واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: همه علوم عقلي به شعر!اهل فن بخوانند!!
شناختهترين كتاب حکيم سبزواري منظومه اوست كه خود وي آنرا شرح كرده است. اين كتاب از تلفيق نظم و نثر فراهم است و شامل يك دوره فلسفه و منطق به نحو اختصار است. به همين مناسبت منظومه در مراكز علمي در سلسله كتاب هاي درسي قرار دارد و در عصر مؤلف نيز در طهران - كه مهمترين مركز تدريس فلسفه بود- اين كتاب تدريس ميشد. كتاب منظومه تلخيص مرتّبي از اسفار اربعه ملاصدرا است و در بيشتر موارد تقريباً عين عبارت هاي اسفار را نقل كرده است. در چند مبحث مؤلف بر صدرا نكته گرفته، از قبيل اين كه در برهان تضايف و مبحث اتحاد عاقل و معقول و تركيب اتحادي ماده و صورت بر صدرا اشكال كرده، و در واقع بيشتر آن ها وارد نيست. اين كتاب متجاوز از 1100 بيت دارد واز دو قسمت منطق به نام اللئالي المنتظه (= گوهرهاي در رشته كشيده) و قسمت فلسفه بنام غررالفرايد تشكيل يافته است.شرح منظومه سبزواري اگر چه بسيار مختصر و كوتاه است. وليكن بسيار براي اهل فلسفه مفيد است. زيرا بدون آن اصلاً فهم برخي عبارات ممكن نيست. حاجي پس از خطبه آغاز قسمت منطق، شروع به مقصود ميكند و در تعريف منطق ميپردازد و مقصود غايت آنرا بيان ميكند و در اين تعريف عبارت مرسوم ميان اهل مدرسه در تعريف منطق را مي آورد و ميگويد: «قانون آلي يقيء رعايته الذّهن عن خطأ الفكر.»؛ يعني منطق، ابزاري است قانوني، كه رعايت آن فكر را از خطا و لغزش باز ميدارد. بعد به بيان صناعات پنجگانه معروف ميپردازد و پيش از اين كار، در اقسام علم از تصور و تصديق و حدود و رسوم و قضايا و اقسام آن ها و كليات پنجگانه( يعني: جنس، نوع، فصل، عرض عام و خاص) سخن ميگويد و قياسات و اقسام آن مانند باب برهان و خطابه و جدل و غيره را بيان ميدارد و در ضمن آن به عقايد برخي از حكيمان گذشته مانند ابنسينا (در گذشته 428 ه.ق) و امام فخر رازي (در گذشته 606 ه.ق) اشاره يا تعريض ميكند.در قسمت فلسفه، منظومه با اين بيت آغاز ميگردد: يا واهب العقل لك المحامد إلي جنابك انتهي المقاصد يعني: اي پروردگاري که به ما نعمت عقل را عطا فرمودي،همه سپاس ها مخصوص توست و به سوي تو همه هدف ها منتهي مي شود.پس از چند بيت، آغاز به بحث در وجود و تعريف آن ميكند و ميگويد:هيچ يک از تعاريفي كه از وجود كردهاند، تعريف حدي نيست كه از جنس و فصل تأليف مييابد وتعريف به رسم نيز نمي باشد، كه از جنس و عرض تشکيل مي شود، پس تعريف آن به نحو منطقي ممكن نيست بلكه شرح اسم ميكنيم و يك كلمه را به كلمهاي كه از آن روشنتر است تبديل ميكنيم: معرّف الوجود شرح الاسم وليس بالحدّ ولا بالرِّسممفهومه من أعرف الاشياء و كنهه في غاية الخفاءسپس ميپردازد به اين كه وجود اصيل است نه ماهيت، زيرا هر ممكني مركب از دو چيز است و آن عبارت است از وجود و ماهيت و هيچ يك از حكيمان به اصالت هر دو قائل نيستند. پس يا بايد وجود اصيل باشد يا ماهيت. او قول نخستين را اختيار ميكند و به تأصل و تحقيق وجود ميگويد؛ زيرا ماهيت امري اعتباري است و مفهومي است كه از وجود تعبير ميشود و با آن يكي است و بيشتر اصحاب فلسفه مشائي بر آن رفتهاند: ان الوجود عندنا اصيل دليل من خالفنا عليلو براي اين منظور شش دليل اقامه ميكند. بعد از آن ميپردازد به شرح همه مباحث عامه كه لاحق مبحث وجود ميگردد و در اشتراك وجود و زيادت وجود بر ماهيت و اين كه: وجود واجب تعالي عين ذات او است؛ و درباره وجود ذهني و وحدت وجود و برخي آراء معروف فيلسوفان درباره آن، بحث ميكند و عقيده فهلويون را در مراتب وجود و شدت و ضعف آن ذكر ميكند. آنگاه در مبحث اعاده معدوم وارد ميشود و آنرا از محالات ميشمارد و بر كساني كه آنرا ممكن ميدانند رد ميگويد: اعادة المعدوم مما امتنع او بعضهم فيه الضرورة ادعيفانه علي جوازها حتم في الشخص تجويز تحليل العدم شناختهترين كتاب حکيم سبزواري منظومه اوست كه خود وي آنرا شرح كرده است. اين كتاب از تلفيق نظم و نثر فراهم است و شامل يك دوره فلسفه و منطق به نحو اختصار است. بعد از اين در لواحق وجود و عدم و قدم و حدوث و تعريف و تقسيم آن دو و ماهيت و لواحق و تعريف و احكام و اعتبارات آن بحث ميكند، تقابل و اقسام آنرا بيان ميكند، علت و معلول و تعريف و اقسام آن ها را ذكر ميكند و جواهر و اعراض را ذكر و اقسام و تعريفات آن ها را بيان ميدارد. همچنين كيفيت صدور كثرت را از واحد بسيط و نيز عقول عشره، نظريه فيض و انوار اسپهبديه شيخاشراق و انوار منعكسه اشراقيان را بيان ميكند. هيولي و اثبات آن و نيز مثل افلاطوني و ابطال جزء لايتجزي، نفس، حركت و جسم طبيعي و لواحق آن، حدوث اجسام، عقل نظري و علمي، ابطال تناسخ و اقسام آن، نبوات، معجزات، كرامات، معاد و ديگر مسائل عقلي را مطرح و بحث ميكند و با اين بيت كتاب را به پايان ميبرد كه: ورخها يراعة الفصاحه ختامها كبدوها الفلاحةشرح منظومه سبزواري اگر چه بسيار مختصر و كوتاه است. وليكن بسيار براي اهل فلسفه مفيد است. زيرا بدون آن اصلاً فهم برخي عبارات ممكن نيست. منبع: سايت فلسفه و حکمت ايراني
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 171]