تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826061360




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مواد لازم جهت سرودن شعر طنز


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مواد لازم جهت سرودن شعر طنز
کتاب خندان
هر کاری احتیاج به لوازمی دارد. از جمله سرودن یک شعر طنز. لوازم مورد نیاز برای سرودن یک قطعه شعر طنز عبارتند از:الف) یک عدد آدم، ترجیحاً مردبدیهی‌ست که انجام هر کاری نیاز به کننده‌ای دارد. این هم بدیهی‌ست که کننده از دو جنس خارج نیست، یا مرد است یا زن. اما دلیل ترجیح‌ دادن مرد به زن این است که سرودن شعر طنز، علاوه بر برخورداری از استعدادها و توانایی‌های گوناگون، نیاز به جسارت بالایی نیز دارد و شاید بتوان گفت جسارت یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های طنز‌پرداز است. حال آن‌که در جامعة ما، عموماً جسارت زنان یا در خانة پدری، یا در منزل شوهر و یا در هردو، قربانی غیرت و تعصب مردان می‌شود. هم‌چنین ضعیفه پنداشتن زنان، عدم استقلال مالی، مجاز نبودن شان به کارهایی غیر از شوهرداری، بچه‌داری، پخت‌وپز، رفت و روب و... نیز مزید بر علت می‌شود.نگاهی آماری به تاریخ طنز و طنزپردازان ایران، ادعای فوق را اثبات می‌کند. آمارها حاکی از آن است که تعداد زنان طنزپرداز موفق ایرانی از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی‌کند. البته نکتة جالب این‌جاست که در همین بررسی اجمالی متوجه می‌شویم زنانی که در دربارهای شاهان می‌زیسته‌اند، به دلیل برخورداری از آزادی‌های بیشتر و معاف بودن از مسئولیت‌های خانه و خانواده، بعضاً توانسته‌اند اشعار طنز زیبایی خلق کنند. برای نمونه به دو نمونه اشاره می‌کنیم!1ـ در خاندان سلطنتی هند رسم بود که دختران به منظور ابراز تمایل به ازدواج، گل نرگس به سر می‌زدند. روزی زیب‌النساء در باغ زیبای خود گردش می‌کرد، به مجموعه‌ای از گل نرگس رسید. او را خوش آمد و بی‌خیال، چند عدد گل نرگس را چیده، در میان گیسوان خود قرار داد. در این موقع پدرش عالم‌گیرشاه به باغ درآمد. زیب‌النساء ملتفت شد که ممکن است پدرش گمان برد که او میل به ازدواج دارد. پس، از فرط شرم و حیا و برای رفع شبهه از پدر، بداهتاً این بیت زیبا را سرود: نیست نرگس که برون کرده سر از افسر من به تماشای تو بیرون شده چشم از سر من!  2ـ حیات خانم‌، همسر عزیزِ شاه‌اسماعیل بزرگ صفوی بود و طبع شعری سرشار داشت. گویند او را رقیبی بود به نام جهان‌بانو که نام‌برده نیز دارای کمالات بود و در شعر نیز دست داشت. آن دو همسر اکثراً در خدمت پادشاه به مشاعره و مناظره می‌پرداختند. روزی که شهریار صفوی درصدد بود کشور عراق و بغداد را از حکم‌ران آن‌جا که تازه دعوی استقلال می‌کرد بازستاند، جهان‌خانم به مناسبت نقشة استرداد عراق این بیت را به عرض ملوکانه رسانید: تو پادشاه جهانی، «جهان» ز دست مده که پادشاه جهان را «جهان» به کار آید  حیات خانم در آن مجلس حضور داشت. بی‌تأمل در مقابل آن، این بیت را به عرض رساند: ترک غم «جهان» بکن تا ز «حیات» برخوری هرکه غم «جهان» خورد کی ز «حیات» برخورد!  در ضمن این را هم باید گفت در چند دهة اخیر، به دلیل تغییر شکل زندگی ایرانیان و گذر از زندگی سنتی به زندگی مدرن، زنان بسیاری به شعر طنز روی آورده‌اند. حتی شاعر بزرگی مثل سیمین بهبهانی تحت‌تأثیر رویکرد زنان شاعر به طنز، در این حوزه طبع‌آزمایی کرده است:  ـ این‌جا چه می‌دهند؟ بگو ـ لابد که تحفه‌یی‌ست،بایست ـ آخر چه چیز؟هرچه که هست قطعاً بدون فایده نیست ـ گویا که فیل رفته هوا ـ آری، ولی اگر نرود یک مو ز خرس کردن ما امروز کار حضرت کیست؟ـ یخ‌بسته هردو پام چرادرجا بزن که یخ نزند؟ـ یک،‌ دو... [که مردی از سر صف فریاد زد:«شمارة بیست»] ـ من درد می‌کند شکمم ـ باکی‌ت نیست، حوصله کن یک لحظه بعد نوبت ماست:چیزی نمانده تا به دویست! ـ ای وای، آخ‌آخکمک! [در حیرت و هجوم زنان یک نورسیده جیغ کشید یک زن به درد خویش گریست]ـ این سهم تو، بگیر و برو وضع بدی است. چشم... ولی... دیدی که من دوتا شده‌ام این جیره باز یک نفری‌ست!  ب) حساسیت نسبت به رنگ قرمز/ به میزان زیاد بزرگی می‌گفت: طنزپردازان ایرانی خوشبخت‌ترین طنزپردازان جهان هستند، زیرا هرچقدر خطوط قرمز بر سر راه طنزپرداز بیشتر باشد خلاقیت و نوآوری طنزپرداز نیز بیشتر می‌شود. حال طنزپردازی موفق‌تر است که این محدودیت‌ها و راه‌های گریز از آن‌ها را به‌خوبی بشناسد و این شناخت درست، مستلزم داشتن حساسیت بالا نسبت به رنگ قرمز است. پس، زنده‌‌باد خطوط قرمز! به رباعی زیر از مرحوم عمران صلاحی توجه کنید (بدون شرح!): مردیم در این زمانه از دل‌تنگی اوضاعِ زمانه هم شده خرچنگی خشک است و عبوس هرکه بینم، یارب قدری برسان تهاجم فرهنگی!  ج) تسلط به تمامی رموز و ظرافت‌های شعر و شاعری/ به مقدار انبوه د) خلوص بالای نمک، به عبارت دیگر درصد بالای عسل در توضیح موارد فوق باید گفت شاعران طنزپرداز به چند دسته تقسیم می‌شوند: دستة اول آن‌ها که سلسله‌ جبال نمک هستند و قله‌های رفیع بامزگی را درنوردیده و فتح کرده‌اند، اما میزان مهارت‌شان در سرودن شعر به اندازة مهارت بنده است در فضانوردی. به نمونة زیر دقت کنید: می‌ بیاور، ورنه گریه می‌کنم می‌ نباشد ساقیا سه می‌کنم مثل این‌که شاعران نانی شدندشعرها آن‌چه که می‌دانی شدند دو بیت فوق از یکی از مثنوی‌های طنزپرداز شیرین‌سخنی انتخاب شده است. در بیت اول، کلمات «گریه و سه» قافیه نیستند و مصراع دوم بیت دوم نیز از اشکال وزن رنج می‌برد. دستة دوم شاعرانی هستند که توانایی خود را در سرودن شعر، سال‌هاست به رخ دیگران کشیده‌اند اما در بامزّگی به نمکدان بی‌نمکی می‌مانند که سوراخ‌هایش نیز مسدود است و به محض باز کردن دهان‌، مخاطبین و محیط اطراف‌شان برفک می‌زنند! نمونة زیر را باور کنید از یکی از بهترین جنگ‌های شعرطنز معاصر انتخاب کرده‌ام. شما اما سعی کنید هنگام خواندن آن به لطیفة بانمکی که تازه شنیده‌اید فکر کنید، شاید در این صورت بتوانید شعر را تا پایان بخوانید. اما از آن‌جا که مطمئنیم این شعر را تا پایان نخواهید خواند، فقط به ذکر دو بیت آن بسنده می‌کنیم: می‌توانید آن‌چنان غوغا کنید تا سفیر عشق را رسوا کنید می‌توانید از ورای چشم خویش مدرکی بر جرم‌ها پیدا کنید  دستة سوم کسانی هستند که در جمع خانواده، لطیفه‌های بامزه‌ای تعریف می‌کرده‌اند. از طرفی هم در روستای زادگاه‌شان، پدربزرگ‌شان ملک‌الشعرا بوده است! این دو ویژگی آن‌ها را به صرافت سرودن شعر طنز انداخته است. در مورد دستة اول و دستة دوم از آوردن نام شاعران معذور بودم، اما در این‌جا از آوردن نمونة شعرها هم معذورم؛ چراکه این‌گونه شعر آن‌قدر زیاد است و آن‌قدر هیچ‌یک بر دیگری ترجیح ندارد که عدالت ایجاب می‌کند از آوردن نمونه اجتناب کنیم! اگر خودتان قدم رنجه کنید و به یکی از شب‌شعرهای طنز موجود بروید، نمونه‌های زیادی را از نزدیک مشاهده خواهید کرد! اما دستة آخر کسانی هستند که هردو مورد را به نحو کاملی دارا هستند. متأسفانه به جرأت باید گفت تعداد این افراد به قدری کم است که باید با ذره‌بین به‌دنبال‌شان گشت. اگر بگردید علاوه بر دو نمونة زیر، چیزهای دیگری هم پیدا می‌کنید! تا دید فرشتة خبرچین جُرممفی‌الفور نمود ثبتش و راهی شد گفتم: اخوی، مرو، خدا می‌بخشد آن‌وقت تو این وسط کنف خواهی شدسیدعبدالرضا موسوی   گفتند به من که هم‌چنان بنویسم از وضع سیاست و فلان بنویسمایراد سیاسی آن‌قدر نیست که من یک بیت برای امتحان بنویسم ناصر فیض  ه) کاغذ سفید A4/ حداقل یک بستهیکی از شاعران طنزپرداز که نامش را نخواهم گفت، چون نامش هرگز به گوش‌تان نخورده است! می‌گفت: به یاد ندارم برای سرودن یک قطعه شعر طنز، بیش از یک نشست و یک ورق کاغذ صرف کرده باشم. دوست دیگری می‌گفت: یک شب در خانة شاملو بودم. تا صبح بیش از شصت مرتبه شعر کوتاهی را نوشت و خط زد و پاره کرد تا بالاخره به دلش چسبید و شعر شکل نهایی خود را پیدا کرد. حک و اصلاح، اساساً کار خوبی‌ست. به‌خصوص در شعر و به‌خصوص‌تر(!) در شعر طنز. لذا جهت حک و اصلاح بیشتر، استفاده از کاغذ زیاد توصیه می‌شود. و) چشم تیزبین/ یک جفتدر شهرستانی روی پلاکاردی بزرگ، درشت، نوشته بود: «ورود استاد فلانی را به شهر خود تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم.» به چهرة استقبال‌کنندگان نگاه کردم. هیچ‌کس متوجه پلاکارد نشده بود. اما من به شکل غریبی می‌خندیدم، زیرا امضای متن پلاکارد این بود: «جمعی از گاوداران شهرستان بهمان»!در لابه‌لای اتفاقات زندگی روزانة مردم، در کوچه و خیابان، و به‌طور کلی در همة سطوح جامعه، زمینه‌های خلق طنز حضور جدی و پررنگی دارد و وظیفة طنزپرداز خوب دیدن و کشف آن‌هاست. به عبارت دیگر طنزپرداز بیشتر از آن‌که مخترع باشد مکتشف است و اصلی‌ترین ابزار و ادوات یک کاشف، نگاه تیزبین است. به قطعة زیر توجه کنید:  بر در خانة قدح‌نوشی رفتم و کردم التماس شراب شیشه‌ای لطف کرد، اما بود چون حروف شراب نیمی آب  در قطعة‌فوق، وحشی بافقی با نگاه تیزبین‌خود کلمة بسیط شراب را مشتق(شر+اب) انگاشته‌است و با این‌کشف، مضمون زیبایی خلق کرده‌است. ز) تشخیص مرز بین فکاهه و طنز/ به میزان بالابارها شنیده‌اید این بار هم روش! که هدف فکاهه‌نویس خنداندنِ صرف است اما خنداندن هدف ثانویة طنزپرداز است. همان‌طور که جراح برای زنده‌ماندن بیماری که پای او دچار قانقاریا شده است، ناچار می‌شود پای او را ببرد و بیمار نهایتاً پس از بهبودی، به‌رغم آگاهی از قطع‌شدن پای خود، خندان و شاد، بیمارستان را ترک می‌کند؛ طنزپرداز نیز موظف است بیماری‌ها و مشکلات جامعه را دست‌مایة کار خود قرار دهد و در صورت لزوم تیغ برندة طنز را به‌کار اندازد و اشک‌ها و لبخندها را توأمان ایجاد کند. پس تشخیص مرز بین فکاهه و طنز ضرورتی انکار ناشدنی است. باز هم یک نمونه:  مردی از فرط گشنگی می‌گفت با شکم: کای رفیق بی‌هنرم کارکردم، تو سال‌ها خوردی کارکن، چند روز من بخورم!  قطعة فوق از حیث خنداندن بسیار موفق است، اما فاقد نیش و برندگی و اثرگذاری طنز است.  ح) مطالعة مستمر/ بیش از دو دقیقه در روزظریفی حرف کلفتی می‌گفت. می‌گفت: «شاعر هرگز نباید مطالعه کند.» استدلالش هم شنیدنی‌ست: «حرف‌ها و مضامین دیگران با مطالعه در ذهن شاعر جاگیر و ناخودآگاه در شعر او متجلی می‌شود.» فکر می‌کنم با بیان مطلب و استدلال فوق، وجدان طیف عظیمی از شعرای ایرانی به آرامش رسید! اکثر شاعران و طنزسرایان ایرانی، تنها چیزی که مطالعه می‌کنند شعر خودشان است؛ آن هم نه برای خودشان و خدای‌ناکرده تجدید نظری در متن شعر، بل‌که برای دیگران. باز هم نه برای شنیدن نقد دیگران، بل‌که برای به‌به و چه‌چه شنیدن از دیگران!  ط)ملاک‌ قرار‌ندادن‌ خندیدن‌یا نخندیدنِ‌ مخاطب‌عام/‌به مقدارکافی یک‌بار شعر طنزی را برای یکی از دوستان شاعر طنزپرداز خواندم. دچار چنان تهوعی شده بود که نگران سلامتی‌اش شدم! در آخر هم فرمود: «شعر بسیار بدی‌ست. هرگز آن را در شب‌های شعر طنز نخوان». من هم بلافاصله در اولین شب شعر طنز آن شعر را خواندم! مردم آن‌قدر خندیدند که اشک از چشم‌شان جاری شده بود. نمی‌دانم به من می‌خندیدند یا به شعر. پس از جلسه، دوست فوق‌الذکر به نزدم آمد و گفت: «شرمنده‌ام، برای اولین بار در عمرم در تشخیص قوت و ضعف شعر، چپ‌‌زدم! شعرت بسیار خوب بود.» در شب شعر دیگری همان شعر را دوباره خواندم. اما از بخت بد این‌بار هیچ‌کس حتی لبخند هم نزد. همان دوست صدیق بلافاصله به سراغم آمد و گفت: «فلانی! من کماکان معتقدم که شعرت شعر بسیار بدی بود!» دقیقاً از همان‌روز بود که تصمیم گرفتم این توصیه را جدی بگیرم! از این‌گونه توصیه‌ها برای سرودن یک شعر موفق، ده‌ها مورد دیگر را هم می‌توان ذکر کرد، اما برای جلوگیری از اطالة کلام از ذکرشان صرف‌نظر می‌کنیم. ***اما دربارة اجرای شعر طنز. شاعران طنزپرداز در نحوة اجرای شعر به چند دسته تقسیم می‌شوند: دستة اول آن‌ها که از ضعف‌ مفرط و بی‌نمکیِ بیمارگونة شعرشان به‌خوبی آگاهند. لذا برای رفع این نقیصه، قبل از خواندن، لابه‌لای خواندن و بعد از خواندنِ شعر خود به انواع دلقک‌بازی‌های کلامی، حرکتی، صوتی، میمیکی، ژان‌گولری(!) و... متوسل می‌شوند و اغلب اوقات نیز با استقبال خوب مخاطب روبه‌رو می‌گردند. این شیوة اجرا به‌قدری موفق بوده که رشد چشم‌گیری را در عرصة طنز باعث شده است! دستة دوم شاعرانی هستند که به‌رغم دور بودن شعرشان از استانداردهای یک شعر طنز خوب و موفق، دارای اعتماد به نفسِ بالایی هستند. لذا به هنگام اجرا، بدون دلقک‌بازی‌های هوشمندانه، شعرشان را می‌خوانند و بدیهی‌ست که با استقبال مردم روبه‌رو نمی‌شوند. اگر پای درد دل این‌گونه شاعران بنشینید، می‌بینید که مردم را به نفهمی و منتقدین را به حسادت متهم می‌کنند. اما دستة سوم کسانی هستند که هم شعرشان از قوت و نمک لازم برخوردار است و هم به هنگام اجرا از هرگونه حرکت اضافی پرهیز می‌کنند. پرواضح است که هم مورد تشویق مخاطب قرار می‌گیرند و هم شعرشان قابلیت مانایی در ذهن مخاطب و تاریخ شعر طنز ایران را داراست. البته نحوة اجرای شعرِ این دستة سوم را هم می‌توان به زیرمجموعه‌های دیگری نیز تقسیم کرد که مجال گسترده‌تری می‌طلبد. و اما برای آن‌که این نوشته حاوی پیام اخلاقی هم باشد، در پایان به این رباعیِ نگارنده هم توجه فرمایید! شیرین که رسید پیش خسرو، گفتا: فرهاد به دیدنم می‌آید فردا خواهی که محل سگ به او نگذارم در مصرف برق صرفه‌جویی فرما! پانوشت: از ذکر منابعِ مقاله، بنده معذورم و از روی شما شرمنده!نویسنده : سعید نوری مجله شعر





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن