تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1848654933




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بین فریادهاش به من لبخند می زد.


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بین فریادهاش به من لبخند می زد.
ساحل
آبشناسان به روایت همسرش   آخرین باری که آمد تب داشت، منتظرش نبودیم ،بنا نبود بیاید مرخصی،رفته بودیم منزل پدرم.روی پله ها بودم که دیدم حسن آمد، لباس کرم رنگ ارتشی پوشیده بود، از خوشحالی به هوا پریدم و صورتش را بوسیدم، ته ریش داشت ،داغ بود ولی از خوشحالی نفهمیدم ،گفتم : "چه طور اومدی؟ با چی اومدی؟" گفت: "پریدم پشت وانت و یک راست آمدم خانه." اگر سوراخ روی قلبش نبود می گفتم خوابیده." گیتی نیم ساعت می خوابم بیدارم کن"، اما نیم ساعت نمی گذشت ،دیر می گذردنشسته بود لبه تخت همه با هم از او سوال می کردند، آرام جواب می داد ،بعد رفت توی اتاق پذیرایی دراز کشید. بالای سرش نشستم گفتم :"برویم خانه خودمان، پدرم ما را رساند." قطره تب بر دادم تا آن وقت ندیده بودم حسن مریض شود، می گفتم : "چی شدی؟ " می گفت : "هیچی فقط خوابم کم شده..."خیلی مظلوم شده بود خوابش که برد من دور اتاق راه می رفتم و بر می گشتم و کف پاهایش را می بوسیدم ،توی پوتین تاول زده بود، می گفتم : "چقدر این پاها خسته است، چقدر زحمت کشیده این پاها..."  صبح از جبهه تماس گرفتند، میز تحریر حسن را گذاشته بودم کنار تخت خواب که شب ها وقتی من می خوابم، می آید همان جا نزدیک خودم بنشیند و کتاب بخواند آن روز صبح پشت همان میز نشسته بود و با تلفن حرف می زد، داد می زد : (عملیات قادر لو رفته بود) حسن چنان فریاد هایی می زد که باورم نمی شد، دستور می داد : "همه فرمانده ها را بخواهید به فلانی و فلانی ابلاغ کنید بر گردند منطقه "،من می رفتم و می آمدم سرش را می بوسیدم و می گفتم : " تو چقدر باید ناراحتی بکشی"، او هم بین فریاد هایش بر می گشت و به من نگاه می کرد و لبخند قشنگی می زد انگار نه انگار که آن همه عصبانی و نگران است.    تلفنش که تمام شد گفت : " باید بر گردم منطقه چاره ای نیست ،لباس هایش را تند تند پوشید. عمو و زن عمویم خانه مان بودند، همه دم در ایستاده بودیم، حسن پایش را گذاشته بود روی پله ها و بند پوتین هایش را یکی یکی می کشید و محکم می کرد زن عمو گفت : "حالا کجا می روید حسن آقا ؟" حسن گفت : "کربلا، سوغات چه می خواهید؟ "و خندید. گلابی دستم بود نصف کردم و دادم دستش بخورد:" حسن بخور" گفت : "دم رفتن گلابی می خواهم چی کار گیتی؟" گفتم : "همین حالا بخور"( انگار آن تکه گلابی جانش را نجات می داد...)خون هم اگر بماند بوی مردار می گیرد، با احتیاط گره اش را باز کردم و لباس ها را آوردم بیرون، بوی عطر پیچید توی خانه، بوی عطری که حسن می زد، عطر گل محمدی .     برای اولین و آخرین بار کسی غیر از من قرآن را گرفت بالای سرش، عمو بزرگ تر بود مثل همیشه از زیر قرآن که رد شد، قرآن را گرفت و باز کرد و خواند و رفت نمی دانم چه آیه ای بود... تلفن من را خواست برادرم بود، گفت :" حسن آقا زخمی شده"، دویدم نفهمیدم چه جوری فقط می دویدم و آقای ابراهیمی مدیرمان دنبالم می آمد. یکی از معلم ها که ماشین داشت خودش را رساند به من سوار شدم .به خانه که رسیدم اول دخترم را دیدم ،مریض بود، نشسته بود کنار در، به برادرم گفتم : "کجا؟ کدام بیمارستان تهران یا ارومیه؟" برادرم گفت :" هیچ کدام"  (( حسن آقا شهید شده گیتی ))  نگاهش کردم، نگاهش کردم و کیفم را دو دستی بالا بردم  و کوبیدم توی سرم و زانو هایم خم شد نشستم کف اتاق.
پرچم ایران
  از میدان ارگ نفهمیدم چطور رسیدیم بهشت زهرابا آن صندل ها ،چطور پشت سر حسن می دویدم جلوی غسالخانه ،یکدفعه به خودم آمدم گفتم : "دیگر تمام شد اگر نبینمش دیدارمان می افتد به قیامت"، جمعیت را کنار زدم رفتم تو ،سفید مهتابی شده بود، صورتش را با شماره دو زده بود تازه اصلاح کرده بود ،چشم هایش باز بود ،دستهایش جوری بود که انگار هنوز اسلحه اش را نگه داشته تفنگ را به زور از دستش در آورده بودند، اگر سوراخ روی قلبش نبود می گفتم خوابیده." گیتی نیم ساعت می خوابم بیدارم کن"، اما نیم ساعت نمی گذشت ،دیر می گذرد، لب هایش کمی باز بود، گوشه لبهایش چین خورده بود، درد داشت. آنقدر به خطوط صورتش ،حالت لبهایش دقت کرده بودم که می فهمیدم چه معنایی دارد. حرف که نمی زد، همیشه دقت می کردم تا از حالت صورتش بفهمم چه می خواهد، غذا خوشمزه است؟الان عصبانی شده؟ خسته است؟ اما آن روز فقط درد داشت.  او هم بین فریاد هایش بر می گشت و به من نگاه می کرد و لبخند قشنگی می زد انگار نه انگار که آن همه عصبانی و نگران است.     تمام که شد آمدیم خانه لباس های خونی ملحفه و پنبه ای که روی زخم قلب حسن بود را گذاشته بودند داخل یک کیسه پلاستیک گوشه اتاق، روز سوم که خانه خلوت تر شده بود رفتم کیسه را آوردم، خون هم اگر بماند بوی مردار می گیرد، با احتیاط گره اش را باز کردم و لباس ها را آوردم بیرون، بوی عطر پیچید توی خانه، بوی عطری که حسن می زد، عطر گل محمدی . ادامه دارد   منبع:كتاب نیمه پنهان ماه شماره 12





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن