تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1820413877
ماجرای خانم ن ف شفا یافته در جمکران
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: بر اساس كرامت ثبت شده در دفتر ثبت كرامات مسجد مقدس جمكران نام بيمار: خانم نرگس ، ف نوع بيمارى: اعصـاب و روان بيان حكايت از زبان خانم ن - ف: متولد ملارد كرج هستم و بعد از ازدواج در سن 18سالگى به رفسنجان رفتم، الان شش سال است، كه ساكن رفسنجان مىباشم داراى 2فرزند به نامهاى محمد و مريم هستم. شروع ناراحتى و بيمارى: يك ماه قبل از ماه رمضان 1419از ناحيه گردن دچار درد شديدى شدم به دكتر مراجعه نمودم، تشخيص دكتر سينوزيت بود، دارو داد و دردم آرامتر شد، از نوزدهم ماهرمضان احساس كردم چشم من كوچكتر مىشود و هنگام صحبت صورت و لبم كج مىشد و بيمارى من از اينجا شروع شد، سپس حالتتشنج واز سرانگشتان پا شروع مىشد و از خود بى خود مىشدم، ديگرانبهتر مىدانند كه چه حالى داشتم. بعد از مراجعه به دكترهاى متخصص در تهران و رفسنجان و انجام آزمايشات و عكسبردارىهاى متفاوت سى تى اسكن ) (CT SCANو ام، ار، آى ) (M.R.Iعدهاى از پزشكان معتقد بودند شايد بيمارى من با دارو و قرص بدون جراحى مداوا شود و بعضى نظر دادند كه بعلت بزرگ شدن غده لنفاوى و نزديك شدن دو عصب چنين حالتى در من بروز مىكند و عدهاى منشاء بيمارى مرا ناشى از فشار شديد عصبى دانسته و ضرورت شوك بر روى من را تشخيص دادند. مرا به آسايشگاه بيماران روحى و روانى بردند، بودن آنجا همراه مريضهاى روانى با حالتهاى خاص برايم سخت بود. در حين مداوا، توسلات خودم را به ائمه اطهار)ع( داشتم و از آنجا كه خواهر شهيد هستم مورد عنايت قرار گرفتم علاوه بر اين كه به خودم مىگفتم در پيش خدا دارم امتحان مىشوم. البته اين حالت تشنج وسيلهاى شد كه به خدا نزديكتر شوم و لياقت اين را هم پيدا كنم كه مورد عنايت حضرت مهدى)عج( قرار بگيرم. بعد از آن كه از آسايشگاه بيماران روحى و روانى برگشتم، خيلى ناراحت بودم، همان شب خواب ديدم كه آقائى قد بلند با چهره نقاب دار و نورى به رنگ سبز، كاسهاى طلائى رنگ آوردند و فرمودن:از اين آب بخور. گفتم: احتياج به آب ندارم. فرمودند: بخور. حدود ساعت يك شب بود، بعد آقا از آن آب به صورت من پاشيد و من از خواب پريدم و فرياد زدم من شفا گرفتم من شفا گرفتم؛ مادرم را صدا زدم، همه بيدار شدند، گفتم: آقا به من قول داده كه 10روز ديگر تو را ملاقات مىكنم. بعد از آن دوباره حالم بد شد، به طورى كه امكان مسافرت با ماشين برايم نبود، مرا با هواپيما به تهران آوردند، داخل هواپيما سه دفعه حالت تشنج مرا گرفت، حالم بدتر مىشد، ولى به وعده روز دهم فكر مىكردم كه آقا حتما مرا شفا مىدهند - از تهران به كرج و از آنجا به ملارد آمدم و تشنجات در آنجا نيز شروع شد بعد از دو سه روز كه در بستر بودم يكى از شاگردهاى خانم برادرم كه سخنران جلسات مذهبى و مدير مدرسه دخترانه است، برايم خوابى ديد كه به جمكران بيايم و دقيقا شب جمعه بيستم اسفند پايان روز دهم و وعده ملاقات مىشد و خواب آن بنده خدا را رؤيائى صادقه مىدانستم. بيان حكايت از خانم ف، شين (خانم برادر شفاگرفته ساكن ملارد كرج): بعد از اين كه از رفسنجان به ملارد آمدند به پزشكان متخصص مراجعه كرديم بعد از معاينه گفتند: سمت چپ صورتشان حالت فلج دارد و مدت درمانش حداقل شش ماه زمان مىبرد - ايشان هنگام تشنج دست و پاهايش را به اين طرف و آن طرف مىزد و هميشه پنج شش نفر همراهش بوديم. خودش را به شدت به زمين مىزد كمرش را بالا و پائين مىآورد و هر كسى يك عضو بدنش را محافظت مىكرد، خودش را جمع مىكرد بعد از اين حالت شروع بخنده مىكرد سپس گريه مىكرد و بعد از چند دقيقه آرام مىشد و بهوش مىآمد - جالب اين كه بمحض آرام شدن بفكر حجابش بود و سؤال مىكرد آيا مرد نامحرمى در كنارم بوده يا نه؟ آيا روسرى من كنار رفته بود يا نه؟ - آيا نمازم را خواندهام يا نه؟ بعد از يك ربع كه حالش بهتر مىشد با حالت خميده يا چهار دست و پا به آشپز خانه مىرفت كمكش مىكرديم وضوء مىگرفت و نمازش را مىخواند - اخيرا از ناحيه دست قدرت خيلى زيادى پيدا كرده بود و اگر مشت مىكرد و مىكوبيد مجروح مىكرد - اين چند روز اخير مىگفت: بگذاريد روز موعود برسد آقا مرا شفا مىدهد - اين حالت تشنج متعدد بود؛ ابتداء روزى پنج الى شش مرتبه و اخيرا هر نيم ساعت تكرار مىشد و زبانش بسته مىشد و حرف نمىزد و اخيرا به سختى حرف مىزد و لال بود - در يكى از شبها مىخواست حرف بزند نمىتوانست كاغذ و قلم آورديم از ما درخواست كرد نام پنج تن ائمه اطهار)ع( را ببريم تا او تكرار كند و سپس با نام امام زمان)عج( فرياد زد و شروع به گريه كرد ... دستور حركت به جمكران: من يكى از شاگردان خانم ف شين هستم؛ چند روز قبل كه ايشان را مضطرب و ناراحت ديديم، سؤال كردم چه مشكلى پيش آمده است؟ ايشان جريان بيمارى خواهر همسرشان را بيان كردند - دو هفته قبل من و عدهاى توفيق سفر به قم و جمكران را پيدا نموديم، در مسجد مقدّس جمكران به جهت شفاى اين خانم برايش دعا كرديم و در مراجعت از جمكران به عيادت بيمار رفتيم، آن شب بسيار ناراحت شدم، تصميم گرفتم مناجات كنم و شفايش را از خدا بخواهم و تا صبح متوسل بودم و تا حدود ساعت 5صبح نشستم و دعاى أمن يجيب را خواندم و امام زمان)عج( را صدا زدم و بعد از نماز صبح خوابيدم كه در خواب ديدم كه خانمى آمدند و كنار من نشستند بعد به من پيغام دادند كه پيش خانم معلممان بروم و از ايشان بخواهم كه مريضشان را براى شب جمعه حتما به جمكران بياورند، دوبار تكرار كردند و سپس از او سؤال كردم ببخشيد شما حضرت زهراء)س( هستيد؟ فرمودند: خير من از طرف پدرشان رسول اكرم هستم كه پيامها را به امتشان مىرسانم. والدين خانم ن - ف: دختر كوچك ماست با كار و تلاش و گله دارى بدنبال يك لقمه نان حلال بوديم و از خداوند ايمان و آخرت و موفقيت در انجام وظائف دينى، نماز و روزه را داريم، فرزند شهيدمان را در راه خدا تقديم كرديم ما هيئت داريم و در راه امام حسين)ع( جان و مالمان را فدا مىكنيم ما هر چه مشكلات داشتيم با توسلبه خاندان اهلبيت عصمت و طهارت)ع( بر طرف شده است. ادامه ماجرا از زبان شفا گرفته: روز پنج شنبه بيستم اسفند ماه سال گذشته يك دستگاه مينى بوس دربستى كرايه كردند و بطرف قم راه افتاديم. يك حالت خاصى، توأم با اضطراب و اميد داشتم، چند بار داخل ماشين حالت تشنج گرفتم، وارد حرم مطهر حضرت معصومه)س( شديم با توجه به اين كه اصلا نمىتوانستم راه بروم براى رفت و آمد زائرين مشكل درست مىشد، با كمك ديگران در كنار ضريح مطهر زيارتنامه را مىخواندم و با دل شكسته زمزمه مىكردم و بعد از توسل به حضرت معصومه)س( عازم مسجد مقدّس جمكران شديم، بين راه ماشين خراب شد و رفتن ما به تأخير افتاد و دو مرتبه داخل ماشين حالت تشنج گرفتم، حدود ساعت ده و نيم شب جمعه بيستم اسفند )شب جمعه موعود( به جمكران رسيديم؛ خيلى به خودم فشار آوردم و با خود مىگفتم با وضعيتى كه دارم خجالت مىكشيدم. از زمانى كه از ماشين پياده شدم تا موقعى كه داخل مسجد رسيدم با توجه به اينكه مسير كوتاه بود اما به لحاظ خشك بودن دست و پا و عدم تحرك حتى كشفهايم را به سختى پوشيدم يك طرف بدنم را برادرم و يك طرف ديگر را زن برادرم گرفته بودند و مرا دنبال خود مىكشيدند - 7سال بود كه جمكران نيامده بودم، گفتم جمكران چقدر تغيير كرده، جلوى مسجد آمديم وقتى خواستيم وارد شويم زن برادرم گفت سلام بده، همين كه دست روى سينه گذاشتم و گفتم السلام عليك يا صاحب الزمان ديگر هيچ احساسى از اين دنيا نكردم. )لازم به ذكر است برادران واحد سمعى بصرى امور فرهنگى مسجد مقدّس جمكران همزمان مشغول فيلمبردارى از سطح مسجد بودهاند و اين صحنه بطور طبيعى ضبط شده است.( بعد از اين كه سلام دادم طولى نكشيد كه ديدم همان آقائى كه 10روز قبل بخوابم آمده بود، قد بلند با نقاب سبز پا به پايم گذاشت و فرمودند خوش آمدى - راه برو، گفتم آقا به خدا پاهايم خشك شده است نمىتوانم راه بروم. دوباره فرمودند: برو، گفتم: آقا من نمىتوانم بروم، فرمود بدو - همين كه گفت بدو يك دفعه به خودم آمدم ديدم توان ديگرى دارم و پاهايم صاف شده است. گفتم زن داداش نگاه كن آقابه من فرمود خوش آمدى - آقا به من فرمود خوش آمدى - وقتى فرمودند بدو، رو به مسجد جمكران را بمن نشان داد حركت كردم و داخل مسجد شدم كه خدّام مرا گرفتند و به اطاق مخصوص بردند گفتم ببينيد بعد از دو يا سه ماه گرفتارى و سختى من مىتوانم راه بروم و حرف بزنم، بچههايم آرزو داشتند آنها را بغل كنم بغلشان كردم تمام اين مدت داخل رختخواب بودم. من فكر نمىكردم روزى خوب بشوم، مرا فردى روانى و مجنون مىدانستند، من لياقت نداشتم. ولى آقا عنايت فرمودند و مرا شفا دادند، فقط به خدا، ائمه اطهار)ع( و حضرت فاطمه زهرا)س( متوسل شدم الحمدللَّه آقا در همان لحظه ورود ما به مسجد مقدّس جمكران توجه كردند و هنوز چند دقيقهاى نگذشته بود، كه شفا گرفتم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 308]
صفحات پیشنهادی
ماجرای خانم ن - ف شفا یافته در جمکران
ماجرای خانم ن - ف شفا یافته در جمکران-بر اساس كرامت ثبت شده در دفتر ثبت كرامات مسجد مقدس جمكران نام بيمار: خانم نرگس ، ف نوع بيمارى: اعصـاب و روان بيان حكايت ...
ماجرای خانم ن - ف شفا یافته در جمکران-بر اساس كرامت ثبت شده در دفتر ثبت كرامات مسجد مقدس جمكران نام بيمار: خانم نرگس ، ف نوع بيمارى: اعصـاب و روان بيان حكايت ...
لاريجاني: بنايي براي رياست مجلس ندارم
آب لوله کشی توکیو آلوده به رادیو اکتیو · لاريجاني: بنايي براي رياست مجلس ندارم · ماجرای خانم ن ف شفا یافته در جمکران · از جشنواره وین چه خبر؟ ... حجم تجهيزات برق .
آب لوله کشی توکیو آلوده به رادیو اکتیو · لاريجاني: بنايي براي رياست مجلس ندارم · ماجرای خانم ن ف شفا یافته در جمکران · از جشنواره وین چه خبر؟ ... حجم تجهيزات برق .
آب لوله کشی توکیو آلوده به رادیو اکتیو
آب لوله کشی توکیو آلوده به رادیو اکتیو · لاريجاني: بنايي براي رياست مجلس ندارم · ماجرای خانم ن ف شفا یافته در جمکران · از جشنواره وین چه خبر؟ ... حجم تجهيزات برق ...
آب لوله کشی توکیو آلوده به رادیو اکتیو · لاريجاني: بنايي براي رياست مجلس ندارم · ماجرای خانم ن ف شفا یافته در جمکران · از جشنواره وین چه خبر؟ ... حجم تجهيزات برق ...
چهره واقعی بازیگر نقش حرمله!
+ تصویر · پدرانی خوب برای دخترانی شایسته · شایع ترین بیماریهای عصبی قرن 21 · ماجرای خانم ن ف شفا یافته در جمکران ... كميته خدمات درماني رايگان چهره واقعی ...
+ تصویر · پدرانی خوب برای دخترانی شایسته · شایع ترین بیماریهای عصبی قرن 21 · ماجرای خانم ن ف شفا یافته در جمکران ... كميته خدمات درماني رايگان چهره واقعی ...
خاطرات تلخ را با یک قرص پاک کن!
آب لوله کشی توکیو آلوده به رادیو اکتیو · لاريجاني: بنايي براي رياست مجلس ندارم · ماجرای خانم ن ف شفا یافته در جمکران ... . گوناگون. طنز دانشگاهي كاغذ حاميان آزاد ...
آب لوله کشی توکیو آلوده به رادیو اکتیو · لاريجاني: بنايي براي رياست مجلس ندارم · ماجرای خانم ن ف شفا یافته در جمکران ... . گوناگون. طنز دانشگاهي كاغذ حاميان آزاد ...
بیضررترین و ارزانترین درمان چربی و قند خون بالا!؟
ماجرای خانم ن ف شفا یافته در جمکران · برنامه هاي دهه سوم محرم در حرم مطهر حضرت شاهچراغ (ع) اعلام شد ... عواملي كه سبب ناباروري مي شوند بیضررترین و ارزانترین درمان ...
ماجرای خانم ن ف شفا یافته در جمکران · برنامه هاي دهه سوم محرم در حرم مطهر حضرت شاهچراغ (ع) اعلام شد ... عواملي كه سبب ناباروري مي شوند بیضررترین و ارزانترین درمان ...
الهام 2 تن از معاونان خود را بركنار كرد
الهام 2 تن از معاونان خود را بركنار كرد محرمی: سه سال زیر آب بودم · ماجرای خانم ن - ف شفا یافته در جمکران · كمك مردمي به جشن عاطفهها · صداي شواليهي آواز ... مجموعه تم های ...
الهام 2 تن از معاونان خود را بركنار كرد محرمی: سه سال زیر آب بودم · ماجرای خانم ن - ف شفا یافته در جمکران · كمك مردمي به جشن عاطفهها · صداي شواليهي آواز ... مجموعه تم های ...
محرمی: سه سال زیر آب بودم
محرمی: سه سال زیر آب بودم · ماجرای خانم ن - ف شفا یافته در جمکران · كمك مردمي به جشن عاطفهها · صداي شواليهي آواز ايران در شبهاي كرمان ... شصت سال ترجمه پدرم مدتی داشت ...
محرمی: سه سال زیر آب بودم · ماجرای خانم ن - ف شفا یافته در جمکران · كمك مردمي به جشن عاطفهها · صداي شواليهي آواز ايران در شبهاي كرمان ... شصت سال ترجمه پدرم مدتی داشت ...
ن
ماجرای خانم ن - ف شفا یافته در جمکران بر اساس كرامت ثبت شده در دفتر ثبت كرامات مسجد مقدس جمكران نام بيمار: خانم نرگس ، ف نوع بيمارى: اعصـاب و روان بيان حكايت از ...
ماجرای خانم ن - ف شفا یافته در جمکران بر اساس كرامت ثبت شده در دفتر ثبت كرامات مسجد مقدس جمكران نام بيمار: خانم نرگس ، ف نوع بيمارى: اعصـاب و روان بيان حكايت از ...
13معجزه امام زمان با دلایل علمی
(واقعا نبینی تمام عمرت به فناست ) خاطرات و سلسله كرامات در مسجد مقدّس جمكران ديدار .... والدين خانم ن - ف: دختر كوچك ماست با كار و تلاش و گله دارى بدنبال يك لقمه نان حلال ... ادامه ماجرا از زبان شفا گرفته: روز پنج شنبه بيستم اسفند ماه سال گذشته يك ... خلاصه كرامت به نقل از شفا يافته: اينجانب مدت 92ماه سابقه در جبهه و مجروح بودن و موج ...
(واقعا نبینی تمام عمرت به فناست ) خاطرات و سلسله كرامات در مسجد مقدّس جمكران ديدار .... والدين خانم ن - ف: دختر كوچك ماست با كار و تلاش و گله دارى بدنبال يك لقمه نان حلال ... ادامه ماجرا از زبان شفا گرفته: روز پنج شنبه بيستم اسفند ماه سال گذشته يك ... خلاصه كرامت به نقل از شفا يافته: اينجانب مدت 92ماه سابقه در جبهه و مجروح بودن و موج ...
-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها