واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: درستايش آفرينش
انتخاب سوژه: دعوت در انتخاب سوژه، نشانگر جسارتي است كه يك هنرمند بايد داشته باشد و جذابيت آثار هنري به همين است كه خالق آنها ببيند آن چه را ديگران نميبينند و بيان كند آنچه را ديگراني كه ديدهاند بيان نميكنند.اساسا آب محافظهكاري با خلاقيت در يك جوي نميرود، هرچند هر دو در خطرگل آلود شدن مشترك باشند. فيلمنامه: اگر حاتميكيا در اين اثرش نيز اصرار بر يكه سواري در تدوين فيلمنامه داشت، قطعا خود را و نيز تماشاگر را از يك تجربه نو و مفيد محروم ساخته بود. او به درستي تشخيص داد كه براي نگارش اين سوژه خاص بايد به سراغ يك نويسنده خانم برود و از همكاري او بهرهبگيرد. البته برخلاف برخي منتقدان قائل بر اين نيستم كه حاتميكيا تاكنون فيلمهاي مردانه ساخته است. بهنظر من «فاطمه» آژانس شيشهاي و «شيرين» بوي پيراهن يوسف كاراكترهاي محكمي بودند كه در روند قصه، اثر غيرقابل اغماضي داشتند.اما به هرحال دعوت بهدليل تمركز سنگين روي احساسات مادرانه زنان و كشاكشهاي تحميل شده بر آنان از سوي شرايط خانوادگي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي كه با غريزه مقدس مادري آنان تناقضي ساختگي، كاذب و تحميلي دارند، به يك نويسنده زن - موكدا مادر- نياز داشت. دعوت در انتخاب سوژه، نشانگر جسارتي است كه يك هنرمند بايد داشته باشد و جذابيت آثار هنري به همين است كه خالق آنها ببيند آن چه را ديگران نميبينند و بيان كند آنچه را ديگراني كه ديدهاند بيان نميكنند.شخصيت پردازي: سادگي و پيچيدگي، سطحي و چند لايه بودن، هركدام بر قوت يك فيلمنامه و نيز بر جذابيت آن در ساخت اثر مستقيم دارد. شخصيتها بايد در روند قصه رمز گشايي شوند و لايهلايه در برابر تماشاگر قرار گيرند. در برخي از اپيزودهاي دعوت، شخصيتها تاحدودي مبهم و ناتمام از تماشاگر خداحافظي ميكنند. مثل مردي كه محمدرضا شريفي نيا در سكانس اول قصه شيدا نقش آن را بازي ميكند؛ مردي كه در سكانس استخر مبتلا به آلزايمر، اما در سكانس اسب دواني باهوش است؛ شخصيتپردازي اين مرد در حد خلق يك تيپ است، تيپي كه شريفي نيا در ايفاي روان آن به يك كليشه تكراري بدل شده، آدمي متلك پران، شوخ، بيخيال و درعين حال زيرك.
اين ابهام در مورد پزشكي كه مطب او مسلخ بيقرباني است نيز باقي ميماند و در مورد منشي باردار او كه به مردان نگرش منفي دارد. خورشيد نيز كمي به آشنايي بيشتر با تماشاگر نيازمند است تا دلنشينتر شود. منصور شايد تعمدا در هالهاي از ابهام ميماند؛ مردي كه قرآن جيبي و برخي نشانههاي ديگر ويترين مذهبياش با ساير رفتارهايش به شدت در تناقض است.غرض اين نيست كه دعوت بايد يك راحتالحلقوم باشد، اما ساختار اپيزوديك 5 قصهاي، آن هم با ويژگيهاي سينماروهاي جامعه ما كه غالبا خريد پفك را ضميمه انفكاكناپذير بليت سينما ميانگارند، كمي نرمش بيشتري را از سوي كارگردان مؤلف ميطلبد. كما اينكه شخصيتهاي ديگري در اين فيلم هستند كه عمق و رواني ارتباط با مخاطب را يكجا دارند. مانند: سيده خانم و بهار. پرداخت سينمايي: بيترديد حاتمي كيا در نوع ساختار سينمايي اين اثر خطر بزرگي كرد، اما اين خطر براي او تبديل به يك فرصت شد؛ فرصتي ديگر براي برقراري ارتباط صادقانه با مخاطب. درخوش ساخت بودن اين اثر نميتوان خدشهاي قائل بود. چرخش هوايي دوربين در فاصله بين قصهها بر فراز شهر تهران توانست نقش يك قصهگو را ايفا كند كه دست تماشاگر را ميگيرد و همراه او در گوشههاي شهر سرك ميكشد و در هر گردش، قصه جديدي را بازگو ميكند. از اينرو حاتميكيا توانست با اين شگرد، از تأثير تكهتكه بودن قصه در ذهن تماشاگر بكاهد و پيوند روايي خوبي بين اجزاي چندگانهاش برقرار كند. ناگفته نماند كه موسيقي نامحسوس و آميخته با تصوير، جلوههاي ويژه اثر و بازيهاي قوي نيز نقش بسزايي در جذابيت اثر دارند.اصل قصه: در يك جمله نقطه قوت دعوت، ستايش آفرينش الهي و ارج نهادن به سمبل معصوميت و لطافت انساني است و نقطه ضعف دعوت، تكرار برخي پلانها با آدمهاي متفاوت است.بيترديد حاتمي كيا در نوع ساختار سينمايي اين اثر خطر بزرگي كرد، اما اين خطر براي او تبديل به يك فرصت شد؛ فرصتي ديگر براي برقراري ارتباط صادقانه با مخاطب.دوربين حاتميكيا در اين اثر گويي قرارگرفتن ارزشهاي اخلاقي جامعه در معرض مرگ را رصد ميكند. او كودك را نماد بيگناهي، پاكي، فطرت الهي انسان و اخلاق و انسانيت در جامعه قرار داده و سقط جنين را نماد مرگ ارزشهاي اخلاقي. براي بيان موضع و ديدگاه خود نيز اجازه هيچ سقطي را در سراسر پنج قصه خود نميدهد. اما طبعا پرچم اين شعارهاي اخلاقي را آشكارا در فرم و روايت قصه دردست نميگيرد و انتظاري جز اين از اثر سينمايي نيست. اوشعار نميدهد، اما چه پرچمي آشكارتر از اينكه منشي مطب، باردار است ؟ نام ساختمان پزشكان، «مهر» است و سخن از سقط جنين به تمامي در فضاي سرد زمستان به ميان ميآيد؟دعوت، آدمهاي قصهاش به ويژه زنان را به درستي رنگ خاكستري زده و واكنشهاي آنها را در شرايط محيطي به نمايش گذاشته، اما هرگز گوهر عشق مادرانه و به تبع آن عشق گاه خفته و گاه بيدار بشر به ماندگاري و تداوم هستي را لگدمال نكرده است. شيدا اسير پيله رقابت هنري شده – كه اين يك واقعيت انكارناپذير در دنياي سينماست- اما از همان آغاز تصميم به «نيستي فرزندش» با ترديد حركت ميكند و دائما در كشمكش دروني است تا اينكه سرانجام دست نوازش بر سر او ميكشد.
سودابه صرفا از سر فقر و غربت با اين گمان كه فرزند او با چنين شرايطي پس از تولد، در معرض خطر خواهد بود، خواهان نابودي - به زعم خودش- يك تكه گوشت ميشود، اما با اولين اشارت، به سر ميدود تا فرزندش زنده بماند، ولو اينكه در كنار او نباشد.سيدهخانم اسير عرف است و حرف مردم. اين نيز يكي از آفتهاي فرهنگي جامعه ماست كه بسياري از مردم به ويژه زنان در فرآيند هر گونه تصميمسازي براي زندگي خود از ريز و درشت - حتي لباس و وسايل زندگي- پيش از آن كه به ميل و نياز خود بينديشند، به برداشت مردم فكر ميكنند. سيدهخانم در ديالوگي ماندني به درخت ميگويد: تو كه سنات از من بيشتره، وقتي باردار ميشي، همه خوشحال ميشن. افسانه در جريان سونوگرافيهايي كه انجام ميدهد، عشق به فرزند را به گونهاي افسانهاي، ابراز ميدارد. تكرارشغلياش هرگز از لطافت برخورد او با زندگي يك جنين كه از ديد ديگران نه زيباست و نه شفاف و قابل رؤيت، ذرهاي نميكاهد. او حتي در پاسخ به سؤال استيصالآميز سيدهخانم كه ميپرسد چه كنم، جواب ميدهد: صداي قلبش رو گوش كن.بهار نقطه اوج تلاش يك زن براي مراقبت از فرزند است. او هم خاكستري است، ولي فرزندش را بر ميل به آسودگي و امتيازات زندگي خاكسترياش ترجيح ميدهد.اما آنچه بهعنوان نقطه ضعف به چشم ميخورد :اي كاش حاتميكيا در تدارك مواد تصويري فيلم نيز از يك خانم مشاور بهره ميگرفت زيرا او در نمايش دو مؤلفه، به شدت دچار فقر تصويري شده است. او تنها نشانه بارداري زنان را تهوع و احساس گرما و تنها نشانه تصميم به سقط را تخت زايمان فرض كرده است. به اين ترتيب صحنههاي تكراري، گريبان فيلم را گرفته است، به ويژه آنكه نشانههاي منتخب او ظاهريترين و فيزيكيترين المانهاي بصري براي اين موضوع هستند. از حاتميكيا كه حتي عنوان فيلمش با آن تحرير نيمه كاره، هدفمندانه انتخاب شده، اين سهل انگاري بعيد بهنظر ميرسد. حيف است واژههاي زيبايي كه فيلم دعوت در توصيف فرزند به كار برده، حسن ختام اين نقد نكنم: نشونه، هديه، فرشته... .منيژه شجاعي مطالب مرتبط :کهنهکارگردان سينماي جنگ در يک ميدان مين جديد تمام اصرار فيلم «دعوت» ايجاد يك ترمز كوتاه است همکاري با حاتميکيا همواره برايم خوشيمن بوده است كارگردان در مقام ستاره
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 205]