تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 2 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد،‌ دعا ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817856961




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عکس دیدنی : پیرزنی که با گرگ می جنگد !


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:


pirezan-gorg.jpg
بی بی تاج محمدی قهرمان قصهء ما به گفتهء پسر ۵۸ ساله اش متولد ۱۲۹۵ شمسی است.هر چند خودش میگوید ۶۰ سالش است!! تازه از جمعه بازار آمده بود:«داشتم چیله(هیزم)جمع میکردم که یکدفعه دیدم یکی رختامو گرفته ....اول خیال کردم یکی از دختر بچه های همسایه است که به شوخی لباسم را از عقب میکشد...!» اما وقتی برگشت ....تنها چیزی که بود یک گرگ گرسنهء ۷۰ کیلویی بود! که غرش کنان پیرزن ۵۰ کیلویی را به سمت خود میکشید! «به گرگ گفتم پدر سوختهء پررو چیکار بمن داری تو!؟ چوب دستم نبود وگرنه نمیگذاشتم گازم بگیرد!:» عباس پسر ۵۸ ساله بی بی که ساکن تهران است میگوید:در تهران بودم که بمن خبر دادند که مادرم با یک گرگ درگیر شده است... بی بی نزدیک یک ساعت با گرگی جدال میکرد که در برهوت اطراف کاشان چیزی برای خوردن پیدا نکرده بود! گرگ مدام دستان بی بی را گاز میگرفت و بی بی رفته رفته بیحالتر میشد.نقشه ای در ذهن بی بی شکل گرفت. دستش را در دهان گرگ فرو کرد و کشان کشان گرگ را به سمت جاده برد تا بلکه کسی آنها را ببیند. گرگ اینبار دست بی بی را ول کرد و گوش او را گاز گرفت.اما دیگر به جاده رسیده بودند. گرگ وقتی نقشهء بی بی را فهمید که چوب مشهدی محسن و پسرش که با یاماها۱۰۰ از آنجا عبور میکردند برسرش فرود آمد و سپس سنگ و چوب بود که باعث شد چند دقیقه بعد جسد خون آلود گرگ با استخوانهای شکسته و چشمانی باز در کنار جاده باقی بماند تا روز بعد بازیچهء کودکان آبادی شود... بی بی اما به حرف پسرش گوش نمیکند!:«به تهران نمی آیم. میدانم که گرگها دوباره میآیند ولی به تهران نمی آیم!!... اسمم را نمی خواهد در مجله بنویسی ... بنویس بمن جایزه بدهند!...زنهای الان قدرت مبارزه با گرگ را ندارند!...» منبع:ضمیمهء سرنخ مجله همشهری جوان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 483]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن