واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: سرمقاله کیهان: پرسش از تغيير آنچه برای اصولگرایان مهم است این که اکنون شرایط برای برگزاری یک «رقابت تاریخی» میان نیروهای انقلاب ومدعیان اصلاحات فراهم است، همان که بارها گفته ایم نظام سیاسی ایران برای انتخاب مسیر آینده خود در دهه چهارم به آن احتیاج دارد. پس از 6 ماه کش و قوس، محمد خاتمی اکنون کاندیداست و این خبر خوبی است. اصلاح طلبانی که به تعدد کاندیداهای اصولگرایان دل خوش کرده بودند اکنون خود نقدا 3 کاندیدا دارند. کاندیداهایی که پی در پی قسم و آیه می آورند قصد کنار رفتن به نفع همدیگر را ندارند و هر کدام دیگری را متهم می کند که بازی را خراب کرده و کار را به اینجا کشانده است. تندروها البته «کشاندن خاتمی به صحنه» را برای خود یک موفقیت می دانند، اما در حالی که اصولگرایان سخن گفتن درباره خاتمی را حتی هنوز آغاز هم نکرده اند می توان علائم تردید، ضعف و سستی در اردوگاه اصلاحات مشاهده کرد. این البته عجیب هم نیست. نباید از کسی که در ماه های گذشته به ده ها روش استدلال کرده نباید و نمی تواند کاندیدا شود -وهنوز هم می گوید: «به رغم میلم آمدم»- و آخر کار صرفا به این دلیل که راه فراری نیافته و تحت فشار و اجبار و خصوصا تهدید کسانی که اساسا علاقمند نیست خود را به آنها بچسباند کاندیدا شده، توقع شادابی، نشاط، انگیزه و تحرک داشت. همه سرمایه اصلاح طلبان امروز محمد خاتمی است. سرمایه ای که خود آنها از ناحیه او دل نگران و نامطمئن اند. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم امروز در میان اصلاح طلبان هیچ بحثی جدی تر از این نیست که مبادا تردیدها دوباره ذهن خاتمی را اشغال کند و او هم با توجه به شخصیت مسالمت جویی که دارد جایی در میانه راه جا بزند و میدان را خالی کند. این احتمال در ذهن حامیان خاتمی چنان جدی است که حتی تدارک تمهیدات عملی برای آن را هم آغاز کرده اند. بر مبنای آخرین اطلاعات و به عنوان شاخصی از میزان ارادت و اعتقاد آقایان به خاتمی، اصلاح طلبان تصمیم گرفته اند حتی ستادهای انتخاباتی را نه به نام خاتمی بلکه به نام احزاب اصلاح طلب راه اندازی کنند تا اگر او به تعبیر خودشان جا زد و کنار کشید بتوانند امکانات این ستادها را در اختیار کاندیدایی دیگر قرار بدهند، اگرچه وقوع چنین اتفاقی عملا بسیار بعید است چرا که خاتمی به اختیار خود نیامده که به اختیار خود کنار برود. داستان بی اعتقادی الیت مجمع، مشارکت و مجاهدین به خاتمی البته سر دراز دارد و به این موارد ختم نمی شود. اینجا مجالی برای پرداختن به آن بحث نیست و قاعدتا آقای خاتمی از آنچه رفقایش پشت سر او و در مواردی هم علنی و پیش چشم او می گویند نباید بی خبر باشد. حرف هایی از این قبیل که «گیر این خاتمی افتاده ایم»؛ یا اینکه «خاتمی که برای گرفتن یک تصمیم این همه تردید دارد حتی اگر بیاید و رای هم بیاورد نمی تواند کار کند چون این تردیدها روزی هزار بار سراغ او خواهد آمد» و یا تعابیری از این دست که «باید خود را برای صرف نظر کردن از خاتمی آماده کنیم و به او بگوییم کار تو به جایی رسیده که دیگر به درد ما نمی خوری» تا همین دو هفته پیش و دقیقا تا چند روز قبل از اعلام کاندیداتوری خاتمی پر بسامد ترین ارزیابی ها درباره شخصیت خاتمی درون جبهه اصلاحات بوده است. جالب است که اکنون صاحبان همین جملات و تعابیر خود را یاران صدیق خاتمی معرفی می کنند و طناب پوسیده خود را حبل متینی می دانند که خاتمی می تواند از آن بیاویزد . این قلم مجالی برای شمردن مصادیق اکراه اصلاح طلبان نسبت به خاتمی را ندارد و فایدتی هم در این کار نمی بیند. حتما آقای خاتمی خود از میزان هزینه ای که این جماعت آماده پرداختن در راه او هستند با خبر است و می داند که هدف و انگیزه آنان از هل دادن او به میانه این معرکه چه بوده است. آنچه برای اصولگرایان مهم است این که اکنون شرایط برای برگزاری یک «رقابت تاریخی» میان نیروهای انقلاب ومدعیان اصلاحات فراهم است، همان که بارها گفته ایم نظام سیاسی ایران برای انتخاب مسیر آینده خود در دهه چهارم به آن احتیاج دارد. اصلاح طلبان خود خوب می دانند که شکست در انتخابات 88 «باخت آخر» آنها خواهد بود و فردای 22 خرداد 1388 دیگر مجالی برای بهانه آوردن هم وجود نخواهد داشت. البته در میان آنان هستند کسانی که تندروها را از عاقبت افتادن در چنین ورطه ای بیم می دهند و عقیده دارند پس از خاتمی دیگر چیزی برای اصلاح طلبان باقی نخواهد ماند. اما این عده در قیاس با تندروهایی که اکنون نقشه خود درباره خاتمی را عملی شده می بینند بسیار اندک و کم شمارند و طبعا صدای آنها به جایی نخواهد رسید چنانکه تا امروز نرسیده است. با این شرایط، یعنی در حالتی که اولا خاتمی خود از عاقبت کار خائف و هراسان است، ثانیا چنان که خود گفته به برخی اطرافیان خود بی اعتماد است و هیچ علاقه ای ندارد که در آغوش مردان زشت روی جبهه اصلاحات قرار بگیرد ثالثا، روابط خاتمی با تندروهایی که نشستند و طراحی کردند تا او را قربانی خود کنند به شدت بحرانی است و هر روز هم بحرانی تر خواهد شد و رابعا اصولگرایان با شتاب در حال کنار گذاشتن اختلافات سلیقه ای خود و اجماع حول بهترین کاندیدای موجود هستند همه چیز برای ورود به «رقابت بزرگ» در «فرصت بزرگ» خرداد 88 آماده است. می ماند اینکه راه چیست و چه باید کرد. در پاسخ به این سوال، مشغولیت بیش از حد به تحلیل وضعیت درونی اصلاح طلبان بیراهه رفتن است. مهمترین سوالی که اصلاح طلبان از این به بعد با آن مواجه خواهند بود پرسش از تغییر است. اصلاح طلبان ساده و روشن باید جواب بدهند که عوض شده اند یا نه؟ اگر تغییر کرده اند و بنا دارند رویه ای متفاوت از آنچه در دوران اصلاحات در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، سیاست خارجی و امنیت ملی داشتند، در پیش بگیرند باید بگویند که دقیقا در چه مواردی و تا چه حد تغییر کرده اند و چرا در آن دوران آن عملکرد را داشتند و اگر تغییر نکرده اند و می خواهند دوباره همان دوران را تکرار کنند، صادقانه به مردم بگویند که همان بساط دوباره در راه است تا کسی گمان نبرد که آقایان اصلاح شده اند و تحفه جدیدی در راه است. این البته بحثی مفصل است که باید به تدریج بسط پیدا کند و خواهد کرد و ضمنا، دقیقا همان چیزی است که اصلاح طلبان به شدت از آن بیمناکند؛ یعنی گشوده شدن پرونده مستند و ثبت شده آنان پیش چشم مردم و طرح این سوال که آیا این عملکرد شما نیست، و اگر هست -که هست- آیا همچنان آن را قبول دارید؟ اصلاح طلبان باید بگویند آیا همچنان به اقتصاد و معیشت مردم بی اعتنا خواهند ماند و قصد دارند مطالبات معیشتی مردم را با تحقیر آنها و گفتن سخنانی از این دست که «در این مملکت اگر مرگ موش هم بدهند مردم برای آن صف خواهند کشید» پاسخ بدهند؟ اگر اعلام کنند که این بار قصد دارند به معیشت مردم توجه کنند تازه این سوال پیش خواهد آمد که چگونه؟ و با کدام مدل؟ با مدلی که عقیده داشت -و دارد- باید کل تولید کشور را به خارجی سپرد و تا وقتی پول برای واردات داریم نیازی به تقویت پایه های تولید ملی نیست و اساسا تولید ملی «صرف نمی کند»؟! دولت اصولگرا پول مردم را صرف مردم کرده است و این از تبدیل ایران به یک کارگاه بزرگ پیداست، اصلاح طلبان پول مردم را صرف چه می کردند؟ در حوزه سیاست داخلی، اصلاح طلبان باید پاسخ بدهند که آیا روند بازی کردن نقش اپوزیسیون درون حاکمیت را متوقف خواهند کرد یا نه؟ در حوزه فرهنگ، آیا روند پر حجم و غمبار توهین به اصول و عقاید این مردم و میدان دادن به مواجب بگیران رسمی دشمن ادامه خواهد یافت یا اینکه بنا دارند ادب پیشه کنند و حرمت نگهدارند؟ کتاب ها می توان نوشت و نوشته اند، درباره بی حرمتی های صریح این جماعت به اعتقادات مستحکم مردم مومن این ملک و اکنون همه در انتظارند که ببینند آیا در هتاکان پشیمانی پدید آمده است؟ در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی آیا وادادگی و آن سیاستی که جرج بوش همین چند ماه پیش آن را مطلوب خواند و گفت که با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد متوقف شد، دوباره احیا خواهد شد؟ آیا اصلاح طلبان اساسا ایران را به عنوان یک قدرت منطقه ای قبول دارند و به اقتضائات این تلقی پای بند هستند؟ و آیا اصلاح طلبان اجرای برنامه های مورد نظر امریکا در ایران را که سالیانی دراز در دستور کار داشتند متوقف خواهند کرد؟ این سوال ها در ماه های آینده مستند سازی خواهد شد و اصلاح طلبان صد البته باید برای انها پاسخی بیابند. این صحنه ای نیست که بتوانند با شلوغ کاری، مظلوم نمایی و جوسازی درباره دولت اصولگرا از آن بگریزند. آقای خاتمی هفته گذشته و در نخستین اظهارات خود پس از اعلام رسمی کاندیداتوری تاکید کرد که اصول و مبانی اصلاح طلبی تغییر نکرده و همان است که بود. این یعنی توقع تغییر بیهوده است و اصلاح طلبان هیچ اصلاحی در مشی و رفتار خود به عمل نخواهند آورد. با این حال می توان مهلتی داد و صبر کرد. اصلاح طلبان باید معلوم کنند با آنچه که بودند تا چه حد فاصله گرفته اند. این آغاز مبارزه انتخاباتی است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 427]