محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830800288
چنین گفت حسنک
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهی به تاریخ بیهقی و تأثیر آن بر ادبیات امروز چنین گفت حسنك وزیر
ترجیح نظم یا شعر بر نثر فصیح ادبی و فرهنگی ایران ابداً عجیب نیست زیرا هم آثار حماسی و هم آثار حكمی هر دو، به نثر موجودند و هم به نظم اما توفیق آثار منظوم بسیار بیشتر از آثار منثور است. به نظم كشیدن آثار منثور نیز خود دلیل محكمی است بر این رجحان ذاتی. طبیعی است با چنین دیدگاهی نثر ارزشمندتر، نثر شاعرانهتر است. مطالعه سیر حركت نثر از مرسل به فنی، آن هم در نهایت تكلف و تصنع، خواننده را كاملاً متقاعد میكند كه حداقل در نظر قدما، نثر هر چه شاعرانهتر - و البته عالمانهتر - ارزشمندتر. نثرهای فنی دائما به سمت استفاده هر چه بیشتر از عناصر شاعرانه حركت كردهاند، چه در جهت عوامل لفظی و آوایی چون جناس و تسجیع و تصویر، و چه عناصر معنایی مانند تشبیه و مجاز و كنایه و ... كه این استفاده، لزوماً نتایج مثبت نیز به همراه نداشته است. اما بحث ما جای دیگری است. امروز اگر شاعر معاصر بخواهد علاوه بر استفاده از سنت نظم فارسی از مواریث نثر هم بهره ببرد، آیا طبیعیتر نمینماید كه به سراغ متون فنی برود؟ گیریم كه نثر مرزباننامه ناسالم است، كلیله و دمنه چه طور؟ (قضیه گلستان فرق میكند. گلستان بن مایه زبان فارسی امروز است). چرا با وفور این همه كتاب، تاریخ بیهقی یكی از اثرگذارترین آثار بر شعرای معاصر است؟ چرا زبان بیهقی برای ما شاعرانه است؟ قبل از این كه به سراغ جواب سئوال برویم بهتر است كمی راجع به خود سئوال بحث كنیم تا غرابت آن آشكارتر شود. نخستین سئوالی كه مطرح میشود این است كه آیا مضمون تاریخ بیهقی شاعرانه است؟ و پاسخ نخست این است كه نه ، تضاد تاریخ و شعر به قدمت ارسطو است. از آن سوی، متون منثوری داریم با مضامینی بسیار شاعرانه چون بسیاری از كتب عرفانی، آنگونه كه بعضی از ادبای معاصر، بعضی از كتب عرفانی فارسی را، حداقل در بخشهایی، شعر منثور میدانند. به هر حال بیهقی از این توانش معنایی بیبهره است. مسأله دیگر وفاداری بیهقی به تاریخ است یا حداقل سعی در وفادار بودن - در این مورد مفصلاً در ادامه بحث خواهد شد - دعوی بیهقی در نگارش كتاب، گزارش وقایع است آنگونه كه رخ دادهاند. طبیعی است چنین روشی، راه را بر تخیل - و بالطبع شعر- ببندد. تفكر عقلانی بیهقی او را حتی از نقل هر آنچه كه افسانه میشناسد، منع میكند. "باطل ممتنع را كه عامهدوستتر دارند". در اثر او جایی نیست. این وفاداری به واقعیات، باعث شده است كه او حتی خود را درگیر زمان نیز نكند. نكته جالب دیگر، توافق نظر دانشگاهیان و حافظان سنت با شاعران و نوآوران در ادبی بودن این تاریخ است. توافقی كه همیشه وجود ندارد. اما چرا چنین است؟ جواب را باید در دو بخش بررسی كرد: الف) چرا زبان بیهقی برای ما شاعرانه است؟ ب) چرا زبان بیهقی شاعرانه است؟ الف) چرا زبان بیهقی برای ما شاعرانه است؟
شكلگرایان روسی اولین بار اعلام كردند كه شعر، زبان غریب گردانی شده است یا به تعبیر دكتر شفیعی كدكنی، رستاخیر واژهها ست. یكی از تكنیكهای غریبگردانی، زبان آركائیك است. زبان بیهقی برای هیچ ایرانی یا حتی فارسیزبانی، زبانی معمول و متداول محسوب نمیشود. در شعر معاصر نیز تأثیرات زبانی بیهقی مشهود است. اما زبان بیهقی موقعیت ممتازی از نظر تاریخی و سبكشناسی دارد. به تصریح استاد بهار "سبكی خاص در این قرن به وجود آمده و از حیث سبك و شیوه استقلالی داشت." بیهقی در دوره گذار از نثر مرسل به فنی میزیسته و مینوشته است. نثر او به تعبیری بینابین است "یعنی هم همان صلابت و فخامت و سادگی و استواری و پارسیمداری عهد سامانی و غزنوی را دارد و هم مختصاتی از نثر در حال نضج فنی در آن است". نثر او نه آن قدر ساده است كه به راحتی از آن عبور كنیم و نه آن قدر پیچیده كه از عهده ارتباط برقرار كردن با آن برنیاییم. توجه ما را جلب می كند اما قطعاً چنین جذابیتی را برای هم عصران خود نداشته است. رویكرد معطوف به خواننده هر چند روشنگر است اما مسأله را توجیه نمیكند به این دلیل ساده كه متون قدیمی زیادند اما كدامشان با اقبال تاریخ بیهقی مواجه شدهاند؟! اصل مسأله در خود اثر نهفته است. ب) چرا زبان بیهقی شاعرانه است؟همانطور كه گفته شد ویژگیهایی در خود متن تاریخ بیهقی است كه این متن را نسبت به سایر متون كهن برتری میدهد. بعضی از این ویژگیها دلایل زبانی و یا ادبی دارند. نگرش اخلاقی و حرفهای بیهقی در نگارش تاریخ، خالق بعضی دیگر از ویژگیهاست. جبر جامعه نیز الزاماتی را برای بیهقی ایجاد كرده كه به خلق زیبایی منجر شده است. نكته آخر اینكه تاریخ بیهقی از آن دست كتب تاریخی است كه مورخ، خود در وقایع تاریخی حاضر بوده است. پس بیهقی نمیتوانسته بیطرف باشد اما در عین حال سعی میكرده بیطرفانه عمل كند. این پارادوكس خالق زیبایی شده است. در ادامه هر كدام از ویژگیها، جداگانه بررسی میشوند. ویژگیهای زبانی و ادبیزبان و ادب در این نوشتار، مترادف فرض نشدهاند. به نظر نگارنده هر گاه كلمات برای برقراری ارتباط استفاده شوند، ما در حوزه زبان قرار داریم اما آنجایی كه كلمات در خدمت خلق زیبایی و تأثیرگذاری به مخاطب باشند، قدم به دنیای ادبیات گذاشتهایم، بدیهی است در چنین حالتی هم ارتباط وجود دارد اما تنها هدف، نیست. غیر از اطناب که او در کتابش به ان اشاره مب کند و شواهدیدر ادامه می آوریم بیهقی در نوشتن نامههای اداری،بارها به تقلید خود از بونصر مشكان اشاره كرده است و این كه او نامههای بونصر مشكان را نمونه اعلای نثر اداری میدانسته است و از منشوری كه بونصر مینوشته است "نسختها نبشته میشده است" اما در نوشتن تاریخ به سرمشقی اشاره نكرده است. تنها میگوید دیگرانی كه از او فاضلترند، درگیر مهمات مملكتیاند ناگزیر او وارد این میدان شده است. آن تواریخی را هم كه دیده است پسندیده، چه اندران زیادت و نقصان كردهاند و آرایش آن خواستهاند.ناگزیر بیهقی باید خلاقتر باشد و به طبع سلیم خود بیشتر اعتماد كند و زبان و سبك خود را، خود بسازد. شاید اگر نویسندهای دیگر بود، اثری خسته كننده از آب در میآمد اما این دبیر پیر آن قدر تجربه و اعتماد به نفس دارد كه از هر عاملی در جهت غنای زبان اثر خود بهره بجوید. "واژهنامه تاریخ بیهقی تكان دهنده است زیرا در نیمه راه [كتاب] هنوز واژگان جدیدی ظاهر میشوند. بیهقی هیچگاه از یك فعل واحد در دو جمله پیاپی استفاده نمیكند. مثلاً اگر در یك جمله، پوشیده، به معنی مخفی كردن آمده است، در جمله بعدی پنهان ساختن معنی میدهد. یا چنان چه اگر آغاز كردن در یك صفحه مورد استفاده قرار گرفته است، مترادف عربی آن (ابتدا كردن) در صفحه بعد آمده است." (زمانه و زندگی و كارنامه بیهق)زبان عربی در دربار غزنه، زبان دربار است. اما هنوز بسیاری از نامههای درباری به فارسی نوشته میشود. بیهقی علاوه بر تسلط به این دو زبان رسمی، آبشخور دیگری هم دارد و آن جامعه است. بررسی اصطلاحات زبان گفتاری مردم عصر، خود نیازمند تحقیق مستقل و مفصلی است اما برای نمونه ببینید كدام عبارت بهتر از این میتواند، بیچارگی عبدالرحمان فضولی را بیان كند: "مادرمرده و ده درم وام!" بیهقی از هیچ از یك امكانات خود چشم نمیپوشد. زبان سخنوری عربی و فارسی، اصطلاحات و دقت بیان دبیری، كنایات و اصطلاحات زبان عامه، همه در كنار هم معجونی مفرح ساخته است.
تشبیه در آثار بیهقی بیشتر از هر آرایه دیگری مورد توجه قرار گرفته است. این تشبیهات اغلب قرار دادی نیستند و بیشتر به معنی و اهمیت آن میافزایند. تسجیع در این دوره حداقل در كتب تاریخ بلای جان نثر شده است اما از آرایههای لفظی نمونههای قابل توجهی از واجآرایی یا دقیقتر "صدا معنایی" ، یافت میشود. مثلاً محمود در خشم میگوید: "بدین خلیفه خرف شده بباید نبشت..." كه تكرار صدای "خ" عصبانیت را القا میكند. توصیفهای او نیز در نهایت دقت و تأثی هستند. استفاده او از كنایات نیز بجا است و تنها یك منظور ندارد. او با كنایه هم تأثیر كلام خود را بیشتر میكند مانند "حره ختلی، عمش، خود سوخته او بود"، و هم اینكه در مواردی كه صراحت، ناخوشایند یا دردسر ساز است، خود را از مخمصه میرهاند، مانند وقتی كه از خست سلطان در اواخر عمر میگوید: "و ابتدای روزگار بافراطتر میبخشید و در آخر روزگاران آن، و لختی سست گشت".اما مجاز و استعاره را کمتر به کار می برد.نقلقولهایی كه او از مكالمات افراد میكند، زبان او را تصویری و زنده نشان میدهد، گویی ما میتوانیم سلطان محمود غزنوی را ببینیم كه با صورت برافروخته و رگهای برآمده فریاد میزند: "بدین خلیفه خرف شده بباید نبشت كه من از بهر قدر عباسیان انگشت در كردهام در همه جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافت آید و درست گردد به دار میكشند". ویژگیهای اخلاقی و حرفهایهنوز هم كم نیستند كسانی كه تاریخ را معلم انسانها میدانند و مطمئناً بیهقی با ایشان موافق است. با این حساب بیهقی صرفاً گزارشگر وقایع نیست. او در مقام مورخ برای خود رسالت اخلاقی نیز قائل است. او بارها به عبرت گرفتن از تاریخ اشاره كرده است. "و من كه بوالفضلم، كتاب بسیار فرونگریستهام، خاصه اخبار و از آن التقاطها كرده، در میانه این تاریخها چنین سخنها از برای آن آرم تاخفتگان و بدنیا فریفتهشدگان بیدار شوند" این است كه از اطناب باكی ندارد زیرا "سخن هر چه دراز شود از نكته و نادره خالی نباشد". لازمه این عبرتپذیری از تاریخ، متأثر شدن از وقایع تاریخی و باور كردن آنهاست. بیهقی كه خود از ماجراهایی كه دیده است تأثیر پذیرفته، سعی میكند خواننده را نیز متأثر سازد. یكی از راههای تأثیرگذاری، تذكر مستقیم این نكته است كه این وقایع ارزش فكر كردن و عبرت گرفتن را دارند. اما بیهقی روش كارآمدتری هم دارد. او آگاهانه یا ناآگاهانه، غیر مستقیم خواننده را تحت تأثیر قرار میدهد و برای این كار از شگردهای ادبی استفاده میكند. گویا داستانهایی كه بیهقی را تحت تأثیر قرار دادهاند، پرداخت مفصلتر (و بعضاً هنریتری) دارند و در خلال آنها داستانهای جنبی بیشتری درج شده است و یا از اشعار و امثله بیشتری به عنوان تزیین، سود میجویند. مشهورترین نمونه داستان حسنك وزیر است. این داستان علاوه بر پرداخت مفصلی كه دارد، دو حكایت جنبی هم دارد: داستان عبدالله بن زبیر و داستان هارونالرشید و برمكیان. بیهقی در نقل این دو حكایت جنبی هم سخاوتمندانه قلم را به حركت درآورده است. دلیل این كار جدای از عبرتآموزی، باورپذیرتر كردن آنها و در نتیجه تأثیرگذارتر كردن آنهاست: "و این قصه هر چند دراز است، درو فایدههاست، و دیگر دو حال را بیاوردم كه تا مقرر گردد كه حسنك را در جهان یاران بودند بزرگتر از وی، اگر به وی چیزی رسید كه بدیشان رسیده بود، بس شگفت داشته نیاید. و دیگر اگر مادرش جزع نكرد و چنان سخن گفت، طاعنی نگوید كه این نتواند بود". الزامات اجتماعی و مصادیق آنچگونه میشود هم سری سبز داشت هم زبانی سرخ مخصوصاً اگر زبان به نفع صاحبان تیغهای درخشان نگردد؟ بیهقی در كشاكش شیفتگی به حقیقتنگاری و حب ذات چه میتواند بكند؟! آنچه از تاریخ بیهقی بر میآید این است كه ابوالفضل بیهقی در پی بیان حقیقت به هر روشی نیست. عمری زندگی در دسیسهكده غزنویان او را آموخته است كه محتاط باشد. از آن سوی، بیشتر اطلاعات و انتقادات از غزنویان، به سبب همین تاریخ بیهقی است. او چگونه معایب دربار غزنه و حتی شخص سلطان را گزارش كرده و خود به سلامت مانده است؟!قبل از بررسی این مسأله توجه به احوالات ابوالفضل بیهقی در ایام نوشتن تاریخ خود خالی از فایده نیست. تواضع و بزرگواری ذاتی بیهقی كه همیشه روحیهای متعادل و میانهرو داشته، در سنین پیری - یعنی ایام تحریر این تاریخ - از او نویسندهای منصف ساخته بوده است. مردی كه در طول حیات خود آزار موجودی را نخواسته است چگونه میشود در وقت پیری دشمنتراشی كند؟ از آن سوی هم الزام حرفهایاش او را به گفتن همه حقیقت برمیانگیزد، پس چاره این پارادوكس این است كه ابتدا محاسن هر كس را بگوید، آنهم به تفصیل، بعد از آن معایب ذكر شود البته به اختصار. این روش حتی در مورد بوسهل زوزنی نیز بكار گرفته شده است: "این بوسهل مردی امامزاده و محتشم و فاضل و ادیب بود اما شرارت و زعارتی در طبع وی مؤكد شده - ولاتبدیل خلقالله- و با آن شرارت دلسوزی نداشت".
البته در مورد سلطان قضیه فرق میكند، یعنی با استفاده از روش مذكور، هم نمیشود از سلطان انتقاد كرد و در امان بود. ترس از گفتن حقایق به صورت مستقیم و الزام به بیان آن، به خلق نوعی بیان غیرمستقیم و كنایی منجر شده است. البته این نوع كنایه در هیچ یك از تعاریف سنتی علم بیان نمیگنجد چون واحدش یك قصه است نه یك جمله یا عبارت. برای فهم این نوع كنایه شما باید حداقل یك داستان را كامل بخوانید.در اینگونه موارد بیهقی هر چه را كه میخواسته بگوید از زبان وزیر و دبیر نقل كرده است و خود عملاً هیچ از خود نگفته است. و شکستها و ناسازگاری ها را یا به نقل خود سلطان آورده و یا بعد از اشاره به انها تقدیر را شماتت کرده است.نكته دیگری هم هست جدای از گلچین كردن جزئیات. نه بیهقی و نه هیچ بنیبشری این قدر صاحب حافظه نیست كه مكالمه دههانفر را بعد از سالها عیناً نقل كند. نمیخواهم بگویم این مكالمهها، زاده تخیل بیهقیاند، نه این صحبتها رخ دادهاند اما آیا دقیقاً به همین صورت و ترتیب و لحن؟! آیا ذهن بیهقی هیچ تأثیری در نقل این قولها نداشته است؟ به این ترتیب بیهقی در فضایی كه نمیتواند از رمزگان مستقیم زبان برای انتقال پیام خود سود بجوید به ادبیات متوسل میشود و با استفاده از فضاسازی، ترتیب حوادث، گفتوگو و كنایه، پیام خود را منتقل میكند. بیهقی مورخ بیطرف؟!مورخ - یا هر انسان دیگری - میتواند منصف باشد اما بیطرف هم میتواند باشد؟! من فكر نمیكنم. حداقل در مورد بیهقی این چنین نیست. بدیهیترین دلیل بیطرف نبودن او این است كه او از بین این همه گزینه موجود برای تاریخنگاری، وقایع نگاری غزنویان را برمیگزیند در حالی كه میدانیم مثلاً اگر میخواست تاریخ امویان را بنویسد، برایش غیرممكن نبود. اما او منصف است و بسیار هم منصف است. انصاف خصلت خوبی است كه در اینجا هیچ ربطی به كار ما ندارد. آن چه برای ما جالب توجه است و باعث خلق زیبایی شده، این است كه بیهقی علیرغم بیطرف نبودن میخواهد پرستیژ بیطرفی را برای خود حفظ كند. البته چون ما عادت داریم وقتی كسی در بدگویی افراط میكند، او را بی انصاف بدانیم، كمی سخت است جانبداری ظریف بیهقی را درك كنیم. روح بزرگوار بیهقی به راحتی میتواند بدیها را تحمل كند اما در مقابل خوبیها، مخصوصاً اگر آن خوب، دینی هم بر گردن بیهقی داشته باشد، شدیداً ناتوان است. با این كه بیهقی در باب همه منصفانه سخن گفته است اما به نظر میرسد آنها كه به بیهقی بدی كردهاند، منصفانهتر مورد قضاوت قرار گرفتهاند. تنها یك خصلت است كه بیهقی اصلاً از آن نمیگذرد و آن كافر نعمتی است. مقایسه دو نفر بسیار راهگشاست: بوسهل زوزنی و بونصر مشكان. بیهقی اگر میخواست از بوسهل بد بگوید میتوانست كتابی به همین اندازه كه الان در دست است بنویسد. چه، گویا بوسهل عادت داشته با هر كس یكبار احوالپرسی كرده روزی نیشی به او بزند اما بیهقی خیلی كمتر از آنكه ممكن بوده به نقل سیئات اخلاقی او پرداخته. در مقابل بونصر مشكان است كه تاریخ بیهقی تا لحظه مرگ بونصر، مشحون از ستایش اوست اما فقط به دو صفت او اشاره شده است: یكی انقباض او و دیگری مال دوستی او كه البته صفت اولی همراه با درایت و مردمداری اوست و این دو خصلت پسندیده، عذرخواه آن یك رذیله هستند. اما مال دوستی او گویا چنان مشهور بوده است كه بوالحسن عبدالجلیل وقتی میخواهد "امیر دل بر وی [بو نصر] گرانتر كند" نقشهای میكشد تا سلطان از بونصر مشكان اسب و استر بخواهد. بونصر چنان برمیآشوبد كه "آب [تف] به آسمان میاندازد و بوالحسن را فلان فلان شده" میگوید. نمیدانیم آیا واقعاً بوالحسن توطئهای كرده بوده یا نه، اما بیهقی قصد توطئه بوالحسن را پیش از عكسالعملهای بچهگانه بونصر میآورد تا حداقل این اضطراب معانی در قبال توطئهای ناجوانمردانه ابراز شده باشد نه برای از دست دادن چند اسب و استر. بیهقی نمیتواند این واقعه را نگوید، پس سعی میكند به آبرومندانهترین وجه ممكن آن را نقل كند. بعد هم پس از این قضیه، داستان مرگ بونصر است كه به این بهانه بیهقی لختی قلم را بر وی میگریاند، و فصلی مشبع در تعزیت بونصر مشحون از اشعار فارسی و عربی میآورد و در اظهار محبت و بندگی به او. راستی را كه بیهقی شاگردی حقگزار بوده است! او همچنین ماجراهایی را كه خود میپسندیده با همدلی بیشتری نقل میكند، یك نمونه بسیار عالی، سخن مادر حسنك است وقتی خبر مرگ فرزند را میشنود: "بزرگا مردا كه این پسرم بود".مصوتهای بلندی كه در این جمله پشتسرهم آمدهاند، هر خوانندهای را وا میدارد كه هم ناله با مادر حسنك - و شاید بیهقی - آه بكشد! در پایان این مختصر، احتمالاً این اشكال به نظر خواننده خواهد رسید كه مقاله بیشتر بررسی وجوه ادبی تاریخ بیهقی بود تا جنبه شاعرانه آن. هدف این مقاله نیز قطعاً بررسی وجوه شاعرانه نثر بیهقی نیست، هدف ما بررسی ویژگیهایی بود كه برای شاعر امروزی، و برای شعر امروز جالب توجه و تأثیرگذار است و تحلیل چگونگی و علت آنها. در این فرآیند ما با ویژگیهایی روبهرو شدیم كه دقیقاً در حوزهشعر قرار داشتند مانند زبان آشنایی زدایی شده بیهقی برای خواننده امروزی یا ویژگیهای ادبی نثر تاریخ بیهقی. برخی دیگر از مسائل مطرح شده، دقیقاً به شعر مربوط نمیشدند مانند الزامات اخلاقی یا سیاسی بیهقی. ما این مباحث را نیز همراه با سایر مباحث مطرح كردیم زیرا قصد ما بیان شیوههای تأثیرگذاری بیهقی بود و اگر از لفظ "شعر" یا "شاعرانه" استفاده كردیم، منظور تأثیرگذاری از طریق شگردهای هنری بوده است. ویژگیهایی كه بیهقی آنها را خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه در نثر خود جای داده است و از آنها برای بیان هر آنچه كه نتوانسته صریحاً بیان كند، یا حتی نخواسته، استفاده شده است. مسائلی چون تكنیكهای روایت كمتر بسط یافتند چون بیشتر به حوزه ادبیات داستانی مربوط میشوند، لذا به این قضیه تنها اشارهای شده است، آنهم از جهت استفادهای كه از این تكنیك، گهگاه در شعر (مخصوصاً معاصر) به جهت. درك الزامات اجتماعی و مضامین آن میشود. در پایان اگر بخواهم برای اثری به نام تاریخ بیهقی تنها یك صفت ذكر كنم كه آن را در گذر ایام همچنان مورد عنایت اهل فضل و هنر قرار داده است، چه از نظر محتوایی و چه از نظر زبانی، آن ویژگی، تعادل است. شما نمیتوانید تاریخ بیهقی را بخوایند و همیشه تصویر پیرمردی سرد و گرم چشیده و متین را در ذهن نداشته باشید. منابع :1. تاریخ بیهقی 2. موسیقی شعر 3. سبكشناسی بهار (جلد 2)4. سبكشناسی نثر5. زمانه و زندگی و كارنامه بیهقی6. سبكشناسی نثر، دكتر سیروس شمیسا 7.نگاهی تازه به بدیع، دكتر سیروس شمیسا، نویسنده :حنیف افخمی ستوده
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 572]
صفحات پیشنهادی
چنین گفت حسنک
چنین گفت حسنک-نگاهی به تاریخ بیهقی و تأثیر آن بر ادبیات امروز چنین گفت حسنك وزیر ترجیح نظم یا شعر بر نثر فصیح ادبی و فرهنگی ایران ابداً عجیب نیست ...
چنین گفت حسنک-نگاهی به تاریخ بیهقی و تأثیر آن بر ادبیات امروز چنین گفت حسنك وزیر ترجیح نظم یا شعر بر نثر فصیح ادبی و فرهنگی ایران ابداً عجیب نیست ...
همدلی از هم زبانی بهتر است
چنین گفت حسنک قبل از این كه به سراغ جواب سئوال برویم بهتر است كمی راجع به خود سئوال بحث كنیم ... بیهقی علاوه بر تسلط به این دو زبان رسمی، آبشخور دیگری هم ...
چنین گفت حسنک قبل از این كه به سراغ جواب سئوال برویم بهتر است كمی راجع به خود سئوال بحث كنیم ... بیهقی علاوه بر تسلط به این دو زبان رسمی، آبشخور دیگری هم ...
کجاوه سخن -18
گفت: «اى ابوالحسن، تو مردى مرغدلى، سر دشمنان چنين بايد.» و اينحديث فاش شد. و همگان او را بسيار ملامت كردند بدين حديث، لعنت كردند و آن روزكه حسنك را بر دار كردند، ...
گفت: «اى ابوالحسن، تو مردى مرغدلى، سر دشمنان چنين بايد.» و اينحديث فاش شد. و همگان او را بسيار ملامت كردند بدين حديث، لعنت كردند و آن روزكه حسنك را بر دار كردند، ...
داستان من و گرز و میدان افراسیاب
سپس به وزیر خود خواجه حسین میکال (حسنک) گفت: اگر جواب بر وفق مراد نیاید تدبیر ... سلطان محمود بی نهایت متأثر شد که چرا چنین شاعر بزرگواری را از خود آزرده و ...
سپس به وزیر خود خواجه حسین میکال (حسنک) گفت: اگر جواب بر وفق مراد نیاید تدبیر ... سلطان محمود بی نهایت متأثر شد که چرا چنین شاعر بزرگواری را از خود آزرده و ...
نقش های پیدا و پنهان زنان درتاریخ ایران
ما بر آنیم که نیمی از تاریخ، سطر نوشته زنان است یا شاید بهتر بتوان گفت که ... تاریخ مسعودی، ابوالفضل بیهقی با قلم شیوای خود نقش مادر حسنک وزیر را چنین ...
ما بر آنیم که نیمی از تاریخ، سطر نوشته زنان است یا شاید بهتر بتوان گفت که ... تاریخ مسعودی، ابوالفضل بیهقی با قلم شیوای خود نقش مادر حسنک وزیر را چنین ...
چهره ممتاز حافظ
حسنك وزير از رجال ايراني دربار محمود در سال 415 با كاروان حاجيان خراسان به مكه رفت. چون راه بغداد ناامن بود، .... چنين گفت او كه: فردوسي بسي گفت همه در مدح گبر ناكسي ...
حسنك وزير از رجال ايراني دربار محمود در سال 415 با كاروان حاجيان خراسان به مكه رفت. چون راه بغداد ناامن بود، .... چنين گفت او كه: فردوسي بسي گفت همه در مدح گبر ناكسي ...
شوخي با داستانهاي كتاب فارسي
5 جولای 2007 – eek: شب شده بود اما حسنك به خانه نيامده بود.حسنك مدت هاي زيادي است كه ... كه بگرفتم از سايت افراسياب چنين گفت رستم به اسفنديار................. كه من ...
5 جولای 2007 – eek: شب شده بود اما حسنك به خانه نيامده بود.حسنك مدت هاي زيادي است كه ... كه بگرفتم از سايت افراسياب چنين گفت رستم به اسفنديار................. كه من ...
حديث ديگران (2)
خلاصه داستان چنين است: بعد از اين که هارون الرشيد فرمان مي دهد که جعفر برمکي را ... مردي بصري يک روز گذشت چشمش بر دار جعفر افتاد با خويشتن گفت: «اَما و الله لولا ... (همان ص 241) داستان بعد از بردار کردن حسنک آمده است به احتمال زياد بيهقي مي ...
خلاصه داستان چنين است: بعد از اين که هارون الرشيد فرمان مي دهد که جعفر برمکي را ... مردي بصري يک روز گذشت چشمش بر دار جعفر افتاد با خويشتن گفت: «اَما و الله لولا ... (همان ص 241) داستان بعد از بردار کردن حسنک آمده است به احتمال زياد بيهقي مي ...
*سمينار تخصصي معماي 28 مرداد* يك مدرس ايرانشناسي: مشكل ...
14 آگوست 2008 – وي با قرائت بخشي از تاريخ بيهقي درباره دادگاه حسنك وزير گفت: اگر نوشتهها و جرايد آن سالها ... اگر ورود نكرده باشيم چنين نقدي از عهده ما خارج است.
14 آگوست 2008 – وي با قرائت بخشي از تاريخ بيهقي درباره دادگاه حسنك وزير گفت: اگر نوشتهها و جرايد آن سالها ... اگر ورود نكرده باشيم چنين نقدي از عهده ما خارج است.
گزیده سرمقاله روزنامههای صبح امروز
وي در پاسخ گفت:ازآن خويشتن نا شنا سي كه حسنك در حق امير كرد،ياد كردم ونتوانستم خودم ... و نظام ارزشها با ايمان مردم پيوند خورده و دامن ارزشها از چنين روشهايي مبراست.
وي در پاسخ گفت:ازآن خويشتن نا شنا سي كه حسنك در حق امير كرد،ياد كردم ونتوانستم خودم ... و نظام ارزشها با ايمان مردم پيوند خورده و دامن ارزشها از چنين روشهايي مبراست.
-
گوناگون
پربازدیدترینها