تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):آگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما در قرآن است. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1849900705




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بابا تو راه دریاست...


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بابا تو راه دریاست!هر وقت چند روزی بیمارستان، بین ما و بابا جدایی می انداخت، بعد از برگشتن یه چیزی برای خواهر کوچولوم می خرید تا یک هزارم درد ندیدن خودش را نه، بلکه صفر هزارمشو تو قلب دخترک چهار و نیم ساله اش التیام ببخشه. یک بار تسبیح، یک بار عروسک، یکبار عطر جانماز، یک بار هم ماهی قرمز کوچولو که مثل زهرا، انگار تمام عمرش رو با ترس از یک حادثه گذرونده باشه، دور چشمانش به کبودی می زد.
شمع
بابا ماهی کوچولو را توی تنگش گذاشت. بعد به چشم های پرشوق من و خواهرم نگاه کرد. وقتی دید مثل همیشه نمی گیم «برای سلامتی بابا، یک کولی با یک صلوات» گفت: "برای سلامتی این ماهی کوچولو که مثل 
ماهی
دختر..."هنوز حرفش تمام نشده بود که گفتیم «بابا کولی یادت نره ها؟» خلاصه بعد از حال و احوال پرسی از بابا که همون خیره شدن به حجم کوچک شده ی گردن و بدنش بود و جویدن بغض های ریز و درشت بابا، آروم در گوش زهراگفت: «اسم ماهی کوچولوت چی باشه؟» و بعد خودش گفت: «فکر کنم همون زهرا خوب باشه.» بعد من خندیدم. بابا گفت: «ا خنده داره آخه، نگاهش کن عین زهرا دنبال مامانش...» زهرا تو حرف بابا دوید. گفت: «دنبال باباش می گرده، مامانش رفت پیش باباش، بر می گرده.» بابا گفت: «ای شیطون....  خداخدا کردیم که بابا یه کم دیگه تو تُنگ تَنگش دوام بیاره.همیشه بابا برای نماز صبح ما را بیدار می کرد. اما چند وقت شده بود که بیدار بود، اما نمی تونست بیاد صدامون بزنه. به پلاک های رو در اتاق ضربه می زد و ما از خواب می پریدیم، تا از خواب پا شدیم، زهرا سراغ ماهی را گرفت. رفت پیش تنگش. دید ماهی اش نیست. می خواست گریه کنه اما نمی شد. دوست نداشتیم صدای گریه هامون رو بابا بشنوه. شاید از مامان یاد گرفته بودیم. بابا خیلی زود فهمید چه خبره. آروم اومد ماهی کوچولو را که خودش رو از توی تنگ پرتاب کرده بود بیرون، برداشت تو دستش گرفت و انداخت تو آب.
ماهی
 ماهی کوچولو نیمه جون تو آب قل خورد. بابا چند بار صداش کرد: «زهرا ماهی! زهرا ماهی! صبور باش!»   «صبور باش، بابات شهید شده آره؟ می دونستم برای همین تو هم دیشب می خواستی شهید شی.»  از حرف های با با می ترسیدم. چرا بابا این جوری حرف می زد. زهرا ولی خوشحال بود. دید که ماهی اش زنده است با اینکه نیمه جونه... گفتم: «بابا چرا ماهی پرید بیرون؟ ما که تنگ انداختیم پایین؟» بابا گفت: «ماهی فقط تو دریا ماهیه، غیر دریا باید خیلی صبور باشه تا ماهی بمونه. ماهی عاشق دریاست. دلتنگ موج های قشنگ دریا. »
ماهی
و زهرا باز وسط حرف بابا دوید گفت: «ماهی بابا نداره؟» بابا گفت: «ماهی مامان و بابا داره، دوست داره، رفیق داره و مهم تر از همه دریا داره.» زهرا گفت: «مهم تر از بابا؟» بابا گفت: «آره عزیزم مهم تر از من!» من که داشتم می مردم، نماز نخوندنم رو بهانه کردم. کنار بابا سجاده پهن کردم و شروع کردم به نماز . بابا ادامه داد: «ماهی اون قدر عاشق دریا بود که توی این تنگ بلوری طاقت نیاورد. حاضر شد خودش رو بکشه تا به دریا برسه. حاضره باباش رو نبینه، اما به دریا برسه.» من در قنوت بودم: «و جعلنا من خیر انصار و اعوانه و المستشهدین بین یدیه...»
نماز
بابا انگار گریه اش بگیره و صدای من رو شنیده باشه، گفت: «زهرای بابا، دیدی ماهی ات شهید شده بود؟» زهرا گفت: «حالا که زنده است.» بابا گفت: «خب فرق شهید البته همینه عزیزم. شهید زنده است، حتی زنده تر از قبل.» زهرا مصرانه گفت: «بابا ماهی را ببریم دریا، ماهی رو ببریم دریا...» بابا گفت: «چند روز اومده تا تو تنها نباشی. اومده تا از تو یاد بگیره چه جوری می شه آدم صبور باشه، دختر خوبی باشه، بوی گل بده، مهربون باشه.» زهرا گفت: «جدی بابا؟» نمازم را که سلام دادم، سجاده ام جای بهتری بود تا هم حرف های بابا رو بشنوم، هم گریه کنم. بابا زهرا را آروم پایین گذاشت
بابا
و گفت: «حالا برای سلامتی تمام زهراهای گل دنیا صلوات!» و بعد به سختی خودش رو به تختش که فاصله کمی با ماهی زهرا و من داشت، رسوند با درد، با... «ماهی فقط تو دریا ماهیه، غیر دریا باید خیلی صبور باشه تا ماهی بمونه. ماهی عاشق دریاست. دلتنگ موج های قشنگ دریا. » فردا صبح قبل از بیدار شدن ما،مامان وقتی از خونه مادرجون که مریض بود، برگشته بود با دیدن بابا، اون هم با درد، با... .
پرواز
مجبور شده بود بابا رو بر گردونه بیمارستان. صبح که بیدار شدم دیدم زهرا تنگ دستش گرفته و داره با ماهی کوچولوش حرف می زنه: «صبور باش، بابات شهید شده آره؟ می دونستم برای همین تو هم دیشب می خواستی شهید شی.» فردای اون روز من بودم و مامان و زهرا و ماهی قرمز کوچولو که کنار تخت بابا، نه برای خودخواهی خودمان، فقط برای زهرا (البته نه فقط برای زهرا). خداخدا کردیم که بابا یه کم دیگه تو تُنگ تَنگش دوام بیاره.
دست دعا
و هنوز هم این داستان ها ادامه دارند.....اینها افسانه نیستند....اینها واقعیات امروز مایند.....باور کنیمشان.....منبع:امتداد با اندکی تغییر





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن