واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: چند روز پيش با يکي از دوستانم درباره هيجان و روشهاي تخليه هيجان حرف ميزدم. دوستم معتقد بود که هيجان مختص جوانان است و تا تخليه نشود، جوانان نميتوانند جواني کنند. از دکتر حسين ابراهيميمقدم، روانشناس، درباره همين موضوع پرسيدم و ماحصل پرسشهاي من و پاسخهاي ايشان گفتگويي شد که پيش رو داريد... سلامت : آقاي دکتر! هيجان در روانشناسي چه جايگاهي دارد؟ در روانشناسي، هيجانها جايگاه بسيار حساس و بنيادي دارند زيرا رابطه آنها با نيازها و انگيزشها بسيار نزديک است. ميتوانند ريشه بسياري از اختلالهاي رواني يا روان-تني را تشکيل دهند. هيجانها حتي ميتوانند سلامت انسان را تضمين کنند. مثلا، ترس موجب ميشود که انسان خود را از خطر محفوظ بدارد و خشم موجب ميشود که به دشمن حمله کند. مطالعات نشان ميدهند که در ظهور و تکوين جلوههاي هيجان، فرهنگ سهم به سزايي دارد. مثلا در چين، وقتي انسانها خشمگين ميشوند، چشمهاي خود را گرد ميکنند. سلامت : غير از فرهنگ، ديگر به چه چيزهايي وابسته است؟ اصولا هيجان يک احساس فردي است، يعني، ممکن است يک موقعيت معين فردي را کاملا خشمگين کند يا بترساند اما در مورد ديگري هيچ واکنشي به وجود نياورد. براي تاييد اين امر ميتوان روزهاي موشکاندازي رژيم عراق به شهرهاي ايران يا بمباران شهرها را به ياد آورد. کساني که آن روز را به چشم ديدهاند هيجانهاي کاملا متفاوت افراد را نيز مشاهده کردهاند. برخي دچار سردرد شده يا و داد و فرياد ميکردند و... ولي برخي ديگر حتي از رختخواب بلند نميشدند. سلامت : حالا هيجان خوب است يا بد؟ ببينيد؛ هيجان زماني به وجود ميآيد که فرد غافلگير شود يا موقعيت از تحمل او فراتر رود. هيجان در واقع بيانگر عدم سازگاري فرد با موقعيت و تلاش ارگانيسم براي برقراري تعادلي است که به طور موقت از بين رفته است. بنابراين ميتوان گفت که هدف هيجان برقراري تعادل و حفظ موجوديت ارگانيسم است. سلامت : واکنشهاي بدني هيجان چگونهاند؟ ميتوان گفت که هيجان يک مجموعه رواني فيزيولوژيک است و نشانههاي عضوي آن تنوع زيادي دارد، بنابراين، اگر تصور کنيم که هر هيجان واکنشهاي فيزيولوژيک خاص خود را دارد، کاملا سادهانديشي خواهد بود. وقتي هيجان شديد و زودگذر است، واکنشهاي فيزيولوژيک آن يکنواختتر از موقعي است که هيجان ملايم و طولاني است. کند يا تند شدن جريان خون و تنفس و انقباضهاي رگهاي سطحي (رگهاي ريز) از جمله واکنشهايي است که در هيجانهاي غم، شادي، خشم و ترس ديده ميشود. وقتي هيجان ملايم و طولاني است، مثلا هيجان حسادت، واکنشهاي فيزيولوژيک آن متفاوت از واکنشهاي يک هيجان شديد است. در هر صورت، رابطه بين نوع هيجان و واکنشهاي جسمي آن يک رابطه ساده و بدون ابهام نيست. در واکنشهاي فيزيولوژيک هيجان، نوعي برانگيختگي و فروريختگي ديده ميشود که در عين حال ترکيبهاي متفاوت دارند. مثلا هيجان غم ميتواند به شکل افسردگي جلوه کند. به اين ترتيب که حالات زير در فرد ديده ميشود: کوفتگي، سستي، خميدگي قد، افتادن شانهها و دستها، انجماد چهره، بيحرکتي بدن، بيحالتي نگاه، کند شدن گردش خون و تنفس، بيحس شدن عضلات و فعال نبودن ذهن. همچنين هيجان غم ميتواند شکل فعال به خود بگيرد که در آن صورت تحرک جسمي و رواني، فريادها، گريهها، نالهها و فعاليتهاي بيش از حد دستگاههاي تنفسي و گردش خون مشاهده خواهد شد، بنابراين فيزيولوژي غم فعال، از برخي جهات، به فيزيولوژي شادي فعال شباهت خواهد داشت. برعکس فيزيولوژي غم غيرفعال، از برخي جهات، يادآور فيزيولوژي شادي آرام خواهد بود. سلامت : ولي معمولا ميتوانيم حالتهاي دروني و بدني طرف مقابل را متوجه شويم. بله، چون هيجانها علاوه بر واکنشهاي دروني، واکنشهاي نگرشي و حرکتي آشکاري نيز دارند که جلوه آنها را تشکيل ميدهند. از روي جلوه هيجان ميتوانيم هيجان ديگران را بشناسيم. سلامت : ممکن است با ذکر مثالي، جلوه هيجان را شرح دهيد؟ بله، يک قسمت از واکنش حرکتي ترس، از دگرگوني و کشيدگي عضلات ريز حاصل ميشود که کم و بيش در مکانهاي خالي از بدن به وجود ميآيند (پريدگي رنگ صورت، گود رفتن گونهها، افتادن فک پايين، بزرگ شدن چشمها، انبساط مردمک چشم، در مورد سگ يا گربه، پايين افتادن دم و راست شدن موهاي پشت) و همچنين واکنشهاي حرکتي هيجان ميتوانند از انقباضهاي تشنجي ماهيچهها ناشي شوند (لرزش دستها و صدا، که موجب دگرگوني طنين آن ميشود.) هيجان ترس مخصوصا از طريق نگرشهاي فرد نسبت به موضوع ترس مشخص ميشود: تمايل به اجتناب از ترس، تمايل به دور شدن از حوزه عمل آن يا حتي از حضور آن، تمايل به فرار به نقطه دوردست، مخفي شدن در پشت مانع، کز کردن، تمايل به بيحرکت ماندن در جاي خود، واکنشهاي منفي در مقابل هر نوع تماس يا تهديد به تماس، واکنشهاي منفي در مقابل هر تلاشي که بخواهد اعضاي بدن را به حرکت درآورد، تشنج به صورت خميدگي، دست و پا زدن، فرياد کشيدن و در برخي موارد اقدام به اعمال دفاعي فعال مثل غرغر کردن، گاز گرفتن و چنگ زدن. سلامت : آيا تعليم و تربيت يا اراده هم در واکنشهاي هيجاني نقش دارند؟ بله، نگرشها و حرکات ارادي مخصوصا در هيجانهايي ديده ميشود که تجلي آنها نقش اساسي در روابط اجتماعي دارد. در اين حالت، جلوه ذاتي هيجان با جلوه اکتسابي و اجتماعي آن همراه ميشود. مثلا لبخند زدن در اثر تعليم و تربيت، تغيير شکل مييابد و کاملا متفاوت از آنچه از نظر جسمي ميتوانست باشد، جلوه ميکند (لبخند محبتآميز، موذيانه، تحقيرآميز، مليح، نيشدار)؛ مثلا لبخند ميتواند غيرهيجاني و مصنوعي نيز باشد (لبخند از روي سياست). واکنشهاي حرکتي هيجاني اصولا ميتوانند کدگذاري شود و بيانگر احساسات واقعي ما تحت نفوذ آداب و سنن باشد. اخم کردن، سر را با دو دست گرفتن (يعني نااميد و سرگردان شدن) و خاراندن سر (يعني ترديد و حيرت کردن) نمونههايي از واکنشهاي حرکتي است که بهطور طبيعي در اختيار ما قرار دارد. سلامت : مگر ميشود يک بازتاب را به عملي ارادي تبديل کرد؟ بله، مثلا هستند کساني که به طور ارادي و حرفهاي اشک ميريزند. سلامت : عملکرد ذهن در هيجان چگونه است؟ عملکرد ذهن در هيجان را نيز، مثل عملکردهاي فيزيولوژيک آن، ميتوان از دو جنبه برانگيختگي و فروريختگي بررسي کرد: به هنگام هيجان فعاليت ذهن افزايش مييابد. به اين ترتيب که تخيل انسان تازيانه ميخورد و مثل اسب سرکش به جولان درميآيد، تلاشهاي کند و بيحاصل جاي خود را به تلاشهاي مولد و الهامبخش ميدهد. هيجان ميتواند خلاق و طراح باشد. به هنگام هيجان، انسان سريعتر فکر ميکند و انديشههاي خيلي زياد يا خيلي تازه در اختيار دارد. همچنين انسان هيجاني نيروي زياد براي عمل کردن دارد، مبتکر است، سريع کار ميکند و از اعتماد به نفس زيادي برخوردار است. برعکس هيجان ميتواند هم تفکر و هم قدرت عمل را فلج کند. هيجان ذهن را «خالي» ميکند. به اين صورت که انسان نه چيزي براي گفتن پيدا ميکند و نه کاري براي انجام دادن. انسان هيجاني خوب فکر نميکند، موقعيتها را روشن نميبيند و کلمات را نميفهمد، گاهي در انديشههاي او، تنها کندي و رکود کامل ديده ميشود. انسان هيجاني، حالت انسان کودن را دارد. چنين به نظر ميرسد که توانايي انجام دادن هيچ کاري را ندارد. مثلا انساني که به شدت ترسيده است، عملا هيچ کاري نميتواند انجام دهد و احتمالا به همين دليل گفتهاند ترس برادر مرگ است. بنابراين جلوههاي هيجان معاني متفاوت خواهد داشت. برانگيختگي در شادي و خشم و فروريختگي در ترس و غم تسلط دارد. سلامت : بسياري از افراد داوطلبانه و بهطور ارادي دست به فعاليتهايي از قبيل چتربازي و بالا رفتن از قله کوه ميزنند. آيا نميترسند؟ البته آنها دچار ترس و اضطراب ميشوند اما خطرجويي مستلزم دو هيجان اصلي خوشبيني و ترس است. بعضي روانشناسان معتقدند که وقتي فرد شروع به چنين فعاليتهايي ميکند، ترس جاي خود را به خوشبيني و اشتياق ميدهد. بررسيهاي اينجانب نشان ميدهد که وقتي چتربازها براي پرش از هواپيما و فرود آمدن خود را آماده ميکنند، سطح انگيختگي تودهها افزايش مييابد. در مرحله مقدماتي انگيختگي به شکل ترس تجربه ميشود. هنگامي که چترباز براي خروج آماده ميشود، سطح انگيختگي ثابت است اما زماني که احساس اشتياق افزايش مييابد، به همان نسبت ترس کم ميشود. بعد از خروج از هواپيما کاهش شديدي در ترس و افزايش شديدي در اشتياق به وجود ميآيد. اندکي پيش از به زمين نشستن، ترس جانشين اشتياق ميشود اما بعد از زمين نشستن اشتياق شدت مييابد و بر وجود فرد حکمفرما ميشود. سلامت : پس عدهاي خاص دوست دارند بيشتر خطر کنند؟ البته، از نظر هيجانخواهي افراد به دو گروه هيجانخواه بالا و هيجانخواه پايين تقسيم ميشوند. افراد هيجانخواه بالا تمايل دارند اعمالي انجام دهند که با هيجانات بالا همراه است نظير کوهنوردي، صخرهنوردي، سرعت زياد در رانندگي و... و افراد هيجانخواه پايين به دنبال راهها، جاها و مکانهايي هستند که در آن آرامش بيشتري وجود داشته باشد، مثلا نشستن کنار رودخانه و به صداي آب گوش دادن. سلامت : هيجانخواهي بالا خوب است يا هيجانخواهي پايين!؟ اين سوال مثل آن است که بگوييم رنگ موي تيره خوب است يا روشن؛ ولي اگر دو نفر که در هيجانخواهي متفاوت باشند و با هم ازدواج کنند، ميتوانند مشکلاتي پيدا کنند. ضمنا اگر شرايط لازم براي هر گروه پيش نيايد، ميتواند مشکلساز شود. مثلا فردي که هيجانخواه بالاست ولي هيچگونه امکاناتي براي تخليه هيجاناتش ندارد، شايد به اعمالي از قبيل ويراژ دادن در اتوبانها بپردازد! سلامت : درباره راهي براي تخليه هيجان حرف زديد؛ مگر بايد هيجانها را حتما تخليه کرد؟ عدهاي قويا معتقد به نظريه هيدروليکي هستند. طبق اين نظريه از تراکم و انباشت انرژيهايي از قبيل ناکامي و پرخاشگري احساسهاي ناخوشايندي به وجود ميآيد که اگر اين تراکم ادامه يابد، ميتواند کمکم مشکلساز شود. درست مثل يک ديگزودپز يا يک ديگبخار که اگر سوپاپ اطميناني نداشته باشد، احتمال انفجار در آن بالاست! به اين افراد توصيه ميکنند که با اعمالي از قبيل ورزش، مخصوصا شنا کردن، کوهنوردي و پيادهروي فشارهاي خود را تخليه کنند. در حال حاضر در برخي کارخانهها در ژاپن، کنار در خروجي اتاقهايي تعبيه شده است که در آن اتاقها آدمکهايي قرار دادهاند. کارگري که از صبح خسته شده و مورد کملطفي رييس خود قرار گرفته است، وارد اين اتاقکها شده و خشم و کينه و نفرت خود را به سر آدمکهاي مصنوعي خالي ميکند و پس از تخليه هيجان به منزلاش ميرود و احتمالا ديگر ناراحتيهاي محيطکار را سر زن و بچهاش خالي نميکند!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 546]