واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: در مطالب قبل " رد پایی از یک پایان تلخ" موضوعی را تحت عنوان قضاوت و داوری های ذهنی شروع کردیم و این مقوله را از نگاه روان شناسی بررسی نمودیم. در این مقاله می خواهیم این موضوع را از دید دکتر سیدحسن علمالهدایی، جامعهشناس نگاه کنیم و راه حل های رهایی از آن را بدانیم. به عقیده من برای رهایی از این معضل، یعنی قضاوت کردنهای بیپایه واساس در مورد یکدیگر و پرهیز از نزاع و کشمکشهای خانوادگی، بهترین راهحل را شاید بتوان در دو نکته خلاصه کرد: 1) گوش دادن همدلانه 2) تقویت هوش هیجانی اگر گفتوگو و گوش دادن همدلانه در میان افراد صورت گیرد، فرصتی ایجاد میشود که افراد درباره مسایل و دیدگاههایشان گفتوگو کنند و ضمن آشکارکردن احساسها و افکارشان، زمینه تخلیه هیجانی وآرامش آنها نیز فراهم شود. به قول گلمن، گوش دادن موثر مجموعهای از مهارتها و عادتهایی است که میتوانیم آنها را یاد بگیریم، به کار ببندیم و تقویت کنیم. تلاش برای پیشرفت در گوش دادن همدلانه و موثر میتواند از ما انسانی بسازد که در روابط خانوادگی و اجتماعی خود موفقتر عمل کنیم و از احترام بالاتری برخوردار شویم. از آنجا که گوش دادن همدلانه یک مهارت آموختنی و قابل یادگیری است و از آنجا که متاسفانه بهرغم نقش مهم آن مورد کمتوجهی قرار میگیرد، فرصت را غنیمت میشمارم تا این راهبرد مهم را برای مشکلگشایی و حل مساله در زندگی آموزش دهم. وقتی به صحبتهای یکدیگر گوش میدهید (گوش دادن همدلانه) سخنان یکدیگر را به درستی تجزیه و تحلیل کرده و جوابهای منطقی میدهید. ما ساعتها صرف یادگیری مهارتهایی مانند خواندن، نوشتن و سخن گفتن در خانه و مدرسه میکنیم اما کمتر یاد میگیریم یا آموزش میبینیم که چگونه موثر و با همدلی به دیگران گوش بسپاریم و افکار آنها را به درستی دریابیم. بیشتر مردم فکر میکنند شنوندگان خوبی هستند و پیام دیگران را به درستی درک میکنند، درحالی که واقعیت چیز دیگری است و تحقیقها نشان میدهد که ما معمولا شنونده خوبی نبوده و از مهارتهای لازم در این عرصه برخوردار نیستیم. تفاوت زیادی میان گوش دادن و شنیدن است. آیا میدانید که بدون گوش دادن دقیق به دیگران، ارتباط مثبت با آنها برقرار نمیشود و بسیاری از مشکلهای فردی، بدگمانیها و جدالهای خانوادگی و اجتماعی به دلیل نشنیدن پیام افراد توسط یکدیگر به وجود میآید؟ حتما در شکایتها و گلهگذاریهای خانوادگی به ویژه در میان همسران، با عبارتهایی چون: «تو حتی یک کلمه از حرفم را نشنیدی، تو اصلا گوش نمیدهی و...» زیاد برخورد کردهاید. همین امر اغلب زمینهساز کشمکشهای خانوادگی میشود. همدلی گوش دادن موثر و شنیدن یک چیز نیستند. گوش دادن یک فرآیند و عمل فعال است، در حالی که شنیدن عملی انفعالی، غیردقیق و بیاثر است. تنها با گوش دادن موثر یا همان گوش دادن همدلانه است که درک درست پیام و مهمترین گام برای ایجاد تفاهم میسر میشود. وقتی به صحبتهای یکدیگر گوش میدهید (گوش دادن همدلانه) سخنان یکدیگر را به درستی تجزیه و تحلیل کرده و جوابهای منطقی میدهید. در اوج یک کشمکش جدی و هنگامی که دوطرف درگیری در اوج بروز هیجانهای منفی قرار گرفتهاند باز هم ممکن است با وجود خشم و عصبانیت به سخنان طرف مقابل توجه کنند. حتی در بدترین وضع، همسران میتوانند شنیدههای خود را آگاهانه و منصفانه ویرایش کنند و بخشهای منفی، اهانتآمیز و نفرتبرانگیز گفتوگو را کمرنگ ببینند تا بتوانند پیام اصلی و احتمالا برحق طرف مقابل را به درستی بشنوند و پاسخ دهند. خوب گوش ندادن به گفتههای دیگران و بیتوجهی به احساسهایشان، پرخاشگری را در آنها تقویت میکند، زیرا حس میکنند شما حقوقشان را نادیده میگیرید و قضاوت نادرستی دارید. روش گوش دادن همدلانه باعث میشود نه تنها افکار فرد مقابل را درک کنید بلکه احساسهای همراه آن را نیز به درستی دریابید. به این ترتیب گلهگذاریهای عادی کمتر به نزاعها و خشونتهای خانوادگی تبدیل میشود. بهطور کلی ما باید همدلی را وارد روابطمان کنیم. گاهی به خوبی احساسها و تمایلهای دیگران را نسبت به موضوعی درک میکنیم اما به دلیلی از جمله کمرویی، حسد یا غرور و خودخواهی از بروز آن خودداری میکنیم. باید یاد بگیریم حساسیتهای خود نسبت به اطرافیان را صمیمانه و صادقانه با آنها در میان بگذاریم. تحقیقهای علمی و واقعیتهای زندگی نشان میدهد بسیاری از مشکلهای ارتباطی همسران، والدین و فرزندان، بستگان و... از همین نظر قابلبررسی است. آیا میدانید که بدون گوش دادن دقیق به دیگران، ارتباط مثبت با آنها برقرار نمیشود و بسیاری از مشکلهای فردی، بدگمانیها و جدالهای خانوادگی و اجتماعی به دلیل نشنیدن پیام افراد توسط یکدیگر به وجود میآید؟ در مورد نکته دیگر، یعنی تقویت هوش هیجانی نیز باید بگویم مهمترین مولفههایی که برای این مفهوم ارایه میشود شامل آگاهی انسان نسبت به عواطف و احساسهای خود، توانایی برانگیختگی و مدیریت هیجانها، توانایی تشخیص و شناسایی عواطف دیگران و درنهایت توانایی کنترل روابط با دیگران است. تایلور (2001) بر این باور است که اگر انسان از هوش هیجانی بالایی برخوردار باشد، میتواند با چالشهای زندگی فردی و اجتماعی بهتر سازگار شود. مطالعه روی زندگی خانوادگی زوجهایی که سالهای زیادی است با هم زندگی میکنند، نشان میدهد که ابراز عواطف مثبت، نقش عمدهای درنشاط و تداوم زندگی مشترک آنها داشته است. درک متقابل احساسها و توانایی ابراز هوشمندانه عواطف مثبت و منفی، پیشنیاز یا پیششرطی اساسی برای داشتن زندگی زناشویی موفق و بادوام است. یادگیری مهارتهای هیجانی از خانه شروع میشود و با فرآیند تعلیم و تربیت در مدرسه ادامه مییابد. هوش هیجانی از مجموعهای از مهارتهای گوناگون تشکیل شده که بیشتر آنها را میتوان از طریق آموزش و یادگیری در دیگران ایجاد کرد یا پرورش داد. سلامت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 440]