واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دل شاد و بی غصهتفسیر لحظه ها (4)
دیروز پیش از حضور در محل کار، جلسه انجمن اولیاء و مربیان مدرسه یکی از فرزندانم بود که حقیر نیز برای شرکت و حضور در این محفل دعوت شده بودم، رئیس محترم مدرسه که جوانی فاضل، خوشرو، خوش سخن و در یک کلام، دوست داشتنی است در اهمیت پرورش و تربیت، اداء سخن می نمود و می گفت: از این پس در جلسات آموزشی توجیهی در نظر داریم نقش بیشتر پدران در تربیت پسران را گوشزد نموده و به قول اهل باختر "اگراندیسمان" نمائیم و آن مهم با ایجاد ارتباط صمیمی تر با پدران امکان پذیر است ، سخن از اینجا آغاز شد؛ هر کسی چیزی گفت، نکته هایی بس جالب و مورد نظر. اما پیش از هر چیز، "دیباچه ای"علم بهتر است یا ثروت و یا هیچکدام؟از دیرباز که یادم می آید موضوع انشاء بسیاری از معلمان انشاء علم و ثروت بود که علم بهتر است یا ثروت؟ غافل از اینکه پیش از این موضوع، باید این عنوان را مطرح می کردند علم مقدم است یا تربیت؟ تا دانش آموزان پیرامون این موضوع به اندیشه نشینند.باید گفت امروزه همه بحران های بشری به دلیل تقدیم علم است بر تربیت و چون علم بر تربیت و آموزش بر پرورش مقدم شده است، لاجرم بشر گرفتار بحران های نوبه ای است و چون بسیاری از دانشمندان تربیت انسانی را فرا نگرفته اند و در هیچ مکتب خانه ای مهذب نگردیده اند، حباب این دنیا را در ساخت بمب های شیمیایی ، فسفری ، اتمی و خوشه ای می بینند تا بسازند و بی گناهان را به خاک و خون کشند و یا با نگاشتن و بازگو کردن مطالب جاهلانه، خلق خدا را گمراه سازند و چه بسا دردهای بی درمان می آفرینند تا درمان آن نیز در انحصار خودشان باشد، تا شاید دنیای شومشان چون زاغکان لجن زار درازتر گردد. و تا زمانی که بشر علم را بر تربیت مقدم دارد، اوضاع همین است باید تقدیم و تقدم تربیت بر علم یکسان شود!! تا بشر نفسی بکشد و آنگاه است که آرمانشهر ما بنا خواهد شد.
و مضافاً این مهم از دولت قرآن آمده است که تهذیب بر تعلیم مقدم است ، آنجا که در سوره جمعه می فرماید:"هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ" می فرماید: آن خدایی که برانگیخت در میان امت ها (مردمان بی سواد) پیامبرانی از خود آنان تا نشانه های خدا را بر ایشان بخوانند و تربیت شان سازد و سپس به آنان (کتاب) علم و حکمت بیاموزد گرچه آنان پیشتر در گمراهی آشکاری بوده اند. همانگونه که ملاحظه می نمائید قرآن تهذیب و تربیت را بر تعلیم و دانش آموزی مقدم داشته است. بنابراین باید بدانیم که تربیت اصل است و تعلیم فرع، غایة الامر اینکه این دو برای رسیدن به کمال لازم و ملزوم یکدیگرند و انفکاک هر یک از دیگری متصور نیست.مقدمه تمام شد. امروز همه بحران های بشر به دلیل تقدیم علم است بر تربیت و نباید چنین باشد بازگردیم به بحث گذشته : گفتیم که در آن محفل دوستانه همه سخن گفتند تا اینکه یکی دیگر از اولیای محترم به مطلبی اشاره کرد که به نظر اهمیت ویژه ای در بحث تربیت دارد او گفت خوب است که ما گفتمان اخلاقی را به کردار شایسته اخلاقی تبدیل نماییم و صرفاً برای اخلاق به توصیه اکتفاء نکنیم ، من حرف او را کامل کردم و گفتم این کلام دقیقاً مطابق است با روایتی که گویا از رسول گرامی اسلام نقل شده است که فرمودند "کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم" یعنی با رفتار خوب، مردم را به سوی خود بخوانید . تبعیت پذیری و یا تقلید کورکورانه؟آنچه به نظر می رسد باید سرمنشا تربیت های ما قرار گیرد؛ این است که فرزندانمان بدانند باید تبعیت پذیر باشند تا به فلاح برسند، نمی خواهم بگویم تقلید کورکورانه داشته باشند، بلکه می خواهم بگویم انسان راه راست و راستی را در تبعیت خوب می تواند به نحو کامل بیابد.از چه کسی؟ و چگونه باید تبعیت کنیم؟در این بحثی نیست که انسان باید از عقل پیروی کند و تبعیت از هوی و هوس را کنار گذارد، در آفاق وجود انسانی سیر نماید و به دنبال منش های والای الهی باشد و از ورود به باتلاق گمراهی پرهیز کند و در آن غرق نشود و به بیانی دیگر: پیروی خدا در پیروی عقل است و تبعیت از هوی و هوس همانی است که شیطان می خواهد، البته طی کردن این مسیر، به این راحتی نیز نمی باشد بلکه آفت هایی در راه است که چگونگی رهیدن از آن در "مقال پیشین" اشارت شده و آن "شناخت" است همانگونه که نقل حدیث علوی(ع) نمودیم که فرمود یا کمیل "ما من حرکة الا و انت محتاج فیها الی کته معرفته" یعنی در هر حرکتی باید به حاق وجود آن حرکت، شناخت و اشراف پیدا کنی.پس "شناخت کامل" راه را به ما می نمایاند تا گرفتار سیاه نمایی های شیطان نشویم ، نفاق را از حقیقت تمییز دهیم و باید که برای رسیدن به فلاح و رستگاری از گردنه های بداخلاقی ، تکبر ، ریا، سمعه ، دروغ ، غیبت ، سعایت ، شماتت و ..... دوری گزید؛ چرا که اینها ابزار شیطان هستند برای اغواء و گمراه نمایی بشر و سوق دادن آنان بسوی راههای اهریمنی . در آیة الکرسی می خوانیم : خداوند سرپرست و الگوی مومنان است؛ همانانی که از تاریکی به سوی نور رهنمونشان می سازد و ناسپاسان، سرپرستانشان طاغیان هستند و آنان را از دیار نور به سوی تاریکی می کشانند. باید بدانیم؛ که تربیت اصل است و تعلیم فرع، غایة الامر اینکه این دو برای رسیدن به کمال ، لازم و ملزوم یکدیگرند و انفکاک هر یک از دیگری متصور نیستاگر ملاحظه کنیم ؛ خواهیم یافت که انسان باید تابع ولایت خدا باشد تا از تاریکی به سوی نور درآید .این مضمون را در آیات متعدد می خوانیم«إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعدَ الَّذِی جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ» یعنی هدایت، تنها هدایت الهى است! و اگر از هوى و هوسهاى آنان پیروى كنى، بعد از آنكه آگاه شدهاى، هیچ سرپرست و یاورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود. و ناگزیر راه شیطان و سرپرستی شیطان راه به ظلمستان است و "اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون" و آنان همراهان آتشند و در آن جاوید خواهند بود و لازم است انسان در طی این راههای کئود و ناهموار اطاعت از خدا نماید و در جرگه دوستان خدا باشد که همانا دوستی خدا در اطاعت از رسول خدا و اوصیاء معصوم اوست "و اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم". حتماً دقت کرده اید که در نماز چه می گوییم "ایاک نعبد" فقط تو را می پرستیم؛ کلمه عبادت و پرستش همانگونه که در مقالات پیشین بدان اشاره شد، آمیخته ای است از پرستش، همراه با شناخت.و کنه پرستش، تبعیت پذیری و پیروی صرف است و اگر انسان حاضر محضر خدا باشد باید چنین باشد و در "ایاک نستعین" نیز چنین می گوییم، یعنی انسان اگر اتصال مطلق با خدا برقرار کند، نباید جز خدا از کس دیگر چیزی بخواهد؛ بله البته جلوه های خدایی در طریق الی الله هستند و جلوه های شیطانی در طریق شیطان .و انسان مومن برای رسیدن به خدا از جلوه های الهی و ائمه هدی باید بهره جوید "و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها" برای خدا نامهای نیکی است، پس خدا را با آن نامهای نیک بخوانید و امام صادق فرمودند "و نحن اسماءالله الحسنی" نامهای نیک و جلوه های خدایی ما هستیم. بدرود تا لحظه ای دیگرآقامیری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 232]