واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: سلامت:افسردگي انقدر شايعاست كه روان پزشكان اسمش را گذاشتهاند: و اين بيماري كه در سال 1999 ميلادي چهارمين بيماري شايع دنيا بود، پيشبيني مي شود كه تا سال 2020 به عنوان دومين بيماري شايع دنيا مطرح شود. با دكتر احمد علي نوربالا، روانپزشك، در خصوص همين بيماري به گفتگو نشسته ايم. افسردگي در خانمها شايعتر است يا آقايان؟ شيوع اين بيماري حدود 20 تا 25 درصد در خانمها و 10 تا 12 درصد در آقايان است يعني خانمها دو برابر آقايان به اين بيماري دچار ميشوند. چرا؟ نگرش مكاتب مختلف به اين مسا‡له متفاوت است. متخصصان زيست شناسي معتقدند كه اين امر به علت تغييرات هورموني در خانمها است. خانمها در روند زندگي خود با مسائلي چون حاملگي، زايمان، عادت ماهانه و... مواجه ميشوند. به عبارتي متخصصان زيست شناسي اعتقاد دارند آسيبپذيري بيولوژيك در زنان بيشتر است. كساني كه با نگرش رفتاري و يادگيري به اين مسا‡له نگاه ميكنند، عقيده دارند زنان در طول تاريخ دچار ناكامي، شكست و تحقير بودهاند و اين ناكاميها و درماندگيهاي دوران زندگي آنها را به سمت افسردگي سوق داده است. نظريات ديگري هم وجود دارد. نظر شخصي شما در اين خصوص چيست؟ نظر شخصي من اين است كه در زنان مقوله هيجان و عاطفه بار بيشتري دارد و از آنجا كه اختلال افسردگي هم يك اختلال عاطفي و هيجاني است، احتمال آسيبپذيري اين افراد بيشتر است؛ ديگر اينكه زنان تحت شرايط استرسهاي محيطي زودتر آسيب ميبينند و در مجموع، غيرمعقول نيست اگر اين اختلال در زنان بيشتر مشاهده ميشود. افسردهها چه علائمي دارند؟ علامتي كه براي اين بيماران در نظر گرفته ميشود، اين است كه احساس دلمردگي، غمگيني، يا‡س و نااميدي دارند و آنچه بيمار در كل بيان ميكند، اين است كه كسل و بيحوصله است. نزديك به 97 درصد اين افراد از ضعف و آنرژي يعني بيحالي شكايت دارند و بسياري مواقع اين علامت باعث گمراه شدن پزشكان عمومي و ساير متخصصان ميشود. خوابشان هم مختل مي شود؟ معمولا نزديك به 80 درصد اين بيماران اختلال خواب دارند به اين صورت كه يا دير به خواب ميروند و يا با پيشرفت بيماري زود از خواب بيدار ميشوند و به اصطلاح بيخوابي انتهايي دارند. تعدادي از اين افراد كابوسهاي شبانه و آزار دهنده ميبينند. معمولا اين بيماران انگيزه خود را نسبت به لذتهاي ظاهري زندگي از دست ميدهند و اين لذتها آنها را شاداب نميكند. آنچه قبلا از آن لذت ميبردند؛ مثل غذا، لباس يا موفقيتهايي كه در زندگي داشتهاند، ديگر آنها را شاداب نميكند. نزديك به 75 درصد اين افراد افكار مرگ دارند و حتي اگر از آنها پرسيده شود چه چيزي خوشحالشان ميكند، ميگويند مرگ. علاوه بر افكار مرگ، اقدام به خودكشي هم در اين افراد ديده ميشود؟ بله، متاسفانه حدود 10 تا 15 درصد اين افراد اقدام به خودكشي ميكنند كه معمولا موفقيتآميز است. همانطور كه ميبينيد، شيوع قابل توجهي هم دارد. بايد حداقل 2 هفته از بروز علائمي كه ذكر شد بگذرد، تا بتوان افسردگي را از سوگ افتراق داد؛ چون معمولا زمان از دست دادن عزيزان و مصيبت هم بسياري از اين علائم بروز ميكند. در افسردگي معمولا فرد اشتهاي خود را از دست ميدهد و به دنبال آن لاغر ميشود و در ارزيابي ما اگر بيمار در عرض يكماه بيش از 5 درصد وزن خود را از دست دهد علامت باارزشي براي تشخيص افسردگي است. از ديگر نشانههاي افسردگي نيز تفكر منفي است. تفكر منفي يعني چه؟ بيمار حالت بدبيني پيدا ميكند، احساس خود كمبيني و اعتماد به نفس پايين و حقارت در اين افراد شكل ميگيرد .گاهي احساس درماندگي بيمار را فرا ميگيرد؛ يعني فكر ميكند به هر راهي روي بياورد با شكست مواجه ميشود و همه اين حالتها به دنبال خودش نااميدي ميآورد و اين بيماران به آينده هم هيچ اميدي ندارند. درمانش چيست؟ همانطور كه سبب شناختي بيماري عوامل متعددي مثل عوامل زيستي، روانشناختي و جامعه شناختي را شامل ميشود، درمان موفق اين بيماري هم آن است كه تركيبي از اين عوامل يعني روان درماني در كنار دارودرماني به كار رود؛ اما آنچه در حال حاضر بيشتر كاربرد دارد، درمانهاي دارويي است كه با صلاحديد روانپزشك اعمال ميشود. در كنار آن، بسياري از اوقات براي تعديل شرايط محيطي و كنار آمدن با استرسها و ناكاميها درمانهاي روان درماني هم به كار ميرود. شانس موفقيت درمان چقدر است؟ حدود 60 تا 70 درصد بيماران ما با درمان بهبود مييابند؛ اما بايد به مسا‡له عود بيماري هم توجه داشت. براي جلوگيري از عود چه بايد كرد؟ بيماران بايد درمان نگهدارنده داشته باشند. يعني براي پيشگيري از عود بايد مصرف دارو را ادامه دهند؟ طول مدت درمان و طول مدت افسردگي متفاوت است و بين 9 تا 13 ماه گزارش شده است. بنابراين طول مدت درمان خيلي بيشتر است، حول و حوش يكسال و حتي بيشتر؛ اگر در كمتر از اين زمان درمان شوند، حتما با عود مواجه ميشوند. غير از دوره درمان چه عوامل ديگري ميتواند در پيشگيري از عود موثر باشد؟ بيمار بايد ارتباط مستمر با روانپزشك يا تيم درماني خود را حفظ كند. در اين حالت اولا پزشك متوجه ميشود كه آيا اين بيماري در فصل خاصي ايجاد ميشود و در آن فصل خاص بيمار را تحت نظر دارد. دوم گروه درماني است كه بايد عوامل محيطي موثر بر بيماري را كمرنگ كند. سومين عامل، افزايش پذيرش بيمار براي هضم و جذب استرسها و ناملايمات است. و چهارم اينكه كنار آمدن و مقابله كردن و مواجه شدن با شرايط پراسترس به بيمار آموزش داده شود. در كنار اين همه، وقتي بيمار با استرس شديد مواجه است، بايد مشاوره انجام شود؛ مثلا گاه بيماران فكر ميكنند اگر ازدواج كنند بهبود مييابند درحاليكه ممكن است همين عامل باعث تشديد بيماري شود. بنابراين در اين موارد مشاوره رواني اهميت خاصي دارد. اطرافيان چه كار بايد بكنند؟ خانوادهها بايد از نگاه ضد ارزشي و برچسب زدن به بيمار رواني خودداري كنند. نه تنها خانواده، بلكه رسانهها و ساير افراد جامعه هم بايد اين نكته را رعايت كنند، چون همانطور كه يك نفر ممكن است دچار سرماخوردگي شود، احتمال دارد به افسردگي هم دچار شود. همچنين بايد از بعضي پيشداوريهاي سبب شناختي غيرعلمي خودداري شود، مثلا اگر كسي بيماري قلبي داشته باشد، كسي فرد را متهم نميكند كه تقاص اعمال بد خود مثل دروغگويي يا بيايماني را پس ميدهد ولي متاسفانه درباره مشكلات رواني چنين پيشداوريهايي وجود دارد. يادمان باشد، امروزه ديد علمي نسبت به اختلال افسردگي خيلي روشن است؛ يعني به همان دليل كه تغييرات بيولوژيك باعث تضعيف چشم ميشود و بيماران بايد عينك بزنند در افسردگي هم تغييراتي در نور و ترانسميترها و سيستم عصبي پيش آمده است كه منجر به بيماري شده. منظورتان اين است كه جنبه رواني كمتر دخيل است و جنبه بيوشيمي اهميت بيشتري دارد؟ منظور من اين است كه مجموعه اي از اين عوامل موثرند؛ اما ما بيشتر از نظر زيستي مي توانيم به بيمار كمك كنيم؛ يعني مثلا اگر به بيمار دارو داده ميشود، منظور معتاد كردن بيمار نيست. درست است كه بعضي از اين داروها خاصيت اعتيادزايي دارند، اما هر گردي گردو نيست. برخي افراد گاهي كپسولهاي فلوكستين را خيلي راحت استفاده ميكنند. بهنظر شما مصرف بدون تجويز اين دارو صلاح است؟ در اينكه فلوكستين و داروهاي مهاركننده جذب مجدد سروتونين از پرمصرفترين داروهاي سال جهان است، ترديدي نيست. خوشبختانه بسياري از اين داروها عوارض چنداني ندارند؛ اما از نظر علمي بسياري از علائمي كه در افسردگي ديده ميشود، در افراد عادي هم وجود دارد؛ مثلاً يك سرماخوردگي ساده هم علائم افسردگي را دارد يا تغييرات هورموني تيروئيد، تومورهاي مغزي و ساير بيماريها هم علائم افسردگي را تقليد ميكنند. بنابراين اگر علائم افسردگي ديده شد، نميتوان گفت صرفاً اختلال رواني افسردگي وجود دارد و همانطور كه گفتم، فقدانها، سوگ و مصيبتها هم علائم افسردگي را دارند كه در اين شرايط درمان مخصوص خود را ميطلبند و حتي ممكن است، اصلاً نياز به درمان دارويي نداشته باشند. نكته ديگر دوز دارو و زمان درمان است. چه زماني لازم است اين بيماران شوك بگيرند؟ يكي از درمانهايي كه در درمان اختلال افسردگي و بعضي اختلالات رواني ديگر بهكار ميرود، شوك درماني يا تشنج درماني مصنوعي است. در آن دسته از افسردگيها كه به درمان دارويي پاسخ ندهند و اقدام به خودكشي جدي داشته باشند و ما نگران باشيم كه بيمار به خود آسيب برساند و در برخي افسردگيها كه بار بيولوژيك و درونزاد دارند؛ مثلاً بيمار كاهش وزن شديد دارد يا از خوردن غذا امتناع ميكند و يا هذيان نيستي دارد و همچنين در مواردي كه ما نگران عوارض دارويي هستيم، مثل زنان باردار از اين روش استفاده ميشود. شايد سالمترين روش براي درمان افسردگي زنان باردار همين شوك درماني باشد. بنابراين شوكدرماني روش خوبي است؛ اما كاربرد آن بايد علمي و بهجا باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]