تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دعايى كه با بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم شروع شود، رد نمى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798761185




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

با جمشید مشایخی، بازیگر پیشكسوت تئاتر ، سینما و تلویزیون


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: شما در فیلم‌ها عشق نمی‌بینید، آنچه می‌بینید هوس است. این پسر از آن دختر خوشش می‌آید و آن دختر از این پسر. از چه چیز هم خوششان آمده؟! از قیافه یكدیگر! آخر این آدم...   گیشه، هنر را تسخیر كرده استهمین یك ماه پیش جشن تولد 77 سالگی‌اش بود و بیش از نیم قرن است كه در تئاتر، سینما و تلویزیون خوش درخشیده است. سال 1337 با نمایش «وظیفه پزشك» برای نخستین بار روی صحنه رفت، 5 سال بعد در فیلم بلند سینمایی «خشت و آینه» ظاهر شد و در دهه 50 خورشیدی در قاب كوچك تلویزیون نیز به ایفای نقش پرداخت. جمشید مشایخی كارنامه‌ای پرافتخار در عرصه بازیگری دارد كه نیازی به برشمردن آنها نیست. او چند سالی است تنها در مجموعه‌های تلویزیونی بازی می‌كند ودر حال حاضر مشغول ایفای نقش در سریال «تبریز مه آلود» با كارگردانی محمدرضا ورزی است. از اوضاع و احوال این روزهای سینما راضی نیست. بخش عمده‌ای از گفت‌وگوی ما با این هنرمند پیشكسوت به همین گلایه‌ها اختصاص یافت. شما مانند بقیه هنرمندان قدیمی، كارتان را در جوانی با تئاتر شروع كردید و جالب این كه اولین بار در نقش یك پیرمرد ظاهر شدید. حتی در دومین كارتان هم نقش یك پیرمرد را بازی كردید. چطور با وجود سن كم و در اولین تجربه‌تان به این نقش رسیدید؟ زمانی كه اداره تئاتر رسما شروع به فعالیت كرد، قرار شد نمایشنامه‌ای به نام «وظیفه پزشك» اثر پیر اندللو به كارگردانی علی نصیریان روی صحنه برود. در این متن نقش زن مسنی وجود داشت. از طرفی هنرپیشه‌ها و بازیگرهای زن اداره تئاتر همه جوان بودند و متاسفانه هیچ كدام حاضر به ایفای این نقش نشدند. بنابراین یافتن خانم مسنی كه مناسب این نقش باشد تبدیل به یك دردسر شد كه البته نصیریان با یك ابتكار نقش مادر (زن مسن) را تبدیل به نقش پدر (مرد مسن) كرد، بعد هم دنبال شخصی می‌گشت كه این نقش را به او محول كند. شنگله از من خواست خودم را آزمایش كنم و من با این كه جوان بودم با اشتیاق نقش پدر را قبول و آن را بازی كردم. مرا گریم كردند، پیر و پدر شدم. این اولین كار صحنه‌ای من پس از استخدام در این اداره بود. ضمن تمرین این اثر، نمایشی نیز به كارگردانی عباس جوانمرد به نام «افعی طلایی» نوشته نصیریان‌ برای پخش از تلویزیون تهران آماده می‌شد. به پیشنهاد جوانمرد در آن نیز بازی كردم و این ‌بار هم در نقش یك پیرمرد ظاهر شدم. در این كار یك فلاش‌بك وجود داشت. از این قرار كه پیرمردی به دست قداره‌بند و زورگویی كشته می‌شود. نقش پیرمرد به من محول شد. هیچ صحبت و كلامی هم در كار نبود، فقط گرفتن حس و بازی بدون كلام. با این كه بازی حسی و بدون كلام، سخت‌تر از بازی با كلام است، آن هم در اولین تجربه‌های بازیگر، اما ظاهرا موفق بودم و خیلی خوب از عهده آن برآمدم. به هر حال این دو نمایش اولین كارهای من بود و با آنها به‌طور جدی وارد كار تئاتر شدم. در سال‌های بعد و بازی‌های دیگرتان هم (بخصوص در سینما) با وجود جوانی همچنان نقش پدر، خان دایی و حتی پدربزرگ‌ها را بازی كردید، مثلا حدود 30 سالگی نقش خان دایی را در قیصر بازی كردید. این نقش آنقدر با شما عجین می‌شود كه پدر سینمای ایران لقب می‌گیرید، اما واقعا چرا سال‌ها در این نقش تكرار شدید؟ البته من در فیلم‌هایی هم بازی كرده‌ام كه پدر یا پدربزرگ نبودم، مثل فیلم‌های طلوع، شازده احتجاب، نفرین و چشمه، اما گویا این پدر و پدربزرگ بودن من، بیشتر به چشم مردم آمده و دیده شده است. در همین سریال هزاردستان، رضا تفنگچی یا رضا خوشنویس جوانی است كه هنوز پدر هم نشده یا در سریال عشق گمشده با این كه نقش پدر را داشتم، اما باز شخصیت خاصی بود. واقعا این طور نبوده كه همیشه در نقش پدر یا پیرمرد بازی كرده باشم. درست است كه اولین كارم در این عرصه با نقش یك پیرمرد كلید خورد و بعد هم گاهی در این نقش ظاهر می‌شدم، اما همیشه این‌طور نبوده و لابه‌لای چنین نقشی، نقش‌های دیگر هم زیاد داشتم، اما همان‌طور كه گفتم شاید به چشم مردم نیامده و به آن توجه نكردند یا نخواستند قبول كنند. اما برخلاف گذشته، الان كه به این سن و سال (سن پدربزرگی) رسیده‌اید، كمتر در این نقش (كه مناسب سن خودتان است) روی پرده سینما دیده می‌شوید. به عبارت دیگر متاسفانه حضور كمرنگی در سینما دارید. چرا؟شاید علتش این باشد كه در سناریوها نقش پدربزرگی كه امثال من بتوانند بازی كنند یا خیلی كم است یا اصلا وجود ندارد. البته این هم صددرصدی نیست، یعنی الان هم گاهی در چنین نقشی ظاهر می‌شوم؛ مثلا الان در فیلم «سیزده 59» نقش یك پروفسور را بازی می‌كنم كه مرد مسنی است. این پروفسور به جوانی علاقه پیدا می‌كند و او را همچون نوه خود می‌داند. منظورم این است كه در فیلم هم چنین نقش و حس و حال و نقش پدربزرگی وجود دارد. در همین سریال تبریز مه آلود آقای وزیری هم كه فعلا در حال بازی در آن هستم، نقش عیسی قائم‌مقام را بازی می‌كنم كه پدر ابوالقاسم فراهانی و مرد پیری است. آنقدر پیر كه آقای محمد مطیع نقش پسر مرا بازی می‌كند. منظورم سینما بود نه تلویزیون.بله. در سینما كمتر به ایفای نقش می‌پردازم. علاوه بر این در سال‌های اخیر حضور پدربزرگ‌هایی باصفا، مهربان، باتجربه و دوست داشتنی اگر نگوییم در فیلم‌هایمان نایاب است، اما خیلی كمرنگ شده و متاسفانه تا حد زیادی به سمت لودگی تغییر جهت داده است. نظرتان در این باره چیست؟ بله، من هم با نظر شما موافقم و این را قبول دارم، اما نمی‌دانم علت این امر، نگاه نادرست نویسنده‌های امروزی به پدربزرگ و مادربزرگ است یا چنین پیرهای روحانی و دوست‌داشتنی را اصلا به خاطر ندارند. نمی‌دانم چرا همان‌طور كه شما گفتید این رابطه زیبا الان توی فیلم‌ها دیده نمی‌شود. سال 64 من نقش پدربزرگی را بازی كردم كه رابطه خوب و زیبایی با نوه‌اش داشت، اما الان چنین رابطه‌هایی در فیلم‌های ما دیده نمی‌شوند. شاید باید علت و چرایی آن را از روان‌شناسان و جامعه‌شناسان پرسید. روان‌شناسان و جامعه‌شناسان؟!بله، چون شاید علت عمده آن تغییر شكل و نظام خانواده باشد. قدیم، شب جمعه كه می‌رسید یا هر مناسبت دیگری مثل عید، همه می‌رفتند دیدن بزرگ‌تر فامیل یعنی پدربزرگ و مادربزرگ.روابط انسانی زیبایی در گذشته چه در بین فامیل و چه همسایه‌ها حاكم بود. همسایه‌ها برای عزا، بیماری و عروسی كنار هم و كمك هم بودند، اما الان همسایه، همسایه را نمی‌شناسد. هر كسی دارد برای خودش زندگی می‌كند. دوستی دیگر معنا و مفهومی ندارد. دوستی الان به این معناست كه آن آقا چقدر می‌تواند به من نفع برساند و چنانچه این نفع رساندن نباشد، دوستی معنایی ندارد و متاسفانه آنچه امروز در فیلم‌هایمان شاهد آن هستیم، بازتاب همین‌هاست. فیلم‌هایی كه می‌سازیم همه شبیه هم هستند. شما در فیلم‌ها عشق نمی‌بینید، آنچه می‌بینید هوس است. این پسر از آن دختر خوشش می‌آید و آن دختر از این پسر. از چه چیز هم خوششان آمده؟! از قیافه یكدیگر! آخر این آدم چند سال دیگر پیر می‌شود و این قیافه هم از بین می‌رود! تو اگر عاشق می‌شوی، عاشق روحش بشو. این روح است كه تكامل می‌یابد و زیباتر می‌شود. اخلاق است كه پیر نمی‌شود. اصلا معلوم است ما در این فیلم‌ها چه چیزی یاد فرزندان‌مان می‌دهیم؟! متاسفانه این در موسیقی پاپ ما هم دیده می‌شود. بنده یك روز با جوان وكیلی كه از دوستان من است شمال می‌رفتیم. یك سی‌دی برایم در ضبط ماشینش گذاشت كه خواننده می‌خواند رفتی به درك/ مثل تو زیاده...! آخر مگر قلب انسان طویله است؟! مگر می‌شود به همین راحتی عاشق چند نفر شد؟! عاشق یك نفر دیگر هم نه، صدنفر. حضرت حافظ می‌گوید: اگر برجای من غیری گزیند دوست حاكم اوست/ حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم. عشق این است. این عشق دیگر كهنه نمی‌شود. عشق اگر واقعی باشد هیچ وقت كهنه نمی‌شود. عشق تنها عشق به جنس مخالف هم نیست. عشق به خدا، به مادر، به فرزند، اینها هم عشق است و می‌تواند به بهترین نحو در فیلم‌ها و آثار هنری‌مان نمایش داده شود. ما از رنگ طبیعت كه رنگ زندگی، راستی و سادگی است، فاصله گرفته‌ایم و رنگ مصنوعی به خود گرفته‌ایم. رنگ دروغ، تظاهر، تملق و چاپلوسی. روستایی‌ها را ببینید. تملق و دروغ نمی‌گویند. روستایی ساده و پاك است. اهل تملق و تظاهر نیست. خانه‌اش بروی، همانی را كه دارد، جلویت می‌گذارد، اما ما از خودمان، خود اصیل و انسانی خودمان دور شده‌ایم و این وظیفه هنرمند است كه مردم را به حقیقت، حقیقتی كه رنگ باخته، برساند. چرا نمود عشق در سینمای ما تا این حد سطحی و مبتذل شده؟ به نظر شما ایراد كار كجاست؟ یا نویسنده فیلمنامه عشق را نمی‌شناسد یا آن را خوب می‌شناسد، اما تهیه‌كننده از او می‌خواهد كه آن را طوری بنویسد كه او دلش می‌خواهد، یعنی طوری كه به ظاهر گیراتر باشد كه البته من این را قبول ندارم و می‌گویم یك اثر هنری، تماشاگر را جذب می‌كند البته اگر هنری باشد. ممكن است یك برنامه غیرهنری باشد، اما افراد زیادی برای دیدنش صف بكشند. این ملاك خوب بودن آن اثر یا فیلم نیست، چون اصلا كمیت یعنی تعداد افرادی كه آن اثر را تماشا می‌كنند و ملاك نیست. پس چه چیزی ملاك خوب بودن یك اثر هنری است؟ یا به عبارت دیگر هنر چه ویژگی‌هایی دارد كه بتوان هنری بودن یا نبودن یك اثر را با آن سنجید؟اگر در یك اثر هنری این 4 نكته مستتر بود می‌توان آن را اثری خوب و باكیفیت دانست: قابل فهم برای اكثریت متوسط از لحاظ شعور باشد، ایده و فلسفه جدیدی را ارائه بدهد، مبتذل نباشد و در نهایت امیدواركننده باشد. به عبارت دیگر و در مفهومی كلی‌تر، هنر اولا باید انسان را به فكر وادار كند و ثانیا انسان را به حقیقت برساند. من به این اعتقاد دارم و می‌گویم اگر یك اثر انسان را به این دو نرساند، یك اثر هنری نیست و این را هم از بزرگان ادب كشورمان یاد گرفته‌ام كه انسان‌های برجسته‌ای در سطح جهان هستند. به این بیت حضرت حافظ توجه كنید: من كه ملول گشتمی از نفس فرشتگان / قال و مقال عالمی می‌كشم از برای تو... حقیقت این است! این شعر آدم را به فكر وامی‌دارد و حقیقت را به او نشان می‌دهد... برای تو... این تو كیست؟ حافظ می‌گوید برای تو درد می‌كشم، ای عزیز من! برای تو كه عاشقت هستم. حافظ در این بیت دست می‌گذارد روی حقیقت. این یك اثر هنری است! اگر ما آثار بزرگان ادب را خوانده باشیم عشق را می‌شناسیم، اما نمی‌خوانیم و به گفته و آموزه آنها توجهی نداریم. آیا كسی كه اسید می‌پاشد روی صورت دختری و او را برای همیشه نابود می‌كند واقعا عاشق است؟! نه، این تنها یك هوس است. عاشق، سلامت معشوق را می‌خواهد، پیروزی او را می‌خواهد، نه این كه اسید بپاشد توی صورتش و نابودش كند. این عشق نیست. به قول مولانا: عاشقی نیست شدن باشد از هستی خود / همچو شمع از شرر عشق گدازان بودن/ عشق دردی است كه هم درد بود دایه او/ با چنین درد نشاید پی درمان بودن. فرمودید یا فیلمنامه‌نویس عشق را نمی‌شناسد یا تهیه كننده این طور می‌خواهد. به نظرتان ما نویسنده خوب كم داریم؟اتفاقا برعكس. ما نویسنده خوب زیاد داریم. اصلا ما در همه رشته‌های ادبی و ‌هنری در ایران نابغه زیاد داریم. در این بحثی نیست، اما این تهیه‌كننده است كه به دلایل خاصی ازجمله فروش بیشتر، از نویسنده یك كار ساده، مبتذل و بی‌ارزش می‌خواهد یا این كه به خاطر یك رابطه، نوشته یك نفر (دوستی، آشنایی، فامیلی) را می‌آورند و فیلم می‌كنند وگرنه جوان‌هایی هستند كه حرف‌ها و طرح‌های بسیار زیبایی دارند. چطور حرف و ایده آنها فیلم نمی‌شود. متاسفانه رابطه‌هایی كه حاكم هستند، اجازه ورود این جوان‌های هنرمند را به عرصه نمی‌دهند. ظاهرا الان پول و رابطه حرف اول را در صنعت فیلمسازی ما می‌زند.ما در تئاتر هم هنرمندان بزرگی داریم كه با وجود سال‌ها زحمت و تلاش، به سینما راه پیدا نمی‌كنند، آن هم به خاطر همین رابطه‌بازی‌ها و باندبازی‌ها. درباره این رابطه بازی‌ها بیشتر برایمان توضیح می‌دهید؟ این طور به نظر می‌آید كه فضای كنونی سینما برایتان آزاردهنده است؟ببینید خیلی‌ها هستند كه در كار و حرفه خودشان موفقند، ولی این ربطی به هنر ندارد. یك نفر فرزند، خواهرزاده یا آشنای من است، ولی استعدادی در زمینه كارهای هنری ندارد و من تنها به این خاطر كه موقعیتی در سینما دارم، بخواهم او را به زور بیاورم و وارد این معركه كنم، این درست نیست و من این را قبول ندارم. ما جوان‌های زیادی داریم كه تحصیلكرده رشته سینما و تئاترند، درس خوانده‌اند و زحمت كشیده‌اند یا میانسالان و كهنسالان هنرمندی كه بیكارند، اما یكباره می‌بینیم كه یك آقای كارگردانی در جایی بیرون از استودیو، آقا یا خانمی را دیده و هوس كرده او را بیاورد جلوی دوربین. با این اوضاع باید در همه دانشگاه‌ها و تئاترها را بست. اگر همه هنرمند، نقاش و بازیگرند، دیگر به اینها احتیاجی نداریم. برای شاعر شدن، نقاش شدن و هنرمند شدن علاوه بر آن سعی و تلاش و تحصیل، استعداد هم نیاز هست، اما به این استعداد هم توجهی نداریم و فقط به خاطر مسائلی كه نمی‌خواهم عنوان كنم عده‌ای را می‌آوریم جلوی دوربین. خب همان‌طور كه خودتان گفتید، تهیه‌كننده می‌گوید چون مردم این فیلم‌ها را دوست دارند، ما هم آنها را می‌سازیم. بله، اتفاقا یك نوع ابتذال همین است كه ذهن و سلیقه مردم را به ساده‌پسندی سوق بدهیم. با این حال فكر می‌كنم دیگر مردم ما هم خیلی به این آثار سینمایی پیش‌پا افتاده توجه نمی‌كنند. آمار پایین فروش فیلم‌ها این را نشان می‌دهد. اما در این میان متاسفانه یك كار سنگین و باارزش هم‌ كمتر با استقبال روبه‌رو می‌شود. كاری كرده‌ایم كه آنان حوصله فكر كردن ندارند. یك اثر هنری مثل شعر است، شما وقتی شعر حافظ و مولانا را می‌خوانید باید درباره آن فكر و تامل كنید. اگر نفهمیدید باید بروید پیش یك حافظ‌شناس و مولوی شناس تا آن را برایتان معنا كند، یا بنشینید با دوستانتان بحث كنید. وقتی یك اثر هنری را می‌بینیم شاید لازم باشد آن را چندین بار ببینیم چون ما را به فكر وا می‌دارد. خب این ساده نیست، زحمت دارد و مردمی كه ساده‌پسند شدند به راحتی زیر بار این زحمت نمی‌روند. این وضعیت چقدر تقصیر مردم است و چه مقدار از آن به گردن هنرمندان و مسوولان این عرصه است؟مردم گناهی ندارند، گناه را ما می‌كنیم كه اثر ضعیفی ارائه می‌دهیم. همین حاكم بودن رابطه كه گفتم، كار را به اینجا كشانیده است. وقتی شما كارهای خیلی ساده را ببینید و بشنوید به آن عادت می‌كنید. الان كار ساده دیدن و شنیدن عادت مردم شده. موسیقی هم همین‌طور است؛ یك شعر ضعیف، یك خواننده ضعیف و یك آهنگ ضعیف كه نتیجه‌اش می‌شود یك كار ضعیف. حالا ممكن است یك فیلم كمدی روی پرده سینما بگذاریم كه هیچ ارزش هنری ندارد ولی تعداد زیادی بروند تماشایش كنند و فروش خوبی پیدا كند. چرا؟ چون تماشاگر این ‌طور فكر می‌كند كه: بیكار توی خانه نشسته‌ایم كه چه، برویم این فیلم را ببینیم و كمی بخندیم. منظورم این است كه برای خندیدن و سرگرمی می‌روند! من نمی‌خواهم بگویم كار كمدی نكنیم، اما یك اثر هنری چه كمدی، چه درام و تراژدی باید انسان را تحت تاثیر قرار بدهد. ولی چنین كمدی‌ای یك اثر هنری نیست بلكه اثر بی‌ربطی است كه اگر معركه‌گیری اسمش را بگذاریم، برایش مناسب‌تر است. یك اثر كمدی غیرهنری درست مثل این است كه یكی از اعضای خانواده ادا در بیاورد و بقیه را بخنداند، این كه هنر نیست. بنده یك وقت مطلبی را از عزیزی كه برایش احترام هم قائلم خواندم كه گفته بود من نمی‌خواهم تماشاچی را تحت تاثیر قرار بدهم. تماشاچی می‌تواند توی سالن بنشیند و تخمه بخورد (شاید حرف هم بزند) و آن فیلم یا نمایشنامه را هم تماشا كند، اما من می‌گویم مگر تماشاچی رفته سیرك یا یكی معركه گرفته و او تماشا می‌كند كه هر كاری دلش خواست انجام بدهد. برای دیدن یك اثر هنری باید سكوت و تامل كرد و تحت تاثیر قرار گرفت؛ اگر تماشاگر از یك اثر تاثیر نپذیرد، تقصیر هنرمند و سازنده آن اثر است كه به وظیفه‌اش عمل نكرده. یعنی در این فضا فیلم باارزش فروشی ندارد؟من به شما قول می‌دهم اگر فیلمی باارزش باشد، فروش هم می‌كند. این كه ما بیاییم یك فیلم بی‌ارزش و سطح پایین بسازیم و بعد از آن دفاع هم بكنیم كه درست نیست. ما چون دنبال حقیقت نیستیم، وقتی كار اشتباهی انجام می‌دهیم، نمی‌گوییم اشتباه كردیم برعكس از آن دفاع هم می‌كنیم. با توجه به این كه شما از تئاتر به سینما و تلویزیون روی آوردید، به نظرتان تفاوتی میان كسانی كه پیش از سینما، تئاتر را تجربه كرده‌اند و آنها كه چنین تجربه‌ای ندارند، وجود دارد؟ و به‌ عبارتی آیا این ورود مرحله‌ای از تئاتر به سینما را مثبت ارزیابی می‌كنید یا چندان فرقی نمی‌كند؟ مطمئنا تفاوت زیادی بین این دو وجود دارد؛ در تئاتر چیزهای زیادی یاد می‌گیریم؛ تئاتر به ما یاد می‌دهد كه هیچ ‌هستیم، هیچ بودن را در تئاتر یاد می‌گیریم. همچنین یاد می‌گیریم به كسی كه پیشكسوت ماست، احترام بگذاریم. یاد می‌گیریم كه زحمت بكشیم و تلاش كنیم تا نمایش خوبی اجرا كنیم چون نمی‌توانیم و حق نداریم سر مردم را كلاه بگذاریم. در تئاتر كسی دنبال شهرت نیست، دنبال پول نیست. البته این به آن معنا نیست كه كسی دنبال حقش نباشد، بلكه این قضیه در حاشیه كار است. در تئاتراخلاق خوب حاكم است، اما این طرف كه می‌آییم می‌بینیم خیلی‌ها می‌گویند ما می‌خواهیم بازی كنیم، می‌پرسیم توی تئاتر بازی می‌كنی، می‌گوید نه! می‌خواهم توی سینما بازی كنم، می‌فهمی كه دنبال كار و هنر نیست، دنبال شهرت است! یك نفر را نمی‌بینی كه بیاید و بگوید: مرا به آقای حمید سمندریان، استاد بزرگ مسلم تئاتر ایران معرفی كنید تا اگر استعداد داشتم، ایشان مرا به عنوان شاگردش و در كلاس‌هایش بپذیرد؛ همه می‌خواهند بیایند جلوی دوربین! در حالی كه نمی‌دانند بازیگری مثل ویولن زدن است. كمتر كسی دنبال این ساز می‌رود چون پرده ندارد و بنابراین اگر حتی كمی اشتباه كنی، جیغ می‌كشد و حالت را بد می‌كند. بازیگری هم همین قدر حساس است، اما این حساسیت را بعضی‌ها درك نكردند و نمی‌كنند و حاضرند به هر قیمتی كه شده وارد این میدان شوند. شهرت چیز خوبی نیست. من عقیده دارم اگر روزی كسی قرار باشد به این كار رو كند باید عاشق باشد؛ باید عاشق كاری باشد كه می‌خواهد انجام بدهد. آدم‌ عاشق با مسائل بهتر كنار می‌آید. وقتی به دنبال شهرت رفت، هم به خود و هم به جامعه‌اش لطمه می‌زند. به هر حال عرض من این است كه نباید در عرصه هنر، آدم‌هایی وارد شوند كه احترامی برای آن قائل نیستند. به‌عبارتی آدم‌های كوچك لایق حضور در وادی پاك هنر نیستند، چون به درست یا غلط، هنرمندان سینما و تلویزیون و بین ورزشكارها هم فوتبالیست‌ها، الگو می‌شوند. خب، آدم وقتی می‌داند كه الگو می‌شود باید اخلاق خوب هم داشته باشد. الگو باید از هر جهت الگوی خوبی باشد. حافظ می‌گوید: قلندران حقیقت به نیم جو نخرند / قبای اطلس آن كس كه از هنر عاری است. این بیت را یكی از اساتید ادب این سرزمین، این‌طور تفسیر كرده كه در زمان حضرت حافظ به فضیلت می‌گفتند هنر. یعنی هر كس فضیلت دارد، هنرمند است. بنده این را صددرصد قبول دارم آن كه فضیلت دارد، هنر دارد، اما كسی كه كار هنری می‌كند، لزوما فضیلت ندارد. آن كارگر محترم شهرداری كه زباله خانه‌ها را جمع می‌كند و اخلاق دارد، ادب دارد، دروغ نمی‌گوید، دزدی نمی‌كند و به ناموس كسی بد نگاه نمی‌كند، خب این فضیلت دارد؛ این هنرمند است. خیلی از پیشكسوت‌های این عرصه، آموزشگاه بازیگری یا گروهی هنری راه انداخته‌اند. شما به دنبال این نبودید تا این نگاه خاص خود را جوری در سینما اشاعه دهید؟اتفاقا من سال‌ها پیش به یكی از عزیزان (آقای اوسیوند) گفتم بیا با هم یك گروه همفكر هنری تشكیل بدهیم با افرادی كه عاشق مردم و مملكت هستند و آدم‌هایی كه دنبال فساد نیستند. البته این را برای خودم نگفتم و اشاره كردم كه من پیر شدم و باید كنار بروم. این را برای شما، شمای كارگردان، فیلمبردار، طراح دكور و... می‌گویم. برای این كه بتوانید در محیطی پاك و امن فعالیت كنید. گفتم حتی این عزیزی كه برای ما چای می‌آورد و غذا درست می‌كند، در كار ما موثر است. اگر او همین كارها را با مهربانی برای ما انجام ندهد، در روحیه ما تاثیر منفی می‌گذارد و كار ما هم خراب می‌شود و این یعنی همه اینها به هم ربط دارد. باید ما كارمان درست شود. در حرفه ما یك فرد به تنهایی نمی‌تواند بگوید من درست كار می‌كنم، یعنی فایده‌ای هم ندارد، باید كار همه ما درست باشد، نه كار من. هدف من از تشكیل چنین گروهی هم رسیدن به همین بود كه متاسفانه به دلایلی این گروه شكل نگرفت. اما مگر خانه سینما یا نهادهای دولتی نظارتی بر این عرصه و فعالیت‌هایش ندارند؟ الان خانه سینما هست و همه رشته‌ها هم انجمن دارند، اما مشكل اینجاست كه تا به امروز هیچ انجمنی نتوانسته بگوید: این آقایی كه می‌خواهد كارگردانی كند، بیاید اول ما امتحانش كنیم، اگر در امتحان ما قبول شد بعد بیاید كارگردانی كند یا این خانم یا آقایی كه می‌خواهد بازی كند، اول بیاید انجمن بازیگران او را تست كند و مطمئن شود او بازیگر است بعد برود بازی كند. من نمی‌فهمم وقتی این كارها نمی‌شود پس این انجمن‌ها برای چه كاری تاسیس شدند. جالب این كه زورشان نمی‌رسد نه این كه نخواهند! خیلی جالب است ها! هر كسی، هر كسی را بخواهد از توی خیابان می‌آورد جلوی دوربین.من نمی‌دانم پس این انجمن بازیگری كه می‌گویند حافظ منافع بازیگران است برای چه به‌ وجود آمده است؟ تازه اگر بخواهد اقدامی هم بكند، كسی به آن توجهی نمی‌كند و هر كسی كار خودش را می‌كند. پس اصلا اینها را بگذاریم كنار دیگر و هر كس هر كاری دلش خواست بكند! چه نیازی به انجمن؟! یعنی هیچ قانون و مصوبه‌ای هم در این زمینه وجود ندارد؟نه متاسفانه، الان چنین قانونی وجود ندارد وگرنه باید همین‌ طور باشد، باید قانونی وجود داشته باشد كه فرضا شما آقایی كه می‌خواهی فیلم بسازی، باید بازیگرت را انجمن بازیگران تایید كند. چنین قانونی نیست كه هر كسی بدون كمترین تجربه‌ای وارد این عرصه می‌شود. اما این‌ طور هم كه نمی‌شود، بالاخره باید یك حساب و كتابی باشد. به هر حال انجمن حافظ منافع بازیگران است، درست نیست نقشی را كه حق یك بازیگر است، به یك آدم تازه وارد بی‌تجربه بدهند، آن وقت بازیگران باتجربه و پیشكسوت ما بیكار بمانند یا مجبور شوند هر فیلمنامه‌ و هر پیشنهاد نازلی را قبول كنند. فضای كنونی بازیگری برای شما كه پیشكسوت هستید با گذشته چه فرقی كرده است؟متاسفانه سینمای كنونی ما در دست تهیه‌كنندگانی است كه بیشتر ترجیح می‌دهند از بازیگران خوش‌چهره و جوان استفاده كنند، چرا كه برگشت سرمایه برای آنها از هر چیز مهم‌تر است. به هر حال این گیشه است كه هنر را تسخیر كرده است. باور كنید خیلی از بازیگرها پیش من گلایه و درددل می‌كنند كه فرضا من مجبور شدم این كار را قبول كنم. 8 تا سناریو به من دادند و من دیدم بین اینها باز این یكی بهتر است، خوب نیست ولی چون مجبورم باید یكی را انتخاب كنم. خب حق هم دارند از كجا بیاورند و زندگی كنند، پول هم ندارند كه بروند و حداقل یك دكان باز كنند. سناریوی خوب هم بهشان پیشنهاد نشده؛ اصلا سناریوهای خوب مال بازیگران جوان خوش‌تیپ و خوش‌چهره است. اگر خیلی از هنرمندان بزرگ را در جایی و نقشی می‌بینید كه بسیار كوچك‌تر از حد و اندازه آنهاست علتش همین است. بنده خودم هم گرفتار این مشكل هستم. باور كنید از خدا می‌خواستم یك پولی داشتم و می‌رفتم یك دكه باز می‌كردم و بیشتر از این توی این عرصه نمی‌ماندم، اما پولش را ندارم. الان اگر شما منزل ما بیایید، 10 تا سناریو به شما نشان می‌دهم كه خواندم و دیدم فایده‌ای ندارد، ولی بالاخره چی؟! این طور كه نمی‌شود، باید یازدهمی را قبول كنم وگرنه از كجا بیاورم و زندگی كنم. دیگران هم همین‌طورند. راز ماندگاری هنرمندان واقعی این عرصه را در چه می‌بینید؟ببینید، ما هنرمندان وظیفه سنگینی به عهده داریم. باید مطالعه كنیم، با آدم‌های مختلف روبه‌رو شویم، برای نوشتن یك سناریو همه اقشار جامعه را در سراسر كشور بشناسیم و با فرهنگ همه مردم در شهرهای مختلف و روستاها آشنا شویم، كتاب بخوانیم، تاریخ، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی بخوانیم و بدانیم. این اطلاعات كه در یك نفر جمع شود، می‌شود علی حاتمی، ناصر تقوایی، مسعود كیمیایی، بهرام بیضایی و بهمن فرمان‌آرا، یعنی ماندگار می‌شود. اینها زحمت كشیدند كه به اینجا رسیدند. البته كارگردان‌های جوانی هم داریم كه خوش درخشیدند مثل حاتمی‌كیا كه كارگردان جوان برجسته‌ای است. ما احتیاج به هنرمندانی داریم كه خودشان را متعهد بدانند. پیشكسوت بودن برای شما چه مفهومی دارد؟پیشكسوت فقط آن كسی نیست كه از نظر سنی از شما بزرگ‌تر و سابقه‌اش در كار از شما بیشتر باشد. پیشكسوت باید از نظر اخلاقی هم پیشكسوت باشد. ممكن است یك نفر سابقه‌اش از من بیشتر باشد ولی اخلاق نداشته باشد. این پیشكسوت نیست. پیشكسوت واقعی پیشكسوتی است كه اخلاق دارد و رفتارش درست است. این طور نیست كه ما بگوییم چون سن‌مان از شما جوان‌ها بیشتر است، پس شما باید احترام ما را نگه دارید. نه، احترام ما دست خودمان است. مثلا آقای سمندریان یك پیشكسوت واقعی است. اولا معلم خود بنده بوده و ثانیا معلم خیلی‌ها، شاید 98 درصد بازیگران تئاتر شاگرد ایشان بودند. سمندریان نظیر ندارد، خیلی بزرگ است و من تا آخر عمر برای ایشان احترام ویژه‌ای قائلم و دست این معلم بزرگ را از دور می‌بوسم. به او هم نمی‌گویم استاد چون ایشان یك هنرمند است، چون استادی كنار او كم می‌آورد. درجه هنری‌اش بالاتر از استادی‌اش است. شما هیچ وقت به سعدی و حافظ می‌گویید استاد سعدی یا استاد حافظ ؟! به نظرتان پیشكسوتان چه تاثیری می‌توانند در بهبود وضعیت فعلی سینما داشته باشند؟به نظر من پیشكسوتان عرصه هنر، با انتقال تجربیات خود به جوانان، می‌توانند تاثیر بسزایی در بهبود وضعیت سینما داشته باشند و شاید همین امر بتواند وضعیت سینما را به كلی تغییر دهد. استاد مدت‌هاست شما را در تئاتر نمی‌بینیم، علت خاصی دارد؟ آیا با تئاتر خداحافظی كرده‌اید؟ نه اصلا، ما كه عاشق تئاتریم. آخرین بازی من مربوط به 11 ـ 10 سال پیش است كه در نمایش «شب روی سنگفرش خیس» نوشته اكبر رادی و به كارگردانی هادی مرزبان بازی كردم. البته 2 سال بعد از آن هم در اصفهان در نمایش میر عشق به كارگردانی هادی مرزبان بازی كردم. من هیچ مشكلی با تئاتر ندارم بلكه عاشق آن هستم. مطمئنا اگر با اجرای این نمایش موافقت كنند و عمری باشد حتما در آن بازی خواهم كرد. و حرف آخر؟اینها درددل‌های من بود. شاید عده‌ای هم از این حرف‌های من ناراحت بشوند ولی من یك وظیفه‌ای در جامعه دارم و در قبال مردم ایران كه ولی نعمت من هستند متعهد و مسوول هستم و باید هر كاری از دستم بر می‌آید در این زمینه انجام بدهم ولو با گفتن برخی حقایق كه به مذاق بعضی هم خوش نیاید. اما گفتن و دانستن اولین قدم در جهت رفع اوضاع و بهبود شرایط است.    




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 925]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن