واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: مسئوليت پذيریرا به فرزندمان بياموزيم توصیه های یک مربی
امروزه، نقش اساسي خانواده در تعليم و تربيت و رشد كودكان، بر كسي پوشيده نيست. با اين وجود هنوز كم نيستند خانوادههايي كه مسئوليت تعليم و تربيت كودك خود را از دوش برداشته و به مهدهاي كودك و يا مدارس سپردهاند. البته خانواده نميتواند و نبايد تمام نيازهاي تعليم و تربيت كودك را برطرف كند، اما نبايد فراموش كرد كه خانواده يگانه محيط امن براي فرزندان است و والدين نخستين افرادي هستند كه شخصيت كودك را شكل ميدهند و با او رابطه عاطفي برقرار ميكنند. از لحاظ تأثيرپذيري، كودكان بيشتر از آنچه سخنان والدين خود را گوش كنند از رفتار و عملكرد آنها خواهند آموخت. اندرزها زماني بهترين نتيجه را خواهد داد كه با پايبندي عملي از سوي والدين همراه باشد. حرف زدن بدون عمل نه تنها تأثير مثبتي بر كودك نميگذارد بلكه آثار مخربي نيز به همراه دارد و موجب خواهد شد كه كودك، نه تنها فراگيري مثبت نداشته باشد بلكه اعتماد خود را نسبت به والدين كه اولين و تنها دوستان حقيقي و خالص او هستند از دست بدهد كه اين امر خود ميتواند عواقب بسيار وخيمي درپي داشته باشد. در بحث آموزش مفاهيم و ارزشهاي اساسي زندگي نيز، چارچوب ذهني كودك از انديشهها و معيارهاي پدر و مادرش تأثير ميپذيرد. برخي از والدين بر اين گمانند كه لذتها و موفقيتها، اساساً اموري مادي هستند و معيار سنجش آنها پول، ثروت و مقام است. اگرچه پول و امكانات مادي ميتواند در موفقيت افراد نقش داشته باشد، اما تملك آنها به هيچوجه تضمين موفقيت نيست و دراختيار نداشتن آن نيز دليلي بر موفق نبودن افراد در زندگي نخواهد بود. توفيقي كه ما براي فرزندانمان ميخواهيم بايد حاوي مفاهيم غيرعادي نيز باشد. مفاهيمي چون محبت كردن و عشق ورزيدن، احترام گذاشتن به خود و درنتيجه ارزش قائل شدن براي ديگران و افكار و احساسات آنها، نوعدوستي و داشتن روحيه كمك به ديگران و در پي همه اينها داشتن احساس رضايت و شادماني دروني و توانايي گسترش آن به ديگران، از جمله اين مفاهيم هستند. بدينگونه فرزندانمان خواهند آموخت كه چگونه از مواهب به ظاهر پيش پا افتاده لذت ببرند و ارزش حقيقي آنها را درك كنند و در نتيجه از سلامت بالاي رواني برخوردار باشند. يكي ديگر از مفاهيم و ارزشهاي اخلاقي كه منجر به ارتقاي سلامت رواني كودكانمان ميشود اعتقاد به اين مطلب است كه در قبال وظايف و مسئوليتها، آنچه بايد مورد توجه قرار گيرد كيفيت و نحوه عملكرد ما در به انجام رسانيدن آنهاست. بايد اين را بدانيم و به فرزندانمان هم منتقل كنيم كه مهم نيست چه شغلي داشته باشيم يا چه كاري انجام بدهيم، بلكه مهم آن است كه مسئوليتي كه پذيرفتهايم را به بهترين نحو ممكن انجام دهيم. اگر فرزندانمان بدانند كه درست انجام دادن كارها و وظايفي كه برعهده ميگيرند تا چه حد اهميت دارد، ديگر به بزرگي و كوچكي آنها فكر نخواهند كرد. بلكه درصدد خواهند بود كه در هر وضعيتي كه هستند «كامل» باشند و اين امر منجر به رضايت دروني و در نهايت افزايش اعتماد به نفس آنها خواهد شد. در مقابل، افرادي كه از موقعيت خود ناراضي و دائماً در حال سرزنش خود هستند، هيچگاه نسبت به خود احساس خوبي ندارند و همواره از احساس حقارت رنج ميبرند. كودكانمان بايد تدريجاً بياموزند كه حيات آدمي هدف و غايتي دارد و ما به عنوان يك انسان در برابر خالق كائنات داراي وظايف و مسئوليتهايي هستيم كه عمل به آنها معيار موفقيت و احساس رضايت شخصي است. سلامت خانواده مستقيماً بر سلامت كودكان تأثير دارد. فرزندان سالم و موفق در خانوادهاي تربيت ميشوند كه اركان آن خانواده در تعادل باشد. در چنين خانوادهاي همه اعضاي خانواده داراي ارزش و احترام هستند و نظر همگان درباره تصميمگيريهاي مربوط به آنان پرسيده ميشود و در عين حال پدر و مادر، در مواقع لازم با مشاركت هم و بدون حضور فرزندان اقدام به تصميمگيري ميكنند. برخي والدين تصور مي كنند با ورود كودك به زندگيشان، بايد روابط زناشويي خود را در درجه دوم اهميت قرار دهند و تمام وقت و نيروي خود را صرف فرزندشان بكنند. به عنوان مثال برخي والدين پس از ورود فرزند به زندگيشان، ارتباطات بين خود را محدود كرده و آن را منحصر به اموري كه مربوط به كودكشان باشد، ميكنند. اين در حالي است كه تحقيقات انجام گرفته از خانوادههايي كه فرزندان موفق تربيت كردهاند، نشان ميدهد كه پدر و مادر در اين خانوادهها علاوه بر دارابودن شرايط اوليه يك پدر يا مادرخوب، براي همسران خود نيز اهميت و ارزش بيشتري نسبت به ديگر خانوادهها قائل هستند. در خانوادههايي كه تمركز والدين به روي فرزندان باشد به طوري كه توجه زوجين به يكديگر مورد غفلت واقع شود نه تنها فرزندان به خوبي تربيت نميشوند، بلكه والدين نيز در نهايت دچار افسردگي خواهند شد. آنچه كه موجب مي شود يك خانواده در حالت تعادل باقي بماند حضور مشترك زوجين در امر تربيت كودك است. كودك وقتي با هر دو والدين خود در تماس است، علاوه بر شناخت كاملتري از خود، نسبت به ويژگيهاي جنس مقابل نيز آگاهي مييابد و ميتواند ويژگيهاي شخصيتي آنها را در وجود خود بازسازي كند. بدانيم كه اگر كودكمان دچار اشكال شخصيتي است گناه اين امر لزوماً متوجه ما نيست، چرا كه هر انساني متفاوت از انساني ديگر است و ما تنها ميتوانيم وظايف خود را به درستي انجام دهيم، اما به ثمر نشستن آن به عوامل متعدد ديگري نيز وابسته است. اگر والدين تلاش خود را براي تعليم و تربيت كودك انجام داده باشند ديگر جايي براي سرزنش خود باقي نمي ماند. منبع: ایران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 135]