واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک:
دو نوع «تسخير روح» وجود دارد كه بايد به دقت از هم تفكيك شوند. يكى تسخير روح توسط «روح فاقد تجسد» كه در شخص خاصى حلول مىكند، ديگرى تسخير روح تحت تأثير شرايط حاكم و مكان خاص. چنين تسخير روحى، هر فردى را كه به قدر كافى حساس باشد و به آن مكان برود تحت تأثير قرار مىدهد. افراد غيرحساس، مگر در مواردى كه تأثير محيط، بسيار قوى باشد، ايمن هستند. براى اين كه شخص در معرض تسخيرِ روح قرار گيرد، بايد از نظر روانى سبكبار و بسيار حساس باشد، به همين دليل است كه كودكان، اقوام سِلت و نژادهاى رنگينپوست، بيشتر از سايرين به تسخيرِ روح مبتلا مىشوند. حال آن كه افراد بلغمى مزاج اروپاى شمالى در مقايسه با آنها از اين عارضه ايمن هستند و مردمان شكاك و مادىنگر لاتين بيشتر از همه در امانند. اجازه دهيد نخست به مسئلهى حلول روح توسط يك روح تجسد نيافته بپردازيم. توجه داشته باشيد كه به جاى واژهى «حمله» از واژهى «حلول» استفاده كردهام، زيرا چنين آشفتگى و پريشانى روانى لزوماً نتيجهى حملهى عمدى نيست. گاه، روحِ وابسته، حال غريقى را تداعى مىكند كه به نجاتدهندهى خود مىآويزد و او را نيز با خود به زير مىكشاند. موجودى كه مشكلساز است ممكن است خود روحى باشد سرگردان كه در عالم برزخ گرفتار آمده و از عواقب كار خود و آسيبى كه در اثر وابستگى تنگاتنگ به فردى زنده به او وارد مىآيد بىخبر باشد. از اين روست كه ترويج گستردهى تعاليم روحانى، بسيار ارزشمند است. زيرا اين تعاليم موجب مىشود تا تنشهاى ميان اين دنيا و دنياى آخرت كاهش يابد. تا آنجا كه به تجارب شخصىام مربوط مىشود، بر اين باورم كه در اين نوع تسخير روح، بدنهادى و غرضورزى كمتر دخالت دارند. به هر حال وابستگى حريصانهى ارواح به زندگان، پديدهى چندان نادرى نيست و خود، علت و مصايب بسيار ناخوشايندى را كه يكى از جفتها پس از مرگ زوج خود بدان مبتلا مىشود، توضيح مىدهد. مواردى نيز پيش مىآيد كه «روح» تا حدى با علوم غيبى آشنايى دارد و در چنين حالى شديداً به علت اميال و علايق دنيوى، به جهان خاكى وابسته است و اين علايق باعث مىشود تا از طريق برقرارى روابط عجيب و غريب از جسم مادى شريك جفت خود براى ارضاء آرزوهاى خويش استفاده كند. يكى از بستگانم، شوهر خود را پس از يك بيمارى طولانى از دست داد. اين زن به همسر خود بسيار وابسته و علاقهمند بود. اما شوهر، كه مردم معتقد بودند آن زن شانس آورده كه از شرّش خلاص شده است، مردى دايمالخمر بود كه پس از سالها اعتياد به الكل و يك دورهى طولانى كه طى آن با مورفين تسكين مىيافت، درگذشته بود. او مردى بود بسيار خبيث، خودخواه و بدون توبه و انابه از دنيا رفت. با اين حال در زمان بيمارى و زمينگير شدن، ديگر نمىتوانست به همسرش آزارى برساند. زن كه بسيار عاطفى بود، طى اين دوران از شوهر خود بتى ساخت و به محض اين كه شوهرش در مظلوميت، جان سپرد، او را در ذهن خود به مقام قديسى رساند. حتماً اين زن به علوم غيبى علاقهمند بوده، مراقبه مىكرده و از باطن پيران طريقت همت مىطلبيده است. اما علىرغم توصيههايى كه به او شد، تصميم گرفت با شوهرش ارتباط روحى برقرار كند و از او به عنوان راهنما و مقتداى خود، همت و مساعدت بطلبد. از سوى ديگر، آن مرد به خاطر نفسپرستى و دنيادوستى، با چنگ و دندان به زندگى خاكى چسبيده بود. خوشبختانه توانستند او را قانع كنند تا جسد همسرش را بسوزاند. اما علىرغم همهى توصيهها هر چه را متعلق به همسرش بود از بيمارستان به خانه آورد، در اطاق خواب خود گذاشت و در اطراف عكس او محرابى ساخت و از آن، به هنگام مراقبه براى تمركز استفاده مىكرد. آخرين دورهى بيمارى او بسيار طولانى و طاقتفرسا بود. زن كه هفتهها دراضطراب دايم به سر برده بود، كارد به استخوانش رسيد، اما اين اضطراب و نگرانى هنوز هيچ نوع عارضهى جسمى به همراه نداشت. بنابراين ظاهراً هيچ نوع اخطار جسمانى حاكى از بيمارى وخيمى كه در انتظار او بود، ديده نمىشد. با اين حال به زودى همه متوجه شدند كه آن زن مهربان و دوست داشتنى، به تدريج تغيير كرده و نه تنها از لحاظ خلق و خو، بلكه از نظر چهره نيز كمكم به هئيت همسرش در آمده است. سپس حادثهى عجيبى رخ داد. شوهر اين زن در اثر ابتلاء به التهاب ستون فقرات مرده بود. فرد مبتلا به اين نوع بيمارى به جاى اين كه در ناحيهى ملتهب احساس درد كند، در اعصاب منشعب از ستون فقرات دچار درد مىشود. اين درد در نواحى خاصى مثل دست، بازو و غيره منتشر مىشود، به طورى كه گاه يك طرف بدن بيش از طرف ديگر آن دردناك مىگردد. خانم مذكور با روشى كه در پيش گرفت به دست خود التهاب عصبى شديدى در جسم خويش پديد آورد، كه دقيقاً مشابه انتشار درد در جسم همسرش بود. نمونهى روشنكننده ديگر، موردِ دوشيزه «ئى» است كه نامزد او در جنگ كشته شده بود. (ادامه آن را در كتاب جنگ رواني 2 بخوانيد.) موردى كه در بالا به آن اشاره شد به موجودى خاص چه «مادى» وچه«غيرمادى»مربوط نمىشود. بلكه بيشتر جوّ نامطلوب ذهنىاى را تشريح مىكند كه تحت تأثير هيجانات و عواطف قوى يا رنجآور، طى دورهاى مشخص در مكانى ثابت ايجاد مىشود. چنين كانون متراكمى، چنانچه بسيار قوى باشد، ممكن است براى هميشه باقى بماند. ساختمانهايى كه داراى چنين كانونى هستند اگر هم تخريب و از نو ساخته شوند باز هم آن نيروها همچنان باقى مىمانند، درست مثل اثر نور در نگاتيو عكاسى. اين كانونها افراد حساس را تحت تأثير قرار مىدهند، حال آن كه افرادى كه حساس نيستند چه بسا بىهيچ مشكلى آن را پشت سر بگذارند. تشخيص اين كه اختلال حاكم بر محيط، صرفاً نتيجهى جوّ حاكم بر آن است و يا مشكلاتى كه در اثر دخالت يك موجود اسير دنياى خاكى به وجود آمده، دشوار است. اما هر جا پاى يك «موجود» در ميان باشد دير يا زود آثار آن ديده مىشود. حضور چنين موجودى، هم شنيده و هم احساس مىشود. البته، احساس به تنهايى، كافى نيست. براى نمونه، موردى را سراغ دارم كه از ساختمانى براى انجام مراسم و آيينهاى مذهبى استفاده مىشد. بعدها بخشى از اين ساختمان به يك اداره اجاره داده شد و پس از انتقال لژ مذهبى به جاى ديگر، دو اطاق ديگر آن ساختمان عملاً خالى ماند. با اين حال شبها صداى دينگ دَنگ و تاق و تاق از آنها شنيده مىشد. اين صداها دليل بر وجود يك موجود نبود، زيرا مراسم و آيينهايى كه در آنجا برگزار مىشد، از نوع برانگيزنده نبود و آثار شرارت بارى از آن حاصل نمىشد. در اين موارد فقط بايد بر حضور نيروهايى اذعان كرد كه حاكى از وضعيتى تنشآميز و صرفاً نتيجهى سر و صداهاى فيزيكى آن مراسم هستند. انواع حملات روحى (روانى)، نشانههاى تعرض روحى، تحليل ماهيت حملات روحى، برون فكنى كالبد اثيرى، آسيب شناسى تماسهاى غيربشرى، تأثير عامل فراروانى در ناراحتىهاى روانى، روش هاي شناخت، ايجاد حملهى روانى و انگيزههاى حملهى روانى و روشهاى دفاع در برابر آن از جمله مباحث موجود در جلد دوم از مجموعه 3 جلدي جنگ رواني مي باشند. www.TaalimeHagh.Com 22848777: دفتر فروش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 344]