واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: همشهری-چند روز قبل وقتي داشتم وارد يك كافيشاپ ميشدم مرد جواني ترشرو از در بيرون آمد و پشت سر آن زن جواني كه دستانش را مشت كرده بود بيرون آمد و آن مشت را با نااميدي به پشت مرد كوفت و فرياد كشيد؛ «خدا تو را لعنت كند برگرد اينجا». اين تمناي تلخ، نشانگر وابستگي زن و عقبكشيدن مرد بود. اين الگوي وابستگي – پسكشيدن در حالي است كه مرد از توقعات غيرمنطقي و انفجارهاي ناگهاني زن گله دارد و ناله زن از بيتفاوتي مرد در مقابل حرفهاي اوست. ريشه اين تفاوتهاي احساسي را ميتوان در كودكي و دنياي جداگانه احساسي پسرها و دختران در دوران رشد جستوجو كرد. تحقيقات بسياري در مورد اين 2 دنياي جداگانه به عمل آمده كه محدوده آنها نه تنها از طريق بازيهاي متفاوتي كه دختران و پسران دوست دارند بلكه از روش ترس بچههاي كوچك در مورد تمسخر و تهمت قرار گرفتن مشخص شده است. لزلي برودي و جوديتهال كه تحقيقات مربوط به اختلافات احساسات را بين 2 جنس جمعبندي و خلاصه ميكنند ميگويند دخترها خيلي سريعتر و آسانتر از پسرها به رواني بيان ميرسند و همچنين ميتوانند تجربه بيشتري در جداسازي احساساتشان داشته باشند. همچنين در كاربرد كلمات براي جايگزيني واكنشهاي احساسي مانند جنگيدن مهارت بيشتري از پسرها دارند. پسرها تقريبا به نسبت وسيع به سادگي به برخوردهاي خشمآلود خود ادامه داده و از سياستهاي پوشيده كاملا بيخبرند. اگر توجه به بازي دختران و پسران كرده باشيد متوجه اين موضوع شدهايد كه وقتي دخترها بازي ميكنند تاكيدشان بيشتر به حداقل خصومت و حداكثر همكاري است در حالي كه وقتي پسرها بازي ميكنند تاكيدشان بر رقابت است. هاروارد كارول گيكان از اين اختلاف عملكرد در بازي به عنوان تفاوت كليدي بين 2 جنس ياد ميكند؛ پسرها داراي غرور و عدم وابستگي هستند در حالي كه در دختران اين وابستگي به صورت تارهاي متصلكننده است بدين ترتيب خواندن احساسات از چهره يك زن بسيار آسانتر از چهره يك مرد است. اين مطلب تا اندازهاي اختلاف كليدي ديگري را باز ميتاباند و نشان ميدهد كه زنان به طور متوسط تمام طيف احساسات را با شدت بيشتري از مردان تجربه ميكنند. از اين نظر زنها واقعا احساسيتر از مردان عمل ميكنند. ميتوان اينگونه نتيجه گرفت كه زنان با آراستگي براي مديريت احساسات وارد حيطه ازدواج ميشوند و در حقيقت مهمترين عامل براي زنان در رضايت از ارتباطشان يك گفتوگوي خوب است كه بايد بين آنها وجود اشته باشد. بنابراين چگونگي بحثكردن زوجها روي اين نكات حساس است كه بيشتر در سرنوشت ازدواج آنها تاثير ميگذارد. رسيدن به توافق در مورد چگونگي مخالفتكردن ميتواند كليد پايدارماندن ازدواج باشد و در صورتي كه در اين زمينه غفلت كنند، شكافهاي احساسي در نهايت ممكن است رابطه را بگسلد توسعه اين شكافها هنگامي است كه يكي يا هر دو زوج از نظر هوشمندي احساسي، كمبودهايي داشته باشند. خطوط غلط در ازدواج «مرد:لباسهايم را از خشكشويي گرفتي؟ زن: مگر دفعه قبل لباسهاي مرا گرفتي كه لباسهاي تو را بگيرم. من كلفت كسي نيستم. مرد: معلوم است كه نيستي، اگر بودي لباس شستن بلد بودي.» اين متن يك فيلم يا سريال تلويزيوني نيست بلكه يك تبادل به شدت زننده بين زوجي است كه بعد از چند سال از هم طلاق گرفتهاند. دقيقترين تحليلي كه ميتوان در مورد اين متن به كار برد، چسب يا جاذبه احساسي است كه زوجها را به هم وصل ميكند. در مقابل، وجود احساس تباهكنندهاي است كه ميتواند ازدواجها را از هم بپاشد. در اينجا نكتهاي كه مهم است تفاوت ساده بين گلهكردن و انتقاد شخصي است. در گلهكردن، زن مشخصا آن چيزي را بيان ميكند كه او را ناراحت كرده است و از عمل شوهرش انتقاد ميكند نه خود شوهر و ميگويد عمل شوهر چگونه احساسي را براي او به وجود ميآورد. مانند متن بالا كه باعث شده زن احساس كند كه شوهر به او اهميتي نميدهد، اين بيان اساس هوشمندي احساسي است اما در يك انتقاد شخصيتي تاكيد زن مخصوصا بر يك حمله گازانبري به شوهرش است، اين نوع انتقاد باعث ميشود شخصي كه آن را دريافت ميكند احساس خجالت، مورد بيمهري قرارگرفتن، تحقير و بيعرضگي كند كه نتيجه تمام آنها به احتمال زياد پاسخي دفاعي است نه برداشتن قدمهايي در جهت بهتركردن اوضاع. مرد؛ جنس آسيبپذير همانطور كه در ابتدا گفته شد، تفاوت جنسها در زندگي احساسي داراي اهميت است ولي در زندگيهاي كنوني چندان به آن اهميت داده نميشود زيرا اين مطلب ثابت شده كه تفاوت انگيزه پنهان عامل بسياري از همپاشيدنهاي زندگي مشترك است. يك نمونه از اتفاقات چگونگي برداشت زن و شوهر از برخوردهاي احساسي را ذكر ميكنيم. به طور متوسط زنان چندان به درگيرشدن در نزاعهاي خانوادگي اهميت نميدهند لااقل نه تا آن حد كه مردان در زندگي به آن اهميت ميدهند. لونسون يكي از محققان دانشگاه كاليفرنيا دريافت كه شوهران همگي از اختلافات خانوادگي ناراحت و حتي منزجر بودند، در حالي كه همسرانشان زياد به آن اهميت نميدادند. گاتمن ميگويد دليل اينكه مردها به قهر پناه ميبرند اين است كه ميخواهند خود را از طغيان احساسات حفظ كنند. او به اين نتيجه رسيد كه وقتي آنها قهر را شروع ميكنند تعداد ضربان قلبشان حدود 10 ضربه در دقيقه آرامتر ميشود و نوعي احساس انفعالي رهايي به وجود ميآورد اما تناقضي كه اينجا وجود دارد اين است كه زنان ضربان قلبشان با نشاندادن اين علائم بالا ميرود. اين واكنش احساسي كه هر كدام از 2 جنس از راههاي متضادي در جست و جوي راحتشدن هستند باعث جهتگيريهاي كاملا متفاوت در مقابل برخوردهاي احساسي در هر يك از 2جنس ميشود. اما به خاطر داشته باشيد وقتي شوهران قهر ميكنند باعث تحريك طغيان در زنان ميشوند كه كاملا احساس بيچارگي به آنها دست ميدهد و چون تكرار دوره جنگهاي خانوادگي اين حالت را به آساني بالا ميبرد، ممكن است خيلي زود از كنترل خارج شود. نصايح مخصوص ازدواج وقتي بعضي از اعمالي را كه در نهايت منجر به طلاق شده است بررسي ميكنيم، ميبينيم كه زوجها چه كارهايي ميتوانند انجام دهند تا از عشق و عواطفي كه هر كدام نسبت به ديگري دارند حفاظت كنند و خلاصه چه چيزهايي ازدواج را حفظ ميكند؟ مردها و زنها عموما نياز به ميزان شدنهاي دقيق، احساسي متفاوت دارند. براي مردان نصيحت اين است كه از اختلافنظر و مناقشه كنار نكشند بلكه تشخيص دهند كه وقتي همسرشان مسئله يا سوءتفاهمي را پيش ميكشد ممكن است كارش از روي عشق باشد و ميكوشد سلامت و روال درست رابطه خود را حفظ كند گو اينكه ممكن است براي ابراز خصومت زن انگيزههاي ديگري هم وجود داشته باشد، وقتي به آنها مجال داده شده و روي آنها كار شود از فشارشان كاسته ميشود اما شوهران بهتر است تشخيص دهند كه عصبانيت يا عدم رضايت مترادف با حمله شخصي نيست. احساسات همسران آنها مشخصكننده قدرت حساسيت موضوع براي آنهاست. نصيحتي كه براي زنان وجود دارد در همين جهت است، از آنجا كه اصليترين مشكل مردان اين است كه زنانشان در بيان شكايتشان شدت عمل زيادي نشان ميدهند، لازم است زنان با اراده قوي سعي كنند و مواظب باشند به شخصيت شوهرانشان حمله نكنند، از عملي كه آنها انجام دادهاند شكايت كنند، نه اينكه ازشخصيتشان انتقاد كرده يا آنها را تحقير كنند. گلهكردن، حمله به شخصيت نيست بلكه بيان روشني است در مورد ناراحتكننده بودن يك عمل بخصوص. گوشدادن غيرتدافعي مرد: داري داد ميزني. زن: البته كه دارم داد ميزنم، تو يك كلمه از چيزهايي را كه من ميگويم نشنيدهاي. تو اصلا گوش نميدهي! گوشدادن مهارتي است كه زوجها را با هم نگاه ميدارد. حتي در گرماگرم يك بگومگو وقتي هر دو كنترل احساسي خود را از دست دادهاند، يكي از آنها و گاهي هر دو ميتوانند خود را وادار كنند كه از وراي خشم گوش بدهند و سخنان ترميمكننده زوج را بشنوند و به آنها پاسخ دهند. زوجهايي كه در سرازيري طلاق افتادهاند كساني هستند كه جذب خشم شده و روي نقاط مخصوصي از موضوع دعوا گيرميكنند. حتي نميتوانند خود را وادار به گوشدادن كنند تا چه برسد به اينكه به هر گونه پيشنهاد صلحي كه ممكن است در حرفهاي شريكشان نهفته باشد، پاسخ دهند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]