واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: در آمدي بر رفتار شناسي ادبي (4)
قسمت اول و دوم و سوم اين مقاله را بخوانيد !در مقاله حاضر :جامعه، و شيوة تعامل با شاعران «فراهنجار»چه نيازي «هنجارفرازي» در زبان ادبي را اقتضا ميكند؟ جامعه، و شيوة تعامل با شاعران «فراهنجار»وقتي يك شاعر فراهنجار در جامعه ظهور ميكند كه داعية نوآوري دارد، جامعه (بهخصوص جامعة ادبي) چهار گونه شيوة رفتاري با او در پيش ميگيرد: 1ـ طيفي از جامعه كه ثبات و امنيت اجتماعي را در گرو حفظ وضع موجود ميدانند، به طرد و تكفير شاعر فراهنجار (نوآور) ميپردازند و بدون هيچ استدلالي، نوآوريهاي او را «بدعت» نام ميدهند و راه را بر طرح و نقد اصولي نظرهاي او ميبندند (چنانكه با نيما چنين كردند.) براي مثال در عصر سعدي، شاعراني چون «مجدهمگر» و «امامي هروي» ـ به هر بهانهاي ـ سعدي را به باد ناسزا و تهمت ميبستند و از مخالفان سرسخت او بودند. نوآوريهاي سعدي در عرصة غزل، بزرگترين علت اين دشمنيها و مخالفتها بود. در عصر نيما نيز، شاعري مانند دكتر حميدي شيرازي، يكي از مخالفان سرسخت نيما بود و نه تنها نيما را شاعر نميدانست، بلكه ديگران را نيز به مخالفت و دشمني با او و راهي كه آغاز كرده بود، فرا ميخواند. 2ـ گروهي نيز در ابتدا با شاعران فراهنجار و نوآوريهاي او بناي مخالفت را ساز ميكنند، ولي بعد از مدتي كه آبها از آسياب افتاد، براي عقب نماندن از قافلة پيشرفت و نوآوري، به راه او ميپيوندند و از مقلدان و پيروان او ميشوند. شايد مثال «شهريار» و «نيما» براي اين مورد، مثال چندان مناسبي نباشد، ولي شهريار در زمرة شاعراني بود كه در آغاز چندان روي خوشي به نيما و شعر نيمايي نشان نداد، ولي بعد از فرو نشستن غبارها و برآمدن آفتاب حقيقت، كمكم به او و راهش متمايل شد و حتي اشعاري نيز به سبك نيمايي سرود كه شعر معروف «اي واي مادرم» يكي از آن نمونههاست. 3ـ گروهي نيز بعد از ظهور شاعر فراهنجار، از نوآوريها و تجربيات او استفاده ميكنند و مسير او را ادامه ميدهند و تكامل ميبخشند. در حوزة شعر نيمايي، اخوان، شاملو، فروغ و سهراب از شاعراني هستند كه با شناخت و بهرهمندي از تجربيات نيمايي، در راه او به راه افتادند و شعر نيمايي را به سمت و سوي تكامل بيشتر هدايت كردند. 4ـ گروه چهارم افراد فرصتطلب و ابنالوقتي هستند كه به محض استقبال جامعه از يك ايده و فكر نو، بلافاصله در صدد مصادره به مطلوب كردن آن ايده و انديشه برميآيند. هدف اين گروه همراهي با شاعران فراهنجار نيست، بلكه بيشتر مترصد فرصتي هستند تا با به عاريت گرفتن فكر و انديشة ديگران، براي خود و انديشههاي ناصواب خود جا باز كنند و حرف خود را به كرسي بنشانند، متأسفانه اكثر مصلحان و ترقيخواهان از ناحية اين افراد ضربه خوردهاند. چنان كه بعد از نيما نيز، گروهي كه حتي الفباي شعر را نميدانستند، بلافاصله تظاهر به پيروي از راه او كردند و با كشيدن «جيغهاي بنفش» انديشة او را تحريف و راه او را به انحراف كشاندند.چه نيازي «هنجارفرازي» در زبان ادبي را اقتضا ميكند؟اينكه چه نيازي شاعر را به «هنجارفرازي» فرا ميخواند، يك سؤال اساسي است. به راستي چه چيزي باعث «رفتار فراهنجار» شاعر با زبان ادبي ميشود؟! از آنجا كه پاسخ به اين سؤال ميتواند ديدگاه ما را نسبت به «نوآوري»هاي ادبي تغيير دهد و ايمان ما را به اصالت راهي كه مصلحان ادبي (شاعران فراهنجار) آغاز كردهاند، تقويت كند، در صدد يافتن جواب آن برآمديم و به جواب زير رسيديم: 1ـ كمالخواهي، نوجويي و زيبادوستي كه در ذات انسان امري فطري است، اصليترين علت گرايش شاعران به رفتار فراهنجار با زبان است. 2ـ ضرورت تاريخي و نياز اجتماعي كه مطالبات فرهنگي جديدي را در مردم ايجاد ميكند. 3ـ تغيير ذايقة ادبي جامعه در اثر تحولات فرهنگي، اجتماعي و سياسي (چنانكه در مشروطه شاهد آن بوديم) 4ـ بالا بردن توان شعر در رقابت با ساير هنرها. در ادامه اين مقاله خواهيد آموخت که چگونه رفتاري فرا هنجار با زبان داشته باشيد ضمنا در باره دانش و بينش ادبي نيز توضيحاتي مي آيد.نويسنده: رضا اسماعيلي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 408]