واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اصلاح نفس، رمز موفقيّت در زندگى
ما باید کاری انجام بدهیم که هم از درون مشکلی پیدا نکنیم، هم از بیرون. اگر چنانچه از درون مشکلی پیدا نکردیم، از بیرون مشکلی نخواهیم داشت ؛ یعنی آن دشمن درونی را از بین بردیم ؛ وقتی دشمن درونی از بین برود، دشمن برونی کاری نخواهد کرد. یک وقت انسان از بیگانه می ترسد، برای اینکه وابسته به آب و خاک است. امّا اگر وابسته به خاک آفرین و آب آفرین باشد، وابسته به شمس و قمر آفرین باشد ؛ او هراسی ندارد ! بالأخره اگر ماه خوب است، شمس خوب است، زمین خوب است، آسمان خوب است ؛ آنکه شمس آفرید و قمر آفرید از همه بهتر است. گفتند : ای یار، قمر بهتر یا آنکه قمر آرد ای یار، شکر بهتر یا آنکه شکر آرد اگر شکر شیرین است، شکر آفرین شیرین تر است. و اگر شمس و قمر زیباهستند، قمر و شمس آفرین زیباتر است. کاری که امام (ره) کرد ؛ این بود که ما را، یعنی جامعه را از شرّ دشمن درونی نجات داد. آنچه که در دوران جوانی مقدور ماست و به ما سفارش هم کردند ؛ این است که ما از درون مان باید بدانیم معدنیم و دریائیم. اگر بزرگان ما فرموده اند : چو دریا گوهر از خود طلب کن؛ سرّش همین است. ما نه مثل استخریم، نه مثل آن تلّی از شن ! آن روز کسی به فکر آب و خاک و معدن نفت و گاز نبود ! فقط به فکر قرآن بود و عترت، و پیروز شد و هیچ مشکلی هم نداشت. الآن دشمن به این فکر افتاده که از درون ، خدای ناکرده ما را بپوساند. مائیم و این هوس ما و این رفاه طلبی و این جنگ فکری ـ فرهنگی و این تهاجم یا شبیخون فرهنگی و مانند آن ؛ با این باید چه بکنیم ؟! گوهرهای خود جوش درونی انسان، راهنمای او در همه صحنه هاقرآن کریم به ما فرمود : شما در درونتان یک لوح نانوشته یا یک خاک یکجا جمع شده نیستید ! در درونتان کتاب های خطی فراوان است، باید فرصت کنید آن کتابها را بخوانید، یک. شما مثل یک تلّی از شن نیستید که شما را طوفان جمع کرده باشد. شما در منطقه های کویری می بینید وقتی یک گرد بادی آمده است ؛ این شن ها را جمع می کند، می شود یک تپّه ای از شن. این تپه ،گوهر و معدن ندارد ؛ چون این را باد آفریده، نه باده ! امّا این کوهها هستند که ساخته باده اند و گوهرها در آنهاست. حالا یا لعل گردد در بدخشان، یا عقیق اندر یمن ؛ بالأخره کوه معدن دارد. اگر کسی شیر را باز کرد، استخر را پر آب کرد ؛ این استخر گوهر ندارد ! امّا دریا پر از گوهر است. تفاوت جهان بینی الهی و الحادی در نگرش به مرگآیا انسان مثل استخر است که از بیرون او را پر کردند ؟ انسان مثل یک تلّی از شن است که او را با گرد باد فراهم کردند ؟! بسیاری از دانشمندان مغرب زمین، فلاسفه الحادی فکرشان این است : انسان همین است ! لذا می گویند : وقتی انسان می میرد، مرگ عبارت از پوسیدن انسان است ؛ انسان می پوسد ! منتها شهرداری این میوه های پوسیده را در سطل زباله در بیرون شهر می ریزد، و این انسانهای پوسیده را در زباله دان قبرستان می ریزد. انسان می میرد، یعنی می پوسد ! امّا مردان الهی می گویند : انسان که می میرد، از پوست به در می آید ؛ نه بپوسد ! بین این دید با آن دید خیلی فرق است، بین این مکتب با آن مکتب خیلی فرق است، بین پوسیدن و از پوست به در آمدن خیلی فرق است ! آن می گوید : حالا که من می پوسم، چرا رها نباشم ! این می گوید چون که از پوست در می آئیم، چرا آزاد نباشم ؟! گاهی انسان از بیگانه می ترسد، برای اینکه وابسته به آب و خاک است. امّا اگر وابسته به خاک آفرین و آب آفرین باشد، وابسته به شمس و قمر آفرین باشد ؛ او هراسی ندارد ! غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود ؛ ز هر چه رنگ تعلّق، مال اوساط. ز هر چه رنگ تعیّن، مال اوحدی، پذیرد آزاد است. او می گوید : من آزادی می خواهم، این می گوید : من رهائی می خواهم ! اینکه بی بند و باری می طلبد، فکر می کند حالا که بعد از دو روز ما می پوسیم، چرا الآن رها نباشیم ! اما این می گوید : من باید از پوست در بیایم، نه بپوسم !! باید آزاد باشم از هر بندی که من را بپذیرند، من را راه بدهند. و من به سراغ کسی می روم که او من را آفرید، این یک قطره آب را او به این صورت در آورد. این دو دیدو دو فکرودو جور جهان بینی هر کدام احکام خاص خودش را دارند. ضرورت شناخت و توجه به گوهرهای درونی در دوران جوانیحالا آنچه که در این دوران جوانی مقدور ماست و به ما سفارش هم کردند ؛ اگر این بخش را حوزه و دانشگاه مستقیماً به عهده بگیرد و جوانها آن را هم الگو قرار بدهند، این است که ما از درون مان باید بدانیم معدنیم و دریائیم. اگر بزرگان ما فرموده اند : چو دریا گوهر از خود طلب بکن، چو دریا سرمایه از خود داشته باش، چو دریا معرفت از خود داشته باش ؛ سرّش همین است. ما نه مثل استخریم، نه مثل آن تلّی از شن ! اینکه ذات أقدس اله به ما فرمود : فألهمها فجورها و تقواها (1) ؛ یعنی تو گوهری، تو یک سلسله جبالی، تو تلّی از شن نیستی ! اینکه فرمود : فأقم وجهک للدّین حنیفاً فطره الله الّتی فطر النّاس علیها(2)، یعنی تو دریائی. اگر انسان دریاست، گوهری دارد ؛ و اگر سلسله جبال است، معدنی دارد. باید بکوشیم این معدن هایمان معدن خوبی باشد. کاری که امام (ره) کرد ؛ این بود که ما را، یعنی جامعه را از شرّ دشمن درونی نجات دادحالا بعضی ها معدن آتش فشانی دارند، کوه آتش فشانند، در درون آنها شعله است ؛ بعضی معدن طلایند، معدن درّ و یاقوتند، معدن گوهرهای پر بهایند . یک وقت است کسی جز غضب و عصبانیّت و خشونت و بد خوئی و بد دهنی و تجاوز و تعدّی ندارد ؛ نظیر اسرائیل، یا نظیر بوش. معدن بودن این کوه، همان کوه آتش فشانی است. نشانه شعله اش گاهی در افغانستان گاهی در عراق و گاهی در فلسطین سر می کشد ؛ این هر جا برود، آتش است. فرمود : أینما یوجّهه لا یأت بخیر (3). به هر طرف برود ؛ به شرق ایران برود، شرّ دارد ؛ به غرب ایران برود، شرّ دارد ؛ در فلسطین هم حضور پیدا کند، شرّ دارد.. بعضی مثل مردان الهی اند. چه شرق باشند، چه غرب باشند ؛ اینها جعلن ی مبارکاً أین ما کنت (4)هستند. اینکه گفته شد : فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کردلازم نیست که حتماً انسان مثل عیسای مسیح مرده را زنده کند ! در این بخش مثل عیسای مسیح است. وجود مبارک عیسای مسیح فرمود : خدا توفیقی به من داد که من هر جا باشم، منشأ برکتم .. آیت الله جوادی آملی تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه - حسین عسگری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ(1) شمس / 8 (2) روم / 30 (3) نحل / 76 (4) مریم / 31
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 377]