واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: زن و حماسه
اهل بیت پیامبر علیهم السلام در شام نحوه ورود اسرا به حضور یزید به شکلی بود که گویا حاکم شام میخواست از آنها و دیگران زهر چشم بگیرد و آنان را مقهور جاه و جلال خویش کند. چون در حالی که خودش مغرور و مست از پیروزی بر تخت سلطنت تکیه زده بود، اهل بیت علیهمالسلام را به یک طناب سراسری بستند طوری که یک سر طناب به گردن سید الساجدین علیهالسلام بسته شده بود و سر دیگر آن به زینبکبری سلاماللهعلیها و بقیه بچه ها در وسط های آن و هر کس که عقب می ماند با تازیانه او را می زدند و بدین صورت آنها را در حضور یزید حاضر کردند.امام سجّاد علیه السلام وقتی چشمش به یزید افتاد، فرمود: «اگر پیامبر خدا ما را به این حال ببیند چه خواهی کرد؟» حاضران گریه کردند و لذا یزید دستور داد طناب را درآورند.آنگاه یزید رو به امام کرد و گفت: کار خدا با پدرت را چگونه دیده ای؟امام فرمود: «آن چه که واقع شد قضای الهی بود که قبل از خلقت آسمان و زمین مقدّر شده بود» پس از آن یزید با اطرافیانش مشاوره کرد که با او چه کنم؟ اطرافیان به آسانی گفتند: او را نیز بکش.امام سجّاد فرمود: «اطرافیان تو بر خلاف اطرافیان فرعون نظر دادند. وقتی که فرعون با اطرافیانش مشورت کرد که با موسی و برادرش چه کنم؟ گفتند: به آنها مهلت بده، در حالی که اطرافیان تو نظر به قتل ما داده اند» یزید با شنیدن این سخن مقداری تأمّل و تفکر کرد و از کشتن آن حضرت منصرف شد.وقتی که نوبت به زینب کبری علیهاالسلام رسید ایشان هم برخاست و سخنانی سرشار از حماسه ایراد کرد. اینها نشان می دهد زنان اهل معرفت نیز همانند مردان اهل معرفت، اهل حماسه اند.در مجلس جشن عمومی که در مسجد جامع دمشق برگزار شده بود، یزید ملعون سخنرانِ مزدوری را مأمور کرد تا منبر برود و از امیرالمؤمنین و امامحسین علیهماالسلام بدگویی کند. خطیب مزدور و جیره خوار اموی، بعد از حمد و ثنای الهی از یزید و معاویه مدح و ثنای فراوانی کرد و آن گاه از امیرالمؤمنین و امام حسین علیهماالسلام بدگویی نمود. روح حماسه سرا و بی قرار امام سجّاد علیهالسلام او را آرام نگذاشت لذا غرّید و بر سر خطیب مزدور اموی فریاد کشید و فرمود:«وای بر تو ای خطیب که رضای مخلوق را بر رضای خالق ترجیح دادی و بد جایگاهی در جهنّم برای خود ساختی» فریاد زدن در آن شرایط برای کسی که مانند امام سجّاد علیهالسلام آن همه مشکلات(غم از دست دادن عزیزان، اسارت، بستن دست و پا با زنجیر، گرداندن در شهرها و…) را تحمل کرد و آن عواقب خطرناک که احتمالش می رفت، آن هم بر سر یزید که آن همه قدرت و شوکت ظاهری برای خود درست کرده بود؛ کار ساده ای نبود.منبع: آیت الله جوادی آملی، کتاب حماسه و عرفان.گردآورنده: مهدی ملکی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]