واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: سلامت-پرخاشگريهاي خياباني، اراذل و اوباش و واژهها و اصطلاحاتي از اين دست، نه فقط در اين حوالي كه در اقصي نقاط دنيا جزو واژهها و اصطلاحات آشنا و متداول بهشمار ميروند. اما بهراستي اين پرخاشگريها از كجا ريشه ميگيرند و اين اراذل و اوباش از كجا ميآيند؟ با دكتر محمود دژكام، دكتراي روانشناسي باليني، در همين زمينه به گفتگو نشسته ايم. آيا پرخاشگري زاييده دنياي مدرن و صنعتي امروز است يا بايد ريشههاي آن را در جاي ديگري جستجو كرد؟ پرخاشگري در تمام اعصار وجود داشته است ولي ممكن است تظاهراتش از دورهاي به دوره ديگر فرق كند، يا از جامعهاي به جامعه ديگر متفاوت باشد. از سوي ديگر ما بايد بين تجربه پرخاشگري و ابراز پرخاشگري تفاوت قايل شويم. ابراز پرخاشگري كه در واقع همان رفتار پرخاشگرانه است در بعضي جوامع به نسبت جوامع ديگر بسيار كم و در بعضي جوامع خيلي بيشتر است. ولي پرخاشگري چيزي است كه در ذات همه حيوانات و از جمله انسان وجود دارد. اگر موافق باشيد موضوع بحث را كميخاصتر و به كشور خودمان محدود كنيم. آيا شما با اصطلاح موافقيد؟ يا فكر ميكنيد اين پرخاشگريها از خانه به خيابان راه مييابند؟ پرخاشگري اجتماعي يك رويداد ناپسند است. اين يك رويداد زشت اجتماعي است كه دو انسان نتوانند با توجه به قدرت استدلال، قدرت بيان وقدرت كلام، اختلافي را كه با هم دارند حل كنند. اينكه اين پرخاشگريها در خيابان بيشتر است يا در خانه، واقعا درصدش را كسي نميداند اما من احساس ميكنم كه همان طور كه خودتان هم تلويحا گفتيد اينها به هم ربط دارند. ولي به نظر ميرسد پرخاشگريهاي پنهان و پوشيده كه عمدتا پشت درهاي بسته بين اعضاي خانواده انجام ميگيرد به عرصههاي ديگر زندگي نيز منتقل شود. مثلا به فرض از طرف پدر خانواده به صورت كودك آزاري - كه خيلي هم گزارش ميشود - انجام شود يا به صورت همسرآزاري كه ممكن است مرد يا زن خانواده مورد پرخاشگري قرار گيرند واين پرخاشگري را به كودك هم منتقل كنند. اما اين درمورد چيزي كه شما فقط تمركز روي پرخاشگريهاي خياباني ميكنيد من فكر ميكنم اين پرخاشگريها همبستگي با مسايل ديگري دارد كه در واقعايجاد كننده پرخاشگري هستند. چرا افراد دست به رفتار پرخاشگرانه ميزنند؟ تقريبا يكي از رايجترين عوامل پرخاشگري ناكاميهايي است كه در سطوح مختلف، با شدتهاي متفاوت و با فراوانيهاي متفاوت، براي افراد پيش ميآيد. اين ناكاميها در واقع شخص را تهييج ميكنند كه براي روبهرو شدن با اين ناكاميهايي كه عمدتا هم به فرد و هم به جامعه تحميل ميشود از واكنشهاي پرخاشگري استفاده كنند. ساز و كارهاي شهري مانند ترافيك يا سيستم اداري دست و پاگير كه در ايران مشكلات فراواني براي مردم به وجود آورده، ميتوانند روي ابراز پرخاشگري تاثير داشته باشند؟ ببينيد هر چه زندگي پيچيدهتر ميشود و توقعات فرد از زندگي بيشتر، به همان اندازه انسان درماندهتر ميشود. وقتي فرد در مراجعاتش به خواسته خودش نميرسد- مثلا در پيچ و خمهاي اداري- توام با ناكاميو نهايتا استرس ميشود به هر حال اين استرس يك جايي بايد تخليه شود. حالا وقتي اين استرس آنقدر زياد ميشود كه از توان و كنترل فرد خارج شود، فرد به مرحلهاي ميرسد كه مثل يك باروت در انتظار انفجار است. يعني بهانه كوچكي ممكن است باعث بروز پرخاشگري در قالب رفتارها شود. چون عوامل ناكامي و عوامل استرسزا در جامعه، در خيابان، در ادارات، در نهادهاي مختلف ممكن است زياد باشد شخص ترجيحا مايل است كه پرخاشگرياش را يا به صورت مستقيم يا غيرمستقيم متوجه عوامل بيروني كند. در تئوريها يكي از عوامل پرخاشگري احساس بيعدالتي و احساس تبعيض عليه فرد است. فكر ميكنيد در ساختار ذهني مردم ايران چيزي هست كه بتواند فراواني پرخاشگري خياباني راتبيين كند؟ حتي در جاهايي كه منطقي است رفتار آرامي داشته باشيم ما شاهد پرخاشگري هستيم. بله. اصل بر اين است كه هميشه حق با مشتري است. چون مشتري باعث گردش كار فروشنده است. اگر مشتري وجود نداشته باشد فروشنده نابود خواهد شد. انسان احساس عزت نفس، حرمت و شرافت انساني را در تعاملات اجتماعي به دست ميآورد. ولي وقتي كساني كه قرار است در خدمت فرد باشند به او دستور ميدهند و تعيين تكليف ميكنند، فرد ممكن است پرخاشگري كند. ميتوانيد مثالي بياوريد؟ مثل يك راننده تاكسي كه مسير را براي مسافر تعيين ميكند يا فروشندهاي كه اجازه نميدهد مشتري به چيزي كه مايل است بخرد دست بزند يا كارمندي كه در اداره نشسته و فكر ميكند صاحب اداره است - در صورتي كه اصلش اين است كه خادم ارباب رجوع است به همين دليل به خودش اجازه ميدهد كه هر نوع رفتاري كه حاكي از سلطه است از خود بروز دهد.اينها همه همان طور كه گفتيد باعث پرخاشگري ميشود اما من فكر ميكنم پرخاشگريهايي هستند كه اصلا بيان نميشوند. اين پرخاشگريهايي كه شما ميگوييد مال آدمهايي است كه احتمالا جسارت اجتماعي يا عموميشان بالاست كه ميتوانند اين نارضايتي را به صورت پرخاشگري نشان دهند ولي عده زيادي هستند كه تمام پرخاشگريهاي خودشان را ميخورند. يقينا اين همه بيماريهاي روانتنياي كه داريم مثل بيماريهاي گوارشي، قلبي و عروقي كه خيليها معتقدند جزو بيماريهاي روانتني هستند بر اثر فروخوردن و بيان نكردن خشمهايي است كه افراد در درون خودشان دارند و تبديل ميشود به علامتهاي بدني كه كاملا فيزيكي است و فرد براياين مسايل ناچار بهپزشك مراجعه ميكند در صورتي كه درد در جاي ديگريست، درد در جامعه است. چرا پرخاشگري در جوامع گوناگون ميزان متفاوتي دارد؟ براي اينكه پاسخ اين سوال روشن شود شما دو جامعه مثل روستا و شهر را در نظر بگيريد. در روستا خيلي چيزها تقسيم شده، مرزها مشخص و ارتباط افراد با يكديگر هم كاملا مشخص است كه بهطور معمول جنسش از نوع همكاري و همياري و تعاون واين جور چيزهاست. در روستا رقابت كم است و افراد كمتر در تعارض با يكديگر هستند. اين به آن معنا نيست كه تعارض اصلا وجود ندارد، دارد ولي كم است. ولي در زندگي محدود شهري فرض كنيد يكترافيك بهاين معني است كه همه در رقابت با هم هستند. يك فضاي محدود وجود دارد كهاين فضا در اختيار اتومبيلهاي با تعداد بيش از حداين فضاي محدود قرار داده شده است بنابراين يك رقابت ضمني بين افراد وجود دارد و به همين خاطر است كهاين استعداد وجود دارد كه به جاي اينكه در كنار هم باشند افراد در مقابل هم قرار بگيرند. مناين كارها را تاييد نميكنم ولي فرض كنيم اگر فضاي خيلي كافي براي افراد بوداين تقابلها يا رو در روييها هيچ وقت پيش نميآمد بنابراين ما فضاي بسيار محدودي براي زيست اكثريت داريم كه گاه جنگ و جدل به خاطر كسباين فضاست. حتي ما ممكن است رقابتهايي داشته باشيم كه در ظاهر در آن هيچ پرخاشگرياي وجود ندارد: رقابت كنكور، رقابت براي استخدام شدن در يك اداره كه براي دو نفر گاهي 100 نفر جمع ميشوند. وقتي از 100 نفر 98 نفر موفق نميشوند وارد اين شغل شوند ما 98 ناكاميداريم كه وقتياين ناكاميها روي هم جمع ميشوند صدايشان از جايي ديگر شنيده ميشود، كه در اصطلاح ما به آن ميگوييم پرخاشگري، خشم، خشونت، رفتارهاي خصمانه رفتارهاي دوري گزين، پرخاشگريهاي انفعالي كه به شكل تخريبيخودش را آرام و پنهان نشان ميدهد. به عنوان آخرين سوال چه راهكاري ارائه ميدهيد كه كمتر دچار رفتارهاي پرخاشگرانه شويم؟ خوشبختانه آن طور كه من شنيدهام در برنامههاي بعضي از مدارس براي محصلان و بعضا دردانشگاهها و براي اعضاي شركتها و سازمانهاي مختلف كارگاههاي مهارتهاي زندگي تشكيل شده است. در كوتاهمدتاين شيوه جواب ميدهد تا افراد بتوانند به مهارتهايي مجهز شوند كه از تجربه استرسهاي زياد يا روبهرو شدن با ناكاميهاي فراوان جلوگيري كنند و يا حتي درك واقعيتهاي زندگي آسانتر شود. البتهاين حالتها بر اثر مسايلي است كه شايد به تك تك افراد كمتر مربوط باشد واين سيستم جامعه است كه بايد اصلاح شود. زيرا وقتي فرد در برابر جامعه قرار ميگيرد و احساس عجز و ناتواني ميكند به مرور به رفتارهاي پرخاشگرانه روي ميآورد. اين مسوولان جامعه هستند كه بايد بتوانند تك تكاين محدوديتها را بشناسند و مطابق فطرت انسان طرح را تنظيم كنند. براي مثال نبايد در شهري كه خيابانها و اتوبانهايش ظرفيت پذيرش اتومبيل جديد ندارد مجوز فروش اتومبيل جديد داده شود. بنابراين همه قرباني مجموعهاي ميشوند كه هيچ كدام اختياري در دست خودشان نيست. آموزش مهارتهاي اجتماعي شايد بتواند تا حدودي از شدت اين درد كم كند اما بهطور يقين به حل درد منجر نخواهد شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 639]