واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: او آن قدر شجاعت داشته است که این دوره سخت- برای هر بازیگری را- از سر بگذارند. سالهای بعد، برای او سالهای بهتری است؛ سالهایی برای بازیگری که کوشید... تئاتر در نهایت خاستگاه هر بازیگری است که کارش را، حرفه اش را، جدی میگیرد و میکوشد به زبان ساده بازیگر خوبی باشد. هنوز در ایران تجربیات تئاتری یک بازیگر است که ملاک تعیین کننده توان اوست و گاه در بحبوحه اوج گیری فیلمهای سینمایی یا سریالهای طولانی مدت تلویزیونی، بازیگری به تئاتر باز میگردد تا هم دوباره خود را محک بزند و هم نیروی از کف رفته اش را باز گرداند.بهناز جعفری پس از حضورش در «دندون طلا» یک باره شناخته شده. به شهرت رسید و در طول چند سال بعد عمده فعالیتهایش در سینما و تلویزیون خلاصه شد. برای چند سالی کمتر به یاد داریم که او را روی صحنه دیده باشیم، ولی اینک در چند سال گذشته، او دوباره خود را آزموده است و قدم به صحنه گذاشته است، تا توانایی اش را به ما و خودش نشان دهد. در این چند کار گذشته به ما یاد آوری کرده است که توان مندتر از کارهای متعددی است که تا کنون انجام داده است. او هنوز میکوشد تجربه کند و هنوز میخواهد بازیگر بهتری شود و این خود ستایشبرانگیز است.با این وجود کارنامه کاری او، پر است از تجربیات متفاوت، پر است از فراز و فرودها و بالا و پایینها و حال انگار، در طول این یکی دو سال گذشته دارد دوباره میکوشد که اندکی از میانه این فراز و فرودها به نقطه ایستایی برسد: به ثبات. او آن قدر شجاعت داشته است که این دوره سخت- برای هر بازیگری را- از سر بگذارند. سالهای بعد، برای او سالهای بهتری است؛ سالهایی برای بازیگری که کوشید، بازیگر بهتری شود و تجربیات دیگری را از سر بگذراند. گفت وگو با بهناز جعفریوسواس و وسوسه توامان چند وقتی است که زیاد تئاتر کار میکنی، چرا؟به نظم زیاد نیست. البته پارسال یک کار «کوکوی کبوتران حرم» بود، امسال کار آقای سلیمی و در جشنواره هم کار آقای گوران. اگر میشد، دوست داشتم بیشتر کار تئاتر کنم و یک تئاتری بمانم تا این که مجبور شوم به خاطر پول کار تلویزیونی کنم. کارهای سینمایی تان هم کمتر شده است؟کار سینما به من کم پیشنهاد میشود، این یک حقیقت است، چون کار فیلم مخصوص عده ای شده است که توی چشم هستند، عکسشان روی بیلبورد میرود و تماشاگران میشناسندشان و البته خوشحالم که در فیلمهای فعلی نيستم چون سوژه اين فيلمها خیلی آبکی شده اند، ولی تئاتر نمیتواند آبکی شود. چرا تئاتر نمیتواند آبکی شود؟برای این که ملاط تئاتر، ملاط ادبی غنیتری باید باشد. شاید چون تماشاگر تئاتر، تماشاگر متوقعتری است. چون تماشاگر منضبط تری است که معنی سکوت را طور دیگری آموخته است. پس چرا قبلتر کمتر کار تئاتر میکردید؟من قبلا مدتی دور بودم. در پرونده کار تئاتری ام شاید این دوازدهمین یا سیزدهمین کاری است که انجام میدهم. شاید به این خاطر است که بازیگری قضا و قدری هستم و منتظر میمانم که انتخاب شوم و نه این که انتخاب کنم و خیلی پر توقع و سربلند سر کار میروم. قصد دارید این شیوه را ادامه بدهید؟بله. فکر میکنم بین من و سینما فاصله ای افتاده است که باعث شده ارتباطهایم محدود شود و خیلی در جریان کارهای سینمایی نباشم. کار تلویزیون هم آدم را وسواسی میکند و هم وسوسه. در این کار یا باید وسواس داشته باشی یا تسلیم وسوسه ات شوی. چون ماجرای ما در تئاتر همیشه خنده دار است. تمام کسانی که در تئاتر کار میکنند، فقط نیاز متافیزیکی و روحیشان بر آورده میشود و به همین خاطر وقتی باید با شنیدن یک «نه» هیئت داوران از هم بپاشند، نمیپاشند. بهر حال بین کار سینما، تئاتر و تلویزیون، تئاتر انتخاب اولم است، چون تئاتر خوانده ام، آن کشف و ممارستی که در تئاتر وجود دارد به تعالی روح خیلی کمک میکند. کارهای تئاتری ات را چطور انتخاب میکنی؟در تئاتر پیشنهاداتی از طرف جوانهایی به من میشود که میخواهند تجربه کنند. از طرف دیگر بقیه پیشنهادها از طرف کار گردانهای حرفه ای است و پیشنهاداتی از کارگردانان بنام تئاتری. این بخش آخری یعنی پیشنهادات از کارگردانان بنام همیشگی نیست. خیلی خیلی دیر، سخت و اتفاقی در زندگی اتفاق میافتد. یا باید با کارگردانان جوان کار کرد که میتوان با آنها تجربه کرد یا با کارگردانان حرفه ای که خیلیهایشان افکار کلاسیک دارند و در یک گروه تئاتری، تعریف مشخصی دارند. ولی کار با هر کدام از اینها خالی از لطف نیست. این یک فرق مهم بین تئاتر و سینما است. در مورد کارگردانان جوان تئاتر چون تمرین مدتی طول میکشد و تبادل نظر هست، خود خواهیها کم میشود. در سینما یک کارگردان کم تجربه میتواند با بازیگران خوب و متن خوب یک کار بد بسازد ولی در تئاتر به خاطر همین تبادل نظر میتواند با بازیگران خوب کار خود را نجات دهد، چون دوربین و دکوپاژ و سرمایه و این جور چیزها مطرح نیست. خب، ترجیح خودت کدام است؟ کار با کارگردانان جوان یا کارگردانان حرفه ای؟هر دو را دوست دارم. ولی کار با کارگردانان جوان را ترجیح میدهم چون دوست دارم با هر ایده ای که میدهند، تجربه کنم. چون با هر پیشنهادی میتوانیم تجربه ای را با هم از سر بگذرانیم ولی با کارگردانان حرفه ای این کار سختتر است چون سختتر تن به نو آوری میدهند و آدم را در قاب میگذارند و معمولا باید با تعریف آنها جلو رفت. چطور شد که «عشق لرزه» را بازی کردی؟پارسال با افسانه ماهیان سر کار «کو کوی کبوتران حرم» به کارگردانی علی رضا نادری هم بازی بودیم. گویا افسانه ماهیان من را برای نقش الینا به آقای سلیمی پیشنهاد داده بود. همان اولین بار که متن را خواندم، نقش الینا را دوست داشتم ولی سر تمرین، احساس کردم که بزرگتر از این نقش هستم و شاید الینا خامی بیشتری میخواهد و من بیش از حد حرفه ای شده ام. مدت تمرین کم بود، این اذیتت نکرد؟اصولا فکر میکنم که دیگر باید عادت کنم که برای کار تئاتر وقتمان کم است و باید کار را به سرعت به اجرا برسانیم. وحشتناکترین کار در یک گروه تئاتری این شده است که دیگر هیچ کس نمیکوشد شش ماه تمرین کند تا یک تئاتر خوب اجرا کند. انگار این رویای آقای سمندریان بود که بتواند یک سال یا دو سال با یک گروه تمرین کند تا یک کار خوب از چخوف را اجرا کند. او میگفت که چنین تئاتری را نمیتواند با دو ساعت تمرین در روز اجرا کرد، بلکه باید یک سال با یک گروه تمرین کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 415]