واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: به فرض درست بودن این ادعای فیلمساز، سرپا ایستادن تماشاگران و سوت و کف زدن جانانه مخاطبان در پایان فیلم را چگونه توجیه میکنید؟ آیا دیدن یک فیلم رمانتیک یا اکشن آنها را چنین به وجد آورده است؟ خیر... جشنواره بیست و هشتم به پایان رسیده و یکی از پر سروصداترین فیلمهای این دوره "به رنگ ارغوان" برنده چهار جایزه بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمبرداری و بهترین فیلم از نظر مخاطبان را به خود اختصاص داده است و جزو اولین فیلمهای اکرانی بعد از جشنواره است تا از سنگینی بار پنج ساله آن برای فیلمساز بکاهد. موفقیت "به رنگ ارغوان" را میتوان از دو منظر منصوبین جشنواره و مخاطبان واکاوید. از این دو، نظر مخاطبان از اهمیت بیشتری برخوردار است چه آن که نظر و سلایق دست اندکاران جشنواره از توزیع جوایز روشن و واضح است. هنرمند عضوی از جامعه ای است که در آن زندگی میکند و آفرینش یک اثر هنری را برای ابراز افکار، احساسات و یا عقاید خود در مورد مسائل پیرامونی همچون جنگ و صلح، پیروزیها و شکستها، شادیها و غمها، عدالت و ظلم و بسیاری دیگر از وقایع برمیگزیند. هر مخاطب میتواند تاویل و تفسیر ویژه ای از یک اثر در طول زمان داشته باشد اما هر چه به زمان آفرینش آن اثر نزدیک تر شویم دو عامل زمینههای پیدایش و پدید آورنده در تاویل و تفسیر پر رنگتر میشود. برای مثال "رزمناو پوتمکین" ساخته آیزنشتاین 1925 در زمان خود علاوه بر نوع کارگردانی خلاق و برترین تکنیکهای زمان خود، یک بار ارزشی در جهت تثبیت انقلاب مارکسیست لنینیستی روسیه داشت. اما با گذشت بیش از هشتاد سال احترام و ستایش جامعه هنر به آیزنشتاین و اثر هنریش به دلیل همان تکنیکهای بدیع است. چه بسا اندیشه و اعتقادات او اکنون اگر به ضد ارزش تاویل نشود لااقل جایی در جامعه جهانی و حتی روسیه فعلی ندارد، که این به معنی تاویل دوگانه اثر در دو زمان با زمینههای کاملا متفاوت است که گاه میتواند این فاصله زمانی بسیار اندک باشد. برای نقد دقیق تر "به رنگ ارغوان" ابتدا به شناخت سازنده فیلم و سبک او میپردازیم. فعالیت فیلمسازی ابراهیم حاتمیکیا را میتوان به سه دوره تقسیم کرد که هماهنگی کاملی با تغییر و تحولات سیاسی ایران دارد.دوره اول شامل آثاری مانند "هویت"، "دیده بان" و "مهاجر" است که در دوران جنگ ساخته شده و هدف فیلمساز به تصویر کشیدن شجاعت، ایثارگری و آرمانهای رزمندگان حاضر در جبهه است. در این دوره او زمان و مکان را به جبهه اختصاص داده و همه حوادث و رویدادها در همین زمان و مکان اتفاق میافتد. دوره دوم فیلمسازی او به حوادث و عوارض ناشی از جنگ میپردازد. این دوره با یازده فیلم از "وصل نیکان" شروع میشود و با فیلم "به نام پدر" پایان میپذیرد. این دوره را میتوان دوران اعتراض وی نامید زیرا بدون استثنا تمامی فیلمهای او حامل پیام اعتراضی وی نسبت به مسوولین اجرایی وقت است. او بر این اعتقاد است که حامیان اصلی انقلاب تمام وقت، انرژی و حتی جان خود را برای حفظ انقلاب نثار جنگ نمودند اما پس از بازگشت از نبرد، عقبه جبههها یعنی شهرها را از دست رفته یافتند که دیگر جایی در آن ندارند، پستها و مسوولیتها را عده ای فرصت طلب، متصرف شده اند که آنها را درک نمیکنند و حتی مورد بی مهری و اجحاف قرارشان میدهند. اوج این بینش را در "آژانس شیشه ای" میبینیم که حاج کاظم برای احقاق حق عباس دست به اسلحه میبرد و شلیک میکند و مردم عادی را گروگان میگیرد و زمانی که کار بالا میگیرد، دستی از بالای دست او را تائید میکند، برایش یک بالگرد میفرستند تا او و عباس به اولین هواپیما برای اعزام به خارج از کشور برسند. "آژانس شیشه ای" فیلمی است که رسما کاربرد خشونت را برای احقاق حقوق عده ای خاص تجویز و موجه میکند. این روحیه جانبداری از نظامیگری نهادینه شده در فیلمهای این دوره از فیلمسازی حاتمیکیا است. دوره سوم فعالیت سینمایی حاتمیکیا تقریبا از سال 1384 به بعد است که تنها فیلم او یعنی "دعوت" را شامل میشود. میتوان این دوره را دوره سکوت و خالی از اعتراض از نوع دوره دوم دانست و میتوان انتظار داشت تا خودیها بر مصدر امور باشند این سکوت ادامه خواهد یافت. "به رنگ ارغوان" فیلمی متعلق به دوره دوم فیلمساز است که بعد از پنج سال از تاریخ تولید در دوره سوم فیلمسازی وی به نمایش درآمده است و همین امر باعث نتیجه گیری و قضاوتهای متفاوت در مورد فیلم شده است. برای اثبات ادعای خود به سبک فیلمسازی آقای حاتمیکیا میپردازم. حاتمیکیا در قالب یک داستان روایی دو عنصر کلیدی نمادسازی و شخصیت پردازی (بیشتر به صورت تیپ) را به کار میگیرد و زمینه را برای نطقها و خطابههایی به صورت دیالوگ یا مونولوگ آماده میسازد و بدین ترتیب عقاید و افکار خود را به مخاطب عرضه میکند. "به رنگ ارغوان" نیز از این قاعده به دور نیست. اما از طرفی استفاده فراوان از استعارهها و رمزگانها درک لایههای زیرین را پیچیده تر مینماید. او جنگل و درخت را نمادی از جامعه ایرانی و شهروندان آن قرار داده است و بدین ترتیب مکان رویدادها و حوادث را نیز به صورتی نمادین در آورده است. دو شخصیت اصلی، ارغوان کامرانی (خزر معصومی) و هوشنگ ستاری (حمید فرخ نژاد) روایت فیلم را به پیش میبرند ارغوان دختر دانشجویی است که پدرش با نام مستعار شفق (فرهاد قائمیان) به همراه مادرش راه مبارزه مسلحانه و زندگی زیر زمینی و مخفیانه را پیش گرفته اند و به همین دلیل سالهاست ارغوان را ندیده اند و او در دامان مادر بزرگی معتقد، مذهبی و مخالف رفتار و اعمال پسرش بزرگ شده است. شفق بعد از سالیان دراز قصد دیدن دخترش را دارد و همین باعث شده تا ارغوان سوژه شود و هوشنگ ستاری مامور اطلاعات، وی را زیر نظر داشته باشد. ستاری درمییابد که ارغوان دختر خوبی است و پدرش را دوست دارد اما از لحاظ اعتقادی با وی بیگانه است. ستاری به تدریج به او دل میبازد و این ماجرا کشش دراماتیک فیلم را تامین میکند. به نظر میرسد همین روایت سطحی برای پوشش لایههای زیرین، مدتها برای فیلم دردسرساز بوده است و حاتمیکیا با تبیین نیات اصلی خود برای مسوولین فعلی توانسته مجوز اکران فیلم را بگیرد. اما این لایههای زیرین چیست؟اکنون به سبک فیلمساز یعنی نمادسازی و شخصیت پردازی باز میگردیم و آن را در یک پروسه، مورد توجه قرار میدهیم. بر خلاف تفسیر فیلم، روایت داستان تنها براساس تمرد یک مامور اطلاعاتی که عاشق سوژه اش شده و به رنگ او درآمده است شکل نگرفته بلکه داستان اصلی اعتراض دانشجویانی است که مخالف احداث جاده ای هستند که به بهای قطع درختان جنگل تمام میشود. به ظاهر این اعتراض از جنس جنبشهای سبز زیست محیطی است توجه کنید که از نظر فیلمساز جنگل نماد جامعه و درخت نماد انسان است و از همه مهمتر محور اصلی فیلم درخت تنومند و مقدسی است که نماد ایمان و اعتقادات این جنگل است. ذکرگویان به دورش طواف کرده و بر پایش شمع روشن و نذر و نیاز میکنند. این درخت مکانی امن برای درماندگان است. این جا حوزه ارغوان است، بر شاخسار آن مینشیند و در این جا آرامش میگیرد، اغیار به آن راه ندارند اما هوشنگ ستاری نیز در این حوزه وارد شده در کنار ارغوان قرار میگیرد. قرار است جاده ای این درخت و درختان دیگررا نیز ریشه کن کند. در اینجا سوالی مطرح میشود که مخاطبان باید برای آن جوابی پیدا کنند. اگر از طرح اولیه فیلم در سالهای قبل از تولید بگذریم، این فیلم در سال 82-83 تولید شده است بنابر این در این سالها چه کسانی قصد دارند درختان را به هر بهایی قطع کنند و جاده منافع خود را از میان آن جنگل عبور دهند؟ با این همه ارغوان از درون فیلم و حاتمیکیا از بیرون اصرار دارند که این فیلم سیاسی نیست. بحث از مخالفانی که نبرد مسلحانه در پیش گرفته اند و نهاد امنیتی که در تلاش دستگیری آنهاست اگر سیاسی نباشد چیست؟ به فرض درست بودن این ادعای فیلمساز، سرپا ایستادن تماشاگران و سوت و کف زدن جانانه مخاطبان در پایان فیلم را چگونه توجیه میکنید؟ آیا دیدن یک فیلم رمانتیک یا اکشن آنها را چنین به وجد آورده است؟ خیر، مخاطب سال 88 این زمانی میاندیشد و فیلم را تفسیر میکند آن را متعلق به امروز میداند و سازنده اش را قهرمانی میپندارد که شجاعت اعتراض در این شرایط را داشته است. اگرچه فیلم را به رنگ ارغوان به او نشان داده اند اما مخاطب آن را به رنگ سبز جنگل میبیند. اکنون حاتمیکیا با این مخاطبان و فیلمساز قهرمانشان چه باید بکند؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 376]