واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: اول ارديبهشت سالروز وفات فيلسوف نوانديش جهان اسلام اقبال لاهوري است او در سال 1252 هجري خورشيدي در سيالكوت يكي از شهرهاي پاكستان چشم به جهان گشود. نام پدرش نور محمد و حرفه اش بازرگاني بود. اقبال در 6 سالگي طبق رسوم آن دوران به مكتب خانه رفت و قرآن را به خوبي فرا گرفت. وي پس از آموزش قرآن، وارد مدرسه ابتدايي شد و براي گذراندن دوره متوسطه به كالج هند رفت. در همين ايام به سرودن شعر نيز همت گماشت و نخستين مقاله خود را در مجله زبان دهلي منتشر كرد.اقبال لاهوري پس از پايان تحصيلات متوسطه راهي دانشگاه لاهور شد. او در اين شهر با توماس آرنولد ديدار كرد. اين شخصيت تاثير فراواني بر اين دانشجوي جوان گذاشت. اقبال تحت تعليمات و ارشاد آرنولد موفق به اخذ فوق ليسانس فلسفه شد. او در كنار تحصيل به فراگيري زبان فارسي و انگليسي نيز مشغول شد و نخستين سروده خود را با عنوان ناله يتيم در انجمن شعر قرائت كرد و مورد تحسين بزرگان ادبيات هند قرار گرفت. اقبال به همه نشان داد كه دوستدار آزادي، عدالت و سلامت نفس است. اقبال يك سال بعد، سروده ديگري با عنوان خطاب يتيم را خواند كه باعث شهرت او شد. در اين زمان، اقبال به توصيه آرنولد براي ادامه تحصيل عازم انگلستان شد و در دانشگاه كمبريج در رشته حقوق به تحصيل پرداخت . او اولين منظومه خود را به نام هيماليا براي روزنامهاي به نام مخزن در هند فرستاد و به چاپ رساند. اقبال همچنين رساله دكتراي خود را با موضوع رشد ماوراء الطبيعه در ايران به انجام رساند كه با عناوين سير حكمت در ايران و هم چنين سير فلسفه در ايران به فارسي ترجمه شده است. در همان زمان بود كه زبان آلماني را نيز آموخت تا بتواند از كتبموجود درزمينه فلسفه در دانشگاه مونيخ استفاده كند. اقبال در حالي اروپا را به مقصد وطن خود ترك كرد كه تحولات عمدهاي در افكار وانديشههاي او پديد آمده بود. اقبال پس از بازگشت به وطن در كالج دولتي لاهور به رياست بخش فلسفه انتخاب شد و همزمان، به تدريس فلسفه و زبان انگليسي مشغول شد. وي ضمن آنكه به امر وكالت و تدريس اشتغال داشت با جديت تمام به بيداري، آگاه سازي و دعوت مسلمانان به اصالت خويشتن مي پرداخت. اقبال درهمين زمان به توصيه دوستان به عضويت مجلس قانون گذاري پنجاب درآمد. كمپاني هندشرقي در آن زمان سعي ميكرد با سر دادن شعارهاي دموكراتيك توخالي خود، ذهن تودهها را از اهداف و نقشههاي شوم خود منحرف كرده و بهسوي ديگري متوجه سازد. اقبال دراشعارش پرده ازاين به اصطلاح آزاديهايي كه ناشي از تمدن و فساد غرب بود برداشت. او در پي يافتن علل مشكلات دامنگير مسلمانان هندي و عوامل ايجاد تفرقه آنان بود و سرانجام سرمنشا آن را در سياستهاي كمپاني هندشرقي يافت و بر مبناي همين تشخيص دست به كار ايجاد يك سلسله تبليغات و آموزشهاي اسلامي برايحفظ فرهنگ بالنده اسلام در مقابل هجوم استعمار غرب شد. در اين زمان وي رياست سالانه حزب مسلمليگ را تقبل كرد و مسلمانان را به حركت در برابر دشمنان اسلام واداشت و اين حركت او كمپاني هندشرقي را به هراس انداخت.تا آنجا كه دست به تبليغات عليه اقبال و طرفدارانش زد. در همين حال عدهاي مزدور كمپاني هند شرقي به اقبال تهمت زدند و او را مخالف دين خدا معرفي كردند، برخلاف تصور سران اين كمپاني دو اتفاق رخ داد ، از يك سو توده مردم بيدار شده بودند و فريب حيلههاي آنانرا نخورند و از سوي ديگر اقبال براي آزادي هند عليه استعمار بريتانيا و ساير امپرياليستها به مبارزه سخت تر و عميق تري دست زد. او معتقد بود كه مرز بنديهاي قومي، نژادي و تعصبات مذهبي سبب تفرقه بيشتر ميشود و مسلمانان براي رسيدن به هويت واقعي خود بايد متحد و يكپارچه شوند همانطور كه اقبال در اكثر اشعارش ميگويد: خائن و مزدور، لنين و قيصر، ستمگران و زرپرستان، مسئول تمامي آلام و مصيبتهاي محرومين هستند. او بر اين مسئله تاكيد داشت كه بايد از تكنولوژي غرب بيشترين استفاده را كرد ولي نبايد زير بار يوغ غرب رفت. در تاييد اين عبارت استاد شهيد، مرتضي مطهري درباره غرب ستيزي اقبال مي گويد: از جمله مزاياي اقبال اين است كه فرهنگ غرب را مي شناخته و با انديشه هاي فلسفي و اجتماعي غرب، آشنايي عميق داشته، تا آن جا كه در خود غرب به عنوان متفكر و فيلسوف به شمار آمده است. او با همه آشنايي و شناسايي فرهنگ غرب، آن را فاقد يك ايدئولوژي جامع انساني مي دانسته است، برعكس معتقد بوده كه مسلمانان تنها مردمي هستند كه از چنين ايدئولوژي برخوردار بوده و بهره دارند؛ از اين رو اقبال در عين دعوت به فراگيري علوم و سرمايه غربي، از هرگونه غرب گرايي و شيفتگي نسبت به «ايسم»هاي غربي مسلمانان را بر حذر مي داشت. اقبال اغلب در كنفرانسهايي كه به منظور طرح نقشههاي سياسي براي شبه قاره هند تشكيل ميشد شركت مي كرد و طرح جمهوري هند را در يكي از اين كنفرانسها عرضه نمود. تاكيد او بر اين مقوله بود كه مسلمانان بايد در اين جمهوري از خود مختاري ملي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي برخوردار شوند. اقبال براي بار ديگر به رياست سالانه حزب مسلم ليگ انتخاب شد و دركنفرانس اسلامي شركت كرد.يك سال بعد دانشگاه كابل اقبال را به سرزمين خود دعوت كرد . اقبال در كتاب احياي فكر ديني در اسلام ، به عنوان يكي از انديشمندان، احياگران و مصلحان اجتماعي و سياسي مسلمان مي نويسد : تفكر اسلامي پانصد سال است كه دچار ركود شده است و براي احياي آن، اجتهاد لازم است. آثار به جاي مانده از او شامل علم اقتصاد، تاريخ هند، اسرار خودي، رموز بيخودي، پيام مشرق، بانگ درا، سير فلك، زبور عجم، جاويد نامه، پس چه بايد كرد اي اقوام شرق، احياي فكر ديني در اسلام، سير حكمت در ايران، مثنوي مسافر، بال جبرئيل، ضرب كليم، ارمغان حجاز و شكوه مي باشد. او يكي از نامورترين و سرشناسترين شاعران پارسيگوي غيرايراني است كه در تداوم شعراي پارسي گوي هند در قرون 10 و 11 هجري قمري از جمله بيدل دهلوي ، به پارسي شعر مي گفت و از فرهنگ ايران حتي در مبارزه با استعمار تاسي مي جست. او به ايران علاقه بسياري داشت هرچند هرگز به ايران نيامد ؛ اما براي ابراز اين ارادت در اشعارش ايران و مردم ايران را مورد خطاب قرار داده است: مَحرم رازيم با ما رازگوي آن چه مي داني از ايران باز گوي از كل 12 هزار بيت شعري كه توسط اقبال سروده شدهاست هفت هزار بيت آن فارسي است. وي آرزو داشت تهران روزي جايگاه ژنو در اروپا را پيدا كند. شايد بنياديترين دليل شهرت اقبال در ايران چهره مذهبي او باشد چون او براي اولين بار از سوي افرادي مانند مطهري و شريعتي كه چهرهاي مذهبي داستند به مردم، شناسانده شد. سرانجام اقبال لاهوري، دانشمند متفكر و فرزانه در 21 آوريلسال 1938 ميلادي مطابق با اول ارديبهشت 1317 هجري خورشيدي دردهه 60 زندگي خود، با عزت و سربلندي در لاهور پاكستان چشم از جهان فرو بست. عزت و سربلندي اقبال در تعريف او از زندگي بود كه مي توان در ابيات زيربه آن پي برد: زندگي در صدف خويش گهر ساختن است در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است كار مردان خدا خواب و پريشاني نيست وز همين خاك، جهان دگري ساختن است اطلاع**9131**1717
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 834]