واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شيرزنان استشهادي در فلسطين(1)
شهيد هبه عازم دراغمه او مانند تمام آزادي خواهان است . آناني كه در جست و جوي عظمت گمشده خود و شرافت پايمال شده سرزمينشان هستند و در اين راه به طور خستگي ناپذير و بيهيچ منّت و شكايتي مبارزه ميكنند تا پروردگار متعال، فجر آزادي و رهايي را به ايشان ارزاني دارد. آناني كه بر درد و رنج صبوري پيشه كردند و به وعده الهي درباره نصرت بندگان با ايمانش يقين دارند. او هبه دراغمه است. سخن ما از هبه و تمام شهادت طلبان است كه درختان راست قامت و مايه افتخار اين سرزمينند. به رغم آن كه تمام شهادت طلبان ويژگيهاي مشابهي دارند؛ اما هر يك داراي ابعاد و ويژگيهايي هستند كه آنها را از يكديگر متمايز ميسازد. هبه شهادت واقعي را شهادتي ميديد كه او را از چارچوب مادي دنيا و نور آخرت و همجواري با پروردگار رحمان و آسايش ابدي رهنمون سازد. دراغمه كه در هنگام شهادت فقط 19 سال داشت در روستاي «طوباس» واقع در جنين ديده به جهان گشود. او كوچكترين فرزند خانواده بود. سه خواهر و چهار برادر داشت. دوران ابتدايي تا دبيرستان را در طوباس پشت سر گذاشت و پس از آن براي ادامه تحصيل در رشته زبان انگليسي وارد دانشكده ادبيات دانشگاه قدس شاخه جنين شد. پيش از پايان دوره دبيرستان و پيوستن به دانشگاه، حادثهاي به وقوع پيوست كه نقطه عطفي در حيات هبه بود و وي را به شدت تحت تأثير قرار داد؛ برادرش بكر تصميم به اجراي عمليات شهادتطلبانه در اسراييل گرفت اما با تمام احتياطهاي لازم دستگير شد و به زندان صهيونيستها افتاد. اين عمل برادر، عمق و جان هبه را تحت تأثير قرار داد و چشمانش را به روي حقايق بسياري گشود و آگاهياش را نسبت به نبرد با صهيونيستها و توطئه عليهآرمانهاي فلسطين و همچنين خطراتي كه موجوديت كشورش را تهديد ميكند، افزايش داد. اين حادثه تحولي بزرگ در مسير زندگي و آرزوهاي هبه پديد آورد. با آغاز حيات دانشگاهي، هبه هرگز ثمره تحولات و تغييراتي كه در زندگياش حاصل شده بود را از نظر دور نداشت و در ذهن خود هدفي را مجسم ساخت كه سوگند خورده بود به آن وفادار بماند و هر زمان كه بتواند آن را عملي سازد. اين هدف مانند شعلهاي فروزان در عقل و انديشه هبه روشن باقي ماند تا اين كه اقدام اولين زنان شهادت طلب تمام انديشه و وجودش را به سوي خود معطوف كرد، شهادت طلباني مانند وفا ادريس، دارين ابوعشيه، آيات الاخرس و عندليب طقاطقه، عشق به اجراي عمليات استشهادي سراسر وجود هبه را فرا گرفت. اما هبه براي تحقق آرزويش با مشكلاتي مواجه شد چرا كه ارتش اشغالگر حمله گستردهاي را عليه گروههاي مقاومت در تمام شهرها، روستاها و اردوگاههاي كرانه باختري آغاز كرده بود كه در جريان آن بسياري از اعضاي اين گروهها دستگير شده يا به شهادت رسيدند و بدين ترتيب هستههاي مقاومت، بسياري از نيروهايشان را از دست دادند. با اين حال هبه هرگز مأيوس نشده و بر عهد و آرمان خود باقي ماند. تا اين كه گروههاي مقاومت پس از گذشت چند ماه و به فضل خداوند متعال توانست خود را بازسازي كرده و نيروي از دست رفتهشان را باز يابد و فعاليت نظامي خود عليه اشغالگران بار ديگر آغاز نمايد. هبه نيز فرصت را براي تحقق هدفي كه ميخواست خود را در راه آن قرباني سازد مناسب ديد و به تكاپو افتاد. سرانجام پس از مدتها تلاش مداوم و تماس با گروههاي مقاومت فلسطين ، وي توفيق يافت به ديدار پروردگاري بشتابد كه بيصبرانه لقائش را ميكشيد. در روز دوشنبه 19/5/2003 ، هبه براي آخرين بار به خانواده و همسايگانش را از نظر گذراند و سپس خود را به يك كمربند انفجاري بسيار قوي آراست و به سوي هدف عملياتي خود عزيمت كرد. هدف در شهر عطوفه واقع در مناطق اشغالي سال 1948 قرار داشت. كه ساعاتي بعد در آن حماسهاي به وقوع پيوست. هبه تصميم گرفت از ورودي شرقي مجتمع تجاري هكعيم وارد شده و خود را در ميان صهيونيستها منفجر كند اما نتوانست؛ لذا خود را در نزديكي درب ورودي منفجر كرد. در اين عمليات قهرمانانه حداقل 3 نفر به هلاكت رسيده و 70 نفر زخمي شدند. البته آمار تلفات ميتوانست بسيار بالاتر از اين ميزان باشد اما پيش از انفجار نگهبان مجتمع به وي مظنون شد و اجازه ورود به هبه نداد. به همين خاطر وي مجبور شد خود را در نزديكي در ورودي منفجر كند. خبر عمليات به سرعت در همهجا پيچيد و مردم از هويت مجري آن آگاه شدند. حتي افراد خانواده وي پس از شنيدن خبر باور نكردند كه دخترشان دست به چنين عملياتي زده است زيرا فكر ميكردند هبه به دانشگاه رفته و سر كلاس درسش حاضر شده است. ميساء الطوباسي همسايه هبه ميگويند:« وقتي پدر هبه از مردم شنيد كه دخترش عمليات شهادت طلبانه اجرا كرده است به سرعت به منزلش رفت و اما هبه را نيافت. پس از آن به منزل سه خواهر هبه كه متأهل هستند رفت ولي ديد كه هبه آنجا هم نيست. آنها گفتندآخرين بار هبه را ساعت يك بعد از ظهر ديدهاند كه داشت به دانشگاه ميرفت. در اين لحظه بود كه او به صحت اخباري كه مردم روستا ميگفتند، پيبرد.» ميساء همچنين گفت:«وقتي خبر پخش شد شگفتي و تعجب بر روستا سايه افكند. كسي از اهالي روستا باور نميكرد هبه كه همه او را دختري آرام ميدانستند، دست به عمليات شهادت طلبانه زده باشد.» اخبار درباره مسوول اجراي عمليات متفاوت بود. گردانهاي شهداي الاقصي و گروهانهاي قدس هر يك به طور جداگانه مسووليت اجراي اين عمليات را بر عهده گرفتند. به گفته منابع نزديك به خانواده شهيد، هبه داراي روابط تشكيلاتي يا وابستگي سياسي روشني نبود اما برخي منابع ميگويند: وي از فعالان انجمن اسلامي دانشجويان جنبش جهاد اسلامي در دانشگاه قدس شاخه جنين بود. همچنين شماري از هوادران جنبش جهاد اسلامي فلسطين در جنين تصاوير هبه را كه در وراي آن شعار جنبش قرار داشت و به كلمه «لا اله الا الله» مزين شده بود در ميان مردم پخش كردند. به هر حال چه گردانهاي شهداي الاقصي و چه جنبش جهاد اسلامي در وراي اين عمليات قرار داشته باشند، تفاوتي ندارد زيرا اين او بود كه بهترين الگوي فداكاري و ايثار شد و با خون پاك و شهادت جاودانش معاني عزت و اقتدار را تثبيت كرد. از شهيد هبه دراغمه وصيت نامهاي به دست تنظيم كنندگان اين اثر نرسيد.منبع:كتاب دختران زيتون
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 337]