واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: پسر در ابتدا ناپدری آیندهاش را به شكل هیولایی بدطینت و خشن میبیند كه میخواهد جای پدرش را غصب كند، اما رفتهرفته با جنبههای دیگری از شخصیت و روح انسانی او آشنا میشود و... غریزه در برابر عقلمهدی رحمانی پیش از آنكه نخستین فیلم سینماییاش را كارگردانی كند، در حوزه فیلم كوتاه فعال بود و یك مجموعه مستند هم ساخته كه تاثیر این تجربهها در ساختار روایی و حالوهوای بصری «دیگری» مشهود است. شاید اگر یك دهه پیش چنین فیلمی ساخته میشد كاملا مد روز محسوب میشد و میتوانست در حد و اندازه یكی از آثار قابل توجه جریان فیلمسازی جشنوارهای مطرح شود؛ اما در این زمان و در شرایطی كه سلیقه مخاطبان جدیتر سینما به فیلمهای واقعگرایانه شهری و مدرن (مثل چهارشنبهسوری، كنعان، هفت دقیقه تا پاییز، كیفر و سرآمد همه آنها درباره الی...) تمایل پیدا كرده «دیگری» كمی «ازمدافتاده» به نظر میرسد. دستكم میتوان گفت كه این فیلم در زمانه خودش ساخته نشده است. ساختار كلی «دیگری» یكپارچه و خوشساخت از كار درآمده، اما فضاهایی كه بافت تصویری فیلم را تشكیل میدهند در ذات خود كهنه و یادآور كلیشههای سینمای اجتماعی دهه 1370 هستند؛ با نماهای طولانی از آدمهای خاك و خلی، لوكیشنهای فقیرانه، شخصیتهای درمانده و فقیر و فضای دلمرده و برهوتگونه شهرهای كوچك فقیرنشین و محیطهای اگزوتیك غیرشهری. رحمانی در كارگردانی این فیلم تقریبا سادهترین روش را به كار گرفته و از هر حركت نامتعارف یا مبتكرانهای در قاببندی و چیدن میزانسن خودداری كرده است. شاید همین ساختار ساده و آنكادر باعث شده حسوحال درونی فیلم تا حدودی تخت و بیتحرك به نظر برسد و از سوی دیگر حضور یك كارگردان محافظهكار كه میخواهد اولین فیلمش اثری استاندارد و شسته و رفته باشد در پشت تصویرها احساس شود. كارگردانی كه مركز ثقل فیلمش را روی نحوه روایت داستان و شرح روابط شخصیتها گذاشته و از لحاظ ساختاری كمترین ریسك را متحمل شده است. داستان درباره پسر نوجوانی است كه به همراه مردی كه قرار است بهزودی ناپدریاش شود به تهران سفر میكند و در این سفر اتفاقهایی برای هر دو نفر میافتد. پسر رابطه دوستانهای با مرد ندارد و در طول سفر مدام با او درگیر میشود، اما در پایان هر دو به درك تازهای از ارتباطشان میرسند. مهران كاشانی فیلمنامهنویسی كه پیش از این با نوشتن فیلمنامه آواز گنجشكها نشان داده بود مهارت خاصی در پردازش داستانهای ساده و انسانی دارد، فیلمنامه «دیگری» را هم به شیوهای سرراست و ساده روایت كرده است. توازنی كه در فیلمنامه میان ملودرام و مایههای انسانی داستان ایجاد شده قابل توجه است و البته همین وجه ملودراماتیك ممكن است تماشای فیلم را برای مخاطب عمومی سینما جذابتر كند. اصلیترین بخش داستان، شرح سفر پسری 12 ساله با خواستگار مادرش است. این موقعیت میتواند بستری مناسب برای بروز عقده اودیپ باشد و در فیلمنامه از این تقابل بخوبی استفاده شده است، یعنی 2 شخصیت در موقعیتی كاملا انسانی قرار میگیرند و موتور محرك داستان، روابط میان این دو در طول سفر است. اما پایانبندی فیلم این پیام را میدهد كه پسر نوجوان به بلوغی رسیده كه توانسته بر واكنشی كاملا غریزی و قدرتمند چیره شود و در واقع بر خلاف غریزهاش رفتار كند. در حالی كه حقیقت ماجرا این نیست و در نمونههای واقعی شانس كمی وجود دارد كه این موقعیت به رستگاری یا تفاهم ختم شود. این هم یكی از خودنماییهای ملودرام در فیلمنامه «دیگری» است كه یك رستگاری جعلی را به احساس طبیعی و قابل درك قهرمان داستان تحمیل میكند. پسر در ابتدا ناپدری آیندهاش را به شكل هیولایی بدطینت و خشن میبیند كه میخواهد جای پدرش را غصب كند، اما رفتهرفته با جنبههای دیگری از شخصیت و روح انسانی او آشنا میشود و درمییابد او پشت آن ظاهر خشن و در ورای رفتار بدوی و بیملاطفتاش نیازها و ضعفهایی دارد و مثل خود او تنها و درمانده است؛ انسانی آسیبپذیر كه نیازمند محبت و آرامش است و اگر فرصتی بیابد توانایی محبت كردن و حمایت از دیگران را دارد. اما آیا نوجوانی در آن سن، در شرایطی كه ذهن و احساسش در گردابی از خشم و نفرت و ناتوانی دست و پا میزند، تا این اندازه روشنبینی و سعه صدر دارد كه به چیزی جز افكار و قضاوتهای خودش اجازه عرض اندام بدهد؟ دفاع غریزی او در برابر هجوم یك بیگانه به حریم زندگی شخصیاش چنان پردامنه و قدرتمند است كه احتمالا بخشی از این مقاومت بهطور ناخودآگاه روی میدهد و حتی اگر خودش بخواهد هم نمیتواند تسلطی روی رفتار و طرز تلقیاش از این آدم داشته باشد و موقعیتی كه در آن قرار گرفته را به شكلی دیگر تحلیل كند. البته مسیری كه این دو شخصیت طی میكنند تا در نهایت به درك متقابل برسند با حوصله و براساس منطق روایی قابل قبولی طراحی شده، اما نقطه پایان این مسیر خوشبینانه و شعاری است.مقدمهای كه روابط میان شخصیتها را شكل میدهد و مرحله زمینهچینی برای شكلگیری داستان، فقط یكپنجم فیلم را در بر میگیرد و بقیه داستان در مسیر سفر اتفاق میافتد. برای اینكه فضا یكنواخت نباشد از لوكیشنهای متنوعی استفاده شده تا دستكم پسزمینه بصری صحنههای جادهای، غنی و ناهمگون باشد. شخصیتهای «دیگری» عموما خاستگاه روستایی یا شهرستانی دارند. معمولا برای اینكه خاستگاه شخصیتهای اینچنینی معلوم شود، برایشان از لهجه و گویش محلی استفاده می شود، ولی شخصیتهای «دیگری» با این كه غیرشهری هستند هیچ لهجهای ندارند و خاستگاه روستایی آنان با عناصری غیر از نحوه گویش به تماشاگر منتقل میشود. این انتخاب نشان از هوشمندی كارگردان دارد. انتخاب لهجه یا گویش محلی برای شخصیتهای یك فیلم سینمایی، علاوه بر آنكه ضرورت ندارد، دو آسیب مهم نیز به دنبال خواهد كرد: اول اینكه هرچقدر هم كه بازیگر برای آموزش زیر و بم و جزئیات یك لهجه زحمت بكشد، باز هم مطابق با نمونههای اصلی درنمیآید و در بهترین حالت بازیگر میتواند لهجه محلی را طوری ادا كند كه برای كسانی كه به آن لهجه صحبت نمیكنند قابلقبول باشد. دوم آنكه لهجه داشتن شخصیتها باعث از بین رفتن فضای جدی فیلم میشود و موقعیتهای مضحكی را به وجود میآورد.بازیهای فیلم یكدست و روان هستند بازیگر نوجوان فیلم میلاد مرادینسب است و دو بازیگر اصلی (محمدرضا فروتن و مریلا زارعی) یكی از بهترین بازیهای كارنامه حرفهایشان را در این فیلم به نمایش گذاشتهاند. نقشی كه فروتن بازی میكند از جهاتی یادآور شخصیتی است كه در فیلم بهآهستگی (مازیار میری) به عهده داشت، اما كارگردان به خوبی موفق شده از شمایل شیك و ستارهای 2 بازیگر اصلیاش آشناییزدایی كند و در چارچوبی از آنان بازی بگیرد كه حضور آنان در قالب 2 شخصیت معمولی از طبقه پایینتر از متوسط جامعه برای تماشاگر باورپذیر باشد و سرگشتگی آنان در موقعیتهای دشوار و بیرحمانه زندگی طبیعی جلوه كند. مریلا زارعی در همین زمان كوتاهی كه روی پرده حاضر است، نقش مهمی در پیشبرد ماجرا دارد و حضور او در نقش زنی رنجكشیده و ناآرام، با آن بازی ظریف و پرجزئیات حالوهوای فیلم را عوض میكند. فروتن نیز در انتخابهای قبلیاش نشان داده كه علاقه خاصی به بازی در قالب شخصیتهای شهرستانی از طبقات تهیدست جامعه دارد و بدش نمیآید كه هرازگاهی در نقشهایی غریب و متفاوت بازی كند. بازیگران نقش های فرعی بازی قابل قبولی ارائه دادهاند كه از آن جمله میتوان به مهران رجبی، اصغر بیچاره و اصغر نقیزاده اشاره كرد كه قسمتی از بار طنز فیلم را به دوش میكشند. فیلم وابستگی زیادی به بازیگرانش دارد و اگر قرار بود بازیها ضعیف از كار دربیاید یا مناسبات میان شخصیتها قانعكننده نباشد، به كلیت فیلم لطمه میخورد و بخش مهمی از درام از دست میرفت؛ چون «دیگری» فیلمی شخصیتمحور است كه اتكای اصلیاش به آدمهای داستانش است. فیلم نه اكشن خاصی دارد و نه به وسیله موسیقی و عناصر صحنهای حسی را منتقل می كند؛ همهچیز در اختیار بازیگران قرار داده شده. گره خوردن سرنوشت شخصیتها با یكدیگر، احساسهای متناقضی كه نسبت به هم دارند، واكنشهای غریزی و سركوبناپذیرشان درباره آدمهای اطرافشان، كشمكش آنها و ارتباط غریبی كه میانشان شكل گرفته درام را میسازد. مثل احساس نفرت و خشمی كه پسر نسبت به ناپدری آیندهاش دارد و او را غاصب جایگاه پدرش میداند و خود را یك قربانی ناتوان كه از سوی مادر با نیرنگ یا خیانت روبهرو شده و از سوی خواستگار مادرش با تجاوز، ولی كاری از دستش برنمیآید. نه قدرت انتقامگیری دارد و نه تاب تحمل. تنها كاری كه میتواند بكند این است كه به عنوان نوعی مقاومت منفی و خاموش، از پذیرش حقوق ناپدریاش سر باز زند و جایگاه او را به رسمیت نشناسد. «دیگری» آنقدر به این احساسها و كشمكشهای روحی وابسته است كه اگر بازیگرانش به اندازه سرسوزنی در نمایاندن این نشانهها ضعیف عمل میكردند با فیلمی خنثی و سردرگم روبهرو بودیم كه نه انگیزه شخصیتهایش معلوم است و نه داستانش مسیری منطقی و باورپذیر را طی میكند. موسیقی «دیگری» در خدمت اثر است و یك تم بهیادماندنی و ملودیك را در صحنههای مختلفی از فیلم به شكلهای مختلفی تكرار میكند. حضور به اندازه و متعادل موسیقی باعث شده تا صحنههای میانی كشدار به نظر نرسند و حتی میتوان گفت كه موسیقی متن در اینجا برای فاصلهگذاری و تنظیم ریتم كاربرد دارد و علاوه بر اینكه مكمل حسوحال صحنههاست، به ضرباهنگ فیلم هم توازن میبخشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 436]