه به شكلي مداوم و عميق ترس را به جان مخاطب بريزد- آنگونه كه حتي طبيعيترين لحظهها يا كنشها شكلي هراسآور به خود بگيرد- تنها به برانگيختن احساسات و عواطف مخاطب در شكلي سطحي بسنده كرده و ترس آني را خلق ميكنند كه ريشه در نمايش خشونت و خونريزي دارد و در واقع به همين دليل است كه سازندگان اين فيلمها مجبور هستند براي توفيق فيلم خود در ارتباط با مخاطب، انبوهي از اين صحنهها را در فيلم خود بجا و نابجا به نمايش بگذارند.اما مشكل اينجاست كه كلبه نه اين است و نه آن؛ نه از عهده خلق اتمسفري هراسآور و ترسناك برميآيد و نه اينكه سازنده فيلم از عهده طراحي و اجراي صحنههاي دلهرهآور و ترسناك از نوع آنياش برميآيد؛ بنابراين مجبور است جنازهاي را مدام از اينطرف به آنطرف هل داده و رو به دوربين بگيرد تا احيانا مخاطبي را كه همچون شخصيتهاي فيلم از مرده ميترسد، بترساند! با اين اوصاف كل صحنههاي بهاصطلاح ترسناك فيلم محدود ميشود به چند شوخي غيرمنتظره شخصيتها براي ترساندن يكديگر، 2 صحنه تصادف (يكي با سگ و يكي با درخت) كه از قضا هردوي آنها در حد فيلم، اجراي كموبيش قابل قبولي دارند اما ترسناك نيستند! و يا صحنه حمله سگها به ماشين و جيغ و داد دخترها كه خيلي سريع برگزار ميشود، در حالي كه جا داشت روي آن بيشتر كار شود و جالب اينكه با آن همه جيغوداددخترها معلوم نيست چرا دوستانشان به جاي رفتن به سراغ آنها ميايستند تا آنها از دست سگها فرار كرده و پيششان بيايند و در نهايت هم صحنههاي مربوط به جابهجا شدن جنازه كه بار اصلي فيلم را به دوش ميكشند اما فيلمساز تمركز خوبي روي آنها نميكند و نميتواند لحظههاي جذاب و پركششي را براساس آن طراحي كند و فقط شخصيتهاي فيلم دادوبيداد كرده و از اينطرف به آن طرف ميدوند. لحظه درگيري با قاتل هم در نوع خود نقطه اوج چنين فيلمهايي است كه كمو بيش در حد كشتيگرفتن آدمها با هم برگزار ميشود و آنجا هم كه قرار است تبر فيلم به جاي دست به دست شدن بين شخصيتها بدون كاربرد خاصي، عملي را انجام دهد حاج مهدي سر ميرسد و با گرفتن دست يكي از اين دانشجويان مانع از خونريزي شده و همه چيز را ختم به خير ميكند.اين قتل به شكلي غيرعمد در اثر يك كشمكش به وجود آمده اما علت كشمكش مشخص نيست؛ انگار صرفا كشمكشي صورت ميگيرد تا قتلي واقع شود؛ يا زماني يكي از دانشجويان با در باز مردهشوي خانه روبهرو ميشود در حالي كه چند لحظه قبل در قفل بوده و همين نكته تا اندازهاي ايجاد دلهره ميكند.با اين اوصاف ميبينيم همه آن ظرفيتهايي كه اين قصه تكراري و كليشهاي فينفسه از آن برخوردار بوده و ميتوانست به عنوان كمكحال فيلمساز براي ساخت فيلمي لااقل جذاب براي مخاطب عام به كارگرفته شود، همه مفت و مسلم هدر ميرود؛ در حالي كه اگر سازندگان فيلم يكي از همين نوع فيلمها را بهدقت تماشا ميكردند، ميديدند كه به جاي صحيح و سلامت روانه كردن شخصيتهايي كه قرار است دوبهدو راهي خانه بخت بشوند،با افزودن ملات اكشن و زدوخورد به فيلم، حداقل همين انتظارات اندك را برآورده كنند. آن وقت مجبور نبودند زمان عمده فيلم را كه ميشد خرج لحظه دلهرهآور و ترسناك ساخت صرف شوخيهاي دمدستي بين شخصيتهاي فيلم كرده يا به بوق زدن كنار مينيبوسهايي كه از استاديوم برميگردند، اختصاص دهند. سرانجام اينكه براي ترساندن تماشاگر در هر موقعيتي بايد او را به باور رساند؛ باور لحظههاي خطيري كه شخصيتها در آن قرار دارند و اتفاقات خوفانگيزي كه در اين موقعيتها بر آنها حادث ميشود. وقتي به نظر نميرسد خود شخصيتها كه بهاصطلاح در دل صحنه حضور دارند، اين ترس را باور كردهاند و از آن برخود ميلرزند و واكنشهايي پذيرفتني براساس آن از خود بروز ميدهند، چگونه ميتوان انتظار داشت كه بتوان تماشاگر را ترساند؟ متاسفانه در خنثي شدن تمهيدات اندكي كه در كلبه براي ترساندن تماشاگر وجود دارد، بازيگران آن هم بدون نقش نيستند. صرفنظر از كامبيز ديرباز كه تمام سعي خود را در اينباره ميكند و تا اندازهاي نيز موفق مينمايد و جمشيدهاشمپور كه اصولا نقشي را برعهده دارد كه قابليتهايش آگاهانه يا ناخودآگاه ناديده گرفته شده، ديگر بازيگران فيلم به دليل عدم توانايي يا كمتجربگي به فيلم لطمه ميزنند تا همين اندوختههاي اندكش نيز جلوهاي قابل قبول نداشته باشد. به نظر ميرسد كه اگرچه سازنده فيلم و نويسنده فيلمنامه آن براي كار خود از نمونههاي مشابه خارجي الگوبرداري كردهاند اما هرآنجا كه خود دست به كار شدهاند و تغييراتي در كليشههاي موجود در اين دست فيلمها به وجود آوردهاند، به جاي آنكه تاثيري مثبت و احيانا سازنده داشته باشد، تاثيري معكوس داشته و فيلم را از همان حد و اندازه كليشهاي اما تاثيرگذار دور كرده است. براي نمونه در پايان اين فيلم برخلاف سنت معمول اين فيلمها كه سكانس فينال لحظه اوج فيلم نيز هست، وقتي قهرمان فيلم، پيروز از ميدان خارج ميشود، بدون هيچ اضافاتي فيلم به پايان ميرسد تا تماشاگر پس از برخورد با انبوهي از لحظههاي ترسآور تحت تاثير سكانس پاياني كه به پيروزي خير بر شر ميانجامد با آرامش و اطمينان خاطر از سالن خارج شود و تماشاگر متاثر از اين احساس به لحاظ ذهني همچنان درگير گرههاي داستاني فيلم كه خطوربط اتفاقات به بازگشايي آنها ميانجامد باشد و در واقع اين مسئله با تجزيه و تحليل اتفاقات در ذهن مخاطب محقق ميشود و همين نكته است كه باعث ميشود مخاطب پس از تماشاي فيلم همچنان با آن درگير باشد. اما سازندگان اين فيلم ترجيح ميدهند خودشان چنين وظيفهاي را برعهده بگيرند و در پايان فيلم هنگامي كه قاتل دستگير شده است، كموكيف ماجرا را از زبان او و به صورت فلاش بك تعريف كنند اما جالب اينكه اين تمهيد كه قرار است به گرهگشايي ماجرا بپردازد، خود به ابهام بيشتر آن دامن ميزند؛ براي نمونه نشان ميدهد كه اين قتل به شكلي غيرعمد در اثر يك كشمكش به وجود آمده اما علت كشمكش مشخص نيست؛ انگار صرفا كشمكشي صورت ميگيرد تا قتلي واقع شود؛ يا زماني يكي از دانشجويان با در باز مردهشوي خانه روبهرو ميشود در حالي كه چند لحظه قبل در قفل بوده و همين نكته تا اندازهاي ايجاد دلهره ميكند.در پايان از زبان قاتل با فلاشبكي ديگر نشان داده ميشود كه قفل در توسط او با كليد باز ميشود، در حالي كه قاعدتا اين كليد بايد دست مردهشوي باشد، نه در دست او! بگذريم! چنين مشكلاتي امري متداول در سينماي تجاري ايران به حساب ميآيد اما اين مسئله وقتي توي ذوق ميزند كه فيلمساز بدون هيچ الزام و ضرورتي خود به بروز چنين مشكلاتي در فيلم خود دامن ميزند. اما با تمام اين حرفها شايد ذكر اين نكته خالي از لطف نباشد كه جواد افشار اگرچه فيلم چندان درخورتوجهي را به عنوان كار نخست خود عرضه نكرده اما با اين حال برخلاف سنت معمول سينماي ايران كه از هر فيلم و گونهاي اغلب نسخه فيلمفارسياش را عرضه ميكند ميتوان اين حسن را براي فيلم او در نظر گرفت كه لااقل فيلمفارسي نيست. منبع : همشهري تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 624]
صفحات پیشنهادی
جاي خالي تعليق
جاي خالي تعليق-جاي خالي تعليق «كلبه» نخستين ساخته جواد افشار در گونهاي جاي ميگيرد كه پر بيراه نيست اگر آن را كشف تازه سينماي ايران در حوزه ژانرها به حساب ...
جاي خالي تعليق-جاي خالي تعليق «كلبه» نخستين ساخته جواد افشار در گونهاي جاي ميگيرد كه پر بيراه نيست اگر آن را كشف تازه سينماي ايران در حوزه ژانرها به حساب ...
دست خالی و دامان پر
جاي خالي تعليق «كلبه» نخستين ساخته جواد افشار در گونهاي جاي ميگيرد كه پر بيراه نيست اگر آن را ... توجيه منطقي خاصي ندارد، تماشاگر اين دست فيلمها هم كه صرفا ...
جاي خالي تعليق «كلبه» نخستين ساخته جواد افشار در گونهاي جاي ميگيرد كه پر بيراه نيست اگر آن را ... توجيه منطقي خاصي ندارد، تماشاگر اين دست فيلمها هم كه صرفا ...
جاي خالي مدعيان صلح در جنگ ايران و عراق
جاي خالي مدعيان صلح در جنگ ايران و عراق-جاي خالي مدعيان صلح در جنگ ايران و عراق ... بود و در قبال درخواست تعليق ايران با اين سئوال خبرنگاران كه چرا جامعه جهاني در ...
جاي خالي مدعيان صلح در جنگ ايران و عراق-جاي خالي مدعيان صلح در جنگ ايران و عراق ... بود و در قبال درخواست تعليق ايران با اين سئوال خبرنگاران كه چرا جامعه جهاني در ...
در كيفيات تعليق و رفع تعليق قضات متهم (3)
در صورت حصول برائت ايام تعليق جزء مدت خدمت محسوب و مقرري آن بكارمند داده خواهد شد. ... (۶) قبول اين نظريه خالي از اشكال نيست زيرا وقتي قاضي در مظان اتهام قرار .... مطلبي كه جاي بحث و تامل دارد اعاده بخدمت قاضي معلق پس از حصول برائت به شغل سابق ...
در صورت حصول برائت ايام تعليق جزء مدت خدمت محسوب و مقرري آن بكارمند داده خواهد شد. ... (۶) قبول اين نظريه خالي از اشكال نيست زيرا وقتي قاضي در مظان اتهام قرار .... مطلبي كه جاي بحث و تامل دارد اعاده بخدمت قاضي معلق پس از حصول برائت به شغل سابق ...
/مشروح نشست خبري رييسجمهور/٢/ دوران تعليق غنيسازي به ...
19 سپتامبر 2008 – مشروح نشست خبري رييسجمهور/٢/ دوران تعليق غنيسازي به تاريخ پيوست بعضي ... بهترين مردم، بهترين جاي دنياست و والاترين مردم را دارد. .... رييسجمهور افزود: آن حبابها خالي و قيمتها واقعي شد ؛ به طوري كه در پنج ماهه اول امسال بيش از ...
19 سپتامبر 2008 – مشروح نشست خبري رييسجمهور/٢/ دوران تعليق غنيسازي به تاريخ پيوست بعضي ... بهترين مردم، بهترين جاي دنياست و والاترين مردم را دارد. .... رييسجمهور افزود: آن حبابها خالي و قيمتها واقعي شد ؛ به طوري كه در پنج ماهه اول امسال بيش از ...
تعليق هاي مذاكره (يادداشت روز)
16 جولای 2008 – تعليق هاي مذاكره (يادداشت روز)-تعليق هاي مذاكره (يادداشت روز) ژنو سوئيس روز ... البته آمريكا در اين ميان مستثناست و با همه ادعاي ابرقدرتي به جاي شركت .... كند يا با دستان خالي مذاكره كند، تكليف 5 كشور كاملاً مشخص است؛ بازي كردن با ...
16 جولای 2008 – تعليق هاي مذاكره (يادداشت روز)-تعليق هاي مذاكره (يادداشت روز) ژنو سوئيس روز ... البته آمريكا در اين ميان مستثناست و با همه ادعاي ابرقدرتي به جاي شركت .... كند يا با دستان خالي مذاكره كند، تكليف 5 كشور كاملاً مشخص است؛ بازي كردن با ...
فتح ا... زاده : از پرسپوليس جا نمانده ايم
... ايم، چرا كه ما اكنون دو جاي خالي براي جذب بازيكن داريم و پرسپوليس سه جاي خالي؛ ... انضباطي با جرايمي روبه رو شد كه در ادامه به تعليق فعاليتهاي اين تيم انجاميد.
... ايم، چرا كه ما اكنون دو جاي خالي براي جذب بازيكن داريم و پرسپوليس سه جاي خالي؛ ... انضباطي با جرايمي روبه رو شد كه در ادامه به تعليق فعاليتهاي اين تيم انجاميد.
چه شد كه شوراي صنفي...
جاي شما خالي، شب توي اتاق كلي در اين باره مسخره بازي درآورديم و خنديديم و هيچ وقت ... وقتي يكي، دو تا از بچه هاي جديد را با حكم تعليق و اخراج تنبيه كردند، اين شوراي ...
جاي شما خالي، شب توي اتاق كلي در اين باره مسخره بازي درآورديم و خنديديم و هيچ وقت ... وقتي يكي، دو تا از بچه هاي جديد را با حكم تعليق و اخراج تنبيه كردند، اين شوراي ...
بازي در ورزشگاه خالي، حذف صورت مساله
4 سپتامبر 2008 – بازي در ورزشگاه خالي، حذف صورت مساله-بازي در ورزشگاه خالي، حذف ... راي شوراي عالي استيناف به حالت تعليق درآمد، بهانهاي براي بازگشايي ... آنها سرمايههاي اين فوتبال هستند و بايد علت رفتارهاي نامناسب را در جاي ديگر جستجو كرد.
4 سپتامبر 2008 – بازي در ورزشگاه خالي، حذف صورت مساله-بازي در ورزشگاه خالي، حذف ... راي شوراي عالي استيناف به حالت تعليق درآمد، بهانهاي براي بازگشايي ... آنها سرمايههاي اين فوتبال هستند و بايد علت رفتارهاي نامناسب را در جاي ديگر جستجو كرد.
موتورسوار ايراني هنگام پرش ازروي ۲۲اتوبوس كشتهشد
ما كه فرياد زديم جاي خالي را پركنيد و ثانيا بايد اين كار قبلا تمرين ميشد و به ... 04:52 PMفعاليت فدراسيون اتومبيلراني و موتورسواري به حالت تعليق درنيامده است ...
ما كه فرياد زديم جاي خالي را پركنيد و ثانيا بايد اين كار قبلا تمرين ميشد و به ... 04:52 PMفعاليت فدراسيون اتومبيلراني و موتورسواري به حالت تعليق درنيامده است ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها